شناسهٔ خبر: 56042 - سرویس دیگر رسانه ها

اندیشه حکومت اسلامی بین علما از زمان شیخ صدوق بوده است

سیدحسن قریشی اعتقاد دارد که در هنگامه انقلاب مشروطه خواهی مردم ایران، شهر قم و مدارس علمیه آن بدل به پایگاهی برای روشنفکران شده بودند و مورخانی چون سیداحمد کسروی و ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب‌های خود به این مهم اشاره کرده‌اند.

اندیشه حکومت اسلامی بین علما از زمان شیخ صدوق بوده است

فرهنگ امروز/ محمد آسیابانی: این نکته واضح و مبرهن است که حرکت انقلابی امام خمینی (ره) از قم شروع شد و مورد استقبال عموم علما، طلاب و همچنین مردم عادی قرار گرفت، اما این نکته که آیا پیش از طرح مسائل مربوط به ولایت فقیه و تاسیس حکومت اسلامی توسط امام، فضای فکری حوزه مایل به آن بود یا خیر؟ تاکنون چندان مورد توجه پژوهشگران نبوده است.

همچنین بسیاری بر این عقیده هستند که مباحث فکری دوران مشروطه به ویژه نظریات شیخ فضل‌الله نوری بر حرکت انقلابی امام تاثیر بسیاری گذاشته است، سوال اینجاست که آیا طرح مشروطیت به عنوان مدلی از حکومت اسلامی در فضای فکری قم هم تاثیر داشت؟ بر آن شدیم تا این پرسش‌ها را با سیدحسن قریشی، یکی از تاریخ‌نگاران قم و مولف کتاب «قم؛ از ابتدای قاجار تا مشروطه» در میان بگذاریم. قریشی دکترای تاریخ از دانشگاه اصفهان دارد و از دیگر کتاب‌های منتشر شده وی می‌توان به «نیم‌نگاهی به تاریخ سیاسی قم» و «آثار تاریخی و فرهنگی قم» اشاره کرد.

برای بحث و بررسی درباره چگونگی همراهی قم با قیام امام خمینی (ره) باید به دوران مشروطه و فکرهای نخستین تشکیل حکومت اسلامی، بازگشت. به هر حال حکومت مشروطه با قیدهایی که مرحوم آقا شیخ فضل‌الله نوری روی آن گذاشت نوعی از ساختار حکومت اسلامی را شکل داد. نگاه قمی‌ها به انقلاب مشروطه چگونه بود؟ 

اجازه بدهید ابتدا درباره علل انقلاب مشروطیت صحبت کنیم تا با استفاده از این مقدمه بتوانیم به بحث شیخ فضل‌الله نوری و بعد بزرگان قم در این انقلاب بپردازیم. انقلاب مشروطیت یکی از بزرگ‌ترین نهضت‌های سیاسی و اجتماعی ایران در قرن بیستم است. این انقلاب با توجه به زمینه‌های فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود به سرانجام رسید. از نظر فکری جامعه ما یک جامعه شیعی بود که نمی‌خواست زیر سلطه استبداد و استعمار باشد. از سوی دیگر گسترش روزنامه‌ها و مدارس نیز باعث آگاهی مردم شده بود. از نظر سیاسی نیز پادشاهان قاجار زمینه را برای یک تحول فراهم کرده بودند، چرا که این پادشاهان از طرفی تعدادی قراردادهای ننگین نیز با روسیه و انگلستان بسته و از طرف دیگر در مدیریت و اداره کشور ناتوان بودند. در این میان نبودن قانون و نظم منجر به نارضایتی عمده مردم شد. از نظر اقتصادی نیز وضعیت کشور بسیار نابسامان بود، مردم عادی آنقدر از نظر معیشت در تنگنا بودند که در برخی ایالات حتی دخترهای خود را می‌فروختند. مثال مشهور در این مورد داستان دختران قوچان است که در منابع معتبر به آن اشاره شده است.

در چنین وضعیتی قم در سر راه مسیر تهران به عراق، یعنی مابین مرکز کشور با محل مرجعیت و صدور فتوا، قرار داشت. در نتیجه نقش اساسی از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در پیدایش مشروطیت ایفا کرد. مسائل بسیاری باعث بیداری مردم قم در مشروطیت شد، که یکی از آن‌ها ارائه امتیاز راهداری جاده تهران ــ قم و قم ــ اصفهان به بانک شاهنشاهی بود. همچنین حضور بابی‌ها در قم و مخالفت علما با این فرقه ضاله که در قم و تهران بودند، باعث شد تا اهالی قم زودتر به دولت قاجار واکنش نشان دهند.


سیدحسن قریشی

درباره حوادث مهمی که برای قمی‌ها در راستای نهضت مشروطه اتفاق افتاد، نیز کمی توضیح دهید.

دستگیری و به چوب بستن طلاب قمی، حادثه جاده شوسه قم و بدرفتاری اصغر گاریچی با اهالی قم، حضور قمی‌ها در مهاجرت صغری و مهاجرت کبری از نمونه‌های بارز این حوادث است. البته فلک کردن دو بازرگان محترم در تهران به جرم گرانفروشی قند و شکر نیز در میان قمی‌ها تاثیر بسیار داشت. همچنین برخی از طلبه‌هایی نیز که در آن دوران در تهران تحصیل می‌کردند، توسط ایادی عین الدوله مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. از میان این طلبه‌ها می‌توان به سیدحسین قمی، سید تقی قمی، سید عزیزالله قمی، سیدعلی قمی، شیخ ابوطالب قمی و شیخ یدالله قمی اشاره کرد. پس از آنکه خبر دستگیری این طلبه‌ها و فلک کردن آن‌ها در خارج از شهر تهران به گوش بزرگان و علمای قم رسید، حساسیت و اعتراض شدیدشان را باعث شد. این اعتراض زمینه را برای یک حرکت و قیام عمومی در قم آماده کرد. در مهاجرت صغری، علمای تهران به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند، که باعث استقبال علمای قم شد و تلگراف توبیخی آن‌ها به شاه را در پی داشت. در این زمان شورشی نیز در قم رخ داد و مردم حاکم وقت قم یعنی اعتضاد الدوله را از شهر اخراج کرده و حکومت را به معتمد الخاقان، پیش خدمت اصفهانی واگذار می‌کنند. این موارد همه زمینه‌ها را برای مهاجرت کبرای علمای تهران به قم آماده کرد.

نقش قمی‌ها و مهاجرت کبری‌شان را هم نباید در نظر نداشت.
نقش قمی‌ها در انتخاب قم برای مقصد مهاجرت کبری نیز بسیار مهم بود. در ابتدا علما قصد داشتند به عتبات بروند، اما در بین راه با رایزنی‌هایی تصمیم‌شان تغییر کرد. این مهاجرت در روز 23 جمادی‌الاول سال 1324 انجام شد و به طور کل به همراه علما نزدیک به سه هزار نفر از مردم نیز به قم رفتند. اهالی قم نیز استقبال شایانی از میهمانان تهرانی کردند و تا علی آباد قم که در 40 کیلومتری شهر است به پیشواز آمدند. ماموران حاکمیت مرکزی از این استقبال به هراس افتاده و در نتیجه مهاجران به قم را تعقیب نکردند. بسیاری از این مهاجران به قم به حرم حضرت معصومه رفته و حاکم قم نیز مجبور به پذیرایی و استقبال از آن‌ها شد. یکی از علمایی که در آن دوران با این مردم ارتباط برقرار کرد و مدام در حرم به منبر می‌رفت آقا سیدعبدالله قمی بود.

به طور کل با این تحرکات قم به یک پایگاه روشنفکری در انقلاب مشروطه تبدیل شد. حتی نویسندگان آن زمان مانند سیداحمد کسروی، مهدی ملک‌زاده و ناظم‌الاسلام کرمانی نیز در کتاب‌های خود اشاره کردند که شور و اشتیاقی و صدای عدالت خواهی که پس از مهاجرت علما به قم در میان اهالی این شهر پدید آمد، باعث شد تا در دیگر شهرها نیز به مشروطه خواهی توجه کنند. مهاجران در قم صبح‌ها به دید و بازدید، بحث و گفت‌وگو پرداخته و اخبار و تلگراف‌هایی به دیگر شهرها می‌دادند. عصرها در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه که در آن زمان به آن صحن اتابکی می‌گفتند و اکنون نامش صحن امام رضاست، خطیبانی چون ملک‌المتکلمین و سیدجمال‌الدین واعظ به منبر رفته و مردم را آگاه می‌کردند. حتی فرزند حاجی شیخ فضل‌الله در رودخانه ساحلی برای مردم وعظ می‌کرد و به آن‌ها مسائل رزم و جنگ را آموزش می‌داد.

در پاسخ به سوال نخست اشاره کردید که حضور بابی‌ها در قم و تهران باعث اعتراض اهالی قم شد. چگونه این اهالی پای منبر کسانی چون ملک‌المتکلمین و سیدجمال‌الدین واعظ که از چهره‌های ازلی بودند، می‌نشستند و به سخنرانی آن‌ها درباره مشروطیت گوش می‌دادند؟

البته در آن دوران ازلی بودن این دو نفر چندان در میان عامه مشخص نبود. بعدها برخی منابع به بابی و ازلی بودن آن‌ها اشاره کردند. برخی از منابع نیز اذعان دارند که پس از کشته شدن ملک‌المتکلمین در باغشاه و فرار سیدجمال واعظ، محمدعلی شاه به این دو تهمت بابی بودن بست، تا صدای آزادی خواهی‌شان را خفه کند. البته این دو نیز تبلیغی در جهت آیین باب نمی‌کردند و علمای قم به ویژه سیدجواد قمی با بابی‌هایی که بلندگو داشتند، مخالف بوده و سعی می‌کردند از ورود این طیف به قم جلوگیری کنند.



اختلاف بین علمای مشروطه خواه قم با نظریات آقاشیخ فضل‌الله از چه زمانی شروع شد؟


ببینید قم در آن دوران تبدیل به پایگاه مشروطه خواهان شده بود و بسیاری از مدارس قم نیز در دست آنان بود. این طیف به سخنان و نظریات آقاشیخ فضل‌الله به عنوان یکی از علمای طراز اول تهران توجه ویژه داشتند و به آن عمل می‌کردند. به هرحال شیخ کسی بود که توانست مشروطه خواهان را دور خود جمع کرده و البته روی مظفرالدین شاه نیز برای صدور فرمان تاسیس عدالتخانه تاثیر بگذارد. این فرمان از سوی شاه در 14 جمادی الثانی صادر شد. مظفرالدین شاه حتی دستور داد تا یکی از بزرگان قاجار به نام عضدالملک به قم رفته و علما را با احترام به تهران بازگرداند. مهاجران در 23 مرداد به حرم حضرت عبدالعظیم و 24 مرداد به شهر تهران رسیده و مورد استقبال مردم قرار گرفتند و به این مناسبت دو روز جشن و سرور در تهران برپا بود. تا این روز علما اختلاف چندانی باهم نداشتند، اما پس از این اتفاقات به گونه دیگری رقم خورد.

اختلاف تئوریک علمای قم با نظریات شیخ فضل‌الله نوری در چه مواردی بود؟

در ابتدا طلاب قمی و تهرانی حتی در تشکیل انجمن‌ها نیز با یکدیگر همسو و هم‌نظر بودند. حتی انجمن‌های مخفی که در تهران تشکیل شدند، شعبه‌ای نیز در قم برای فعالیت و عضوگیری فراهم کردند. فراتر از این انجمن‌ها، در قم اتحادیه طلاب نیز تشکیل شد که مشابه آن در تهران نبود. این مسئله نشان می‌دهد که طلاب قمی نسبت به مسائل اجتماع عکس‌العمل نشان می‌دادند. مرزها زمانی شروع می‌شود که شیخ فضل‌الله بحث مشروطه مشروعه را پیش کشیده و محمدعلی شاه مجلس را به توپ می‌بندد. پیش از اینکه قانون مشروطه تصویب و محمدعلی شاه به حکومت برسد برای متمم قانون اساسی حاجی شیخ فضل‌الله یک اصلی را در قانون عنوان کرد به نام نظارت علما برمصوبات مجلس. هرچند این اصل تصویب شد اما درباره برخی از اصول بین مشروطه‌خواهان، علمای مشروطه‌خواه و مجلسیان با شیخ فضل‌الله نوری اختلاف پیش آمد که موجب جدایی شد. شیخ فضل‌الله نوری برخی از اصول را نتوانست بپذیرد، چرا که به زعم خود با قوانین اسلام همخوان نبود. از جمله این اصول می‌توان به بحث مساوات یا آزادی اشاره کرد. شیخ اصرار داشت که نیازی به وضع قانون نیست، چرا که قوانین در 1400 سال پیش توسط دین مبین وضع شده است. منشا این اختلاف‌ها نیز از قم شروع شد. تقریباً در نخستین مجلسی که شیخ فضل‌الله با آیات سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی در قم داشتند، بحثی در این موضوع مطرح شد که مشروطه چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد؟ کل این بحث را غلامحسین زرگری‌نژاد در کتابی به اسم «رسائل مشروطیت» آورده است.

بعدها علما و طلاب به دو دسته مشروطه خواه و مشروعه خواه تبدیل شدند. پس از طرح لزوم تصویب قوانینی در بحث‌های مساوات و آزادی علمای مشروعه خواه آن را نپذیرفته و اعتقاد داشتند که نباید از اصول شریعت عدول کرد. مشهورترین مثال در این باره مسئله مساوات میان اهل کتاب و مسلمانان بود که مشروعه خواهان آن را قبول نداشتند. در این میان ناهنجاری‌هایی نیز مثل توهین برخی روزنامه‌ها به شریعت اسلام هم پیش آمد. مردم عادی نیز در این میان به جهت طرفداری مشروطه یا مشروعه خواهان به دو دسته تقسیم شده بودند و مشکلاتی در این میان به وجود آمد. در این وضعیت شخصیتی مانند سیدعبدالله مجتهد قمی در مجلس حضور داشت که در حل مسائل و مشکلات به ویژه مشکلات میان مردم و مجلس تلاش می‌کرد و همچنین در رد یا قبول بسیاری از مصوبات مجلس نقش عمده‌ای داشت. این مورد نشان می‌دهد که قمی‌ها در مجلس نیز تماشاگر نبوده و نقش فعالی ایفا می‌کردند.

حکومت مشروطه به‌عنوان مدلی از حکومت اسلامی بعدها با حضور آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری در قم و احیا حوزه، چه بازخوردی میان حوزویان پیدا کرد؟

بحث مشروطه مشروعه پس از اختلاف علمای تهران در قم مطرح شدند و بالطبع تعدادی از علما مشروطه خواه و عده‌ای هم مشروطه مشروعه خواه شدند و دو جبهه تشکیل شد. برخی از آن‌ها رسماً فتوا دادند که هر نوع همکاری با محمدعلی شاه حرام است و برخی هم برای محمدعلی شاه نامه نوشته و اقدام او را تا حدی توجیه کردند و گفتند این پادشاه اسلام پناه چاره‌ای جز این نداشت. این مسئله به طور کل باعث ایجاد شکاف بین مردم و علما در تمام نقاط ایران شد و زمینه را برای حرکت‌های بعدی فراهم کرد. در این میان تعدادی از علما نیز در سیاست دخالت نکردند. تا اینکه جنگ جهانی اول رخ داد و ایران صدمه بسیار دید، به گونه‌ای که جمعیت کشور از 20 میلیون نفر به 10 میلیون کاهش پیدا کرد. به عبارتی در این میان 50 درصد از جمعیت ایران یا در جنگ و یا بر اثر گرسنگی کشته شدند. این رخداد باعث شد تا دیگر بحث مشروطیت چندان در صحنه سیاسی یا فکری و نظری کشور مطرح نشود. به همین دلیل در زمان کودتای سیدضیا طباطبایی و رضاخان حمایت کرده و بعدها با توجه به اقدامات رضاخان از سردارسپهی و نخست وزیری او حمایت کردند. حتی رضاخان با علمای قم مانند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله نائینی، آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله سیدحسن مدرس رابطه تنگاتنگی داشته است. در دوره نخست حرکت‌های سیاسی رضاخان این علما واقعا طرفدار وی بودند و اسناد این دوره در کتاب «علما و رژیم رضاشاه» تالیف حمید بصیرت منش درج شده است، اما بعدها زمانی که رضا خان بحث تغییر رژیم از سلطنت به جمهوری را پیش می‌کشد عموم علما از جمله شهید آیت‌الله مدرس با مخالفت شدید برمی‌خیزند.

مباحث فقهی و تئوریک در زمینه رسیدن به حکومت اسلامی در حوزه قم در هنگام آغاز مبارزه امام خمینی چگونه بود؟

اندیشه حکومت اسلامی بین علما از زمان شیخ صدوق بوده است. نخستین عالم اصولی به نام شیخ نعمانی این اندیشه را داشت و بعدها نیز علمایی چون شیخ مفید، سید مرتضی، علامه حلی یا شیخ طوسی نیز آن را مطرح کردند، اما مهمترین بحث در حوزه‌ها و در میان اندیشمندان مقوله همکاری یا عدم همکاری با حکام بود. همچنین محققانی چون آیت‌الله کرکی و محقق ثانی تز ولایت‌فقیه را به خوبی تبیین کرده و بحث حکومت اسلامی را مطرح کردند. امام خمینی اما مقوله لزوم تاسیس حکومت را مطرح کرد و این تفاوت داشت با مقوله همکاری یا عدم همکاری با حکام. البته علمای اولیه دوران قاجار از جمله سید محمد مجاهد و میرزای قمی و دیگران به‌اتفاق اعتقاد داشتند که حکومت از آن علماست و آن‌ها این منصب را به فتحعلیشاه تفویض کرده‌اند و در واقع فتحعلیشاه از جانب علما برمردم حکومت می‌کند. یعنی این اندیشه را جا انداخته بودند که در رأس حکومت دینی باید یک ولی‌فقیه و عالم دینی باشد و این عالم دینی می‌تواند حکومت را تفویض کند. فتحعلی شاه نیز می‌گفت که من حاکم نیستم بلکه من از جانب میرزای قمی و دیگر مراجع مانند سیدمحمد مجاهد برشما حکومت می‌کنم. حتی آقای میرزای قمی در دوره‌ای که در مدرسه جهانگیرخان قم تدریس می‌کرد فتحعلیشاه پیاده به خدمتش می‌آمد و به درس‌هایش گوش می‌داد و از او نصایح می‌گرفت. این اندیشه وجود داشت تا اینکه در دوران مشروطیت بیشتر قوام گرفت؛ اما در دوران آیت‌الله حائری چون ایشان بیشتر هم و غم خود را به بازسازی حوزه علمیه قم گذاشت، چندان توجهی به این مسائل نکرد. به عبارتی ایشان ابتدا خواست تا یک مرکز مرکز ایدئولوژیک و فکری را قوام داده تا بعدها علمای تربیت شده در این مرکز بحث درباره لزوم تاسیس حکومت اسلامی را پیش بکشند.

ایبنا