شناسهٔ خبر: 56398 - سرویس دیگر رسانه ها

سازگاری یا ناسازگاری «نظریۀ منشأ انواع» با «خداباوری»

سید حسن حسینی، استاد گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف، در مدرسۀ تابستانی تکامل که در این دانشگاه برگزار شد دربارۀ سازگاری یا ناسازگاری «نظریۀ منشأ انواع» با «خداباوری» سخن گفت.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نظریۀ  تکامل  در چند دهه اخیر بسیار گسترش پیدا کرده و ابعاد وسیعی را به خود اختصاص داده است. این ابعاد با عبور از مرزهای زیست‌شناسی، علوم انسانی، طبیعی و فلسفه را دستخوش تغییرکرده است. سید حسن حسینی، استاد گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف، در مدرسۀ تابستانی تکامل که در این دانشگاه برگزار شد دربارۀ سازگاری یا ناسازگاری «نظریۀ منشأ انواع» با «خداباوری» سخن گفت که گزارش آن را در زیر می‌خوانیم:

حسینی در ابتدا به یک سری رویدادهای تاریخی مهم در زندگی داروین اشاره کرد، از نظر وی ازدواج داروین به‌دلیل گرایش های مذهبی زیادی که همسر داروین داشته و تأثیری که بر او گذاشته، رویداد مهم زندگی داروین تلقی می‌شود. از دیگر رویدادهای مهم زندگی داروین می‌توان به سال  ۱۸۰۲ که خلاصه‌ای از منشأ انواع چاپ می‌شود و سال ۱۸۵۶که بخش اعظمی از این کتاب به چاپ می‌رسد، اشاره کرد. همچنین در ۱۸۵۸ والاس نامۀ مشهور خود را به داروین نوشت که در آن نامه والاس به صورت کاملاً تصادفی از اصطلاح انتخاب طبیعی استفاده کرده بود و والاس در آن نامه داروین را برای مدتی از انتشار کامل کتاب پشیمان می‌کند. در ۱۸۵۸ سمیناری برگزار می‌شود و مقالۀ مشترکی بین داروین و والاس در آن سمینار قرائت می‌شود.

این استاد دانشگاه  اوج ناسازگاری عقاید خداباوری با نظریۀ تکامل داروین را مربوط به اصل انتخاب طبیعی می‌داند و بیان کرد: برخی کتاب منشأ انواع و نظریۀ تکامل را مهم‌ترین رویداد بشری می‌دانند. وی با  تأکید به این نکته که انتخاب طبیعی از ابتدا مورد توجه داروین بوده است، توجه به غیر شعورمند بودن و غیرمتعین بودن انتخاب طبیعی را یکی از بحث های این کتاب می‌داند.

حسینی بر این عقیده است که داروینیسم بسیار بالاتر از کپرنیکینی یا نیوتونینی است. از نظر او این نظریه، نظریه‌ای است که با همه چیز ارتباط دارد، از رفتار ما گرفته تا تمام محیط ما را در بر می‌گیرد. یکی از پر مطلب‌ترین کتابها، همین کتاب منشأ انواع است. جای تعجب است که این کتاب ورود خیلی خوبی در ایران نداشته است، فقط یک ترجمه از این کتاب وجود دارد. چرا ورورد این کتاب که به غیر از زیست‌شناسی تمام حوزه‌ها را شامل می‌شود  در ایران اینقدر ضعیف بوده است؟

حسینی دربارۀ نکتۀ اصلی و استدلال مهم در این کتاب گفت: نکته‌ای که در این کتاب باید مورد توجه قرار بگیرد این است که داروین در کل این کتاب به دنبال مطرح کردن تنها یک استدلال بوده است که این ایدۀ اصلی یا استدلال همان انتخاب طبیعی است. داروین می‌خواهد نشان دهد که در تنازعی که برای بقاء صورت گرفته کدام گونه‌ها برتری لازم برای بقاء را داشته‎اند.

وی همچنین دربارۀ نسخه های مختلف منشأ انواع اظهار داشت: از شش نسخۀ موجود از این کتاب اولین نسخه اصلی‌ترین و مهم‌ترین نسخه تلقی می‌شود به دلیل اینکه در این نسخه داروین به صورت کاملاً واضح و مبرهن از انتخاب طبیعی سخن گفته است . در نسخۀ اول باید به دنبال ایده های انقلابی داروین بود. در نسخۀ پنجم و ششم از اصطلاح بقای انسب یا به تعبیر دیگر بقای اصلح استفاده شده است. بنا به تعبیر داروین بقای انسب  همان چیزی است که باعث اتنخاب طبیعی و بقای نژاد برتر می‌شود. 

استاد فلسفۀ دانشگاه شریف در ادامه نظر داروین دربارۀ جایگاه انسان را بیان کرد که داروین ذکر کرده که از همان روزی که به نظریۀ منشأ انواع رسیده است انسان را از این نظریه مستثنی نمی‌دانسته است، پس بنابراین مقام انسان و جایگاه انسان مثل بقیۀ گونه‌های زیستی در کارهای اولیۀ داروین مورد توجه بوده است و هیچ تمایزی بین منشأ انسان و گونه های دیگر وجود نداشته است.

حسینی برای اثبات ناسازگاری نظریۀ تکامل با خداباوری به بخش هایی از متن کتاب اشاره کرد  و اظهار داشت: در نسخۀ اول داروین از اصطلاح دمیده شدن استفاده کرده است و بیان می‌کند که حیات از جایی دمیده شده است و برای کسانی که ضد خداباوری هستند معمایی ایجاد می کند که چرا داروین از این تعبیر استفاده کرده است؟ در نسخۀ دوم این کتاب به جای دمیده شدن از واژۀ آفریدگار استفاده شده است. داروین هنگام بحث دربارۀ مادۀ اولیه یا شرایط اولیۀ حیات این تعبیر را به کار برده است. اما این تعبیر هیچ چیزی دربارۀ خداباوری داروین نیست، به این دلیل که داروین این تعابیر را برای راضی نگه داشتن دینداران به ویژه همسر خود ،که شریک علمی او نیز محسوب می‌شود، به کار برده است. پس تعبیری که از آفریدگار آورده است نمی تواند هیچ دلیلی بر خداباوری داروین داشته باشد. در جای دیگری هم از اصطلاح مخلوق اول استفاده شده که تعبیری کاملاً الهیاتی دارد  در نسخه پنجم به جای مخلوق اول از مادۀ اولیۀ حیات استفاده کرده است.

وی ادامه داد: همچنین برخی معتقدند اگر داروین خداباور نبوده لااقل می توان او را دئیسم دانست به این دلیل که چنین تفسیر کرده اند که داروین در اواخر کتاب به این نکته اشاره کرده است که هرچه به عقب بر میگردیم نمیتوانیم ریشۀ اصلی و اولیۀ موجودات را بیابیم اما می‌توان گفت که مادۀ اولیه‌ای برای حیات وجود داشته و بعد شرایط و علل ثانویه متعلق به خود موجودات است.

اما از نظر این استاد دانشگاه باز اینجا صحبت از یک ذهن برتر نیست و نمی‌تواند دئیست بودن داروین را نشان بدهد.

حسینی در ادامه به تعابیر مختلف دربارۀ انتخاب طبیعی پرداخت و گفت: چند تعبیر وجود دارد که انتخاب طبیعی به وضوح در مقابل خالق است؛ در تعبیر اول استدلال تمثیلی را رها کرده و می‌گوید چیزی که باقی می‌ماند انتخاب طبیعی است و انتخاب طبیعی تابع یک سری قوانین ثابت است اینکه این قوانین در نظریۀ داروین چیست جای بحث دارد. در جای دیگری که داروین مقابل الهیات قرار می‌گیرد مسئلۀ رنج است، معتقد است رنج را نمی‌توان با الهیات توضیح داد.

وی افزود: از نظر او کل موجودات زیستی رنج را درک می‌کنند. پس طبق گفته های داروین مسألۀ رنج را می‌توان با تکامل داروینی توضیح داد و اشاره میکند که نمی‌توان با خداباوری مسألۀ رنج را تبیین کرد و رنج باعث کمال اخلاقی نمی‌شود و بنابراین نمی توان از خدا در تبیین ساختار حیات استفاده کرد اما از  انتخاب طبیعی می توان استفاده کرد. اینها شواهدی است که نشان می‌دهد چه ناسازگاریهایی وجود دارد. بر مبنای تفسیر فلسفی هرشلی که داروین از آن استفاده کرده است فقط یک عامل در شکل گیری و بقای موجودات نقش دارد و آن انتخاب طبیعی است. داروین برای استدلال انتخاب طبیعی از استدلاهای مربوط به انتخاب مصنوعی یا همان شیوۀ مورد استفاده توسط کشاورزان در کشت محصولات استفاده می‌کند.

حسینی با اشاره به اینکه مسألۀ انتخاب طبیعی و بحث های فلسفی پیرامون آن بسیار زیاد است به برخی از این بحث ها پرداخت؛ از جملۀ این بحث ها این است که ما چقدر لامارکی هستیم چقدر داروینی؟ یعنی انتخاب طبیعی محض تا نگاه لامارکی. واترلس معتقد است که در منشأ انواع اصولی وجود دارد که می تواند جایگزین انتخاب طبیعی باشد مانند عبارت مربوط به استفاده یا عدم استفاده از یک اندام بدن جاندار که می‌تواند در نسل های بعد نیز تأثیر بگذارد. برخی دیگر مانند کورس معتقدند که درخت حیات را می‌شود با خداباوری سازگار کرد اما انتخاب طبیعی از درون با خداباوری ناسازگار است. استدلالی که از طریق انتخاب مصنوعی شده  باعث ایجاد بحث های فلسفی مختلفی شده است.

وی افزود: برخی گفته اند که هرچند این استدلال تمثیلی است اما معتبر است. برخی دیگر معتقدند که این استدلال بیشتر قیاس است یعنی نتیجۀ ضروری می دهد، یا برخی بر این عقیده اند این یک استدلال از طریق بهترین تبیین است و برخی دیگر معتقدند کاملاً استقرایی است یعنی همان چیزی که در نگاه اول به استدلال داروین به ذهن می رسد. یکی دیگر از بحث هایی که وجود دارد این است که آیا انتخاب مصنوعی قبل از انتخاب طبیعی بوده و یا بعد از آن برای اینکه تأییداتی بر انتخاب طبعی باشد داروین مطرح کرده است؟ نکتۀ دیگری که در انتخاب طبیعی اهمیت دارد بحث علیت است که به هیچ عنوان آن را نمی توان با غایت توضیح داد. انتخاب طبیعی تعبیر بسیار روشنی دارد که همان نگه‌داشت تغییرات مثبت و کنار گذاشتن تغییرات مضر است.

این استاد فلسفه عقیده دارد که انتخاب طبیعی یک قانون نیست بلکه یک فرایند است و نظر داروین را بیان کرد که بر اساس آن:  با انتخاب طبیعی تجمعی از تغییرات بسیار آهسته به وسیلۀ طبیعت داریم، هرچند در انتخاب طبیعی لحظه به لحظه طبیعت مشغول فعالیت و ایجاد تغییرات است  اما این تغییرات را بسیار آهسته انجام می‌دهد و در زمان طولانی شاهد این تغییرات خواهیم بود و در زمان طولانی پدیده های پیچیده قابل تبدیل به پدیده های ساده هستند پس نیازی نیست که یک امر پیچیده را به امر پیچیده تری مانند خدا وابسته کنیم.

حسینی گفت: در پایان می توان گفت که چیزی که ناسازگاری این کتاب با خداباوری را نشان می‌دهد این تعبیر لاشعوری است که نشان می‌دهد انتخاب طبیعی هیچ غایتی را دنبال نمی کند، گرچه منظم پیش می رود و سازنده است اما واقعا دارای شعوری نیست که بر اساس آن یا قدرت از قبل تعیین شده ای هدف و مسیری را طی کند.