شناسهٔ خبر: 57281 - سرویس دیگر رسانه ها

تجربه دوباره سهمیه‌ای شدن کاغذ و خطر ایجاد رانت

وقتی قیمت بازار و نرخ یارانه توزیعی تفاوت چشمگیری (در حد یک سوم قیمت بازار) با هم داشته باشند، در واقع این یک هدیه رانتی و یک لقمه سهل الهضم است که نه تنها هیچ کمکی به نشر و افزایش تعداد عناوین کتب نخواهد کرد، حتی تاثیر آنچنانی هم بر کاهش قیمت کاغذ نخواهد گذاشت.

تجربه دوباره سهمیه‌ای شدن کاغذ و خطر ایجاد رانت

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ به بهانه تخصیص کاغذ به ناشران محمدکلاری؛ رییس اسبق اتحادیه چاپخانه‌داران تهران که از سال ۱۳۵۰ به هیات مدیره اتحادیه وارد شد و از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۷ ریاست این نهاد صنفی را بر عهده داشت، طی یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده است، در مقایسه‌ای به بررسی وضعیت توزیع کاغذ در میان ناشران در روزهای اخیر و دهه ۶۰ پرداخته است.
 
متن این یادداشت به شرح زیر است؛
 
در اواخر دهه 60 شمسی و اواخر دوره جنگ، حدود سال‌های ۶۶ تا ۶۷ که شرایط اقتصادی به مانند الان اما با تفاوت‌هایی بحرانی شده بود، جنگ نیز وارد مرحله موشک باران شهری شده بود، ایران در تحریم و کشورهای عرب همسایه ما در منطقه دست به تحرکاتی علیه کشور زده بودند و از همه مهم‌تر خزانه کشور خالی بود.
 
در چنین شرایطی اتحادیه و تعاونی چاپخانه‌داران با چنگ و دندان اقدام به پیگیری و واردات کاغذ مصرفی و توزیع در بین چاپخانه‌ها می‌کرد تا صنعت چاپ با این فشارهای سهمگین از نفس نیفتد. در یکی از این موارد وزارت بازرگانی بنا به درخواست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی نامه‌ای رسمی از شرکت تعاونی درخواست کرد کاغذهای موجود در انبار شرکت را که با زحمت فراوان تهیه کرده بودیم و حق و سهمیه اعضاء بود، به آن‌ها تحویل دهیم تا در اختیار ناشران قرار دهند.
 
استدلالشان حمایت از نشر و کتاب‌خوانی بود و این موضوع در حالی رخ می‌داد که صنعت چاپ به علت نبود ملزومات و تحریم‌ها شرایط خیلی سختی را تجربه می‌کرد. این درخواست غیرمنطقی باعث تعجب زیاد ما شده بود چرا که به عینه می‌دیدیم انتهای آن به کحا ختم می‌شود؛ ایجاد رانت، فساد و پیچیده‌تر شدن اوضاع. به همین دلیل با مخالفت شدید هیات مدیره آن زمان قرار گرفت و بنده به اتفاق مرحوم محمد بلالی پیگیر شدیم تا مانع این اتفاق و تضییع حقوق چاپخانه‌داران شویم.
 
این پیگیری‌ها منجر به کش و قوس و درگیری‌های فراوان شد و شرایط به گونه‌ای پیش می‌رفت که دولتی‌ها قدرت مغلوب کردن ما و به کرسی نشاندن حرف خود را نداشتند و از طرفی هم ما بنا به مصلحت از توزیع خودداری کرده بودیم. در آن زمان اتحادیه به قدری قدرتمند بود که اگر دولت در پشت درهای بسته و بدون نظر خواهی از کارشناسان صنفی برای صنعت چاپ تصمیم‌گیری‌های غیرمنطقی می‌کردند بدون موافقت ما توان اجرایی کردن آن را نداشتند و با پیگیری‌های ما دستوراتشان اصلاح یا ملغی می‌شد.
 
علی‌ای‌حال!
شرایط وقت طوری بود که امکان صبر و توقف طولانی میسر نبود، برای برون‌رفت از این وضعیت ناهنجار، بنده پیشنهادی مطرح کردم تا طی ساز و کاری که تعریف کرده بودیم ناشر با ذکر عنوان، مشخصات و تیراژ به ما، تعداد بند کاغذ مورد نیازش را به تعاونی اعلام می‌کرد و در اختیار چاپخانه‌ای که مورد وثوق ما و طرف ناشر بود قرار داده و کتاب چاپ شده تحویل ناشر می‌گردید.
 
برای این منظور سیستم نظارتی هم تعریف کرده بودیم تا مانع انحراف از اهداف مورد نظر باشیم. دراین بسته پیشنهادی، منفعت چاپخانه‌دار و ناشر لحاظ شده بود و خواسته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر حمایت از نشر و کتاب هم محقق می‌شد، از طرف دیگر هم جلوی رانت و فساد قطعی گرفته شده و بازار از روال منطقی خود خارج نمی‌شد.
 
این پیشنهاد مورد موافقت وزارت‌های ارشاد و بازرگانی قرار گرفت و طبق برنامه تعریف شده فی‌الفور شروع به توزیع کاغذ کردیم و شرایط خوبی را تجربه می‌کردیم، اما بعد از 6 ماه با مخالفت تعدادی از ناشرنماها به دلایل واهی، از اجرا باز ماند. درصورتی که برای ما کاملا مشخص بود دلیل واقعی آن‌ها کاملا غیر فرهنگی بوده است.
 
و اما اخیرا مطلبی در فضای مجازی مبنی بر توزیع کاغذ یارانه‌ای بین ناشران محترم را مطالعه کردم که برای من یادآور تجربه‌ای است که در بالا گفتم و فکر می‌کنم یادآوری آن در شرایط کنونی می‌تواند راهگشا بوده و از تکرار مکررات و اشتباهات گذشته جلوگیری کند. به نظر من وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی ساده‌ترین و به زعم بنده پرخطرترین راه را برای مدیریت بحران حوزه کاغذ، نشر و در عین مظلومیت برای صنعت چاپ انتخاب کرده است.
 
بنده به یقین و بر اساس واقعیات و عینیات موجود در بازار با این نوع تصمیمات مخالف بوده و آن را منجر به بدتر شدن و پیچیده‌تر شدن اوضاع می‌دانم زیرا وقتی قیمت بازار و نرخ یارانه توزیعی تفاوت چشمگیری (در حد یک سوم قیمت بازار) با هم داشته باشند، در واقع این یک هدیه  رانتی و یک لقمه سهل الهضم است که نه تنها هیچ کمکی به نشر و افزایش تعداد عناوین کتب نخواهد کرد، حتی تاثیر آنچنانی هم بر کاهش قیمت کاغذ نخواهد گذاشت.
 
چرا؟ چون چرخه ورود و توزیع کاغذ دچار نقصان شده و با این اقدامات مشکلی حل نخواهد شد که هیچ، اوضاع به مراتب بدتر هم خواهد شد. بنده به تجربه، تعبیر سیل ویرانگر را مناسب چنین اقداماتی می‌دانم. سیلی که در اثر باراش ناگهانی یارانه تبدیل به موجی خواهد شد که از آن کتابی خارج نخواهد شد و با فروش مستقیم در بازار در نهایت به دست دلالان جمع‌آوری و مجددا با قیمتی چند برابر نسبت به قبل به دست چاپخانه‌دار مظلومی که از هیچ حمایتی برخوردار نیست و حتی نقش مهمش دیده نمی‌شود قرار می‌گیرد و این یعنی ویرانی صنعت نشر و چاپ و باز ماندن از تولید و پیدایش هزاران مشکل ریز و درشت دیگر.
 
بنا به سالیان طولانی حضور در مسند اجرایی شرکت تعاونی و اتحادیه چاپخانه‌داران تهران شاهد اتفاقاتی از این دست بوده‌ام که باز با تاکید عرض می‌کنم جهت جلوگیری از تکرار خطاهای گذشتگان و استفاده از تجربه نحوه درست برخورد با مشکلات و مدیریت اوضاع بحرانی به ذکر یکی از این اتفاقات پرداختم و امیدوارم مسئولان با عنایت به ذکر این تجربیات تصمیمات بهتری اتخاذ کنند تا شاهد مشکلات روزافزون در صنعت چاپ و نشر نباشیم.