شناسهٔ خبر: 57366 - سرویس دیگر رسانه ها

سیاستِ شعر

چرا شعر از نیرومندترین پدیده‌های زندگی روزمره انسان است؟

فرهنگ امروز/ محمد زینالی اُناری: شاید این روزها ببینید که مدام از کم خوانده‌ شدن کتاب، شعر و داستان، متون تخصصی و علمی سخن به میان می‌آید. به‌طور عامیانه، همه‌مان کمی شعر، در حد اَمثال و حکم محلی و نصایح بزرگان و چند فال عاشقانه بلدیم ولی در واقع به شعرهایی که پیشتر شنیده‌ایم وابسته‌ایم تا اینکه روزمره به شنیدن شعر وقت بگذاریم؛ حال آنکه شعر یکی از راه‌های ارتباط جستن در شرایط روز جامعه است و وقتی خواندن شعر در جامعه کم است، می‌توانیم بگوییم ما مردم مشارکت‌جوی این دوره و زمانه و مخاطب سخنانی که از حال و روز امروز دم می‌زنند، نیستیم.

زبانِ شعر

شعر، خود نوعی زبان است. همه جوامع به نحوی با شعر انس دارند و نمی‌توان گفت که ابزار ارتباطی یک کشور خاص است. چه‌ بسا در پس این جهان‌شمول بودن، بتوان کارکردی برای جهانیان یافت، ابزاری برای بیان عواطف و دنیای درونی انسان‌ها. آنها می‌توانند از طریق زبان شاعرانه، احساسات و عواطف خود را به مخاطب خاص بیان کنند. میل به شعر و دنیای شاعرانه برای بیان احساسات و عواطف هم در طول تاریخ وجود داشته و شاید امروز پررنگ‌تر هم شده باشد. البته که شاید در وهله نخست، میل ساکنان دنیای امروزی، به بیان عواطف از طریق زبان شعر آن هم در دنیایی که شکل گرفته از قواعد ریاضیات مهندسی، دنیای دیجیتالی و ارتباطات تصویری ابزارساخته و کالاهای متنوع و نوبه‌ نوشونده است، تناقض به‌نظر برسد.

نبض قدرت

در اغلب صحنه‌های تاریخ، ارتباط درونی میان شعرها و سازوکارهای قدرت وجود داشته است؛ حکومت‌ها برای بسط و تزریق ایدئولوژی‌های‌شان معمولاً با شعر و شعار، مردم را تهییج و با خود همسو می‌کنند. در طول تاریخ، هر قدرتی توانسته تمام دیدگاه‌های خود را در شعر دوره خود بنیان نهد.

شعر مقدمه هرگونه سواد رسانه‌ای

جامعه‌شناس آلمانی «هابرماس» می‌گوید، هنگام تولد حوزه عمومی سیاست، کسانی که وارد چانه‌زنی با قدرت می‌شدند از مهارت و ذخیره ادبی فراوانی نسبت به دیگران برخوردار بودند. ادبیات، خصوصاً تئاتر که در غرب، یکی از عرصه‌های بیان شاعرانه تلقی می‌شود، راه اول رسیدن به قدرت و توانایی اجتماعی بوده است. دگرگونی‌های سیاسی در ایران نیز با به میان آمدن شعر سیاسی با ژانرهای انتقادی و طنزگونه و نشرش در مطبوعات دوران مشروطه آغاز شد. از این رو، با دانستن و خواندن شعر، می‌توانیم ذخیره قوافی، تمثیل‌ها و تخیل‌های ذهنی‌مان را بالا ببریم. برای هر فعلی نیاز به تصور آن داریم و طبیعتاً هرقدر تخیل کردارهای متنوع را در ذهن بپروریم، همان اندازه دامنه افعال و جملات خود را بالا برده‌ایم. شعر، مدرسه تصمیم‌گیری و توانایی است، لذا هرقدر شاعرانگی و تجربه‌های ادبی خود را افزایش دهیم، می‌توانیم خود را آدم قدرتمندتری تصور کنیم. از این‌رو می‌توانیم بگوییم که شعر مقدمه هرگونه سواد رسانه‌ای است.

هم زیستی‌ نیرومند در سایه شعر

شعر در همه ساحت‌های زندگی روزمره قدرت خود را به رخ می‌کشد حتی در سیاست زندگی مشترک، که یک سیاست میان‌فردی است. برای کسانی که شعر کمتری می‌دانند یا با شعرهای ساده و دم‌دستی آشنا هستند، ارتباط با همسر به ارتباطی فاقد گفت‌وگوهای عمیق تبدیل می‌شود؛ چراکه گفت‌وگوهای عمیق و همدلانه، نیازمند داشتن تجربه‌های عاطفی-احساسی عمیقی است که تنها هنر و شعر می‌تواند آن را خلق کند. همین، ملزم می‌کند که ما جهان شعر را دنیایی بدانیم که ما را عمق و گستره می‌بخشد و قدرت هم‌زیستی‌مان را بالا می‌برد. به طریق اولی میزان تعمیق احساسات در یک جامعه و همدلی اعضای آن، به شعرها، تجربه‌های ادبی و زیبایی‌شناسانه آنها اتکا دارد. اگر اعضای یک روستا یا اداره کمتر اهل شعر و بیان‌های شاعرانه باشند، می‌توان از همدلی کم و اُنس کمتر میان آنها سخن گفت. اگر جامعه‌ای شاعر نداشته باشد یا نان، عمر و منزلت شاعران بخوبی دیده نشود، آن جامعه فرصت‌های ارتباطی شایسته‌ای نخواهد داشت.

تخیل رهایی‌بخش شعر

کار شعر، روح بخشیدن به تخیلاتی است که در تصورات ما پدیدار می‌شوند. تنها راه رهایی از تصوراتی که زندگی روزمره به سبب وجود مشکلات و محدودیت‌ها بر ما اعمال کرده، تصورّی است که بتواند به شیوه متفاوتی از زندگی امروزی‌مان بیندیشد، بنابراین شعر می‌تواند تخیل ما را به سمت راهکارهای ارزنده و رهایی از مشکلات و محدودیت‌ها رهنمون کند. اگر در جامعه‌ای احساس شود که روابط انسانی خوبی وجود ندارد، شعرهایش می‌تواند به دنیایی بیندیشد که انسان‌هایش با هم خوب‌اند.

نیاز به شعر و دانش مربوط به آن، در عرصه‌های مختلف زندگی به ضرورت تجربه‌های همدلانه‌ای بستگی دارد که می‌توان ساخت. البته شعرهای ساده و دم‌دستی که مدام تکرار می‌کنیم تنها تجربه‌های زندگی عامیانه، روزمرّگی‌ها و خستگی‌های ما را تکرار می‌کنند. ما به شعرهایی نیاز داریم که تجربه‌ای فراتر از آنکه می‌زییم برایمان داشته باشند. نیاز به شعری که دید و ذهن را وسعت بخشیده، به راه‌ها و دنیاهای نرفته‌مان ببرد؛ درون انسان‌هایی که نمی‌شناسیم، به احساس‌هایی که هنوز تجربه نکرده‌ایم!

اینجا، جایگاه و توانمندی شاعران هم روشن‌تر می‌شود. آنها می‌توانند ما را خطاب کنند، نصیحت کنند، به دوستی و وفاداری دعوت کنند، به عشق ورزیدن و جسارت دعوت کنند. اما آنها چونان معلمی برای اجرای این کار، دعوت به عمل نمی‌آورند، بلکه ما را در احساس و «تجربه»ی خود از خرد و هستی ادغام می‌کنند. شاعر به نمایندگی از دیگران در حال تجربه و خلق‌کردن صحنه‌های «صحبت کردن» با معشوق، مدعی، وجدان یا هر منظر دیگری است.

دریچه‌ای برای سیاست

در جایی که شعر وفور دارد، می‌توان از گستره ادبیات، سخنوری افراد در بیان نیات و احقاق مطالبه‌شان سخن گفت. چنان که دانش شعر، مقدمه دانش سیاست است و کسی که شعر و ادب را می‌داند، در کنار دانش‌های کاربردی دیگر، می‌تواند بهتر سخن گفته، از نیازهایش بهتر دم زده، حامیان بیشتری جذب کرده و از حقوق خود دفاع کند. اما کسی که سواد ادبی کمتری دارد، توصیف خوبی از ضرورت‌ها و مشکلات نخواهد داشت، بنابراین شعر و تجربه‌های ادبی، به‌عنوان یکی از مصارف فرهنگی و هنری، خود دریچه‌ای برای سیاست و به بیان دیگر، خود سیاست است.

منبع: روزنامه ایران