شناسهٔ خبر: 57738 - سرویس دیگر رسانه ها

  فراتر از یک نام و یک عکس... / نگاهی به مستند "زنبورک در گام مینور"

نزهت بادی: دستاورد بزرگ فیلم در این است که نشان می‌دهد چطور حمید نفیسی در غربت و دور از وطن در ارتباطی مدام و ناگسستنی با سرزمینش به سر می‌برد و در راه والایی و ماندگاری فرهنگ مادری‌اش می‌کوشد.

فراتر از یک نام و یک عکس... / نگاهی به مستند "زنبورک در گام مینور"ب

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ مستند "زنبورک در گام مینور" ساخته مریم سپهری اثری بیوگرافیک درباره دکتر حمید نفیسی به‌عنوان پژوهشگر، نظریه‌پرداز و نویسنده آثار ارزشمندی همچون "تاریخ اجتماعی سینمای ایران"، "فرهنگ‌سازی در غربت"، "سینمای لهجه‌دار" و "سینمای مستند" است اما به دنبال معرفی و شناساندن دستاوردهای بزرگ و مهم یکی از مفاخر ایرانی نیست که می‌توان از طریق جستجو و مطالعه و تحقیق درباره او نیز به دست آورد. بلکه فیلم می‌کوشد تا روش زیستی و جهان‌بینی و سلوک فردی او را به نمایش بگذارد و جزئیات و ظرایف ناپیدا و پنهانی از شخصیت او را بازنماید که فقط در همجواری نزدیک با او قابل رؤیت می‌شود. برای بسیاری از ما حمید نفیسی در نام و عکس یک چهره ایرانی پرافتخار خلاصه می‌شود که اگر او را بشناسیم، می‌دانیم چه کارهای درخشان و تأثیرگذاری در زمینه فرهنگ و هنر ایران انجام داده است، اما مریم سپهری با آن نگاه ظریف و عمیق و جزئی‌نگرانه‌اش که از سابقه عکاسی او برمی‌آید، چنان به پرتره او نزدیک می‌شود و به دنیای احساسات و افکار و رؤیاهایش راه می‌یابد که بعد از تماشای فیلم دیگر بزرگ‌مردی درون یک عکس به نظر نمی‌رسد و ما چنان او و سبک زندگی و اهداف و انگیزه‌ها و انتخاب‌هایش را می‌شناسیم که انگار در تمام این سال‌ها که او در آمریکا زیسته، هرگز از ما دور نبوده است و دستاورد بزرگ فیلم در همین است که نشان می‌دهد چطور حمید نفیسی در غربت و دور از وطن در ارتباطی مدام و ناگسستنی با سرزمینش به سر می‌برد و در راه والایی و ماندگاری فرهنگ مادری‌اش می‌کوشد.

دکتر نفیسی نیز مثل همه غربت‌نشینان، هراس‌ها و دلتنگی‌ها و حسرت‌های خودش را دارد و شاید بزرگ‌ترین چالش زندگی‌اش فراموشی گذشته باشد که از طریق قصه مردی که خاطراتش را گرو می‌گذارد و بعد برای همیشه آن‌ها را از یاد می‌برد، اندوه و وحشت خود از حفره‌ها و خلأهای ایجادشده در حافظه‌اش را بیان می‌کند. اما آنچه او را از تبعیدشدگان و مهاجران دیگر متمایز می‌کند، این است که او توانسته با تلاش مستمر و پژوهش و تحقیق و نگارش در زمینه فرهنگ و هنر ایران، پیوندش را با مملکت خود حفظ کند و هویت و زبان و فرهنگ مادری‌اش را از زوال و فنا نجات دهد. او سال‌های طولانی دور از وطن به سر برده و به ایران بازنگشته اما به قول خودش که می‌گوید بعضی‌ها در فرنگ ایرانی‌تر می‌شوند، همچنان روح ایرانی در زندگی‌اش جریان دارد و خدماتی که او از راه دور برای سرزمینش می‌کند، بسیار ارزنده‌تر از کسانی است که در ایران ماندند اما تیشه به ریشه آن می‌زنند.

رفت‌وآمد هوشمندانه فیلم میان اصفهان و شیکاگو نیز دقیقاً از همین وضعیت دوگانه دکتر نفیسی برمی‌آید که به انتخاب خودش کشوری جز وطنش را برای زیستن انتخاب کرده و توانسته است که به‌عنوان یک فرد موفق و قابل احترام در کشوری بیگانه پذیرفته شود و بر صدر بنشیند اما نمی‌خواهد ارتباط خویش با ریشه‌هایش را قطع کند و گذشته‌اش را پشت سر بنهد. به همین دلیل کابوس‌هایش را با پرسه زدن در میان آسمان‌خراش‌های خاکستری و دلگیر شیکاگو با زبان انگلیسی تعریف می‌کند که در تضاد کامل با شهر پر از نور و رنگ اصفهان به‌عنوان زادگاهش قرار دارد و ترس‌ها و اضطراب‌های او از غرق شدن در فضایی بیگانه و از دست دادن هویتش را بازتاب می‌دهد. او هنوز می‌تواند با زنبورک آهنگی را بنوازد که به گذشته دور او بازمی‌گردد و پیوند صدای نفیسی در آمریکا و صدای مادر در ایران در تیتراژ پایانی به شکل درخشانی نشان می‌دهد که هرچند حمید نفیسی در کشوری بیگانه زندگی می‌کند اما گویی همچنان در وطنش به سر می‌برد و در هوای زادگاهش نفس می‌کشد. با چنین رویکردی فیلم از اثری بیوگرافیک پیرامون یک شخصیت برجسته فراتر می‌رود و او را به منبعی الهام‌بخش در جهت انتخاب زیستی متفاوت ارتقا می‌بخشد و تحلیل و تلقی تازه‌ای از مفاهیم تبعید و وطن را با ما در میان می‌گذارد و عشق به سرزمین مادری را از نگاه نوستالژیک و خاطره بازی به سوی حفظ و پاسداشت گنجینه‌های آن تغییر جهت می‌دهد.