شناسهٔ خبر: 57930 - سرویس دیگر رسانه ها

نغمه‌های اندلسی شیخ اکبر: عرفان فلسفی و معرفت‌شناسی مشاهده

تفکر آندلسی ابن‌عربی باعث شد تا مراحل فلسفی شدن عرفان به اتمام برسد و نظام معرفت شناسی نوینی در تفکر اسلامی بوجود آید. ابن‌عربی نویسنده‌ای پرکار بود و ادبیات رمزی‌اش طبع جست‌وجوگری را برای اهل معرفت بیدار کرد.

فرهنگ امروز/ محمد آسیابانی: اندلس نوستالژی خاصی را در میان مسلمانان بیدار می‌کند. بسیاری آن را سرزمینی زیبا می‌دانند که در برهه‌ای تصرف شد و بعد بدل به پادگانی شد برای فتح باقی غرب. فتحی که غنایم زیادی را نصیب فاتحان می‌کرد، اما نشد و نتوانستند که این پادگان را حفظ کنند و البته سقوط کرد.


 اما اندلس برای بسیاری نیز نوستالژی جست‌وجوگری را زنده می‌کند. نوستالژی شک و هراس. نوستالژی تردید، تردیدی که تو را  «قصه غرب غربی» به حرم امن الهی بکشاند. تردید و شکی که حتی عرفان را فلسفی می‌کند و همیشه سعی در پیوند میان خرد و کیش دارد.

آندلس تا سال‌ها مهد و موطن شکاکان و سرگشتگانی بود که مسیر گذشتن‌شان در جاده حیرت آن‌ها را بدل به نوامیس جهان اندیشه کرد. شاید اگر اندلس و قصه غربت غربی‌اش نبود عرفان اسلامی تدوین نمی‌شد. بیجا نیست که نام آندلسی‌ها یعنی کسانی چون ابوبکر محمدبن عربی الحاتمی الطایی مشهور به شیخ اکبر محی‌الدین، ابن‌رشد، ابن طفیل (فیلسوف مشایی آندلسی و صاحب رساله حی بن یقظان یا زنده بیدار)، موسی بن میمون و... همیشه با یقین پس از جست‌وجو قرین بوده است.

محی‌الدین اندلسی/معرفت‌شناسی شهود

کار شیخ اکبر محی الدین در فلسفی کردن عرفان آنچنان اهمیت و عظمت در معرفت شناسی دینی پیدا کرد که بسیاری از جمله ملاصدرای شیرازی او را برتر از بوعلی سینا و فارابی نیز خوانده‌اند. شیخ اکبر محی الدین در سال ۵۶۰ در مرسیه آندلس و از خاندان عرب خالصی منسوب به قبیله طائی به دنیا آمد. به مانند دیگر عارفان و سالکان طریقت، اصلی‌ترین شاهکار او زندگانی خودش است که از سبک متعارف بیرون بود. او پیوسته روزگار را به نماز و ذکر و البته مشاهده و زیارت اولیا الله می‌گذراند و در جست‌وجوی معرفت از دیاری به دیار دیگر هجرت می‌کرد.

پس از گذراندن سال‌های نخستین عمر در مرسیله به اشبیلیه (سویل در لفظ امروزی یا سویا) رفت و دروس مقدماتی را تحصیل کرد. در ۲۰ سالگی به مسافرت در شهرهای مختلف آندلس پرداخت و به هر نقطه که می‌رسید اصحاب طریقت و اهالی خرقه را دیدار می‌کرد. در یکی از همین سفرهایش در قرطبه (همان کوردوبا) با ابن‌رشد، فیلسوف مشایی اهل استدلال که مهم‌ترین شارح ارسطو در عصر خود بود، ملاقات کرد. ملاقات میان این دو از اهمیت بسیاری برخوردار بود چرا که هر یک از آن‌ها نماینده راهی بودند و بعدها دو طایفه مسیحیان و مسلمانان را به راه خود کشاندند.

ابن‌رشد پیرو دستورهای عقل استدلالی بود و به همین خاطر هم در قرون بعد به عنوان مهم‌ترین و موثرترین متفکر اسلامی در مغرب زمین مطرح شد. ابن عربی نیز عارفی بود که در نظرش معرفت معنی مشاهده داشت و بر اثر همین ویژگی هم مسلمانان پی او رفتند و او بدل به شخصیتی یکه در شرق تمدن اسلامی شد.

تا سال ۵۹۵ ابن عربی عمر خود را در شهرهای مختلف آندلس و شمال آفریقا گذراند و با علما و اصحاب خرقه دیدار کرد. در این مرحله از عمر تا تونس پیش رفت و در آنجا کتاب «خلع التعلین» ابن قسی را خواند و شرحی بر آن نوشت. در ۵۹۵ شهودی در مرسیه داشت که باعث شد تا سفر زیارتی خود را از غربت غربی به شرق و جزیره الهه عشق آغاز کند. او در این مشاهده عرش الهی را دید که بر پایه‌هایی از نور استوار است و پرنده‌ای در اطراف آن پرواز می‌کند و همین پرنده به ابن عربی فرمان داد تا زادگاه خود را رها کرده و به شرق برود و این آغاز سرفصل تازه‌ای در زندگی ابن عربی شد. اندیشه ابن عربی تماما معرفت شناسی این شهود است.

در ۵۹۸ شیخ اکبر محی الدین برای نخستین بار به زیارت خانه خدا و حج رفت و در مکه معظمه بود که فرمان یافت تا نگارش کتاب اصلی خود یعنی «الفتوحات المکیه» را آغاز کند. او همچنین از مکه سفر به دیگر شهرها را آغاز کرد و پیر طیقت او در این سفرها، جست‌وجوها و مشاهدات خضر نبی بود. خضر مردمان را به مستقیما وارد در جهان روحانیت کرده و می‌کند بی‌آنکه لازم باشد با سلسله‌های صوفیان ارتباط مستقیمی داشت. بنابراین ابن عربی شاگرد خضر بود و گویا ورود وی در سلسله خضر در سال ۶۰۱ بوده است.

در ۶۰۴ پس از مشاجراتی کلامی با طیفی از فقها خطر تکفیر و مرگ برایش پیش آمد و به ناچار به حرم امن الهی پناهنده شد. او سپس به رهسپار آسیای صغیر شد و در قونیه با صدرالدین قونوی روبه‌رو شد که گویا در آن دوران کودکی بود پدر از دست داده و ابن‌عربی با ازدواج با مادرش سرپرستی و تربیت او را برعهده گرفت و همین صدرالدین قونوی بعدها مهم‌ترین و اصلی‌ترین شارح ابن‌عربی شد. در ۶۲۱ در دمشق مقیم شد و در این دوران سخت به تالیف پرداخت و در سال ۶۳۸ از دنیا رفت.

تالیفات

عدد تالیفات ابن عربی را بسیار بزرگ گرفته و گفته‌اند. بزرگترین اثر ابن‌عربی که ساختاری دایرةالمعارفی دارد «فتوحات مکیه» است. فتوحات ۵۶۰ باب است که در آن‌ها اصول عرفان، علوم باطنی و دینی مختلف و نیز تجارب و احوال روحانی محی الدین آمده است.

اما یکی دیگر از مهم‌ترین آثار ابن عربی که در طی قرن‌ها و حتی در دوران امروز هم بسیار خوانده می‌شود «فصوص الحکم» است و همین کتاب است که از نظر میزان شرح نویسی دیگران بر آن در تاریخ تفکر اسلامی کتابی به تمامی معنا خاص به شمار می‌آید. مطلع‌ «خصوص‌ الکلم‌ فی‌ معانی‌ فصوص‌ الحکم‌» از داود بن محمود قیصری که بعدها خود بدل به یک کتاب درسی شد هم مهم است.

 اما بر این کتاب از صدرالدین قونوی گرفته تا عفیف الدین تلمسانی و از رکن الدین شیرازی گرفته تا حسن بن حسن خوارزمی شرح نوشته‌اند. ابن عربی اقیانوسی از معرفت است و هرکسی امروزه می‌تواند در حوزه‌های گوناگون معرفت شناسی به مواجهه مستقیم با ابن عربی برود و از او پاسخ خود را دریابد. ابن عربی مبحث خیال را خود در اثبات خلق از عدم پروردگار به کار می‌برد اما همین معانی و همین مفهوم امروزه مورد توجه زیبایی شناسان و اهالی فلسفه هنر است.

هرمنوتیک تردید

گفته شد که ابن عربی اقیانوسی از معرفت است که هر جویای معرفتی می‌تواند از دل آن معارف‌ها برگیرد. به همین دلیل نیز شیعیان او را از خود دانسته و به برخی مباحثش در فتوحات و... در مدح ائمه معصومین استناد می‌کنند. دیگر مذاهب اسلامی نیز محی الدین را متفکری از آن خود دانسته‌اند. واقعیت اینجاست که ابن عربی نه صرفا به مسلمانان که به کل تمدن بشری اختصاص دارد. معرفت باطنی او همه را با خود همراه می‌کند.

بر ادبیات رمزی ابن عربی تفسیرها بسیار نوشته شده است، تفسیرهایی که البته به منظومه فکری مفسر هم بستگی دارد و عجیب آنکه همه تفسیرها با جهان رمزی ابن عربی نیز همخوانی دارد. او در فتوحات مکیه جمله عجیبی دارد: «منهم رجال الله» الرجبیون و هم اربعون نفساً فی کلّ زمان لا یزیدون و لا ینقصون و هم رجال حالهم قیام بعظمة الله و هم رکن الأفراد و هم أرباب القول الثقیل من قوله تعالی إنّا سنلقی علیک قولا ثقیلاً لقیت واحداً منهم... وکان هذا الّذی رأینه... کشف الروافض من اهل الشیعه ... فکان یراهم خنازیر» یعنی رجبیون که از رجال خدا هستند در کشف و شهودشان روافض را در هیبت خوک دیده‌اند.

روافض معمولا به شیعیان گفته می‌شد. بسیاری از شارحان و مفسران ابن عربی بر این تهمت او به شیعیان در کشف و شهودی که ممکن است شیطانی هم بوده باشد، خرده گرفته و به شدت او را نقد کرده‌اند. دکتر محسن جهانگیری در کتاب فوق العاده خود به نام «ابن عربی چهره برجسته عرفان اسلامی» که انتشارات دانشگاه تهران منتشر کرده و پس از دهه‌ها هنوز هم مهم‌ترین پژوهش درباره ابن عربی است به این جمله اعتراض کرده و آن را از نکات تاریک ابن عربی دانسته که سخن بسیار بجایی است. گروهی نیز در مقام تفسیر برآمده و گفته‌اند که منظور او از روافض شیعیان نیستند بلکه خوارج هستند.

اما بهترین و عالی‌ترین تفسیر از این جمله ابن عربی را امام خمینی (ره) به دست داده است. امام خمینی که یکی از مهم‌ترین مدرسان ابن عربی در عصر جدید بود و فصوص و فتوحات را بارها درس داد، وقتی در تدریس یا مطالعه به این مطلب می‌رسد در حاشیه کتاب می‌نویسد: «هذا العارف لصفای ذهنیاته وجودة باطنه رأی نفسه فی عالم المکاشفة» یعنی این عارف به خاطر صفای باطن و پاکی نفسش، صورت نفسانیات خود را در حالت مکاشفه به صورت خوک دیده و این جمله‌ای شاهکار است. یعنی شیعه آینه‌ای برای آن عارفان شده تا هیبت نفسانی خود (را که در قالب خوک است) ببینند و پی به وجوه ناپاک خود ببرند تا بتوانند آن به تذهیب نفس بپردازند.

ایبنا