شناسهٔ خبر: 59001 - سرویس دیگر رسانه ها

محمد رجبی: مردم ما غربزدگی را با جلال آل احمد شناختند/ شریعتی مرید جلال بود

محمد رجبی گفت: آل احمد به طور خاص مسئله غربزدگی را مطرح کرد و غربزدگی‌ای که مردم ما شناختند، غربزدگی به روایت جلال است نه فردید.

مردم ما غربزدگی را با جلال آل احمد شناختند/ شریعتی مرید جلال بود

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  نشست نشست علمی «آل احمد، روشنفکران و داستان غرب‌زدگی» با حضور محمد رجبی، محمدرضا کائینی و محمدحسین دانایی روز گذشته در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

محمد رجبی در این نشست با موضوع «سرمایه داری به مثابه تمامیت غربزدگی» به سخنرانی پرداخت. وی گفت: آل احمد با سرمایه داری و آنچه از نظر سیاسی بنیاد سیاست استعمارگران غربی را تشکیل می‌داد، مخالفت داشت و به همین دلیل، چپ گرا بود. هرچند بعدها از حزب توده جدا شد ولی گرایش به سوسیالیسم داشت.

وی ادامه داد: آل احمد مفهوم غرب را از فردید گرفت و بار معنایی جدیدی روی آن گذاشت. فردید به غرب جنبهوجودشناسی و فلسفی داده بود و می‌گفت وجود انسان دو جنبه مثبت و منفی دارد. ایشان وجه منفی را غرب و جایی که خورشید غروب می‌کند و تاریک است، تلقی می‌کرد و شرق را جایی که روشن است می‌دانست. مرحوم آل احمد می‌گوید فردید بحث‌های دیگری دارد که باید نشست و شنید.

وی افزود: اگر بخواهیم جغرافیا و تاریخ افکار جلال آل احمد را در نظر بگیریم، او در شرایط کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت ملی، حاکم شدن آمریکا و ساواک و… قرار داشت.

محمد رجبی گفت: در این زمانه یک موجی در کشور که یک نوعی تقلید از غرب بود شکل گرفته بود و او این نوع غربزدگیرا قرتی گری نامید. قرتی از ریشه قرد به معنی میمون آمده است و قردی گری یعنی میمون وار تقلید کردن. یعنی کسانی که عمق یک فرهنگ را نمی‌فهمند و ظواهر آن را می‌گیرند. مرحوم آل احمد به این جهت قضیه توجه داشت و می‌گفت روشنفکران ما قرتی های تمدن غرب اند.

وی ادامه داد: آل احمد روشنفکران آن زمان را روشنفکر واقعی نمی‌داند چراکه روشنفکر تعریف و ویژگی‌های دارد که یکی اشراف به مسائلی اجتماعی و تاریخی و… است و دیگری تعهد برای بیداری مردم و دفاع از آنهاست. آل احمد تعجب می‌کند که روشنفکران از ۱۵ خرداد و آن قیام عظیم سخنی به میان نیاوردند.

وی افزود: آل احمد ابعاد مختلفی دارد. صاحب سبک جدیدی در نثر فارسی است و او سبک مقاله نویسی را تغییر داد. دکتر براهنی هر وقت از جلال یاد می‌کرد می‌گفت جلال پدر من و پدر نثر من است. جلال به عنوان داستان نویس و منتقد ادبی جایگاه مهمی دارد و نقد او به نیما یوشیج و صادق هدایت شایان ذکر است.

رجبی گفت: او به خاطر تعهدی که داشت مثل یک دیدبان نگران هر اتفاقی بود که از دید او جامعه فرهنگی و سیاسی ما را دچار چالش می‌کند. آل احمد به طور خاص مسئله غربزدگی را مطرح کرد و غربزدگی ای که مردم ما شناختند، غربزدگیبه روایت جلال است نه فردید.

وی ادامه داد: جلال به نوعی مبارز سیاسی بود بدون اینکه حزبی باشد. اخیراً روشنفکران به جلال حمله می‌کنند، این به دلیل برداشت‌هایی است که امروز در مورد جلال می‌شود. از طرفی آنها با بعضی از مسائل جلال موافق نیستند، لذا او را با بی انصافی نقد می‌کنند. مثلاً حتی جلال را به عنوان داستان نویس و صاحب سبک در نظر نمی‌گیرند.

وی افزود: در جامعه ما به شریعتی هم حمله می‌شود. دکتر شریعتی مرید جلال بود و آنچه در مورد غرب و شیعه علوی و صفوی می‌گفت برگرفته از جلال بود. تحلیل موقعیت فکری و تأثیر جلال در جامعه ما مقداری مغشوش است.

وی با اشاره به اینکه گفته می‌شود، حرف‌های جلال آل احمد ادیبانه و شاعرانه است و در راستای مقاصد خاصی چیزهایی را به هم بافته است و او برای امروز ما حرفی برای گفتن ندارد، گفت: کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند با جلال و فردید و شریعتی کاری ندارند بلکه بخاطر سرخوردگی‌ای که از شرایط موجود دارند، آن را به اصل انقلاب و رهبران آن نسبت داده اند. لذا هر حمله‌ای را که می‌خواهند به شخص امام بکنند، اسم جلال و فردید و شریعتی را می‌آورند. برداشت‌های آنها می‌تواند برخی جاها قابل بحث باشد و بعضی جاها هم کاملاً مردود است.

رجبی گفت: از زمانی که ما با غرب مواجه شدیم حتی از زمان صفویه، نقدهایی نسبت به غرب وجود داشت. مرحوم خاتون آبادی (جد شهید بهشتی) اولین کسی بود که مطالبی در این زمینه نوشت. کتاب «مناظره شیخ و شوخ» ریشهقرتی بازی را نشان می‌دهد که در دوره ناصرالدین شاه نوشته شده است. «شوخ» را آن موقع به غربزده های وقت می‌گفتند که تحصیل کرده‌های دارالفنون بودند که نوع پوشش خاص فرنگی داشتند. این کتاب گفتگوی یک شیخ با ناصرالدین شاه است.

وی افزود: عده‌ای هستند که نه از غرب و نه از شرق، هیچ نمی‌دانند و خود را نیز نمی‌شناسند، اما با یک تغییر ظاهری صرفاً ادا در می‌آورند. طبیعی است که اینها آل احمد را قبول ندارند و اهل ذکر و فکر نیستند. برخی سعی می‌کنند، آل احمد را بی سواد و غیر علمی معرفی کنند در حالی که او آثاری مثل آندره ژید و «عبور از خط» را ترجمه می‌کند و در جریان مسائلی که در جهان آن روز مطرح بود، بوده است.

وی در پایان گفت: مرحوم فردید می‌گفت، آل احمد در این اواخر علاقمند شده بود که مسائل نظری را بیشتر تحلیل کند و ما جلساتی در این زمینه با هم داشتیم که در بعضی از آنها همسر او هم حاضر می‌شد. آل احمد فقط نویسنده نبود که بخواهد با ادبیاتی جامعه را تحریک کند. البته انسان، تاریخی است و اینگونه نیست که هیچ خدشه‌ای به آثار جلال وارد نباشد اما اصول ثابت آل احمد ماندنی و تأثیرگذار است.