شناسهٔ خبر: 59229 - سرویس دیگر رسانه ها

محمد مهدی اردبیلی: هرگونه تاریخ فلسفه‌نویسی ناگزیر خیانتی است به فیلسوفان

هرگونه تاریخ فلسفه‌نویسی ناگزیر خیانتی است به فیلسوفان. فیلسوفان بزرگی که حتی برای شرح جامع یکی از آثارشان نیاز به ده‌ها کتاب است، همگی در عباراتی کوتاه معرفی می‌شوند.

هرگونه تاریخ فلسفه‌نویسی ناگزیر خیانتی است به فیلسوفان

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  به تازگی جلد هفتم تاریخ فلسفه آکسفورد نوشته رابرت سی. سالمن با ترجمه محمد مهدی اردبیلی توسط انتشارات سمت منتشر شده است. در ادامه بخشی از مقدمه اثر که به قلم اردبیلی نگاشته شده است می‌آید؛

هرگونه تاریخ فلسفه‌نویسی ناگزیر خیانتی است به فیلسوفان. فیلسوفان بزرگی که حتی برای شرح جامع یکی از آثارشان نیاز به ده‌ها کتاب است، همگی در عباراتی کوتاه معرفی می‌شوند. نمونۀ کتاب حاضر خود گویای این مسئله است. آیا می‌توان اندیشه‌های بزرگترین متفکران تاریخ بشر را از کانت و فیشته گرفته تا شلینگ و هگل، از شوپنهاور و کی‌یرکه‌گور و نیچه گرفته تا هوسرل و هایدگر، از فروید و ویتگنشتاین گرفته تا فوکو ودریدا، در حدود دویست صفحه گنجاند؟ تجربه نشان داده است که تاریخ فلسفه‌هایی از این دست، معمولاً به چیزی بیش از داستان زندگی فیلسوفان راه نمی‌برند که برای خالی نبودنِ عریضه چند جملۀ فلسفی هم به آن‌ها الصاق شده است. از سوی دیگر، مطالعۀ چنین تاریخ فلسفه‌هایی اصلاً چه سودی خواهد داشت، جز ایجاد توهم فهم در مخاطب عام و فروکاستنِ عمیق‌ترین مباحث فکریِ تاریخ بشری، به مشتی داستان و حکایت؟ چرا باید علاقه‌مندان راستین فلسفه به جای اینکه به متن اصلی فیلسوفان بپردازند، وقت خود را صرف داستان‌ها بکنند و به جای تأمل فلسفی، از حافظۀ خویش بهره ببرند؟ در این معنا، تاریخ فلسفه‌نویسی، به ویژه نسخه‌های بسیار خلاصه‌شدۀ آن، عمدتاً ضدفلسفه و گمراه‌کننده است.

اما آیا نمی‌توان تاریخ فلسفه‌نویسی را نجات داد؟ آیا می‌توان شیوۀ خاصی از تاریخ فلسفه‌نویسی را ارائه داد که به کلی‌گویی، پراکنده‌نویسی، تقلیل‌گرایی و وقایع‌نگاری دچار نشود؟ شاید تنها راه برون‌رفت از این مشکلات، ارائۀ نوعی تاریخ فلسفه است که صرف نظر از کمیت و اندازه‌اش بتواند نوعی تحلیل را حول موضوعی مشخص و هدفمند سامان دهد. این مهم در واقع کاری است که رابرت سالُمِن در کتاب حاضر قصد انجامش را داشته است. هرچند این کتاب مدعی پوشش دادن کل فلسفۀ قاره‌ای در بازۀ زمانی ۲۵۰ سال اخیر است، اما عملاً یک ایدۀ محوری، یعنی «مفهومِ خود» است که همچون نخ تسبیح سایر دقایق را به یکدیگر متصل می‌کند و داستان تاریخ فلسفه را نه به حکایاتی پراکنده و تصادفی، بلکه به پیشرفت ضروری و منطقیِ تاملات مختلف دربارۀ این مفهوم بدل می‌سازد. در این معنا، می‌شد روایت‌های بدیلی از تاریخ فلسفۀ قاره‌ای نیز به دست داد که بر دیگر مفاهیم محوری مبتنی‌اند. هر مفهومی، رابطه‌ای مونادین با کل تاریخ دارد. هر مفهومی بازنمایی‌کنندۀ کل است، اما از منظر خاص خودش. در این معنا می‌توان از تاریخ‌های بدیلی سخن گفت که «تاریخِ خود» تنها یکی از آنهاست: برای مثال، می‌شد همین کتاب را حول «تاریخ خدا»، یا «تاریخ ابژه»، «تاریخ جوهر»، «تاریخ حقیقت» و جز اینها نوشت. البته نباید فراموش کرد که همۀ این تاریخ‌های بدیل، در نهایت، به نحوی مونادگونه، بازنمایی‌کنندۀ حقیقت واحدی است که خود را به اشکال مختلف متجلی ساخته است. در این معنا، بازخوانی تاریخ‌های مختلف همواره باید معطوف به ایدۀ کثرت در عین وحدت باشد، البته وحدتی که خود از کثرت رهایی ندارد و کلیتی که از اجزا جدا نیست.

آنچه در این کتاب «خود» نامیده می‌شود، در حقیقت وارث مفاهیم نامدارِ عرصۀ اندیشۀ بشر مانند «نفس»، «روح»، «ذهن»، «سوژه»، «عقل» و حتی «انسان» و «فطرت» است. در تاریخ اندیشه مفاهیم از بین نمی‌روند، بلکه از شکلی به شکل دیگر بدل می‌شوند و نوعی جابجایی نیروها در آنها اتفاق می‌افتد. مفهوم «خود»، قدرتش را از تمام مفاهیم سلفش اخذ کرده است. اما در عین حال، نباید فراموش کرد که این بازآرایی مفهوم در قالب جدید، در حقیقت نوعی پنهان‌سازی اسطوره‌های پیشین در پوشش‌های تازه و به‌ظاهر مدرن است. می‌توان به واسطۀ نوعی تبارشناسیِ انتقادی نشان داد که چگونه مفاهیم کهن و اسطوره‌های پیشین، برای صیانت از خود، در مفاهیم تازه و در لباس‌های مبدل به حیات و تأثیرگذاری خود ادامه می‌دهند. تصور یک واژه، بدون درک تاریخ و سیر تطور آن، همواره فرد را در معرض خودفریبی قرار می‌دهد و فهم را مسدود می‌کند، زیرا فهم راستین، همواره معطوف به ردیابی ریشه‌های تاریخی است.