شناسهٔ خبر: 60012 - سرویس دیگر رسانه ها

حسین غفاری: رویکرد علما و مفسران اهل سنت درباره شأن نزول آیه تبلیغ چیست؟

نویسنده کتاب «تشیع؛ دین کامل، کمال دین» گفت: غالب علمای اهل سنت، نزول آیه تبلیغ را در روز هجدهم ذیحجه در غدیرخم می دانند و گفته اند که این آیه در خطبه غدیر پیامبر(ص) برای مردم قرائت شده است.

رویکرد علما و مفسران اهل سنت درباره شأن نزول آیه تبلیغ چیست؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ واقعه غدیر که از مسلمات تاریخی صدر اسلام است، بعد از رحلت پیامبر(ص) مورد غفلت و بی توجهی غالب خواص و عوام قرار گرفت. نادیده گرفتن این واقعه که به لحاظ قرآنی، روایی و عقلی دارای مستندات فراوانی است، جای شگفتی است.

در گفتگو با حسین غفاری استاد فلسفه دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «تشیع؛ دین کامل، کمال دین» به بررسی تفسیر عقلی آیات مرتبط با واقعه غدیر پرداختیم که در ادامه از منظر شما می گذرد؛

*آقای دکتر! مهمترین بحث قرآن در مورد واقعه غدیر آیه مشهور به تبلیغ است، در مورد شأن نزول همه علمای شیعه توافق نظر دارند، اما علمای اهل سنت در این باره چه دیدگاه هایی دارند؟

آیه تبلیغ، آیه ۶۷ سوره مائده است که البته آیه سوم این سوره نیز با آن مرتبط است. این آیه به اتفاق جمیع مفسران و علمای اهل سنت و شیعه، در آخرین سفر حج پیامبر اکرم(ص) که به حجة الوداع موسوم است در راه بازگشت در روز هجدهم ذی حجه در محلی نزدیک جحفه که راه جدایی کاروانها از یکدیگر بود در محلی به نام غدیرخم نازل شده است.

در این سفر، جمعیتی عظیم که تا یکصد و بیست هزار نفر هم نوشته اند، پیامبر اکرم(ص) را همراهی می کردند. رسول خدا(ص) در محل مزبور قبل از جدایی جمعیت از یکدیگر دستور توقف دادند و حضرت برای مردم خطبه ای مشهور و تاریخی ایراد فرمودند. پیش از این سخنرانی بود که این آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»:ای پیامبر! آنچه که بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است به مردم برسان که اگر چنین نکنی، پس رسالت و مأموریت او را به مردم نرسانده ای و خداوند تو را از خطرات مردم حفظ می کند، همانا خداوند کافران را هدایت نمی کند.»

آیه تبلیغ در میان تمامی آیات قرآن کریم، از حیث اینکه با لحنی بسیار جدی و تهدیدآمیز پیامبر اکرم(ص) را متذکر به انجام رسانیدن وظیفه خود نموده است وضعیتی یگانه و استثنائی دارد

همان طور که اشاره شد این آیه جزء سوره مائده است، این سوره آخرین سوره ای از قرآن کریم است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. پس از این واقعه پیامبر اکرم(ص) حدود دو ماه بیشتر در قید حیات نبودند و تنها چند آیه و حکم فقهی و فرعی دیگر بر ایشان نازل شد. لحن آیه، لحن جدی و بسیار قاطعانه است: «دستور ما را ابلاغ کن!» سپس به دنبال این دستور یک اخطار تهدیدآمیز: «اگر آنچه بر تو نازل کردیم ابلاغ نکنی اساساً گویی که وظیفه رسالت الهی خود را انجام نداده‌ای!» سپس لحن نگران‌کننده تغییر یافته و با اطمینان بخشی به پیامبر(ص) نسبت به محافظت از او توسط خدا در مقابل خطرات احتمالی از جانب مردم، متذکر می‌شود که خداوند کافران را به مقصود خود نمی‌رساند. این آیه مبارکه پرسشهایی را پیش روی خواننده قرار می دهد؛ اولاً این چه دستور و موضوع مهمی بوده که در این ایام پایانی عمر شریف پیامبر اکرم(ص) بر او نازل شده است؟ زیرا قاعدتاً با توجه به آنچه تاکنون نازل و بیان شده، دیگر ابلاغ معنا ندارد، زیرا تحصیل حاصل است و تقریباً تمامی آیات الهی ابلاغ شده است.

ثانیاً این دستور چه ویژگی مهمی داشته که عدم ابلاغ آن معادل عدم ابلاغ اصل رسالت پیامبر است؟

دیگر اینکه این لحن محکم و آمرانه برای ابلاغ دستور و سپس آن تهدید به عواقب عدم ابلاغ آن، برای برطرف کردن کدام مانع بزرگ است که پیامبر اکرم(ص) نسبت به آن نوعی نگرانی یا ترس و خلاصه چیزی از این قبیل در خاطر مبارکشان بوده است؟ تغییر لحن آیه و حمایت از پیامبر اکرم(ص) در مقابل خطرات احتمالی می رساند که موضوع یک امر اجتماعی بسیار مهمی بوده که بیم و نگرانی پیامبر از آن بیجا نبوده است. این امر اجتماعی مهم کدام است؟

در پایان آیه می فرماید که کافران در اجرای مقاصد خود موفق نمی شوند، یعنی خداوند مانع رسیدن آنها به مقاصد خود می شود که همان معنای عدم هدایت آنها توسط خداست. آیا اطمینان دادن خداوند به پیامبر گویای آن نیست که گروهی که پیامبر اکرم(ص) از آن بیمناک بوده ممکن است در مقابل ابلاغ این دستور، عکس العمل ناشایست و نگران کننده ای از خود نشان دهند و لذا خداوند عدم موفقیت آنها را تضمین می کند. هر مفسر قرآن و مسلمان مخاطب پیامبر اکرم(ص) باید به این سؤالات پاسخ دهد. یکی از نشانه های اتخاذ رویکرد عقلی برای تفسیر آیه شریفه توجه به سؤالات پنج گانه فوق در پاسخ های ارائه شده می باشد.

بدون تردید این آیه در میان تمامی آیات قرآن کریم، از حیث اینکه با لحنی بسیار جدی و تهدیدآمیز پیامبر اکرم(ص) را متذکر به انجام رسانیدن وظیفه خود نموده است، وضعیتی یگانه و استثنائی دارد. خداوند همراه با تهدید بیان می کند که انجام ندادن این مأموریت و عدم ابلاغ پیام مورد نظر خداوند معادل انجام ندادن تمامی رسالت از جانب پیامبر اکرم(ص) به صورت یکجا می باشد. سپس خداوند با اشاره به نگرانی های پیامبر اکرم(ص) درباره انجام این مأموریت خطرناک به پیامبر خود دلداری می دهد که ما خود، تو را از همه تهدیدهای احتمالی حفظ می کنیم و مخالفان پیام مزبور را در رسانیدن هر گونه آسیب به تو و پیام تو ناکام خواهیم گذاشت.

مهمترین سؤال برای هر مسلمان و بالتبع برای هر مفسر قرآن کریم این است که این چه پیام خطیری است که پیامبر اکرم(ص) را این چنین در معرض هشدار و تهدید الهی قرار داده است؟ مسأله وقتی پیچیده تر می شود که ببینیم این آیه در سوره مائده واقع شده که به عقیده عموم مفسرین آخرین سوره نازل شده بر رسول اکرم(ص) است و این آیه در سال آخر عمر شریفشان در مسیر مکه و مدینه در بازگشت از حجة الوداع نازل شده است، البته در خصوص زمان نزول آیه مورد بحث اختلاف است.

تمامی علمای شیعه و غالب علمای اهل سنت، نزول آیه را در روز هجدهم ذی حجه در محل موسوم به غدیرخم دانسته اند و گفته اند که این آیه توسط پیامبر اکرم(ص) در خطبه ایشان در عید غدیرخم برای مردم قرائت شده است. پاره ای از مفسران اهل سنت نیز نزول آیه را به دلایل استنباطی یا به حسب برخی روایات، مربوط به سالهای اولی اسلام می دانند. پس نکته مهم این است که بدانیم آن پیام ابلاغ شده توسط پیامبر اکرم(ص) چه بوده و یا به عبارتی چه می توانسته بوده باشد. هر نظریه ای که ابراز شود باید اولاً با تمامی جملات آیه و مفاهیم قابل استنباط از آن و ثانیاً با روایات مربوط به شأن نزول آیه و زمان نزول آن بسیار سازگار باشد.

مهمترین سؤال برای هر مسلمان و بالتبع برای هر مفسر قرآن کریم این است که این چه پیام خطیری است که پیامبر اکرم(ص) را این چنین در معرض هشدار و تهدید الهی قرار داده است؟!

*رویکرد علما و مفسران اهل سنت نسبت به شأن نزول آیه تبلیغ و مراد آن چیست؟

علمای شیعه براساس روایات مستند در کتابهای خود و نیز با استناد به تعداد قابل توجهی از روایات صحیح نزد اهل سنت، آن پیام خطیر را اعلام وصایت و جانشینی علی بن ابیطالب و ولایت امیرالمؤمنین پس از ولایت رسول اکرم بر عموم مسلمین می دانند.

با در نظر گرفتن موضع شیعه در این مسأله طبعاً هیچ عالم اهل سنت نمی تواند به طور کامل موضع شیعی را در این خصوص پذیرا باشد، زیرا معنایش تسلیم شدن به تشیع و مردود شمردن خلافت خلفای ثلاثه قبل از امیرالمؤمنین است، لذا یا باید تفسیر شیعی را به طور مطلق انکار نماید، یعنی چه در مورد محتوای پیام و چه در مورد زمان ابلاغ آیه، باید موضع انکار پیش گیرد یا در یک موضع گیری معتدل تر که توسط بعضی از علمای اهل سنت صورت گرفته، اصل نزول آیه در غدیرخم و ارتباط آن با امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرد، اما راجع به محتوای آن که ولایت به معنای حکومت بر جامعه اسلامی است، حالت انکار و مخالفت پیشه کند.

خلاصه پاسخ‌های علمای اهل سنت این است که مقصود از آیه، ابلاغ حکم شرعی و مواعظه الهی و تمامی ارشاداتی است که توسط ملک وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و اگرچه اینها همه قبلا ابلاغ شده بود ولی دستور فوق به منزله تأکید بر امر واقع شده و تحریض مسلمانان و مؤمنان است بر اینکه امر تبلیغ دین تا چه اندازه خطیر است که خداوند در ماه های پایان عمر شریف رسول اکرم(ص) این موضوع را مجدداً گوشزد می کند تا همگان متوجه اهمیت موضوع شده باشند.

علمای اهل سنت از مفسران و محدثان آنها به حسب روایات پراکنده و نوعاً ضعیفی که در شأن نزول آیات وارد است، اقوال پراکنده و بسیار ضعیفی را در بیان مراد آیه اظهار داشته اند که با موقعیت آیه به هیچ وجه سازگار نیست. فخر رازی در تفسیر خود همه آراء وارده را تحت عنوان مسأله سوم در سبب نزول آیه طی ۱۰ قول آورده است که در میان آنها قول دهم مطابق نظر شیعه می باشد که آن را نیز از سه تن از وجوه صحابه بدون اظهارنظری راجع به آن نقل کرده است.

از قول ابن عباس و براء بن عازب، دو صحابی جلیل القدر و نیز از قول حضرت محمد بن علی از تابعین نقل شده است آیه تبلیغ در فضل و برتری علی بن ابیطالب(ع) نازل شده است

اجمال این اقوال بدین صورت است:

برخی از علما بر این عقیده اند که این آیه در مورد داستان حکم رجم و قصاص است و خداوند پیامبر اکرم(ص) را تهدید می کند که باید حکم را ظاهر کند.

عده ای از مفسران می گویند آیه مربوط به مسخره کردن دین اسلام توسط یهود و نصاری و نادیده گرفتن این موضوع توسط پیامبر اکرم(ص) بود که خداوند دستور به مقابله می‌دهد.

تعدادی از علمای اهل سنت معتقدند پس از آنکه آیه مربوط به تخییر زنان پیامبر میان دو امر طلاق یا پذیرش زندگی توأم با شئون نبوت از نظر سختی‌ها که به موجب آیه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ»(احزاب/۲۸) پیامبر باید هر دو پیشنهاد را به زنان خود ارائه می کرد ولی حضرت بیم آن داشت که زنان وی طلاق را اختیار کنند و در بیان آیه تأمل می کرد و لذا آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ» نازل شد.

جمعی هم در تفاسیر آورده اند آیه در مسأله زید و زینب بود که پیامبر اکرم(ص) به موجب آیه ابلاغ، حکم الهی را ابراز کرد. این قول بنا به روایتی است که از عایشه نقل شده است. 

گروهی هم می گویند این آیه پیامبر اکرم(ص) را مکلف می کند که آیات جهاد را که در ابراز آنها دو دل بود بیان کند و از منافقین ترسی به خود راه ندهد. برخی می گویند بعد از اینکه آیه ۱۰۸ سوره انعام که مسلمین را از سب الهه های مشرکین بازمی داشت نازل شد، پیامبر اکرم(ص) از انتقاد نسبت به آنها خودداری می کرد. آیه ابلاغ ایشان را امر به اظهار انتقاد به الهه های مشرکین می نماید. تعدادی از مفسرین می گویند آیه در حجة الوداع برای بیان و تأکید بر احکام گذشته دینی نازل شد. به موجب روایتی، روزی رسول اکرم(ص) در یکی از سفرهای خود زیر درختی به تنهایی خوابیده بود که یکی از اعراب مشرک خود را به بالای سر پیامبر رسانیده و شمشیر او را برداشت و گفت: ای محمد اکنون چه کسی می تواند مانع قتل تو توسط من شود، رسول اکرم(ص) که بیدار شده بود گفت: خدا، در این موقع لرزه ای بر اندام اعرابی افتاد و شمشیر از دستش رها شد. پس از آن خداوند این آیه را نازل کرد و اطمینان داد که خداوند حافظ و نگاه دارنده اوست. در برخی از کتب تفسیری آمده که پیامبر اکرم(ص) از قریش و یهود و نصاری بیمناک بود پس خداوند به وسیله این آیه ترس پیامبر را زائل کرد.

از قول ابن عباس و براء بن عازب، دو صحابی جلیل القدر و نیز از قول حضرت محمد بن علی از تابعین نقل شده است: این آیه در فضل و برتری علی بن ابیطالب(ع) نازل شده است و پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه دست علی را گرفت و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ». پس عمر به ملاقات وی رفت و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابیطالب. امروز مولای من و مولای هر مؤمن شدی.

*به وضوح قابل مشاهده است که دیدگاه غالب مفسران اهل سنت در تفسیر آیه و موضوع مورد ابلاغ اصلاً با اهمیت و تأکید و هشداری که به پیامبر(ص) دارد همخوانی ندارد.

بله همان طور که شما گفتید انتخاب گزینه زمانی روز غدیرخم برای نزول آیه، که قریب هشتاد روز با زمان ارتحال رسول اکرم(ص) فاصله داشته، نشان از ابلاغ رسالتی بزرگ و ویژه است. تا آن زمان تقریباً همه احکام اصلی و فرعی در قرآن کریم نازل شده و جامعه اسلامی در بهترین موقعیت خود از نظر ثبات و موقعیت سیاسی قرار داشته است. پس اگر زمان آیه روز غدیر باشد تنها مسأله مهمی که می تواند قابل خطاب و اشاره آیه باشد، موضوع ولایت و امامت جامعه اسلامی پس از رحلت رسول گرامی اسلام است که این همان موضع شیعی است و به طور طبیعی مفسران سنی سعی در اجتناب از آن دارند.

عده ای از مفسران و علمای اهل سنت بر آن شده اند که نزول آیه را مربوط به سالهای اولیه اسلام بگیرند و به همین جهت ناچار شده اند حادثه ای موافق با آن بیابند، صرف نظر از دشواری اثبات اصل موضوع که عموم مورخان آیه ۶۷ سوره مائده را مربوط به همان سال آخر حیات پیامبر اکرم(ص) در فاصله سفر حج در بین مکه و مدینه دانسته اند. حتی اگر فرضیه زمان نزول آیه را طبق قول پاره ای از مفسران سنی اوایل بعثت رسول اکرم(ص) بداتیم باید به دنبال آن حادثه مهمی باشیم که پیامبر از بیان آن خوف و واهمه داشته و خداوند با آن شدن و لحن تهدیدآمیز پیامبر اکرم(ص) را به بیان آن دعوت می کند.

یکی از این مسأله ها، مسأله یهود و نصاری است که اصولاً در دهه اول بعثت، به صورتی که موجب خوف رسول اکرم(ص) بشود اصولاً مطرح نبود. موضوع مورد توجه پیامبر و قرآن کریم در این سالها مشرکین قریش و کفار عرب بودند نه یهود و نصاری، در مسأله برخورد با مشرکین و کفار نیز پیامبر اکرم(ص) علی رغم همه مشکلات به طور معمول آیات قرآن کریم علیه آنها را ابلاغ می کرد و هیچ نشانه ای دال بر توقف پیامبر اکرم(ص) در این موضوع به چشم نمی خورد. اصولاً باید توجه داشت که معنی خوف رسول اکرم(ص)، چنانچه خوف از ترس جان خود و یا از دست دادن یکی از موقعیتهای شخصی وی باشد، این خوف منافی با شأن نبوت و اصل تشخیص الهی در گزینش بهترین انسان برای نبوت است. «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ:خدا بهتر می‏ داند رسالتش را کجا قرار دهد.» (انعام/۱۲۴) پیامبری که همگی امت را به بذل جان و مال و خانواده و همه حیثیات در راه خداوند دعوت می کند چگونه می تواند عنصر ترس و بیم از دست دادن جان و مال و حیثیت خویش برایش مطرح باشد؟!

او پیامبری است که پیام «فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ: از آن مشرکان و دشمنان نترسید و تنها از خدا و نافرمانی در مقابل وی بترسید اگر مؤمن هستید.» (آل عمران/۱۷۵) را ابلاغ می کند و پیام خداوند را در وصف مؤمنان را رسانده که می فرماید: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ: مؤمنان آنهایی هستند که چون فرد منافقی می گوید دشمنان با هم متحد شده و به سوی شما می آیند پس بترسید از آنها، ولی مؤمنان ـ برعکس ـ ایمانشان در اثر این خبر فزونی می گیرد و می گویند خداوند برای ما کافی است و او بهترین تکیه گاه است.»(آل عمران/۱۷۳) آری پیامبری با چنین پیام هایی چگونه در راه تبلیغ دین از بذل جان و موقعیت خود بترسد؟! تاریخ و سیره پر افتخار پیامبر اکرم(ص) نیز کاملا در جهت رد این ادعاست. تنها شکلی از ترس و نگرانی در رسول اکرم(ص) که می توانست مطرح باشد ترس مربوط به تبلیغ و پیشبرد دعوت و اینکه مبادا در اثر سوء تفاهمات در بعضی موقعیتها، امر پیشرفت دین الهی متوقف شود می باشد. این همان ترسی است که آیه تبلیغ از آن یاد می کند، یعنی موضوع خاصی که قرار است تبلیغ شود به گونه ای است که پیامبر اکرم(ص) نسبت به پیامدهای آن برای اصل دین و پیشرفت آن نگران است، اما خداوند اهمیت این موضوع را به اندازه اصل رسالت می شمرد و عدم ابلاغ آن، چنان است که گویی تمام دعوت بی حاصل شده و کاری صورت نگرفته است.

دسته ای از مفسران سنی که نخواسته اند روایت نزول آیه در عید غدیرخم را بپذیرند به مطالبی تمسک جسته اند که با توجه به بعضی روایات آحاد ضعیف و بی ارتباط با موضوع است

این عبارت اگرچه به صورت تهدید است ولی در واقع بیان اهمیت خطیر موضوع مورد نظر است نه تهدید شخص پیامبر اکرم(ص) به معنای از دست دادن اجر و ثواب و امثال این امور که مورد بحث پاره ای از مفسران اهل سنت قرار گرفته است. چنین موضوعی در ابتدای کار پیامبر که هنوز دعوت در آغاز کار بود نمی توانست مطرح باشد، البته در همان سالهای اول بعثت تشویق و تأیید پیامبر اکرم(ص) در ابلاغ دعوت الهی به چشم می خورد، ولی در هیچ یک از این موارد تهدیدی به چشم نمی خورد و پیامبر اکرم(ص) با دلگرمی از جانب خداوند یکسره و بی وقفه به امر تبلیغ دین به بهترین نحو مشغول بود، اما اگر آن چنان که بعضی از مفسران معاصر سنی مانند سید قطب گمان کرده اند، مقصود محتوایی آیه را مواجهه مستقیم با اهل کتاب بگیریم تا وحدت سیاق آیه با آیات قبل و بعد خود محفوظ بماند، باز هم ناچاریم تا وحدت سیاق آیه با آیات قبل و بعد خود محفوظ بماند، باز هم ناچاریم زمان نزول آیه را سال آخر عمر شریف پیامبر اکرم(ص) بدانیم که معظم آیات راجع به یهود و نصاری در همین سوره مائده و در سفر حجة الوداع نازل گردیده است.

دسته ای از مفسران سنی که نخواسته اند روایت نزول آیه در عید غدیرخم را بپذیرند به مطالبی تمسک جسته اند که قبلاً به آنها اشاره کردم، آن هم با توجه به بعضی روایات آحاد ضعیف و بی ارتباط با موضوع که صرف نظر از ضعف مستندات، به لحاظ محتوایی برای هیچ فرد عاقل منصفی قابل قبول نیست که آیه ای با این همه حدت و شدت و قوت در موضع گیری درباره این چنین موضوعات بی اهمیت و پیش پا افتاده ای نازل شده باشد. آن هم با تعابیری از قبیل اینکه اگر این موضوع را نگویی اساساً رسالت الهی را انجام نداده ای! موضوعاتی که نسبت دادن تردید و ترس و دودلی پیامبر اکرم در آنها نوعا موجب توهین به شخصیت ایشان و بلکه یک انسان عادی است و برخلاف سیره و روش و منش والای رسول اکرم(ص) در همه مراحل زندگی و تلاش بی وقفه وی در راه ابلاغ و اعلای کلمه توحید است.

ترس و نگرانی غیرشخصی که مربوط به حفظ دین و بریدن مردم از آن باشد منافاتی با فضیلت اخلاقی و معنوی پیامبر اکرم(ص) ندارد و این به حسب مورد، فقط در جاهایی یافت می شود که پای یک امر مهم و اساسی مربوط به اصل تحقق دین و توحید در جامعه اسلامی مطرح باشد. در میان این فرضها، نگرانی از یهود و نصاری در صورتی که قابل فرض باشد امر فی نفسه قابل قبولی است، ولی اگر موضوع مربوط به یهود و نصاری باشد که با سیاق آیات قبل و بعد این آیه هم سازگار باشد، در آن صورت باید زمان نزول آیه به همان سال آخر حیات پیامبر مربوط شود.

*فخر رازی که از دانشمندان و مفسران بزرگ اهل سنت است در تفسیر کبیر در این باره چه دیدگاهی دارد؟

فخر رازی پس از نقل قول منطبق با نظریه شیعه علی رغم وثاقت سندی این روایت، بدون هیچ گونه اظهار نظری از آن عبور کرده و می گوید: بدان که اگرچه این روایت زیاد است ولی سزاوارتر آن است که بگوئیم خداوند در این آیه پیامبر اکرم را از مکر و فتنه یهود ایمن داشته و امر به اظهار تبلیغ اسلام بدون خوف از آنها می نماید و این از آن روست که ما قبل این آیه و ما بعد آن آیات متعددی راجع به یهود و نصاری بوده و لذا این یک آیه به تنهایی در وسط آن آیات نمی تواند بی ارتباط با آنها باشد.

به جز یک مورد که مربوط به یهود و نصاری است، موارد دیگر اصولاً شأنیت آن را ندارند که تفسیر این آیه تلقی شوند، لذا فخر رازی توجیهات علمای اهل سنت را در شقوق دیگر را نپذیرفته و به همین مورد یهود و نصاری اکتفا می کند، کما اینکه بسیاری دیگر از دانشمندان سنی از گذشتگان و معاصران همین قول را انتخاب کرده و از روایات منطبق با نظریه شیعه اعراض نموده اند.

آیا واقعاً عقل انسان تفسیر این دسته از علمای اهل سنت را می پذیرد که این امر مهم را که خداوند با آن لحن آمرانه و تهدیدآمیز به رسول مکرم خود دستور ابلاغش را می دهد، آن هم پس از عمری زحمت و رنج و قبول انواع مصائب، آن هم در پایان عمر مبارک آن حضرت، بیان احکام شرعی باشد؟ یعنی خداوند آنچه را از اخلاق و احکام و عقاید که طی بیست و سه سال بیان کرده، مورد نظر قرار داده و سپس آیه مبنی بر تأکید آنها نازل کند؟

آیا یک انسان معمولی برای تأکید بر اهمیت امری که واقع شده و زمانش گذشته است کلام خود را مقید به تهدید می کند؟ آیا قول حمایت از پیامبر(ص) در مقابل مخالفتها درباره مسأله ای که تاریخش گذشته ضرورت دارد؟

آری عقل یک انسان معمولی و متعارف نیز چنین توجیهات و تعبیراتی را در یک کلام عادی نمی پذیرد، چه رسد در کلام وحی و از فاعل حکیم! بلکه عقل انسان حکم می کند که این آیه درباره موضوعی است که اهمیت آن برای جامعه اسلامی همانند و هم طراز همان اهمیتی است که اصل هدایت وحیانی دارد و آن مسأله تعیین چگونگی اداره جامعه اسلامی بعد از پیامبر اکرم(ص) است تا جامعه دستخوش شقاق و انحراف و جنگهای داخلی ناشی از قدرت طلبی زیاده خواهان و کج فهمی کوته فکران و امثال آن نشود.

خداوند حکیم که با ارسال هدایت وحیانی توسط نبی رحمت بر بشر منت گذارده، لازم می بیند که چرخه هدایت را تکمیل نموده و آنچه را برای بقا و دوام هدایت لازم است ابلاغ نماید. این امر ادامه رهبری صالح و مورد تأیید خداوند است، «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ»(انفال/۴۲)

همین اتفاق هم رخ داد و رسول اکرم(ص) بر روی منبری از جهاز شتران بالا رفت و ضمن خطبه ای، امیرالمؤمنین علی(ع) را به عنوان جانشین و سرپرست و ولی امر مسلمین پس از خود تعیین نمودند. با این تبیین آیه مورد بحث معنای حقیقی و معقول یافته و در جایگاه واقعی خود قرار می گیرد.

تنها ذکر نام کتابهای اهل سنت که حاوی شواهد نقلی در شأن نزول آیه تبلیغ مطابق نظر شیعه هستند در این مجال عملا ممکن نیست و در کتب مختلف علمای شیعه از دیرباز به آنها پرداخته شده است

طبیعی است جریان عمومی و غالب بر جهان اهل سنت با هر گونه نظریه ای که خدشه ای بر نظام خلافت آن چنان که در واقع تاریخی رخ داد وارد کند مخالف بوده و به شدت با آن مبارزه می کنند، البته این مخالفت رسمی، مانع از انعکاس حقیقت که در حضور ده ها هزار مسلمان رخ داد؛ نخواهد شد، زیرا اگرچه عملاً مانع گسترش نقل راویان و ناقلان منصفی که مخالف گزارش رسمی و دستوری بودند، گردیدند، ولی حداقل در کتب و آثار بسیاری از علمای اهل سنت که به موجب اعتقاد دینی خود نمی توانستند از گزارش راویان صادق از عدول صحابه رسول اکرم(ص) و تابعین آنها خودداری کنند، این واقعه به صورت واقعی آن گزارش شده است.

تعارض و ناسازگاری آشکاری که در کلام بسیاری از علمای برجسته و معتبر اهل سنت با گزارش های رسمی و فرمایشی حادثه توسط علمای تحت حمایت نظام سیاسی حاکم به چشم می خورد از همین جا نشأت می گیرد.

از جمله کسانی از علمای اهل سنت که کتاب مستقلی در فضائل امیرالمؤمنین(ع) به نام الولایة تألیف کرده و در آن به شرح حدیث غدیر پرداخته اند، ابن عقده کوفی از علمای مشهور سده چهارم هجری است که در کتاب خود اسامی تک تک کسانی را که به امیرالمؤمنین(ع) ولایت او را تهنیت گفته اند اعم از خلفا و سایر اصحاب را نام برده و حتی نام بعضی از همسران پیامبر مانند عایشه و ام سلمه و دیگر شخصیتهای مهم از صحابه که به بیش از یک صد نفر می رسند ذکر کرده است.

*کارهای مهمی مانند عبقات الانوار، الغدیر و ... از دل کتب معتبر اهل سنت، واقعیتهای غدیر را استخراج کردند. مرحوم علامه محقق سید عبد العزیز طباطبایی تقریباً بیشتر عمر خود را وقف حدیث غدیر کرد. هم با مرحوم آقای امینی سالها همکاری کرد و هم در گردآوری منابع خطی حدیث غدیر و به ویژه تألیفات حدیثی اهل سنت تلاش کرد و هم در راستای تکمیل کتاب الغدیر کتابها و نوشته های مختلفی فراهم و تدوین کرد. کتاب الغدیر فی تراث اسلامی ایشان گواه این ادعاهاست.

تنها ذکر نام کتابهای اهل سنت که حاوی شواهد نقلی در شأن نزول آیه تبلیغ مطابق نظر شیعه هستند در این مجال عملاً ممکن نیست و در کتب مختلف علمای شیعه از دیرباز به آنها پرداخته شده است. در قرون اخیر از همه بهتر مرحوم میرحامد حسین لکهنویی در تألیف ارزشمند خود به نام عبقات الانوار که به فارسی هم نگاشته شده ولی متأسفانه تاکنون به طور کامل به طبع نرسیده است، در ضمن بحث از این آیه، شواهد مزبور را جمع آوری کرده است. خلاصه ای ۱۰ جلدی از عبقات الانوار به عربی منتشر شده است. تألیف ارزشمند دیگر در این زمینه، مجموعه مفصل الغدیر علامه سید عبدالحسین امینی است.