شناسهٔ خبر: 6029 - سرویس مسائل علوم‌انسانی

واکاوی مفهوم پارادایم کوهن در گفت‌وگوی‌فرهنگ امروز با«غلامحسین مقدم حیدری»؛

جامعه‌شناسی علم متاثر از مفهوم «پارادایم» کوهن است

غلامحسین مقدم حیدری مفهوم پارادایمی که کوهن می‌گوید به راحتی نمی‌توان در حوزه‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی به کار برد. پارادایم کوهن ویژگی‌های خاصی دارد که متاسفانه افراد پژوهشگر در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی بدون اینکه به ملتزمات این کلمه و این واژه آگاه باشند، مرتب از آن استفاده می‌کنند.

فرهنگ امروز: توماس ساموئل کوهن به زعم صاحب‎نظران یکى از تأثیرگذارترین فیلسوفان علم در قرن بیستم محسوب مى شود و حتى عده اى بر آن‎اند که او تأثیرگذارترین و پرنفوذترین فیلسوف علم در این سده بوده است. کتاب ساختار انقلاب‎هاى علمى او یکى از رایج‎ترین و پراستنادترین کتاب‎هاى دانشگاهى ارزیابى شده است. دیدگاه‎هاى کوهن به‎ویژه آنچه در کتاب مهم و اساسى وى یعنى The Structure of Scientific Revolutions آمده، در حوزه‎هاى مختلف علوم تجربى و علوم انسانى تأثیر گذاشته است. از باب مثال مى توان به تأثیر آن در الهیات جدید از جمله الهیات متأله بزرگ مسیحى هانس کونگ در کتاب الهیات براى هزاره سوم اشاره کرد. در این کتاب کونگ با ستایش بسیار از عمق اندیشه کوهن به‎ویژه در باب مفهوم پارادایم یاد مى کند. آنچه در ذیل می‌آید پاسخ‌های غلامحسین مقدم حیدری است به پرسش‌های فرهنگ امروز در همین زمینه که ملاحظه می‌نمایید:

همانطور که مستحضرید کتاب ساختار انقلاب‌های علمی کوهن تاکنون سه مرتبه به فارسی ترجمه شده است.چه مسائلی باعث شده است تا کتاب ساختار انقلاب‌های علمی ۳ بار در ایران ترجمه شود؟

به خاطر اهمیتی که در فلسفه‌ی علم، جامعه‌شناسی، حوزه‌های فلسفی و حتا حوزه‌هایی مثل نقدهای ادبی داشته در کل جهان، به بیش از ۱۲ زبان ترجمه شده است. فکر می‌کنم این کتاب جز پرفروش‌ترین کتاب‌های فلسفی در دنیا بوده است که تاکنون بالای یک میلیون تیراژ داشته است. به همین دلیل در ایران هم مورد توجه قرار گرفته است. در ایران یک‌بار توسط دکتر احمد آرام خیلی پیش از این ترجمه شد، اما اهمیتی که کتاب ساختار انقلاب‌های علمی پیدا کرد به خاطر گروه فلسفه‌ی علمی بود که در سال ۷۴ در دانشگاه صنعتی‌شریف تاسیس شد. از آن به بعد مکتب کوهن اهمیت زیادی پیدا کرد. درس‌هایی که سعید زیباکلام میداد و روی موضوع کار می‌کرد، موجب توجه به توماس کوهن، در ایران شد. و باعث شد تا توجه پژوهشگران به این مکتب جلب شود. فکر می‌کنم به همین خاطر این کتاب ۳ بار توسط احمد آرام، عباس طاهری و سعید زیباکلام در ایران ترجمه شده است. البته ترجمه زیباکلام بهترین ترجمه است. زیرا ترجمه دکتر آرام غلط‌های زیادی دارد که خیلی سال پیش بر آن نقدی نوشته بودم. ترجمه‌ی عباس طاهری را نخوانده‌ام، اما ترجمه زیباکلام چون خود او متخصص این رشته است و روی توماس کوهن کار کرده است بهترین ترجمه از ساختارهای انقلاب‌های علمی، است.

آیا نظریه‌ی کوهن در عالم سیاست هم تاثیر داشته است؟

از مکتب کوهن در تمام حوزه‌ها استفاده می‌شود، از جامعهشناسی، فلسفه دینی، علوم سیاسی تا حتا نقد ادبی. در ایران کسانی که روی انقلاب‌های دینی کار می‌کنند علاقه‌مند هستند از مفاهیم کوهن مثل کلمه پارادایم استفاده کنند. از طرف دیگر چون کوهن علم مدرن را نقد می‌کند برای افرادی که در این زمینه کار می‌کنند این مجال به وجود می‌آید که بتوانند یک علم بدیلی را برای علم مدرن بیان کنند. به همین خاطر کوهن مورد توجه آن‌ها قرار می‌گیرد.

آیا می توان نظریه کوهن در کتاب ساختار انقلاب های علمی را یک فرانظریه دانست؟

کوهن خودش این ادعا را ندارد که نظریه‌ی او، یک فرانظریه است. کوهن یک فیزیکدان است که روی تاریخ به ویژه فیزیک، شیمی و نجوم کار کرده است و این نظریه را در مورد تحول علم فیزیک، شیمی و نجوم می‌دهد. اما این‌که دیگران این الگو را در جای دیگر استفاده می‌کنند، امکان‌پذیر است و شاید هم کسی معترض آن‌ها نشود؛ اما خود وی این ادعا را ندارد که نظریه‌ی او یک فرانظریه است ولی در ایران به عنوان یک فرانظریه از آن استفاده می‌شود.

به اعتقاد بنده، مفهوم پارادایمی که کوهن می‌گوید به راحتی نمی‌توان در حوزه‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی به کار برد. پارادایم کوهن ویژگی‌های خاصی دارد که متاسفانه افراد پژوهشگر در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی بدون اینکه به ملتزمات این کلمه و این واژه آگاه باشند، مرتب از آن استفاده می‌کنند. باید این موارد را مورد لحاظ قرار داد والا از نظریه‌ی کوهن دور می‌شویم.

در مورد ویژگی‌های پارادایم کوهن بیش‌تر توضیح می‌دهید؟

پارادایم کوهن می‌گوید، پارادایم فیزیک نیوتنی یا فلان پارادایمی که در نجوم حاکم است، هر جای دنیا که بروید و بگویید فیزیک چیست؟ یک نسخه از کتاب فیزیک هالیدی و فیزیک نیوتنی به شما معرفی می‌کنند. اما وقتی شما در حوزه‌ی علوم انسانی می‌گویید پارادایم به‌فرض مارکسیستی، چنین پارادایمی در دنیا وجود خارجی ندارد. بلکه دیدگاه مارکسیستی بر جامعه‌شناسی حاکم است. شما وارد هر دانشگاهی در غرب شوید، روی یک مکتب خاصی کار می‌کنند و همه‌ی مکتب‌ها هم آزاد هستند. اما در فیزیک، در هیچ کجای دنیا، دپارتمان فیزیکی را نمی‌یابید که فیزیک ارسطویی در آن باشد. یعنی طبیعیات ارسطو که در حوزه فیزیک است در نگاه فیزیکدانان معاصر بی معنی است. از نگاه آن‌ها فیزیک یعنی فیزیک نیوتن. اما در تمام دپارتمان‌های جامعه‌شناسی، شما هم فوکو را می‌بینید، هم آگوست کنت، هم زیمل، هم وبر. منظور این است که در دپارتمان‌های جامعه‌شناسی، آرای همه‌ی جامعه‌شناسان قدیم و جدید، و مکاتب مختلف وجود دارد. حال آنکه بعد از بحث نسبیت، دیگر فیزیک‌های قبلی نمود ندارند. اما مثلا در فلسفه اینطور نیست؛ از افلاطون تا فلاسفه معاصر همه حضور دارند.

به نظر شما آیا نظریه‌ی کوهن ابطال پذیر است؟

ببینید شما یک نظریه‌ای دارید که شرایط اجتماعی و روان‌شناختی، موجب می‌شود مقبولیت پیدا کند. اما همان نظریه ممکن است بعد از مدتی و در شرایط اجتماعی و روان‌شناختی دیگر کنار گذاشته شود و نظریه‌ی دیگری مقبول شود. اما ابطالی رخ نمی‌دهد.

مثلا شما در صحبت‌های خود بیان کردید نظریات ارسطو از نظر فیزیکدانان معاصر، بی معنی است، آیا این نگاه در مورد نظریه‌ی کوهن رخ نمی‌دهد؟

الان هم خیلی از جامعه‌شناسان هستند که نظریه‌ی کوهن را قبول ندارند. یک نظریه در کنار نظریه‌ی پوزیویست‌ها، پوپر، لاکاتوش، لری لودن و خیلی نظریه‌های دیگر است. آن‌ها مکتب‌های فلسفی هستند که عده‌ای آن را قبول دارند و عده‌ای دیگر آن را قبول ندارند. اما صحبت از ابطال نیست. در حال حاضر نظریه‌ی ارسطو در فلسفه، با نظریه‌های جدید فلسفه‌های جدید چون فلسفه ويتگنشتاين در کنار هم کار می‌شود. شما می‌توانید از نظریه‌ی کوهن یک فرانظریه درست کنید که عده‌ای آن را بپذیرند و عده‌ای هم نپذیرند. در علوم انسانی این‌طور است . اما در علومی چون فیزیک و شیمی، یک نظریه قالب می‌شود و تقریبا دیگر نسبت به آن مخالفی وجود ندارد.

تاثیر کتاب ساختار انقلاب‌های علمی در حوزه فلسفه علم و به طور ویژه علوم اجتماعی چه بوده است؟ آیا این تاثیر همچون اثرگذاری آن در حوزه علوم طبیعی بوده است؟

در فلسفه، موجب به‌وجود آمدن یک نگرش شد. اولا عقلانیت علم را زیر سوال برد . و بعد از آن مبحث و مناقشه‌ای در فلسفه‌ی علم به‌وجود آورد به‌نام عقلانیت ( Rationality ). این باعث شد تا عده‌ی زیادی در فلسفه‌ی علم، به سمت پژوهش‌های جامعه‌شناختی علم بروند. یعنی کوهن سبب شد اولا یک نسخه خاص از تاریخ علم ارائه شود که با نسخه‌های قبلی تاریخ علم فرق می‌کرد. نسحه‌هایی که علم را در بستر ( context ) زمان خودش مورد بررسی قرار می‌دهد؛ ونسحه قهرمان‌پروری از علم نمی‌دهد.

از دیگر تاثیراتی که نظریه‌ی کوهن در فلسفه علم داشت این بود که او آمد و روی عناصرجامعه‌شناختی تاکید کرد و موجب شد رشته‌ای به‌نام جامعه‌شناسی معرفت علمی به‌وجود بیاید، نه فقط جامعه شناسی علم. یعنی خود محتوای معرفت علمی را جامعه‌شناختی می‌کنند، نه نهادهای علمی را. مثلا روی فلان فرمول نیوتن جامعه‌شناختی انجام می‌شود نه این‌که نهادهای دانشگاهی را جامعهشناختی کنند.

هم‌چنین موجب شد تا مکاتبی چون مکتب ایری باراک و هری بارنس در فلسفه علم به‌وجود آمد.

 در علوم اجتماعی، جرج ریتزر در کتاب مهم خود "نظریه‌های جامعه‌شناسی" در فصل‌های آخر آن آورده است؛ در ۳۰ سال اخیر، کتاب "ساختار انقلاب‌های علمی" کوهن کتابی بوده است که باعث دگرگونی عمیقی در حوزه‌ی علوم اجتماعی شده است. در خیلی جاها در حوزه علوم اجتماعی، همین الگوی کوهن است که استفاده می‌شود و اثر می‌گذارد. چون الگوی کوهن متاثر از ويتگنشتاين متاخر است این تاثیر، هم در علوم اجتماعی و هم در فلسفه‌ی علوم اجتماعی بوده است. به‌طور مثال شما می‌توانید نمونه‌اش را در کارهای وینچ در فلسفه‌ی علوم اجتماعی ببینید.