شناسهٔ خبر: 60333 - سرویس دیگر رسانه ها

جست ‌و جوی زیبایی دسترس‌ناپذیر/ درباره فیلم «نامه‌های استانی من» به کارگردانی ژان پل سیوراک

سیوراک با ساخت تازه‌ترین فیلم بلند خود «نامه‌های استانی من» (با عنوان انگلیسی: «یک آموزش پاریسی») و اکران آن در نیویورک تا اندازه‌ای توانست توجه مخاطبان بیشتری را نسبت به سینمای خود جلب کند.

  

فرهنگ امروز/ آیین فروتن:

 

ژان- پُل سیوراک، سینماگر ٥٤ ساله‌ فرانسوی و استاد مدرسه‌ فیلمسازی «لا فمیس» با آنکه از اواسط دهه‌ 90 میلادی به فیلمسازی روی آورد اما کماکان برخلاف اکثر کارگردان‌های مولف سینمای فرانسه چهره‌ای عملا ناشناس و در حاشیه باقی مانده است. سیوراک با ساخت تازه‌ترین فیلم بلند خود «نامه‌های استانی من» (با عنوان انگلیسی: «یک آموزش پاریسی») و اکران آن در نیویورک تا اندازه‌ای توانست توجه مخاطبان بیشتری را نسبت به سینمای خود جلب کند.

«نامه‌های استانی من» را- که نامش آشکارا ارجاعی است به کتاب «نامه‌های استانی» فیلسوف فرانسوی، بلز پاسکال- شاید بتوان شخصی‌ترین ساخته سیوراک نیز در نظر گرفت. فیلمی که داستان پسری جوان به اسم اتی‌ین را تصویر می‌کند که برای تحصیل در رشته‌ فیلمسازی از لیون رهسپار پاریس می‌شود. سفری که به اُدیسه‌ای فردی بدل می‌شود به منظور شناخت: بازنگری و بازاندیشی خویشتن، کشف و بازیابی جهان پیرامون و تلاش برای فهم و بازتعریف توامان عشق به سینما و زنان.
سیوراک با همان نخستین نمای فیلم، اتی‌ین را به همراه دلداده‌اش(لوسی) تصویر می‌کند. نمایی مدیوم کلوزآپ با تاکید بر چهره‌ دو شخصیت و چشم‌هایشان. نگاه و سکوت اتی‌ین گویی سرشار از پرسش‌های بی‌جواب و ابهام نسبت به آینده‌ پیش‌رویی است که با ترک لیون و لوسی در پاریس انتظار او را می‌کشد و نگاه و کلام لوسی مملو است از دلواپسی و نگرانی برای اتی‌ین. مقدمه‌ آغازین «نامه‌های استانی من» با صحنه‌ وداع اتی‌ین با لوسی در ایستگاه قطار و کتاب «بلندی‌های بادگیر» که پسر برای یادگار به دختر می‌دهد، پایان می‌یابد و سفر اتی‌ین به سوی پاریس با قطعه‌ موسیقی «کنسرتو در دو-مینور برای دو ساز کلاویه‌ای» اثر باخ آهنگ عزیمت ساز می‌کند.

موسیقی باخ به موازات ضرباهنگ قطار و تصاویر چشم‌اندازهایی که پشت شیشه از برابر نگاه اتی‌ین می‌گذرند، گویی توامان نه فقط از شور و اشتیاق پسر جوان برای رسیدن به پاریس و تحصیل در رشته‌ فیلمسازی خبر می‌دهد بلکه به نحوی کنایی و متناقض او را از سرزندگی گذشته و عشق پیشینش دور می‌کند.

درهم‌تنیدگی موسیقی با میزانسن، اهمیت چهره‌ها، نگاه‌ها و امتداد دیدگان شخصیت‌ها و فیلمبرداری سیاه‌وسفید-که با دقت و وسواس عینی و لطافتی بطئی و درونی عجین شده‌اند- چکیده و جانمایه‌ رویکرد سیوراک در فیلم هستند. اتی‌ین همچون شخصیت‌های جوان بلندپرواز و ماجراجوی رمان‌های بالزاک و استاندال به پاریس می‌رسد و از همان بدو ورود، چشمانش از زیر موهای تیره‌اش با کنجکاوی به کنکاش می‌پردازند؛ کنجکاوی و میل به جست‌وجویی که به تدریج با سرگشتگی و پرسش‌های بنیادین بیشتری همراه می‌شود و بی‌دلیل نیست اگر سیوراک به طور ضمنی و بدون تاکید در فضاهای شهر حضور اتی‌ین را معمولا در حالی قاب می‌گیرد که تابلوهای راهنما و جهت‌یابی نیز به چشم می‌آیند که دلالتی بر همین سردرگمی و تلاش برای یافتن مسیر خود در زندگی هستند. از این رو است که در ادامه، موومان چهارم «سمفونی شماره‌ ٥» گوستاو مالر اهمیت می‌یابد؛ قطعه‌ای که کشاکش درونی اتی‌ین را به پژواک درمی‌آورد: جست‌وجوی زیبایی دسترس‌ناپذیر، میل به یافتن پاسخ و رهایی از سرگشتگی.

آنچه فیلم سیوراک را به اثری استثنایی بدل می‌کند، همنشینی و موازنه‌ کمیابی است که فیلمساز میان زیبایی‌شناسی فرمالیستی و نخبه‌گرایی آکادمیک خود و رمانتیسیسم، شور و خودانگیختگی لایزال سینه‌فیلیایی‌اش برقرار می‌کند. سیوراک با دلبستگی و دلدادگی کم‌نظیر جهان «نامه‌های استانی من» را گرداگرد بسیاری از اموری که عشق می‌ورزد، بنا می‌کند و با صراحت و عشق بهشان، کتاب‌ها، فیلم‌ها، قطعات موسیقی، بحث‌ها و مجادله‌های سینمایی، فلسفی یا جامعه‌شناختی اشاره‌ای گذرا کرده یا ارجاع مستقیم می‌دهد یا برای نمونه، مخالفتش با فیلمسازی همچون پائولو سورنتینو را از زبان شخصیت استاد دانشگاه آشکارا به بیان درمی‌آورد. سیوراک، گاهی گفت‌وگوهای میان افراد را به مثابه‌ رابطه‌ای دیالکتیکی و مناقشه‌برانگیز طرح می‌کند و گاهی پاسخی معین را از سوی یک شخصیت ارایه می‌دهد(ویژگی‌ای که هر چه بیشتر با شخصیت ماتیاس- همکلاسی و دوست اتی‌ین و به نوعی راهنمای فکری و معنوی او- نمود می‌یابد) و گاهی حتی ماهیت و سازوکار خود فیلم و دغدغه‌های ذهنی‌اش را به پرسش می‌گیرد یا تئوریزه می‌کند.

اتی‌ین به مثابه‌ یک فردیت تازه‌وارد و نسبتا بیگانه در حد فاصل میان تیرگی‌ها و روشنایی‌های پاریس بین سفید و سیاه‌های تصاویر فیلم، اغلب با فاصله از جمع‌ در حاشیه و سایه‌ کمپوزیسیون‌ صحنه‌ها یا بیشتر مانند ناظر و شنونده‌ای بر گفت‌وگوها باقی می‌ماند. اتی‌ین عملا بیش از آنکه تمام‌وکمال جذب زندگی و فضای تازه شود با تردیدها و شک‌های درونی‌اش یا گاهی با خودمحوری به جست‌وجو ادامه می‌دهد و خود را در مواجهه با آنچه پاسکال در «نامه‌های استانی»اش تحت عنوان ایمان بدون عشق و عدم تطابق باور و عمل به انتقاد می‌گیرد، رویاروی می‌یابد.

عدم امکان بنا کردن اخلاقیات بر پایه‌ ابهام از دیدگاه پاسکال همان مساله‌ای است که اتی‌ین جوان نسبت با فضای پیرامون، آدم‌های جدید زندگی‌اش و زنان باید پاسخی اخلاقی برایش بیابد و شاید از آن ‌هم مهم‌تر باید به فهم و درک نسبت میان زندگی و هنر(مشخصا فیلمسازی) دست پیدا کند؛ اینکه از اساس چه رابطه‌ای میان زیست در جهان بیرون و سکنی‌ گزیدن درون فیلم‌ها وجود دارد؟

و بار دیگر از منظری پاسکالی، آیا می‌توان به چیزی وفادار بود اما به خود خیانت کرد؟ فهم خویشتن، عشق و زندگی برای اتی‌ین اما بهای سنگین دارد از دست‌ دادن لوسی سپس مرگ ماتیاس. دو سال بعد او را با دفترچه و قلمی در کافه می‌بینیم؛ گویی اکنون دیگر آموخته است تا از زندگی و انسان‌های پیرامون الهام بگیرد. سیوراک اما در نهایت پسر بلندپرواز جوان را دگر بار بر سر یک دوراهی مهم اخلاقی و نگاهش را رو به پنجره‌ای گشوده به بیرون نشان می‌دهد. «سمفونی ٥» مالر نواخته می‌شود و اتی‌ین یک‌ بار و برای همیشه باید پاسخی برای زندگی داشته باشد.

روزنامه اعتماد