شناسهٔ خبر: 60725 - سرویس دیگر رسانه ها

گفت‌وگو با امیرحسین ترابی، کارگردان فیلم «هزار تو»/ وقتی پرده‌های حرمت و حیا برداشته می‌شود

اتفاقی که در فیلم «هزار تو» می‌افتد در جامعه ما زیاد است. جزیی از اخبار روزمره ما شده است. خانواده قصه ما جامعه کوچک است که دور و اطراف ماست. جامعه‌ای که عدم صداقت و دروغ در آن بیداد می‌کند. از مدیران بگیر تا راننده تاکسی و راننده اتوبوس و بقال تا من و خود شما همه مجبور شده‌ایم برای بقای زندگی و ادامه داشتن زندگی آن به دروغ و کارهای غیراخلاقی پناه ببریم.

فرهنگ امروز/ تینا جلالی:​ فیلم «هزار تو» با نام گذشته «لابیرنت» به کارگردانی امیرحسین ترابی یکی از فیلم‌های پاییز امسال است که با ظاهری شیک (پرداختن به طبقه مرفه جامعه، استفاده از بازیگران چهره و داستان خطی) قرار است یک فیلم بدنه باشد و مخاطبان را جذب کند تا برای تماشای آن پول بلیت بدهند و یک ساعت‌ونیم از وقت خود را پای آن بگذارند. در کوران رکود سینماها این فیلم طی دو هفته نمایش به فروش سه میلیارد و سیصد میلیون تومانی دست پیدا کرده است، اما
در باب اینکه آیا کیفیت این فیلم هم برای تماشاگران راضی‌کننده بوده یا خیر، نظرات منتقدان مختلف بوده است. بعضی از اساس منکر ساختار منسجم در فیلم می‌شوند و تعدادی هم از منظر اخلاقی فیلم را مناسب برای خانواده‌ها ارزیابی کرده‌اند. به بهانه نمایش این فیلم در سینماها با امیرحسین ترابی کارگردان آن گفت‌وگو کرده‌ایم که پیش روی شماست.

پیشینه «ایران نوین» در مقام تهیه‌کننده فیلم‌های سینمایی متفاوت است. از فیلم «قصه‌ها»ی خانم بنی‌اعتماد تا فیلم‌های شهرام مکری و... آیا خواست و اندیشه شما در ساخت فیلم «هزار تو» دخیل بود یا تولید این فیلم از جانب تهیه‌کننده سفارش شده بود؟

قطعا اندیشه خودم در ساخت فیلم دخیل بود. فیلمنامه را به آقای صیفی و خانم شفیعی ارایه دادم. آنها به عنوان تهیه‌کننده و صاحبان اصلی اثر طی گفت‌وگوها و جلساتی نتیجه گرفتند فیلمنامه «هزار تو» در این مجموعه ساخته شود.

باتوجه به اینکه شما فیلم اولی هستید، آنها چارچوبی برای چگونه ساخته شدن این فیلم در بخش فرم تعیین نکردند؟ به‌طور مثال برای بازگشت سرمایه نظری داشته باشند یا روی بخش تجربی و هنری کار دخالتی کنند؟

خیر به هیچ عنوان. نه قرار بوده که فیلم «هزار تو» گیشه را هدف قرار دهد و نه قرار بوده صرفا یک فیلم هنری باشد. مهم‌ترین هدف ما در ساخت این فیلم درست ساخته شدن بوده است.

موضوع فیلم چقدر برگرفته از دغدغه ذهنی خودتان بود؟ آیا فرزند کوچک دارید که استرس طرح این موضوع با شما باشد؟ از این منظر این سوال را پرسیدم که گم شدن بچه‌های کوچک این روزها در فضای مجازی زیاد مطرح شده و مراقبت از فرزندان به خانواده‌ها مدام گوشزد می‌شود.

بله خودم بچه کوچک دارم و چنین خطراتی را در اطراف خودم می‌دیدم و ناراحتم می‌کرد. البته فیلمنامه دیگری مدنظر داشتم اما تعلق خاطری که به این فیلمنامه داشتم مرا به ساخت این فیلم واداشت. بیشتر بخواهم توضیح دهم این است که فیلم «هزار تو» از قصه‌ای یک خطی شروع شد و از همان لحظه که طرح یک خطی شکل گرفت من با خانم طلا معتضدی روی نگارش فیلمنامه کار می‌کردیم. این‌گونه نبود که فیلمنامه کاملی به من ارایه شود و من تصمیم به ساخت آن بگیرم. از همان ابتدای نوشتن فیلمنامه من در کنار نویسنده فیلم بودم تا انتهای کار و با مشورت هم کار نگارش فیلمنامه «هزار تو» پیش می‌رفت.

پرونده‌های کودک‌ربایی زیادی را مورد مطالعه قرار داده بودید؟ آیا چنین اتفاقی در فیلم «هزار تو» رنگ واقعیت هم به خود گرفته بود؟

بله. داستان فیلم ما یک موضوع واقعی بود ولی به اصل قصه ما هیچ ربطی نداشت. واقعیت فیلم ما براساس گمشدن بچه‌ای است که متعلق به خانواده مرفه بود. در واقع ایده داستان از آنجا شکل گرفت.

وقتی فیلم را می‌بینیم در نگاه نخست استفاده از بازیگران چهره و شاخته شده به چشم می‌آید. هراس و نگرانی از چگونه قضاوت شدن نداشتید؟

به نظر من تمام کارگردان‌ها دوست دارند بازیگران چهره و سوپراستار و حرفه‌ای در فیلم‌شان بازی داشته باشند، خصوصا برای کسی که می‌خواهد فیلم اولش را بسازد این مساله اهمیت دو چندان دارد. من هم از ابتدا می‌خواستم بازیگران حرفه‌ای در فیلمم باشند چون نوع نقش و بازی‌ها در این فیلم کار سختی بود و به مراتب بازیگران حرفه‌ای‌تر نقش‌ها را به شایستگی می‌توانستند بیافرینند. برای بعضی شخصیت‌ها هم به لحاظ مفهومی نیاز بود که از بازیگران تئاتر و غیر چهره استفاده کنم مثل علیرضا ثانی‌فر و غزاله نظر. البته در این بخش با بازیگران تئاتری زیادی گفت‌وگو کردیم که در آخر به این دو نفر رسیدیم. اما درباره بخش دوم پرسش شما؛ سال‌هاست که تیزر می‌سازم و در عرصه تبلیغات کار می‌کنم. در بخش تیزرسازی آن‌قدر تکنیک‌ها را بلدم و تجربیات و به رخ نمایی کار کارگردان را آنجا تجربه کرده‌ام و نتیجه‌اش را هم گرفتم که...

ولی در تیزرسازی کارتان کمتر مورد قضاوت و داوری قرار می‌گیرد.

مهم نیست. مهم‌ترین هدفم از ساخت فیلم «هزار تو» این بود که به درست‌ترین نوع ممکن این قصه به تصویر کشیده شود.

نگاه تجربی و متفاوت به معنای خاص در فیلم «هزار تو» جاری نیست. چرا؟

واقعیتش را بخواهید من به این نکات اعتقادی ندارم. از نظر من سینما یعنی هنر و صنعت. سینما متکی به دو شاخه هنر و صنعت است و این دو مقوله باید به موازات هم و در کنار هم حرکت کنند. همان‌قدر که وجه هنری یک فیلم باید برجسته باشد بخش صنعتی آن هم باید مورد توجه قرار بگیرد. چه بسیار فیلم‌هایی در سینمای ایران ساخته می‌شود که جنبه هنری دارد اما اتفاق خاصی برای‌شان نمی‌افتد. البته یک زمانی است که فیلم با سرمایه شخصی من ساخته می‌شود، طبیعتا من با این فیلم هر کاری که دلم می‌خواهد انجام می‌دهم. مثل تمام فیلم‌های کوتاهی که در این سال‌ها ساختم و در فستیوال‌های مختلف شرکت کردند و جوایز گوناگونی هم کسب کردند. نگاه من به این فیلم‌های کوتاه کاملا هنری بوده است. اما وقتی پای سرمایه‌گذار وسط می‌آید من به عنوان فیلمساز موظف هستم که نسبت به پول و سرمایه آن آدم احساس مسوولیت داشته باشم، چون اگر این اتفاق نیفتد و صرفا فیلمی ساخته باشم که خودم خوشحال باشم و فقط خودم از ماحصل کار خوشم بیاید، عملا نظام سرمایه‌گذاری فیلم تهدید می‌شود. حتما باید فیلمی بسازم که جدای از اینکه بخش هنری آن ارزشمند باشد بخش تجاری فیلم هم مورد تایید قرار بگیرد. برای اینکه باید چرخه سینما بچرخد و جریان داشته باشد تا من بتوانم فیلم بعدی خودم را بسازم و سرمایه‌گذار هم فیلم بعدی خودش را بسازد.

چه می‌شود که یک کارگردان برای ساخت فیلم کوتاه، تجربی و کاملا هنری عمل می‌کند اما برای ساخت اولین فیلم بلندش این نگاه را ندارد؟

برای اینکه آنجا ما با سینمای مستقل شخصی طرف هستیم اما اینجا من از سینمای حرفه‌ای حرف می‌زنم که سرمایه در شکل‌گیری آن حرف اول را می‌زند. سینمای حرفه‌ای وابسته به جذب سرمایه و برگشت پول است. اگر برگشت پول وجود نداشته باشد فیلم‌های دیگری ساخته نخواهد شد.

از تیزرسازی صحبت کردید. اینجا به این نکته اشاره کنید که شما از ساخت فیلم کوتاه به ساخت تیزر روی آوردید کما اینکه در این مدت تله فیلم یا مینی‌سریال هم ساختید، اما می‌دانم بیشترین تمرکزتان روی تیزرسازی است. آیا تیزرسازی و فیلمسازی می‌توانند مکمل یکدیگر قرار بگیرند؟ آیا برای ساخت فیلم اول‌تان به تجربیات فیلم کوتاه مراجعه کردید یا همین مقوله کاربرد بیشتری برای‌تان داشت؟

نه ‌تنها در ایران در همه جای دنیا کسی که تیزر ساز خوبی است، می‌تواند فیلمساز خوبی باشد اما کسی که فیلمساز خوبی باشد، نمی‌تواند تیزرساز خوبی هم باشد.

از چه جهت؟

تیزر ساختن چند ویژگی بزرگ دارد. اینکه کارگردان از طریق ژانرها و گونه‌های مختلف تجربه کسب می‌کند. من در ژانرهای کودک، وحشت، حتی تاریخی تیزر ساختم ولی مگر این میزان تجربه را می‌توان در سینما داشت؟ نکته قابل اهمیت دیگر اینکه در تیزرسازی ما جواب خود را زود از مخاطب می‌گیریم، یعنی اینکه امروز تیزر ساخته می‌شود، دو روز بعد مونتاژ و سه روز بعد از تلویزیون پخش می‌شود و بازخورد کارت را از مخاطب می‌گیری و می‌فهمی کجای کارت درست و کجای تیزرت غلط بوده است. نکته مهم دیگر این است که در کمترین زمان ممکن باید بزرگ‌ترین حرف را بزنیم. ما یاد می‌گیریم چگونه محصول را به مردم معرفی کنیم که آنها برای خرید آن ترغیب شوند. مثل همین کار را در ساخت فیلم بلند می‌کنیم، یعنی فیلم را به‌گونه‌ای می‌سازیم که تماشاگر جذب فیلم شود و برای تماشای آن در سینما پول بلیت بخرد. نکته کلیدی دیگر در تیزرسازی ضرباهنگ و ریتم آن است که در ساخت فیلم بلند بسیار به کار می‌آید که متاسفانه اخیرا فیلم‌های سینما ریتم و ضرباهنگ کند و ضعیفی دارند. این فیلم‌ها برای مخاطبی که پر از هیجان و هیاهو است جاذبه ایجاد نمی‌کند. مخاطبی که فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا و هالیوود را تماشا می‌کند علاقه‌مند به فیلم‌های با ریتم تند است. این نکاتی که برشمردم کمک‌هایی است که تیزرسازی در ساخت فیلم به من می‌کند. اکثر فیلمسازان بزرگ دنیا از تارانتینو گرفته تا اسپیلبرگ و جیمز کامرون و... تیرزساز بودند و ویدیو کلیپ کار می‌کردند. بعد وارد عرصه سینما شدند و فیلم‌های‌شان را ساختند و بعد هم تیزرسازی را ادامه دادند. اما یک عده فیلمساز هم در سینمای جهان و ایران هستند که ابتدا فیلمساز بودند بعد به تیزرسازی روی آوردند. تیزر
30 ثانیه‌ای آنها به 5 دقیقه تبدیل شده و آن اتفاق لازم در این بخش برای‌شان نیفتاده و به آن چیزی که هدف‌شان بوده، نرسیده‌اند.

برای همین است که فیلم «هزار تو» از رنگ و لعاب خوبی برخوردار است؟

در تیزرسازی به پاکیزگی تصویری اهمیت زیادی داده می‌شود و قاب‌ها باید مرتب باشند.

البته در تیزرسازی درجه اغراق هم بالا است.

قطعا. اما در فیلم «هزار تو» متعادل بودیم. بعضی صحنه‌ها و لوکیشن‌ها می‌طلبید که میزانسن و دکور شیک و شکیل باشد، چون خانواده مرفه بودند اما در صحنه‌های مربوط به خرابه و خانه متروکه در راستای خواسته فیلم قدم برداشتیم.

فیلم از ابتدا بدون هیچ پیش‌درآمدی به یک‌باره وارد داستان اصلی شده و مخاطب در نگاه نخست با التهاب مواجه می‌شود. فیلم از شروع خوبی برخوردار است و مخاطب را مجذوب خود می‌کند اما در ادامه مسیر داستان عوض می‌شود و فیلم آن هیجان ابتدایی را ندارد. این‌طور نیست؟

هدف ما این بود که مخاطب از لحظه شکل‌گیری قصه با کاراکترها همراه شود. ما به هیچ عنوان اطلاعاتی زودتر از موعد مقرر به مخاطب نمی‌دهیم. بیننده و کاراکترها پا به پای هم با داستان پیش می‌روند و گره و گره‌افکنی به موازات جلو می‌رود که از ابتدا هدف‌مان هم همین بود. نوع این مدل فیلمی که با حس تنش و التهاب و تعلیق همراه است می‌طلبید که از هر گونه پیش‌درآمد خودداری کنیم چون در این صورت به ریتم فیلم ضربه وارد می‌کرد.

قبول دارید فیلمنامه خوب متنی است که اگر چیزی از آن کم شود، مثل دیواری که با برداشتن یک آجر فرو می‌ریزد، آن متن هم به هم بریزد؟ ولی در مورد فیلم هزار تو متاسفانه این مساله صدق نمی‌کند.

برای من می‌گویید کدام بخش؟

گره‌افکنی مربوط به پژمان جمشیدی به نظرم چندان به کار فیلم نمی‌آمد.

از نظر من قطعا این بخش در فیلمنامه لزوم داشته و خرده پیرنگ جدیدی را به فیلمنامه اضافه می‌کرده. کما اینکه در سالن می‌شنیدم وقتی در خلال فیلم مخاطب متوجه می‌شود که نریمان (پژمان جمشیدی) مسبب اصلی چنین اتفاقی است با خودش می‌گوید که ما هم فکر می‌کردیم ولی بعد در ادامه که به او رکب می‌زنیم متوجه می‌شود که این‌گونه نبوده است. ببینید خرده پیرنگ‌های زیادی در خلال فیلم وجود دارد که از منظر شما همه باید حذف می‌شد اما به نظر من پژمان جمشیدی از خیلی از بازیگران دیگر درست‌تر بازی می‌کند و به‌شدت بازیگر توانا و باهوشی است. به این نکته توجه داشته باشیم که حضور پژمان در جهت تلطیف فضای فیلم بود که بیننده به تنفس دست پیدا کند.

به اذعان بسیاری از منتقدان جمشیدی تکرار فیلم‌های دیگرش است.

به نظر من پژمان خودش است و خودش را خوب اجرا می‌کند. در فیلم بازی نمی‌کند، زندگی می‌کند.

با درنظر گرفتن اینکه قطعا مساله خیانت موضوع مهمی در زندگی امروز است. اینکه به خیانت‌نمایی در فیلم‌تان متهم شوید ابایی نداشتید؟

اتفاقی که در فیلم «هزار تو» می‌افتد در جامعه ما زیاد است. جزیی از اخبار روزمره ما شده است. خانواده قصه ما جامعه کوچک است که دور و اطراف ماست. جامعه‌ای که عدم صداقت و دروغ در آن بیداد می‌کند. از مدیران بگیر تا راننده تاکسی و راننده اتوبوس و بقال تا من و خود شما همه مجبور شده‌ایم برای بقای زندگی و ادامه داشتن زندگی آن به دروغ و کارهای غیراخلاقی پناه ببریم. بی‌شک پیرامون همه ما یک چنین خانواده‌هایی وجود دارد. یکسری بنا به دلایلی حرفی نمی‌زنند و پرده‌ای روی کردارشان کشیده‌اند و ما متوجه نمی‌شویم و یکسری هم مثل خانواده فیلم ما پرده از روی مشکلات اخلاقی‌شان برداشته می‌شود. شک ندارم آنهایی که پرده روی مشکلات خود کشیدند روزی برملا می‌شوند ولی عملا ترکش‌های چنین اتفاقی که به اطرافیان اصابت می‌کند سخت و ناگوار است. قصه هزار تو قصه روز انفجار است که پرده حرمت و حیا برداشته شده است.

روزنامه اعتماد