شناسهٔ خبر: 60781 - سرویس دیگر رسانه ها

توقیف‌های بی‌دلیل/ بحث داغ ممنوعیت کتاب‌هایی که بارها چاپ شده‌اند

مهم‌ترین مشکل ما در حوزه کتاب در ایران، تعدد نهادهای تصمیم‌گیرنده در مورد کتاب است. تا وقتی این موضوع حل نشود، بسیاری دیگر از مشکلات هم حل نمی‌شود مترجم و نویسنده هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ عاطفی از این تصمیمات ضربه می‌خورند. در خانه‌اش نشسته و خوشحال است که ترجمه‌اش چهار بار چاپ شده اما یکدفعه می‌بیند همه کارهایش از بازار جمع شده است. ناشر هم همین‌طور. این اقدامات باعث می‌شود ناشر و مترجم با ترس و لرز بیشتری سراغ اثری بروند

  

فرهنگ امروز/ بهار سرلک- بهنام ناصری: صنعت نشر در ایران برای خودش پدیده‌ای است. کتابی چاپ می‌شود و بعد از چند تجدید چاپ خبر می‌آید حق انتشار این کتاب لغو شده است. در مرحله اول راه سودجویی برای کتابفروش غیررسمی و به‌طور واضح کتاب قاچاق باز می‌شود. برخی ناشرها سعی می‌کنند سد راه این سودجویی قرار بگیرند. در مرحله دوم قاچاقچی‌های کتاب هستند که سود می‌برند. چون کتابی را که همه جا حرفش است و ممنوع هم شده! در بساطش دارد. اما ناشر دستش به جایی بند نیست. مترجم/ مولف این وسط دیوارش از همه کوتاه‌تر است. کسی که نشسته است و دست‌کم ماه‌ها وقت صرف ترجمه / تالیف اثر کرده است. رفته و آمده تا دست آخر کتابش چاپ شده. حالا که کتاب به دست مخاطب رسیده، مدام توی دلش قند آب می‌شود که کتاب مخاطبان بیشتری هم پیدا می‌کند اما همین جاست که یک دفعه با کابوس زندگی‌اش مواجه می‌شود؛ نباید اثری از حاصل زحماتش در کتابفروشی‌ها دیده شود.

ممنوعیت انتشار بعضی کتاب‌ها بهانه‌ای شد تا بار دیگر سراغ این موضوع برویم و نظر مترجمان ادبی کشورمان را در این باره جویا شویم و از آنها بپرسیم مشکل از کجاست؟

فرهنگ از تعدد نهادهای تصمیم‌گیرنده

عبدالله کوثری

رنج می‌برد

خبر ممنوعیت انتشار و توزیع کتاب‌هایی در ایران، بار دیگر موضوعی قدیمی را مورد توجه عموم قرار داد. تمام توجه‌ها به سمت این موضوع جلب شده است که ممنوعیت انتشار یک کتاب چه پیامدهایی را می‌تواند در پی داشته باشد. اگر نگاهی به سابقه این موضوع بیندازیم، متوجه می‌شویم در موارد مشابه قبلی و دیگر کتاب‌های تالیفی یا ترجمه که در داخل کشور ممنوع شدند، نتیجه چیزی جز غیرقانونی خوانده شدن آن کتاب‌ها نبود و تنها کسانی که از این ممنوعیت سود جستند، واسطه‌هایی بودند که از فرصت این ممنوعیت برای عرضه نسخه غیرقانونی و قاچاقی کتاب استفاده کردند. اگر قرار است یک نهاد یا وزارتخانه متولی صدور مجوز کتاب در کشور باشد و اداره‌ای در آن وزارتخانه این مسوولیت را بر عهده بگیرد و دیگران از جمله نویسندگان و مترجمان و به‌طور کلی همه کسانی که در فرآیند تولید تا توزیع کتاب نقش دارند، از آن تبعیت کنند، آن مجوز باید ملاک نهایی باشد. یعنی نویسنده، مترجم و ناشر باید خیال‌شان راحت باشد که چاپ و انتشار آن کتاب دیگر به هیچ دلیل و از هیچ طریقی دچار اختلال نخواهد شد. یعنی دغدغه این را نداشته باشند که کسی مزاحم فروش کتاب بشود.

مهم‌ترین مشکل ما در حوزه کتاب در ایران، تعدد نهادهای تصمیم‌گیرنده در مورد کتاب است. تا وقتی این موضوع حل نشود، بسیاری دیگر از مشکلات هم حل نمی‌شود، البته نمی‌دانم چه تعداد از کتاب‌ها در طول سال در ایران دچار مشکل کتاب‌های هراری می‌شوند اما می‌دانم در همه جای دنیا کتابی که اجازه چاپ و انتشار می‌گیرد، به این معناست که دیگر مانعی بر سر راه انتشارش وجود ندارد. یعنی اگر غیر از این باشد و کتابی مجوز بگیرد و بعد بنا به دلایلی دوباره ممنوع اعلام شود، نشان می‌دهد دستگاه متولی کتاب دچار مشکل است. این وضعیت بیش از همه به جایگاه نهاد متولی مجوز لطمه می‌زند.موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم، این است که تکلیف تولیدکننده اعم از ناشر، نویسنده، تهیه‌کننده سینما، فیلمساز و ... در چنین وضعیتی روشن نیست. همین وضعیت در سینما هم وجود دارد. تهیه‌کننده و فیلمساز خیال‌شان نه تنها در طول ساخته شدن فیلم بلکه بعد از دریافت پروانه نمایش هم راحت نیست. چون ممکن است عواملی باعث پایین کشیده شدن فیلم از پرده اکران شوند.به نظر من نباید موضوع را در سطح یک مورد و ممنوعیت یک اثر ادبی – اعم از ترجمه یا تالیف- ببینیم. بحث بر سر این است که این کتاب و همه کتاب‌هایی که در بازار هست و به متقاضیان و علاقه‌مندان عرضه می‌شود، به این معنا است که مراحل قانونی انتشار را طی کرده و مجوز گرفته؛ چنین اثری باید از هر گونه تعرضی مصون باشد.به هر حال این مشکلی است که حوزه فرهنگ در کشور ما با آن روبه‌رو است. تعدد مراکز تصمیم‌گیرنده و وجود نهادهای موازی، صرفا موضوع حوزه فرهنگ نیست بلکه سایر حوزه‌ها هم با این مساله روبه‌رو هستند.

صدای‌مان کمتر شنیده می‌شود

سودابه قیصری

از شروع نوشتن یا ترجمه یک کتاب تا آماده شدن آن کلی زمان و انرژی صرف می‌شود. کتاب پس از ترجمه، تایپ، ویرایش و... به ارشاد می‌رود و کلی زمان می‌برد تا نتیجه اعلام شود. نتیجه هم معمولا –کم یا زیاد- با اصلاحاتی همراه است. بعضی از این اصلاحات قابل چانه‌زنی است و می‌توانیم توضیحاتی ارایه و سوءتفاهم را برطرف کنیم تا به این صورت از حذف بخش‌هایی از کتاب جلوگیری کنیم؛ گاهی اوقات هم نمی‌شود. وقتی کتاب با اصلاحاتی از ارشاد برمی‌گردد، نویسنده یا مترجم باید آنها را اعمال ‌کند و می‌کند. چون می‌خواهد زحمتش بی‌نتیجه نماند و کتابی که برایش زحمت کشیده، چاپ و دیده شود.

تا اینجا، خوب یا بد، روال متعارفِ اینجاست. مشکل اساسی زمانی آغاز می‌شود که کتابی مجوز می‌گیرد و بعد، عده‌ای واکنش‌هایی نشان می‌دهند و ارشاد براساس واکنش آنها نظرش عوض می‌شود و جلوی کتاب را می‌گیرد. ارشاد باید سازوکاری را تعریف کند تا قبل از اینکه کتاب چاپ و منتشر شود، یعنی قبل از اینکه مترجم زحمت ترجمه را بکشد، ناشر کاغذ آن را در این وضعیت گرانی کاغذ تامین کند، چاپخانه و توزیع و ... درگیر شوند و درباره آن تصمیم گرفته شود.

متاسفانه هر روز هم دست ما بسته‌تر از قبل و صدای‌مان کمتر شنیده می‌شود. من نمی‌دانم چه کسانی این کتاب‌ها را می‌خوانند. آیا ممیزی که در ارشاد نشسته و کتاب‌ها را بررسی می‌کند، سواد ادبی کافی دارد که در کتاب‌ها دست می‌برد؟ عجیب است که شیر دادن مادر به بچه را از یکی از کتاب‌های من حذف کرده‌اند! یا روبوسی دو دوستِ خانم هنگام خداحافظی، چه مشکلی دارد که حذفش می‌کنند؟ اینها زیاده‌روی نیست؟ در مواردی استدلال می‌کنند که شرایط خاص مملکت ایجاب می‌کند و حذف می‌کنند چون با اصول مورد نظرشان همخوانی ندارد؛ اما اینکه نمی‌شود هر ممیزی با هر سطح از سواد بنشیند کتاب‌ها را بخواند و سلیقه و نگاه شخصی‌اش را اعمال کند.

اتحادیه باید کار صنفی انجام بدهد. صنف هم برای این تشکیل می‌شود که از حقوق اعضای خود حمایت کند و در مواردی که بین اعضای خود و نهادهای دولتی اختلاف نظری می‌بیند، با دولت وارد مذاکره شود و از حقوق اعضای خود دفاع کند. در حالی که در کشور ما اتحادیه ناشران و کتابفروشان هم در راستای نظرات و خواست‌های دولت گام برمی‌دارد.

در اردیبهشت یا خرداد بود که ارشاد ممنوعیت انتشار چند کتاب‌ از یک نویسنده را اعلام کرد و هیچ سروصدایی هم نبود. حالا اتحادیه به این نتیجه رسیده که باید جلوی فروش این کتاب‌ها را بگیرد (بماند که قاچاقچیان آزادانه همه‌ اینها را می‌فروشند) بسیار خب؛ چه لزومی دارد که موضوع را به شکل یک اطلاعیه به مطبوعات و رسانه‌ها بدهد؟ وقتی این اطلاعیه رسمی به خبرگزاری‌ها می‌رود، در تمام دنیا منعکس می‌شود. در دنیای امروز خبری که منتشر می‌شود، دیگر در محدوده خودش باقی نمی‌ماند و خبر این ممنوعیت همچنان ابعاد گسترده‌ای پیدا کرد که همه به آن واکنش نشان دادند. حرکتی خام‌تر از این امکان نداشت از سوی یک اتحادیه مرتبط با حوزه فرهنگ سر بزند. این نشان می‌دهد که آدم‌های عهده‌دار این مسوولیت‌ها پختگی لازم را ندارند. از آن مهم‌تر: ضرورت نوشتن اسم مترجمان چه بود؟ هدف از این کار چیست؟ مگر مترجم‌ها جرمی مرتکب شده‌اند؟ چنین برخوردی با نویسنده و مترجم ناشی از ناپختگی تصمیم‌گیرندگان
است. در رسانه‌ها هنگام ذکر نام قاتلان یا اختلاسگران و خلافکارها می‌نویسند و می‌گویند؛ ه. ر یا م. الف ولی اتحادیه کم مانده شماره شناسنامه ما را هم بنویسد.

آزادی عمل فقط برای یک عده

کیهان بهمنی

نمی‌دانم این اقدام‌ها از سوی کدام نهاد – وزارت ارشاد یا اتحادیه نویسندگان- صورت می‌گیرد اما از نظر من باید این نهاد و نهادهای وابسته چارچوب یا آیین‌نامه‌ای را تنظیم کنند که مترجم‌ها بدانند سراغ ترجمه چه اثری بروند و کدام اثر را کنار بگذارند. از آنجایی که این بحث سلیقه‌ای است و ظاهرا قانون خاصی برای آن وجود ندارد کار به جایی کشیده می‌شود که ما هم در مساله ممیزی و هم در مساله انتخاب کتاب با مشکل روبه‌رو شویم. اینکه به یک نفر اجازه بدهیم کتابی را ترجمه و منتشر کند بدون اینکه خبر داشته باشد آن کتاب غیرقابل چاپ است، ظلم بزرگی را در حق او روا داشته‌ایم. اگر وزارت ارشاد جدولی را تنظیم کند و در آن قید کند با نویسندگان کدام ملیت‌ها و چه نوع طرز تفکری مشکل دارند و اعلام کنند مترجم یا ناشر اجازه انتشار آثارشان را ندارد، آن‌وقت تکلیف از پیش مشخص است و کسی در این میان صدمه نمی‌بیند. این اقدام باعث تقویت بازار کتاب قاچاق می‌شود. آثاری به مراتب بدتر از کتاب‌هایی را که به تازگی ممنوعیت انتشار و توزیع‌شان اعلام شده است، می‌توان در بازار غیررسمی کتاب پیدا کرد و حتی با یک جستجوی ساده در گوگل می‌توانیم نسخه پی‌دی‌اف آنها را داشته باشیم. در نتیجه این روند نشان‌دهنده این است که این کتاب‌ها غیرقابل چاپ نیستند بلکه طیف وسیعی از مردم نباید سراغ‌شان بروند و برای یک عده‌ای همچنان آزادی عمل وجود دارد.

کتاب خوب، کتاب بد

سهیل سمی

بعد از جنگ جهانی دوم هم کتاب هیتلر تجدید چاپ شده است و تا به امروز همچنان تجدید چاپ می‌شود. بنابراین انتخاب اینکه چه کتابی در بازار باشد به عهده خواننده‌هاست و باید گفت که خواننده قیم نمی‌خواهد. این اقدام‌ها خیلی ربطی به فرهنگ ندارد. کتاب خوب و کتاب بد فقط در تفسیر خوب و در تفسیر بد معنا پیدا می‌کند. کتاب فی‌النفسه نه خوب است و نه بد.

بنابراین این اقدامات ربطی به فرهنگ ندارد و حتی از سوی کسانی که دلسوز فرهنگ این مملکت هستند، اخذ نمی‌شود. در کشور ما سه، چهار نهاد و سازمان با نام‌ونشان یا بی‌نام‌ونشان بر
نهادهای دیگر سایه انداخته‌اند و هر کاری که دل‌شان بخواهد می‌کنند. تا دیروز که آثار هراری در ایران آزاد بود و خواننده داشت چه ضایعه‌ای به بار آورد که حالا با جلوگیری از انتشار آن این ضایعه برطرف می‌شود؟

مترجم هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ عاطفی از این تصمیمات ضربه می‌خورد. در خانه‌اش نشسته و خوشحال است که ترجمه‌اش چهار بار چاپ شده اما یکدفعه می‌بیند همه کارهایش از بازار جمع شده است. ناشر هم همین‌طور. این اقدامات باعث می‌شود ناشر و مترجم با ترس و لرز بیشتری سراغ اثری بروند. آخر چقدر ترس و لرز؟

اینکه کسانی فکر می‌کنند دلسوز هستند، یکی از مشکلات‌مان است و مشکل دیگر این است که بالای سر یک نهادی، نهادی دیگر ایستاده. فیلمی را که مجوز گرفته، توقیف می‌کنند. وزیر فرهنگ نباید در جایی بایستد و تاوان سمتی که دارد بدهد؟ فیلم
آقای عیاری در دوره خود شما مجوز گرفت و پخش شد. چرا به همین آسانی آن را از پرده پایین می‌کشید و دوباره روی پرده می‌برید؟ ممکن است فردا روزی تحت فشار عده‌ای دیگر دوباره این فیلم توقیف شود.

کسانی هستند که اصلا بدشان نمی‌آید بازار قاچاق کتاب چرخش بچرخد. کلید اینکه کسی را به زانو دربیاورید، مسائل مالی است. تا زمانی که کتاب به صورت قاچاق منتشر و فروخته شود، می‌شود ناشر را زمین زد، به راحتی می‌شود مترجم را از پا درآورد. بنابراین این بازار قاچاق چیزی است که برخی وجودش را دوست دارند. متاسفانه صنعت نشر به این بیماری مبتلاست و عده‌ای هم از آن سود می‌برند و از طرف دیگر به کسانی که باید ضربه بزنند، ضربه می‌زنند.

چون در ایران متاسفانه کارهای اینگونه سازماندهی‌شده انجام می‌شود، باید گروهی شکل بگیرد که در مورد راهکار چنین معضلاتی فکر کنند چون به تنهایی نمی‌شود کاری را پیش برد. باید مجمع یا محفلی با اختیارات قانونی و عملی شکل بگیرد که در مورد مسائل صنعت نشر تصمیم‌گیری کنند.

اعضای این مجمع باید طی مدت کار تغذیه شوند نه اینکه زندگی‌شان را برای این کار رها کنند. اگر مترجمی پیشنهاداتی را عنوان کند ممکن است مترجم دیگری ایرادهایی به آن بگیرد. بنابراین مشورت افراد متفکر ضروری است. اما مهم‌ترین نکته این است که این گروه قدرت تصمیم‌گیری و اعمال تصمیمات درستش را داشته باشند. در غیر این صورت جمع شدن چهار نفر دور هم چیزی را حل نمی‌کند. اهل تفکر باید مشکل را حل کنند، مثل مشکل آلودگی هوای تهران. تعداد افراد با دانش در کشورمان کم نیست اما کدام محفل را برای مشورت با آنها تشکیل داده‌اند؟

روزنامه اعتماد