شناسهٔ خبر: 61442 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بهزاد جامه‌بزرگ/ طرح چند پرسش در نسبت فردید، فلسفه و خشونت

فردید فلسفه، فردید سیاست

فردید تأمل در این مسئله که در انقلاب و نظام سیاسی‌ای که فقها و اندیشه فقهی پیشرو و راهبر آن هستند، جایگاه فیلسوفان و نظریات و تأثیرگذاری ایشان بر ساخت قدرت سیاسی در چه سطحی قابل بررسی است؟ چه وجهی دارد که عده‌ای با حمله به فردید او را متهم می‌کنند که مسئولیت تمامی ناملایمات سیاسی بعد از انقلاب متوجه اوست یا تحت تأثیر آموزه‌های اوست؟ آیا اساساً جامعه‌ای مثل ایران از چنان ظرفیت نظری برخوردار است که این‌چنین به‌سرعت از تفسیر هایدگر و برگسون و نقد سارتر و نیچه و امثال هدایت نظریه خشونت تولید کند؟

فرهنگ امروز/ بهزاد جامه‌بزرگ:

1. یکی از شخصیت‌های فکری مهم در ایران معاصر احمد فردید است. متأسفانه فردید در دهه‌های اخیر بیش از اینکه از باب افق‌گشایی او در فلسفه معاصر ایرانی مورد مطالعه و مباحثه قرار گیرد، بیشتر از مجرای حواشی و مجادلات بر سر این حواشی و اتهاماتی که متوجه اوست نامش به گوش می‌رسد. بدون تردید می‌توان او را تنها فیلسوف شفاهی معاصر دانست که بدون آنکه مرقومه خاصی داشته باشد در مظان این حجم از حاشیه و اتهام قرار می‌گیرد. اصولاً این حجم از توجه و طعنه برای فیلسوفان که عموماً در حاشیه بودن را ترجیح می‌دهند، رخ نمی‌دهد مگر اینکه پای سیاست در کار باشد. در عالم سیاست و یا به تعبیری بهتر، در جامعه‌ای سیاست‌زده است که می‌توان همگان را به همه چیز متهم کرد و اگر هم ادله خاصی ارائه نشود اتفاق شگرفی نیفتاده است. در نسبت دادن خشونت و ترویج آن به احمد فردید و شاگردانش هم باید ریشه قضیه را در سیاست و سیاست‌زدگی دنبال کرد. با شناختی که از ذات فلسفه و رسالت فیلسوفان داریم، این‌چنین مسائلی نمی‌تواند چندان در عالم فلسفه محلی داشته باشد و اگر هم محلی داشته باشد، همچون حاشیه‌ای پررنگ‌تر از متن در کانون توجه قرار نمی‌گیرد.

 نمونه هایدگر و نازیسم مثال خوبی است برای اینکه بدانیم فلسفۀ فیلسوفی که برای مقطعی عضویت در حزب نازی را هم پذیرفت و اقداماتی هم در راستای مطامع حکومت هیتلر انجام داد، هرگز به محاق حواشی پیرامون هایدگر نرفت و به‌زعم بسیاری مهم‌ترین فلسفه سده بیستم از حیث اثرگذاری و گستره نفوذ نام گرفت؛ مسئله‌ای که در ایران و برای احمد فردید به شکل وارونه‌ای اتفاق افتاد. امروزه دانشجوی فلسفه، فردید را بیشتر به چه صفتی می‌شناسد؟ حجم سخنانی که درباره خدمات علمی فردید در اتیمولوژی، معادل‌سازی مفاهیم فلسفه جدید در ایران و ... در محافل آکادمیک ما بیشتر است یا انگاره‌هایی درباره پیوند او با عالم سیاست و تئوری‌پردازی او برای خشونت؟ علی‌الظاهر در جامعه ما به لطف کثرت اذهان سیاسی و دشواری‌های فهم فلسفه، میل به شق اخیر بیشتر است.

2. انقلاب اسلامی ایران را بیش از آنکه همچون سایر انقلاب‌های بزرگ عصر مدرن نظیر انقلاب 1978 فرانسه و انقلاب اکتبر 1917 روسیه، انقلابی متأثر از آرای فیلسوفان و اندیشمندان سیاست باشد، انقلابی به رهبری و هدایت فقیهان شناخته می‌شود. گرچه رهبر اصلی این انقلاب از پیروان و مروجین مهم فلسفه صدرایی نام گیرد، ولی این ساحت فقاهت اوست که در رهبری انقلاب بر ساحت فلسفی او چیرگی دارد. البته این بدان معنا نیست که انقلاب ایران تهی از نظریه و ضد فلسفه است، اما قطعاً به این معناست که فلسفه در رأس انقلاب ایران نبود؛ چه پیش از پیروزی، چه در بحبوحه انقلاب و چه بعد از استقرار نظام جدید.

 بنابراین، تأمل در این مسئله که در انقلاب و نظام سیاسی‌ای که فقها و اندیشه فقهی پیشرو و راهبر آن هستند، جایگاه فیلسوفان و نظریات و تأثیرگذاری ایشان بر ساخت قدرت سیاسی در چه سطحی قابل بررسی است؟ چه وجهی دارد که عده‌ای با حمله به فردید او را متهم می‌کنند که مسئولیت تمامی ناملایمات سیاسی بعد از انقلاب متوجه اوست یا تحت تأثیر آموزه‌های اوست؟ آیا اساساً جامعه‌ای مثل ایران از چنان ظرفیت نظری برخوردار است که این‌چنین به‌سرعت از تفسیر هایدگر و برگسون و نقد سارتر و نیچه و امثال هدایت نظریه خشونت تولید کند؟ آیا بُعد مسافت نظریه تا کنش سیاسی این‌قدر در جامعه ما کوتاه شده است؟ آیا اساساً برگزاری چند کلاس درس فلسفه و تریبونی به وسعت پخش چندین جلسه درس‌گفتار از تلویزیون می‌تواند این‌چنین ساختار قدرت در جامعه پساانقلابی ایران را تحت تأثیر قرار دهد؟ فردید انسان کوچکی نبود، اما آیا این‌چنین پررنگ جلوه دادن نقش او در خرد و کلان جامعه ایران تا حد زیادی ناشی از پارانویا نیست؟ کینه‌توزی‌های شخصی علیه فردید در پرورش و ترویج گزارۀ «فردید، تئوریسین خشونت» چقدر مؤثر بوده است؟ آیا دشمنان فردید از آناتومی انقلاب اسلامی بی‌اطلاعند که این‌چنین او را بر مصدر تصمیم‌سازی یک نظام سیاسی می‌نشانند؟

3. در هفته‌های گذشته خانه مستند از اثری رونمایی کرد که قصد دارد به نسبت سید احمد فردید با ساختار قدرت در قبل و بعد از انقلاب اسلامی بپردازد. «تئوریسین خشونت» بنا دارد تا از طریق گفت‌وگو با افراد مرتبط با احمد فردید در پی یافتن پاسخی برای این پرسش باشد: آیا آرا و آموزه‌های فلسفی احمد فردید به تولید خشونت در عرصه کنشگری سیاسی انجامید؟

تولید و اکران این مستند بهانه‌ای شد تا بار دیگر مسئله احمد فردید در کانون توجه قرار گیرد، خاصه آنکه در شرایط سیاسی و اجتماعی‌ای به سر می‌بریم که بار دیگر خشونت، اعمال و مهار آن در شئون مختلف ساختارهای جامعه و ... مورد بحث و بررسی است. در محافل بسیاری با سخن گفتن از خشونت سازمان‌یافته و تئوری‌پردازی برای خشونت به دنبال خاستگاه نظری آن می‌گردند و گعده‌های دیگری این قسم ارتباط وثیق میان تئوری و امر خشونت‌آمیز را مورد تردید و انکار قرار می‌دهند.

برچسب‌ها:

نظر شما