شناسهٔ خبر: 61552 - سرویس دیگر رسانه ها

دیدگاه نادر نادرپور درباره سیاوش کسرایی

نادر نادرپور در بیان دیدگاه‌اش درباره سیاوش کسرایی گفته بود: سیاوش کسرایی، به رغم ادعای تعهدش، شاعر بزمی است که حتی در منظومه «آرش کمانگیر» نیز زبان حماسی ندارد.

​دیدگاه نادر نادرپور درباره سیاوش کسرایی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  نوزدهم بهمن‌ماه سالمرگ سیاوش کسرایی، شاعر بزرگ کشورمان است. طی روزهای گذشته کتابی با عنوان «طفل صد ساله‌ای به نام شعر نو» از سوی انتشارات کتاب پارسه منتشر شده است که در این اثر صدرالدین الهی، روزنامه‌نگار پیشکسوت و شناخته شده به گپ‌وگفت با نادر نادرپور درباره شعرنو، شاعران شعر نو و جریان‌های این گونه از شعر پرداخته است.
 
صدرالدین الهی در این گفت‌وگوی طولانی درباره سیاوش کسرایی از نادرپور سوال می‌کند که متن این پرسش و پاسخ در ادامه آمده است.
 
سیاوش کسرایی در دوره‌ای از شاعری‌اش نوعی نیمای تکامل یافته سیاسی بود بدون آنکه تیزپری‌های تخیلی نیمایی را داشته باشد و در دوران اخیر، تیزپری‌های خیالش جالب است ولی دیگر در حد نیما نیست. شما درباره کسرایی چه عقیده‌ای دارید؟
شاید سیاوش کسرایی، دست‌کم، در بخشی از دوران شاعری خویش لحن و لغات نیما را بهتر از هر کس دیگر تقلید کرده باشد:
ای بهار، ای میهمان دیر آینده
کم کمک این خانه آماده‌ست
تک درخت خانه همسایه  ما هم
برگ‌های تازه‌ای داده‌ست
گاه‌گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گل‌های کوهی را
در نفس پیچیده‌ام آزاد
 
و باز شاید این توفیقی که کسرایی در پیروی از نیما داشته زاده ارادت بی‌شائبه‌ای بوده باشد که همیشه این یک نسبت به آن یک احساس کرده است. اما کسرایی فقط مقلد نیما نبوده و گاه‌گاه از سایر شاعران معاصرش نیز تاثیر پذیرفته و به یمن تجربه‌هایی که از تقلید نیما و تاثیر دیگران اندوخته، زبانی ویژه خود یافته است که گرچه بی‌نقص و استوار نیست، گاه رنگین و دلپذیر است.

بر روی هم، می‌توان گفت کسرایی نیز، مثل آن سه تن قبلی (سهراب سپهری، اسماعیل شاهرودی و منوچهر شیبانی)، به سبب سبکباری و کم اطلاعی از شعر پیشینیان، فقط زبان نیما را می‌شناخته ولی در کار تقلید از اغلب مقلدان او موفق‌تر بوده و آن‌گاه به دلیل طبع گرم و ذوق سیالش از هر چمن گلی چیده و از هر شاعر نکته‌ای آموخته و همه این‌ها را در شعر خود به کار بسته است.

داوری امروزین من درباره کسرایی این است که چیزی بر یافته‌های نیما نیفزوده، اما در ضمن تقلید از شیوه بیانش زبانی خوش‌آیندتر از زبان او آفریده و مع‌ذلک با فاصله‌ای بعید در قفای وی ایستاده است و بخشی از سخنش نیز، که غیر نیمایی بوده، به دلیل تعهدی سیاسی که از دیرباز به آن سر سپرده استقلالی برای قلمرو شاعرانه‌اش تحصیل نکرده است.

کوتاه سخن آنکه، سیاوش کسرایی، به رغم ادعای تعهدش، شاعر بزمی است که حتی در منظومه «آرش کمانگیر» نیز زبان حماسی ندارد و فاصله رنگینی طبعش هم با بزرگی شاعرانه چندان اندک نیست:
ای عطر ریخته
عطر گریخته
دل عطردان خالی و پر انتظار تست
غم یادگار توست.