شناسهٔ خبر: 61699 - سرویس اندیشه

رضا داوری اردکانی؛

درباره ترس از ویروس کرونا و آثار پیدا و پنهان آن

رضا داوری اردکانی فیلسوفان اگزیستانس آدمی را موحودی ترس آگاه می دانند. ترس آگاهی با ترس تفاوت دارد. ترس از بیرون و از شیی معین است ولی ترس آگاهی احساس ترس توام با درد است و دردمند نمی داند ترس و دردش از کجاست. این ترس، ترس از نیستی است.

فرهنگ امروز/ رضا داوری اردکانی:


تنها ما نیستیم که از ویروس کرونا می ترسیم، همه مردم جهان از آن می ترسند و هیچ کس را از این بابت نمی توان و نباید ملامت کرد. وقتی همه از چیزی می ترسند، آن چیز قاعدتا باید ترسناک باشد. ولی بیایید چند لحظه درباب این ترس همه جایی بیندیشیم
۱. هر ترسی با وهمی پیوسته است، منتها اوهام ترساننده متفاوتند و شدت و ضعف دارند. بعضی از آنها هم مثل ترس از ویروس دست از سر مردمی که در معرض هجوم آنند بر نمی دارند. تا آنجا که یک لحظه مجال فراغت از سودای ویروس نمی یابند که بتوانند بیندیشند چرا مثلا از مرگ بر اثر ویروس کرونا بیش از مرگ بر اثر تصادف در جاده ها می ترسند. مگر نه این است که تلفات جاده ای در بعضی کشورها کمتر از ویروس کرونا نیست؟ پس چرا از آن نمی ترسند و از کرونا این همه واهمه دارند؟
۲. اختلاف میان دو ترس، ترسی که به آسانی از آن غافل می شویم و ترسی که از آن غفلت نمی توانیم کرد. هر چه باشد در آثار و نتایج آنها به نحوی طاهر می شود. ترسی که از آن غافل می شویم اگر بماند شاید صاحبش را به احتیاط وا دارد یا او را از خطر حفظ کند. اما ترسی مثل ترس از کرونا که می ماند خطر را بیشتر و شدیدتر می کند. برای اینکه بهتر بتوان با خطر ویروس مقابله کرد، باید فرصتی باشد که در آن بتوان به دفع خطر اندیشید. اندیشیدن مستلزم رهایی و انقطاع جزئی یا کلی از ترس است و با این رهایی شاید بعضی چاره های مقابله با خطر پیدا شود. ولی شاید اثر بزرگتری هم داشته باشد
۳. فیلسوفان اگزیستانس آدمی را موحودی ترس آگاه می دانند. ترس آگاهی با ترس تفاوت دارد. ترس از بیرون و از شیی معین است ولی ترس آگاهی احساس ترس توام با درد است و دردمند نمی داند ترس و دردش از کجاست. این ترس، ترس از نیستی است. اگر ترس از کرونا به ترس آگاهی برسد، می تواند مایه تذکر موثر و راهگشا باشد. بشر همواره این استعداد را داشته است که به غرور میتلا شود، اما عصر جدید به خصوص آنجا که ناتوانی با توانایی اشتباه می شود، آدمی بر مرکب سرکش غرور نشسته است و می تازد، بی آنکه از خطرهای راه چیزی بداند. اگر ویروس کرونا ناتوانی ما را به ما بنماید و موحب شود که زمام مرکب غرور را نگاه داریم و از دعوی های بیهوده اندکی رو بگردانیم درس بزرگی به ما داده است.
۴. تمدن تکنولوژیک جدید، تمدن عظیمی است که وجود و آثارش به یک معجزه می ماند. اما این قدرت عظیم و بی مانند نمی داند و نمی خواهد بداند که یک ویروس جهش یافته بیرون آمده از آزمایشگاه یا به قولی جداشده از جسم یک پرنده مفلوک، می تواند نظم عظیم و حیرت انگیزش را بلرزاندو دچار بحران و خلل و اختلال کند. در نظام بزرگ تمدن کنونی و در عظمت بشر تردید نمی کنیم، اما از ناچیزی و ناتوانی انسان و از دچار شدنش به غرور همه توانی و همه دانی نیز نباید غفلت کرد. پاسکال می گفت آدمی بی نهایت بزرگ و بی نهایت کوچک است. می توان گفت که با این عظمت و حقارت، مهربانی و دانایی و بی رحمی و نادانی نیز قرین می شوند، تا آنجا که کسانی ممکن است چندان نادان باشند که دانشجوی چینی را به جرم اینکه کشورش منشا ویروس کرونا بوده است مقصر بدانند و با مشت و لگد مجازات کنند. ولی کرونا به کشور و قوم خاصی تعلق ندارد و همه یکسان در معرض ابتلای آن قرار دارند. کاش این پیشامدها به ما می آموخت که به جای دشمنی با یکدیگر همدردی و همراهی کنیم. آدمیان همچنانکه یکسان در معرض خطر قرار دارند، از حقوق یکسان نیز بهره دارند. یکی از نشانه های رو کردن به دانایی و بزرگی این است که همه و مخصوصا صاحبان قدرت و آنها که بیشتر دچار غرورند و احیانا غرور را فضیلت و بزرگی می دانند، حدود و حقوق مردمان را رعایت کنند و سخن ناصر خسرو را از یاد نبرند که: خلق سراسر همه نهال خدایند، هیچ نه بشکن از این نهال و نه برکن
 و این همه مشروط به گذشتن از ترس خانه کرده در سراسر خودآگاهی ما و رسیدن به درد ترس آگاهی است.