شناسهٔ خبر: 62031 - سرویس دیگر رسانه ها

معلمان تا چه‌اندازه در تربیت دانش‌آموزانی فهیم و کتاب‌خوان موفق بوده‌اند؟

ایبنا در گزارشی به مناسبت روز معلم به این موضوع پرداخته که معلمان تا چه‌اندازه در تربیت دانش‌آموزانی فهیم و کتاب‌خوان موفق بوده‌اند و کتابخوانی چه جایگاهی در بین کودکان دارد؟

معلمان تا چه‌اندازه در تربیت دانش‌آموزانی فهیم و کتاب‌خوان موفق بوده‌اند؟
به گزارش فرهنگ امروز  به نفل از ایبنا ؛ در سطح جهان و به پیشنهاد یونسکو روز ۵ اکتبر (۱۳ مهر) هر سال به عنوان روز جهانی معلم نامگذاری شده‌است. با این حال در بسیاری از کشورها از جمله ایران در روز متفاوتی گرامی داشته می‌شود. سابقه نامگذاری روز معلم در ۱۲ اردیبهشت به قبل از انقلاب ۵۷ برمی‌گردد و مناسبت آن، کشته شدن یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراض‌آمیز معلمان در میدان بهارستان بود. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ و ترور مرتضی مطهری در یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، روز کشته شدن وی با یک روز تأخیر عنوان شد و دوازدهم اردیبهشت مجدداً به این مناسبت به نام روز معلم نام گرفت. این مساله نشان‌دهنده مقام معلم و نقش و جایگاه او در آگاهی‌بخشی به جامعه است. اگر معلمی آگاه، فرهیخته و به‌روز باشد، می‌تواند دانش‌آموزانی فهیم، عالم و کتاب‌خوان را به جامعه تحویل دهد. اما معلمان تا چه‌اندازه در این زمینه موفق بوده‌اند و کتاب و کتابخوانی چه جایگاهی در بین دانش‌آموزان دارد؟
 
بچه‌های امروزی به کتابخوانی علاقه ندارند و از درس و مدرسه گریزانند
رفیع افتخار از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان است که ارتباط زیادی با دانش‌آموزان دارد و در کارنامه‌اش سابقه معلمی هم دارد. او معتقد است اگر بخواهیم میزان جذابیت زنگ ورزش و کتابخوانی را با هم مقایسه کنیم، می‌بینیم همان‌قدر که بچه‌ها به ورزشی مانند فوتبال علاقه نشان می‌دهند نسبت به کتابخوانی این‌گونه نیستند و به همان اندازه که فوتبال در خون ما ایرانی‌هاست کتابخوانی در خون ما نیست و این مساله ریشه‌های تاریخی دارد و غیرقابل انکار است. بچه‌های امروزی، مخصوصا نوجوانان نه تنها به کتابخوانی علاقه ندارند از درس و مدرسه هم گریزانند.
 
نویسنده رمان «بنفشه‌ها با هم می‌خندند» در ادامه می‌گوید: واقعیت این است که نه تنها بچه‌ها بلکه بزرگترها هم علاقه‌ای به کتابخوانی ندارند؛ چه چاپی چه مجازی. و با اینکه به فواید مطالعه آگاهیم اما نمی‌توانیم این واقعیت را عوض کنیم. حدود 40 سال است جشنواره‌ها، برنامه‌ها، تبلیغات و فعالیت‌های زیادی برای ترویج کتابخوانی در کشور انجام می‌شود اما می‌بینیم که تیراژ کتاب چقدر است. و این مساله در دوره پهلوی و قاجار هم صدق می‌کند.
 
رفیع افتخار

دلسوزان راستین ادبیات به نشر و تنفیذ کتابخوانی بپردازند
این نویسنده و پژوهشگر، با اشاره به اقداماتی که در طول سال‌های اخیر برای جلب توجه بچه‌ها به کتابخوانی و ایجاد انگیزه در آن‌ها انجام شده می‌گوید: به نظر من هر حرکت و تلنگری که برای ترغیب کتابخوانی صورت گیرد، پسندیده است اما به نظر من ما راه درست نرفته‌ایم. تنها راه برای آنکه کتابخوانی اصولی را در کشورمان جا بیاندازیم و در جامعه نهادینه شود برگزاری برنامه‌های رودررو نویسندگان و دانش‌آموزان و باز شدن در مدارس به روی نویسندگان است. تنها با این روش است که می‌توانیم کتابخوانی را در کشورمان نهادینه کنیم. به عنوان مثال می‌بینیم در کشورهای دیگر در زمینه‌های مختلف ورزشی، فرهنگی و هنری با روانشناسی و جامعه‌شناسی درست و دقیق روی مردم، راه صحیح را پیدا می‌کنند و آن را به‌صورت اصولی پیش می‌برند. تجربه سال‌های اخیر من و برنامه‌هایی که با بچه‌ها داشته‌ام به من ثابت کرده تنها راه ترویج کتابخوانی این است که بچه‌ها حتی بزرگترها باید رودرد رو با نویسندگان در ارتباط باشند.
 
نویسنده رمان «تپش» می‌گوید:‌ تجربه به من ثابت کرده که نباید منتظر ماند تا از بالا دستور یا معجزه‌ای رخ بدهد. دلسوزان راستین ادبیات و نویسندگان خود باید آستین همت را بالا بزنند و به نشر و تنفیذ کتابخوانی بپردازند و این یک رسالت است که نویسندگان وطنی حرفه‌ای باید همچون ردایی بر دوش داشته باشند.
 
کتاب‌های درسی، بچه‌ها را از کتابخوانی دور می‌کنند
اسدالله شعبانی از شاعران و نویسندگان پیشکسوت ادبیات کودک که برخی از اشعارش در کتاب‌های درسی هم گنجانده شده در این باره می‌گوید: بچه‌ها به سبب کنجکاوی به عروسک، اسباب‌بازی و کتاب علاقه دارند البته برای خردسالان کتاب‌های تصویری و کتاب‌هایی که به دنیای کودکان پرداخته باشد یا کتاب‌های صوتی بیشتر مورد پسند خواهد بود. کودکان به فراخور رشد خود به کتاب‌های ویژه‌ای علاقه نشان می‌دهند. بنابر این باید در انتخاب کتاب مناسب برای بچه‌ها به این موضوع توجه داشته باشیم.
 
او در ادامه به کتاب‌های درسی اشاره می‌کند و می‌افزاید:‌ شوربختانه تا آنجا که من می‌دانم کتاب های درسی نه تنها بچه‌ها را به سوی کتابخوانی سوق نمی‌دهند بلکه با طرح متن‌ها و تصویرهای ضعیف و ناگیرا که چندان هم به نیازها و رغبت‌های بچه‌ها توجه ندارد، آن‌ها را از کتاب و کتابخوانی دور می‌کند و به پسند و ذوق ادبی و هنری دانش‌آموزان آسیب می‌زند.
 
اسدالله شعبانی

کتاب‌های درسی ما نیازمند تغییر و تحول بنیادی است
شاعر «ای میهن من ایران» همچنین به کتاب‌های درسی در دهه‌های گذشته اشاره می‌کند و می‌گوید: در آغاز انقلاب، صرف نظر از چند متن و مقدمه بازمانده از پیش از انقلاب که به دنیای بچه‌ها مربوط نبود، بیشتر متن‌ها درکتاب‌های درسی به‌ویژه فارسی دبستان خیلی خوب بود، زنده یاد ایرج جهانشاهی و گروهی که او مدیریت می‌کرد، توانسته بودند کارهای شایسته‌ای انجام دهند اما دست‌کاری کتاب‌های درسی از سوی افراد ناآشنا ولی انقلابی سال به سال وضعیت کتاب‌های درسی را بدتر کرد. یادم هست فردی به نام مقدسی، مسئول تهیه کتاب‌های فارسی دبستان شده بود که داستان و شعر را فقط قالب‌هایی برای تبلیغات و شعار می‌دانست او حاضر نمی‌شد و یا نمی‌توانست شعرها و قصه‌های بهتر، قوی‌تر و مناسب‌تری را در کتاب‌ها بگنجاند،  تا اینکه من به شورای بررسی کتاب‌های درسی پیشنهاد دادم که متن‌های مناسب‌تری را متناسب با برنامه‌ریزی کتاب‌های درسی تهیه کنم تا از این متن‌ها و شعرها در کتاب‌ها استفاده شود. یادم هست 80 متن تهیه کردم و تحویل دادم. پس از بررسی به من گفتند «متن‌ها خوب است اما ما نمی‌توانیم از هر نویسنده و شاعری در کتاب‌های درسی چاپ کنیم!» با این حال چند سال بعد این چهار چوب شکسته شد. در دوره زنده یاد علاقه‌مندان تحولی ایجاد شد از من و دیگران هم خواستند تا دیدگاه‌های خود را به صورت مکتوب یا از راه سخنرانی پیرامون کتاب‌های درسی بیان کنیم. در پی این رویدادها گام‌های خوبی برداشته شد، اما پس از چندی در دوره احمدی‌نژاد همه رشته‌ها پنبه شد و دوباره برگشتبم به همانجای اول.
 
شعبانی با بیان اینکه کتاب‌های درسی ما نیازمند تغییر و تحول بنیادی است، می‌افزاید: برای این کار ما به یک تیم توانا و کارشناس، نظیر تیمی که زنده یاد ایرج جهانشاهی راه انداخته بود، نیاز داریم. من این موضوع را سال‌ها پیش در فرهنگستان زبان برای دوست بزرگوارم حسن ذوالفقاری مطرح کردم و به پیشنهاد او طرحی به مدیریت فرهنگستان مبنی بر راه‌اندازی «گروه پژوهش ادبیات کودکان» دادم  تا تالیف کتاب‌های درسی را با نظارت فرهنگستان به عهده بگیرند. شوربختانه پس از نامه‌نگاری‌ها و پیگیری‌ها این کار به نتیجه نرسید، به هر حال تا عشق و دلبستگی به کودکان و آینده آن‌ها نباشد با کارهای فرمالیته و فرمایشی این در به همین پاشنه خواهد چرخید.

 
عبدالرحمن صفارپور

معلم‌ها باید به روز شوند و در انتقال مفاهیم به کودکان کوشا باشند
عبدالرحمن صفارپور از معلمان آموزش و پرورش و نویسندگان حوزه کودک نیز درباره گرایش بچه‌ها به کتابخوانی می‌گوید: امروزه بچه‌ها بیشتر سرگرم موبایل، تبلت، فضای مجازی و تلویزیون هستند و اگر موضوعی برای‌شان جذابیت داشته باشد آن را دنبال می‌کنند. درباره کتاب هم همین مساله صادق است اگر کتاب‌های درسی یا سایر کتاب‌ها براساس دانستن و درک مفهوم‌ باشد، برایشان جذاب می‌شود و آن را دنبال می‌کنند. اما چون بزرگترها و معلمان مفاهیم را به خوبی برای آن‌ها بیان نمی‌کنند بچه‌ها به کتابخوانی علاقه‌مند نمی‌شوند.

نویسنده مجموعه 34 جلدی «خودم می‌خوانم» می‌افزاید: وقتی کتابی به مذاق کودک خوش بیاید به خواندنش ادامه می‌دهد. اما این کتاب‌ها نکات مبهم زیادی دارند. در هر جامعه‌ای کتاب‌های درسی به زبان آن جامعه‌ است. مثلا در ایران به زبان فارسی است اما با این حال وقتی بچه‌ها متوجه مطلبی که در کتاب نوشته شده، نشوند، علاقه‌ای هم به خواندانش ندارند، مثلا درباره کتاب‌ ریاضی؛ بچه‌ها نمی‌دانند تناسب یعنی چه؟ ضریب یعنی چه؟ و ... باید این مفاهیم به آن‌ها تفهیم شود تا ‌به ریاضی علاقه‌مند شوند.

صفارپور با بیان اینکه معلم‌ها باید آگاه شوند، می‌گوید: وقتی معلم‌ها آگاه شدند آن را به جامعه منتقل می‌کنند. معلم باید مثل یک پزشک آن‌قدر آگاه باشد که وقتی کودکی را می‌بیند، بتواند او را هدایت کرده و به کتاب علاقه‌مند کند. علاوه بر این معلم‌ها باید به روز شوند. در خارج از کشور در صورتی به افراد اجازه کار می‌دهند که به روز شده باشند اما معلم‌های ما به روز نمی‌شوند.
 
میترا جهرمی

کودکان عاشق کتاب‌هایی هستند که سبب کشف و شگفتی در آن‌ها شود
میترا جهرمی، از مترجمان کتاب‌های کودک، 8 سال است به عنوان معلم - کتابدار در دبستان مجتمع آموزشی صبا فعالیت می‌کند. او معتقد است، گرایش بچه‌ها به کتابخوانی بستگی به جو و فضای خانواده‌ای دارد که در آن رشد می‌کنند و می‌افزاید: به نظر من اغلب بچه‌ها به کتاب علاقه دارند و باتوجه به افزایش موضوعات وعناوین آثار، هر بچه‌ای براساس علاقه‌اش می‌تواند کتاب مورد نظرش را انتخاب کند. اصولا یکی از ویژگی‌های داستان این است که کنجکاوی کودکان را تحریک و خیال‌پردازی‌شان را تقویت می‌کند و به همین دلیل برای‌شان جذابیت دارد.
 
مترجم «بدترین روز زندگی من» درباره موضوعات مورد علاقه کودکان می‌گوید: با توجه به شناختی که نسبت به شاگردهایم دارم که معمولا متولد دهه 90 هستند اغلب به کتاب‌هایی علاقه دارند که سبب تقویت کشف و شگفتی در آن‌ها شود. آثاری که منجربه کشف موضوعی در خودشان یا دنیای بیرونی‌شان ‌شود و به دغدغه‌هایی بپردازد که مربوط به جهان کودکان باشد. البته به جز موضوع کتاب، تصاویر هم برای‌ کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و با اینکه آثار تالیفی خوبی داریم اما معمولا کتاب‌های ترجمه از نظر تصویرگری چشم‌نوازتر است. گاهی جرئیاتی که در تصاویرشان وجود دارد که در متن به آن اشاره نشده است و وقتی بچه‌ها این جزئیات را می‌بینند، احساس کنند خودشان چیزی را کشف کرده‌اند و احساس توانمندی می‌کنند، از سویی خلاقیت هنری‌شان پرورش می‌یابد.
 
 


مترجم کتاب «شاید چیزی زیبا» می‌افزاید: علاوه براین معمولا از 9 سالگی به بعد به کتاب‌های طنز هم علاقه‌مند می‌شوند. البته کودکان سبک‌های شخصیتی متفاوتی دارند. برخی بچه‌ها به ادبیات کهن و برخی به کتاب‌های تاریخی علاقه دارند و دوست دارند اطلاعاتی درباره فرهنگ مردم دیگر کسب کنند. اصولا هر کتابی که کودک بتواند با قهرمان آن همزادپنداری کند، برایش جذاب است.
 
جهرمی درباره فعالیت‌های کلاسی با دانش‌آموزان نیز توضیح می‌دهد: معمولا یک ساعت در هفته دانش‌آموزان پایه‌های اول و دوم را به کتابخانه می‌برم برای‌شان کتابی که انتخاب کرده‌ام را می‌خوانم. سپس فعالیت‌های مرتبط با کتاب انجام می‌دهیم مثل کاردستی، نقاشی، نمایش و ... گاهی هم شخصیت‌های بعضی از کتاب‌ها را با پارچه و نمد به شکل عروسک درست می‌کنم و با کمک بچه‌ها داستان را اجرا می‌کنیم که برای‌شان خیلی جذاب است.