شناسهٔ خبر: 62157 - سرویس دیگر رسانه ها

چرا ما نوبل نمی‌بریم؟/ نویسندگان ما حتی در بین مخاطبان داخلی نیز کار سختی برای دیده شدن دارند

  

فرهنگ امروز/ احسان رضایی

هفته گذشته اختتامیه جایزه هانس کریستین آندرسن ۲۰۲۰ با تاخیری که به خاطر کرونا اتفاق افتاده به شکل مجازی برگزار شد. اهمیت این جایزه هم از این بابت است که معتبرترین جایزه جهانی ادبیات کودک است و به «نوبل کوچک» شهرت دارد و توسط دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) اهدا می‌شود. اما برای ما ایرانی‌ها این دو سالانه از یک حیث دیگر هم مهم شده. اینکه در دو دوره اخیر، نام فرهاد حسن‌زاده، نویسنده خوب کشورمان در هر دو نوبت به عنوان یکی از کاندیداهای نهایی جایزه اعلام شده است. این از آن موفقیت‌هایی است که کمتر نویسنده ایرانی به آن رسیده. امسال ژاکلین وودسون، نویسنده امریکایی، برنده مدال هانس کریستین آندرسن شد. تعدادی از آثار ژاکلین وودسون مثل «زیر نور ماه شیشه‌ای» و «پر» به فارسی ترجمه شده و می‌شود سطح آنها را با آثار حسن‌زاده مقایسه کرد که تفاوت چندانی ندارد ولی چرا ما جایزه نمی‌گیریم؟ طبیعتا می‌شود اینجا جواب‌های مختلفی داد: از اینکه یک نویسنده  انگلیسی‌زبان بهتر و بیشتر خوانده می‌شود تا اینکه ما جریان مداومی برای ترجمه آثار ادبی به زبان‌های دیگر یا حضور فعال در نمایشگاه‌ها و مجامع بین‌المللی نداریم... (در یک مقایسه ساده، تعداد کلمات مدخل ویکی‌پدیا
Jacqueline Woodson چهار برابر تعداد کلمات مدخل ویکی‌پدیا انگلیسی فرهاد حسن‌زاده است). اما یک بخش مهم دیگری هم در این داستان هست؛ اینکه نویسندگان ما نه فقط در خارج از کشور که حتی بین خودمان هم کار سختی برای دیده شدن دارند. ما خودمان هم چندان بهایی به آثار نویسندگان برجسته‌مان نمی‌دهیم. در بسیاری از جوایز ادبی جهانی، برگزارکنندگان به موقعیت نویسنده در داخل کشورش هم توجه می‌کنند. تیراژ کتاب‌های آن نویسنده چقدر است؛ تعداد مصاحبه‌هایی که رسانه‌ها با آن نویسنده انجام می‌دهند چطور؛ تعداد فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی که با اقتباس از آثارش ساخته می‌شود؛ جوایز داخلی که دریافت می‌کند ... طبیعی است هر کسی به این مساله توجه کند که یک کتاب و یک نویسنده در کشور خودش و در میان جامعه و هم‌زبان‌های خودش چه جایگاهی دارد. مثلا در مورد همین خانم ژاکلین وودسون  از روی آثارش سریال‌هایی ساخته شده که کارگردان یک نمونه‌اش کار اسپایک لی، کارگردان معروف در 2005 است. این ماجرا حتی برای غیر از جایزه بردن هم اهمیت دارد. فرض کنید در مورد مجموعه هری پاتر که رکوردهای فروش کتاب را جابه‌جا کرد، علاوه بر انتخاب خوب موضوع که یک داستان مدرسه‌ای است و نکات فنی اثر، بخش مهمی از این شهرت از اخبار و تبلیغات حول محور کتاب می‌آید. مثلا برای جلد هشتم سری هری پاتر با عنوان «هری پاتر و فرزند نفرین شده»  صف خریدی تشکیل شد که در آن صادق خان شهردار لندن هم ایستاده بود. همین چیزهای به ظاهر ساده است که یک کتاب را مطرح می‌کند و به آن بها می‌دهد.

روزنامه اعتماد