شناسهٔ خبر: 62211 - سرویس دیگر رسانه ها

در پی زدودن دروغ‌ها از مشرق‌زمین/ درباره «آرتور جان آربِری»، ایران‌شناس انگلیسی در صدوپانزدهمین زادروزش

عمق نگاه او در شرق‌شناسی را شاید بتوان در این گفته او ردیابی کرد: «پیش از آنکه حقایق شرق و مردم آن به اروپاییان ارائه شود باید به دفع زوائد غیرواقعی و هراسناک و بدفهمی‌ها و دروغ‌های بسته شده به آن حقیقت، قیام کرد و این مهم بر هر مستشرق دارای وجدان بیدار فرض است و نباید آن را سهل بپندارد و یا توقع پاداشی داشته باشد.»

فرهنگ امروز/حمیدرضا محمدی: بسیار به مشرق‌زمین علاقه‌مند بود. و همین هم شد که از زبان‌های لاتین و یونانی شروع کرد و فارسی و عربی را چنان خوب آموخت که می‌توانست آثار ادبیات فارسی و عربی را مورد بررسی قرار دهد و حتی ترجمه کند.

آرتور جان آربِری (Arthur John Arberry)، اهل انگلیس بود و زاده  بندر پورتسموث (Portsmouth) در جنوب این کشور. پدرش در نیروی دریایی کار می‌کرد. او یونانی و لاتین را وقتی می‌خواست وارد دانشگاه شود، پیشتر آموخته بود. در کالج پمبروک (Pembroke College) دانشگاه کمبریج (University of Cambridge) در رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی لیسانس گرفت. اما با استفاده از بورسی که ادوارد براون به نام خودش در نظر گرفته بود تا هرسال یک دانشجوی شرق‌شناسی مورد حمایت مالی قرار گیرد که آن سال، نصیب او شد.

پس، در زبان و ادبیات عربی هم یک دانشنامه دیگر دریافت کرد و طی آن، از رینولد نیکلسون (Reynold Alleyne Nicholson)، عربی و از روبن لِوی (Reuben Levy)، فارسی را آموخت. مدرک نخست را در سال ۱۹۲۷ و دومی را در سال ۱۹۲۹ دریافت کرد. کالج او را در سال ۱۹۳۱ به عنوان «پژوهشگر مبتدی» جذب کرد. او برای تحقیق اما راهی مصر، فلسطین، لبنان و سوریه شد و حتی دو سال هم در دانشگاه قاهره تدریس کرد و مدیر «شعبه زبان‌های باستانی» این دانشگاه بود. همچنین مدتی را هم در استانبول گذراند و زبان تُرکی را هم فرا گرفت.

وقتی در سال ۱۹۳۴ به لندن بازگشت ابتدا «معاونت کتابخانه وزارت هندوستان» به او محول شد و بعد در همان حول و حوش آغاز جنگ جهانی دوم، به نوشته یک منبع، به «وزارت اطلاعات منتقل گردید» که همان «وزارت اطلاع‌رسانی» است. او در آن چهار سال، «به تنهایی یا بعضا با همکاری دیگران اعلامیه  و نشریات تبلیغاتی بسیاری در جهت منافع بریتانیا و سلطه آن بر خاورمیانه به زبان‌های فارسی و عربی منتشر ساخت و حتی در یک فیلم تبلیغاتی انگلستان در دوره جنگ ظاهر شد.»

در سال ۱۹۴۴ اما اتفاقی سرنوشت او را به مسیری دیگر انداخت؛ «در اواخر جنگ جهانی در ۱۹۴۴ پروفسور مینورسکی (Vladimir Fedorovich Minorsky) استاد روسی‌الاصل دانشگاه لندن بازنشسته شد و آربری به‌جای او برای تدریس فارسی انتخاب گردید. در ۱۹۴۶ ریاست شعبه خاورمیانه دانشگاه لندن به او تفویض گشت. در ۱۹۴۷... همان کرسی که قبلا پروفسور براون و نیکلسن شاغل بودند به آربری واگذار شد که تا پایان عمر برعهده داشت.» کرسی سِر توماس آدامز پیش از او در اختیار چارلز آمبروز استوری (Charles Ambrose Storey) و پیشتر شرق‌شناسان و ایران‌شناسان بنام دیگری بود.

یکی از خدمات او در این برهه زندگی، راه‌اندازی مرکز مطالعات اسلامی و مطالعات خاورمیانه - دانشگاه کمبریج (MEIS) بود که آن را در ۳۰ اکتبر ۱۹۴۷ ایجاد کرد. او این مرکز علمی را به‌منظور پیشبرد و حمایت مطالعات خاورمیانه، به‌ویژه مطالعات خاورمیانه‌ای جدید در میان دانشجویان، اساتید و علاقه‌مندان تأسیس شد. امروزه این مرکز نقش فعالی در پیشبرد مطالعات اسلامی و خاورمیانه در میان اساتید، متفکران از طریق سخنرانی، سمینار و کنفرانس دارد. این مرکز به ایجاد و پیشرفت روابط میان اشخاص و مؤسسات علاقه‌مند به این‌گونه پژوهش‌ها اهمیت فراوان داده و مورد حمایت اساتید دانشگاه کمبریج و مؤسسات همکار آن است.

عبدالرحمن بدوی، اندیشمند مصری، در کتاب «موسوعه المستشرقین» درباره آثار او نوشته که رضا انصاری راد ترجمه این مدخل را در روزنامه شرق (سه‌شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۳) منتشر کرده است: «آربری در دوران خدمتش در وزارت اطلاع‌رسانی به عنوان کار تبلیغاتی، کتاب‌هایی تحت عنوان «نقش انگلستان در تحقیقات فارسی» (۱۹۴۲) و «شرق‌شناسان بریتانیایی» (۱۹۴۳) را منتشر ساخت... او [در دانشگاه لندن] متونی برای آموزش زبان فارسی آماده ساخت و در همان سال (۱۹۴۴) کتاب «خواندن در زبان فارسی جدید» منتشر کرد و در ۱۹۴۵ دو فصل اول از «گلستان» سعدی را به همراه تعلیقاتی به دست چاپ سپرد. و در ۱۹۵۸ کتاب «ادبیات کلاسیک فارسی» و در ۱۹۶۵ کتاب «شعر عربی» از او منتشر شد... در این سال (۱۹۴۷) از او کتاب‌های زیر منتشر شد:۱- تحقیق کتاب «الریاضه» ترفدی،  قاهره، ۱۹۴۷، ۲- «پنجاه قصیده حافظ» به همراه ترجمه انگلیسی، ۳- گزیده کتاب «اللمع فی التصوف» نوشته ابونصر سراج طوسی و مقدمه‌ای که مطالب و مفاهیم ویژه و شگرفی از استادش نیکلسون- که پیشتر این کتاب را منتشر ساخته بود- را در بر داشت، بر این کتاب نوشت، ۴- ترجمه «پیام حجاز» علامه اقبال لاهوری شاعر بزرگ هندی آربری پس از انتشار این کتاب، مجموعه قصیده‌های دیگر اقبال لاهوری را نیز ترجمه کرد. هنگامی که آربری فهرست نسخ خطی مجموعه چستربیتی دبلین را تهیه می کرد، به نسخه خطی از رباعیات خیام دست یافت که در سال ۱۹۴۹ منتشر کرد و ترجمه انگلیسی آن در سال ۱۹۵۱ چاپ کرد. او سال بعد نسخه خطی دیگری از رباعیات خیام را یافت که آن را به مجموعه کتاب های دانشگاه کمبریج افزود و ترجمه آن را سال ۱۹۵۲ منتشر کرد. آربری در سال ۱۹۵۶ دو ترجمه ادوارد فیتز جرالد - مترجم مشهور رباعیات خیام - از قصیده «سلامان و آبسال» سروده شاعر و عارف بزرگ ایرانی عبدالرحمن جامی را منتشر کرد (این قصیده اورنگ دوم از هفت اورنگ جامی است). او همچنین ترجمه لغوی خودش از این قصیده را نیز ضمیمه این کتاب کرد. علاوه بر این او با استفاده از دستنوشته‌های موجود فیتز جرالد در کتابخانه دانشگاه کمبریج، مقدمه بلندی بر این کتاب نوشت. او همچنین این دستنوشته‌ها را در مقدمه کتاب «داستان رباعیات» که در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد، مورد استفاده قرار داد.اوایل دهه پنجاه میلادی آربری ارائه ترجمه تازه‌ای از قرآن را به عهده گرفت. در مرحله اول او ترجمه گزیده‌ای از آیات قرآن را با مقدمه‌ای بلند تحت عنوان The Holy Koran ذیل مجموعه «متون اصیل اخلاقی - دینی شرق و غرب» در سال ۱۹۵۰ منتشر کرد. سپس در سال ۱۹۵۵ ترجمه تفسیری اش از قرآن را تحت عنوان The Koran Interpreted در دو جلد به چاپ رساند.»

او که در ۱۲ می ۱۹۰۵ زاده شده و دوم اکتبر ۱۹۶۹ درگذشت، در میان شخصیت‌های ایرانی نیز جایگاهی خاص داشت. چنان‌که پس از درگذشتش، مجلس بزرگداشت او در آبان ۱۳۴۸ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برپا شد. در آن جلسه، «عیسی صدیق اعلم» درباره‌اش سخن گفت که مجله وحید (شماره ۷۴، بهمن ۱۳۴۸) گزارشی از آن آورد. این استاد دانشگاه در تهران در صحبت‌های خود اظهار کرد: «نخستین‌بار که من آربری را ملاقات کردم در تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۴۷ مطابق ۱۵ خرداد ۱۳۲۶ بود که به دعوت آقای تقی‌زاده، سفیر ایران در انگلستان در انجمن ایران راجع به روابط فرهنگی ایران و مغرب‌زمین در لندن صحبت کردم. در آن روز پروفسور آربری ریاست جلسه سخنرانی را برعهده داشت و در پایان سخنرانی نسبت به اهمیت فرهنگ ایران مطالبی اظهار داشت که برای پی بردن به احساسات او چند جمله آن را نقل می‌کنم. وی گفت: "عقیده و ایمان من این است که در صورت استقرار صلح و آرامش ممتد در جهان، نیروی معنوی و فرهنگی ایران که در قرون اخیر در حال سکون بود خدماتی به علم و فرهنگ دنیا خواهد کرد که لااقل مساوی با خدمات گذشته باشد و فکر می‌کنم تمام کسانی که در مغرب‌زمین افتخار آشنایی عمیق با فرهنگ ایران دارند با من هم‌عقیده‌اند. ایران تانک یا بمب اتمی نساخته ولی وسایلی به‌وجود آورده که انسان از زندگانی بهره برگیرد یعنی هنر و علوم و دانش پزشکی برای آسایش بشر – شعر و نقاشی و موسیقی و تمام آنچه به زندگی ارج می‌دهد مشروط بر اینکه مردمان با یکدیگر در صلح زیست کنند." این‌گونه احساسات بود که مرا از ارادتمندان آربری کرد...» صدیق اعلم که آثار او را «۵۴ جلد» ذکر می‌کند، جز مرور زندگی آربری، می‌آورد که: «دولت ایران که از علاقه و خدمات پروفسور آربری به فرهنگ ایران آگاه بود در بیست سال اخیر چند بار او را به ایران دعوت کرد ولی به‌واسطه نقاهت و گرفتاری و عدم رغبت به مسافرت با هواپیما آمدنِ او امکان‌پذیر نشد. در مرداد ۱۳۴۲ شورای عالی فرهنگ به پاس خدمات او نشان درجه اول دانش را به او اعطا کرد که طی تشریفات خاصی در سفارت ایران در لندن به وی تسلیم شد و در او تاثیر فوق‌العاده  کرد و همواره از توجه و فرهنگ‌پروری ایران از صمیم قلب سپاسگزار بود.»

عمق نگاه او در شرق‌شناسی را شاید بتوان در این گفته او ردیابی کرد: «پیش از آنکه حقایق شرق و مردم آن به اروپاییان ارائه شود باید به دفع زوائد غیرواقعی و هراسناک و بدفهمی‌ها و دروغ‌های بسته شده به آن حقیقت، قیام کرد و این مهم بر هر مستشرق دارای وجدان بیدار فرض است و نباید آن را سهل بپندارد و یا توقع پاداشی داشته باشد.»

منبع: ایرنا