شناسهٔ خبر: 62610 - سرویس دیگر رسانه ها

بازپس‌نگری تاریخی و فرو بستگی اندیشه

  

فرهنگ امروز/ میلاد نوری

میراث‌بران هر فرهنگی به گذشتگان خویش می‌بالند و به فضایل ایشان فخر می‌فروشند. ما نیز بسیار چنین کرده‌ و می‌کنیم. نه تنها بد نیست که مردمان قدردان پیشینیان فرهنگ و تمدن خویش باشند، بلکه بسیار ارزنده نیز هست که ملت‌ها به پیشینه فرهنگی و تمدنی خود آگاه بوده و منزلت آن را به ‌معنایی اصیل پاس بدارند. اما چه بسیار نیز ممکن است که این بازپس‌نگری تاریخی، ایشان را دچار فروبستگی اندیشه کند. تمدنی که از تاریخش لبریز شده است بدون آنکه قدرت اندیشیدن به موقعیت کنونی را داشته باشد جز جویدن تفاله‌های گذشتگان کاری نمی‌کند. در اینجا، بازپس‌نگری تاریخی سر از واپس‌ماندگی در عرصه اندیشه و تمدن برمی‌آورد و جریان حیات را در شوون فلسفی، علمی، سیاسی، اجتماعی، تکنیکی، معنوی، دینی و روانی به انسداد می‌کشاند. تمدنی که به این واپس‌نگری هرزه‌اندیشانه دچار می‌شود، شبیه به شخص بیماری است که ناتوانی‌ها و ضعف‌های جسمانی‌اش را با نقل خاطرات شیرین گذشته می‌پوشاند و هر گاه سخن از انگیزش و حرکت می‌شود اینچنین لب به سخن می‌گشاید که«روزگاری تنی سالم و جسمی ورزیده‌ داشتم»؛ او این جملات را در حالی بر زبان می‌راند که با فراموش کردن حال و روز کنونی‌ و دلخوشی به خاطرات پیشین‌اش هر دم فرسوده‌تر و ضعیف‌تر می‌شود. 
این واپس‌نگری از روی انفعال و ضعف همچون افیونی کشنده به هزیان می‌انجامد؛ هزیانی که رنج‌ها و بیماری‌های فکری و فرهنگی را با کلماتی تهی از محتوا باز می‌پوشد در حالی که چراغ کوچک اندیشه‌ورزی‌اش هر روز کم ‌نورتر می‌شود. به ‌این ‌ترتیب دوگانگی مهلکی میان ظاهر و باطن برقرار می‌شود؛ گویی سرطان بدخیم در بیماری رو به مرگ با خنده‌های ظاهری‌ و نشاط فریبنده‌اش مخفی شده باشد. اندیشه به دستاوردهای تاریخی و افتخار به آنها اگرچه بجاست اما در بیشتر مواقع با این فریب همراه است که ما اینک نیز چون گذشته سرشار و شادکامیم. داعیه‌داران اندیشه تاریخی خواهند آشفت که آنچه حاصل شده با خون دلی فراچنگ آمده است و نمی‌توان و نباید از آن چشم پوشید. اگرچه این سخن فی‌نفسه عزیز و درست است اما دریغ که همواره بهترین سرپوش بر تنبلی تاریخی کسانی است که از اندیشه در اکنون عاجزند و جز تکرار سخنان بی‌ارتباط به شرایط موجود کاری نمی‌کنند؛ شبیه به کودکی که در برابر آن‌کس که قوی‌تر از اوست فقط به ذکر نام پدر و برادرش افتخار می‌کند. 
گذشتگان اگر تاکنون مانده‌اند و اگر هنوز نامی از ایشان در میان است، بی‌سببی نیست. سخنان اندیشمندان و ادیبان در گذشته‌های یک تمدن، برخوردار از حقیقتی است که این تمدن و فرهنگ بازبسته آن را به پیش رانده و تاکنون نیز در تار و پود آن بر جای مانده‌ است. اما درست همین پابرجا ماندن و همین نفوذ چه بسا در شرایط کنونی تمدن، مانع از دیدار همان حقیقتی شود که در کلمات ایشان مستور است. وقتی میراث گذشتگان را همچون دستاوردی ارزشمند می‌نگریم که باید همان ‌گونه‌ای که بوده‌ حفظ شود، ناخودآگاه پذیرفته‌ایم که این میراث جز برای نمایش در موزه پرافتخار تاریخ ما به‌ هیچ کار نمی‌آید؛ شبیه به بافت‌هایی که اگر تاری از آن بیرون کشیم، تمام شالوده‌اش از هم می‌پراکند؛ با این نگاه ناچار می‌شویم به تماشا و ستایش دل خوش کنیم بی‌آنکه خود قدرت آن را داشته باشیم که نقشی بزنیم و طرحی نو دراندازیم. 
نگاه به اکنون از منظر گذشته سر از برهوت بی‌عملی و هرزه‌اندیشی برمی‌آورد اما اگر درصدد بازسازی عمارت این فرهنگ برآییم چه بسیار امر ارزشمند و سرشار که در گذشته همین تماشاخانه پرنگار، ما را مدد خواهد رساند. آن معمار که می‌خواهد در عمارتی استوار منزل کند، عمارت پیشین را اگر داشته‌ای ارزشمند داشته باشد، ویران نمی‌کند بلکه با شناخت دقیق از تمام ظرایف و گوشه‌کنارهای آن به بازسازی می‌پردازد؛ عمارتی استوار در شاکله همین ساختار نهفته است؛ کافی است بنابر نیازهای کنونی، نگاهی به طرح‌های این میراث افکنده شود. حاصل بازسازی چه ‌بسا به ‌کلی متفاوت از میراث کهن نیز باشد اما تنها در این صورت است که استوار و قابل اعتماد خواهد بود. مواجهه با سنت تاریخی اگر از منظر «اکنون» رخ دهد نه تنها به واپس‌ماندگی نمی‌انجامد بلکه به شناخت بیش از پیش از آن چیزی می‌انجامد که هست و خواهد بود. تنها در این صورت است که گذشته دیگر در گذشته نمی‌ماند و راه آینده را می‌پیماید. اینک اندیشه جایگاهی خواهد یافت و گذشته را همچون ابزار خویش برای گشودن راه آینده به کار خواهد بست بی‌آنکه در هرزه‌اندیشی گذشته‌نگر گرفتار شود. 
با اندیشه به گذشته از منظر اکنون می‌توان به جایگاهی رسید که در آن به مصاف گذشتگان رفت و از دستاوردهای ایشان سودی برد بدون مرعوب شدن به قدر و منزلت ایشان و بی‌آنکه با تمسک به جایگاه تاریخی آنان سرپوش بر ضعف‌ها و شکستگی‌های کنونی گذاشته شود. در اندیشه‌ای که از منظر کنونی رقم می‌خورد و گذشته را همچون ابزار خویش به ‌کار می‌گیرد تنها کسانی می‌توانند کاری از پیش ببرند که خود نیز در حد مفاخر تاریخی از جایگاهی استوار بهره‌مند شده باشند؛ وگرنه زیر بار گران واپس‌نگری تاریخی به ‌تمامی ضعیف و بی‌مایه جلوه خواهند کرد. مواجهه غیرنقادانه با میراث پیشینیان همچون مواجهه کودکی ضعیف با والدینی است که در جایگاه قدرت با او مواجه می‌شوند و او را مرعوب می‌کنند در حالی که چیز آماده‌ای ندارند که به کار کودک بیاید؛ کودک با پناه ‌بردن به آنان برای خود جان‌پناهی می‌یابد تا ضعف خود را پنهان کند؛ درحالی اگر رشید و استوار می‌بود بدون مرعوب شدن در مقابل اقتدار ایشان، میراث ناکارآمد آنان را نیز با قدرت به‌کاری می‌بست. 

مدرس و پژوهشگر فلسفه

روزنامه اعتماد