شناسهٔ خبر: 62613 - سرویس دیگر رسانه ها

فراسوی مرزهای جغرافیایی/ به بهانه بزرگداشت «دُرّه میرحیدر» در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

  

فرهنگ امروز/ نادره جلالی

یکی از زمینه‌های مشترک تاریخ و علوم اجتماعی آن است که هر دو به مطالعه و بررسی افراد جامعه می‌پردازند. از آنجا که هر جامعه ساختاری دارد و بستری را به وجود می‌آورد که کنش انسانی در آن صورت می‌گیرد، این دو رشته نیز در باب «ساختار» و «کنش» مشترکاتی دارند. اگرچه در گذشته یکی از شایع‌ترین کار تاریخ‌نگاران شرح ‌حال‌نویسی بوده است اما امروزه می‌دانیم این کار صرفِ توصیفِ زندگی یک فرد حائز اهمیت نیست، بلکه دستیابی به شخصیت پنهان و آشکار فردِ مربوطه است که اهمیت می‌یابد. در این مسیر است که درمی‌یابیم هم‌پیمانی تاریخ و علوم اجتماعی این امکان را ایجاد می‌کند تا حافظه تاریخی به ظرفی از عمل برای تجربه‌آموزی اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود، یعنی آموخته‌های توصیفی - تاریخی برای حیات علمی مفید واقع شود. پس این هنر تاریخ و علوم اجتماعی است که باتوجه و اهمیت به شخصیت‌های آشکار و نهان، لحظات یا شخصیت‌های تاریخی را شکل می‌دهند. شخصیت پنهان آنکه، آن فرد چه تاثیری بر فضای جامعه خود گذاشته است. شخصیت آشکار که زندگی روزمره او را دربر می‌گیرد. اما باید دید چگونه برخی آدم‌ها به فضایی از توسعه می‌رسند که چه باشند و چه نباشند، نویدبخش دنیایی از ارزش‌ها هستند. این دستاوردی از تاریخ شفاهی است.

مفخر عرصه جغرافیا

دکتر دره میرحیدر، دُری از جهان دانش و علم در ایران که اکنون در کنار ماست و قلم‌های ما افتخار می‌کند برای تفسیر شخصیت چنین رادزنانی مطلب بنویسد، یکی از مفاخر جهان جغرافیا در مجموعه دانش‌های ایرانی است. شخصیتی که در دوران گذار جامعه از سنت به تجدد، در خانواده‌ای اهل علم و ادب و هنر متولد شد، بعدها در رشته تاریخ و جغرافیا در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و به جغرافیا دل بست. سپس برای ادامه تحصیل با استفاده از بورسیه شاگردان اول در زمان خود به امریکا رفت و در رشته جغرافیای سیاسی تحصیل کرد. پس از اخذ مدرک دکتری و استخدام در دانشگاه تهران، رشته جغرافیای سیاسی را در دانشگاه بنیان گذاشت. او چهره ماندگار جغرافیا و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و نخستین زن ایرانی است که در این رشته تحصیل کرده است. نوشتار حاضر به دنبال توصیف و تفسیر ابعاد شخصیتی اوست تا با مطالعه زندگی‌اش به عناصری چون «ساختار» و «عاملیت» توجه کنیم و دریابیم ساختار اجتماعی و فرهنگی چگونه در فرآیند تبدیل او به چهره ماندگار موثر بوده است. از سوی دیگر، انتخاب و اراده او به عنوان یک کنشگر فعال و زندگی و تحصیل در جامعه امریکا تا چه حد در این امر دخیل بوده است و سرانجام دره میرحیدر چه تاثیری بر ساختار جامعه خود گذاشته است. به دیگر کلام، مقاله پیش ‌رو نقش و ارتباط متقابل «ساختار» و «عاملیت» را در فرآیند چهره ماندگار شدن او به تصویر می‌کشد.

زندگی او نمونه بارزی است که نشان می‌دهد نقش ساختار یا عاملیت را در فرآیند فاخر شدن او نمی‌توان نادیده گرفت، چراکه براساس نظریه گیدنز بین ساختار و عاملیت رابطه انکارناپذیری وجود دارد تا آنجا که هیچ ساختاری بدون مشارکت کنشگران شکل نمی‌گیرد و هیچ عاملی بدون دخالت ساختار منشا اثر نمی‌شود. درواقع زندگی دره میرحیدر بیانگر آن است که او چگونه با دو سطح ساختار و عاملیت مشارکت کرده و نتایج اتیکال و امیکال را در عرصه دانش‌ورزی باتوجه به دو مفهوم ساختار و مفاخر به وجود می‌آورد.

او در ساختار جامعه‌ای‌ زاده و بالیده شد که زن در آن به عنوان کنشگری نقش‌پذیر با مشکلات اجتماعی و فرهنگی دست به گریبان بود. اما او زنی است که در تمام دوران تحصیل در مدرسه در پرتو استعداد و توانایی و هوش و تلاش و کوشش مستمر خود همیشه شاگرد اول بوده و با ادامه تحصیل‌ در دانشگاه تهران حوزه موردنظر خویش یعنی جغرافیا را می‌یابد. ولی از آنجا که پس از فارغ‌التحصیلی، نظام اجتماعی و فضای علمی کشور نمی‌تواند زمینه را برای اندیشه‌های نوین او مهیا کند، با استفاده از بورسیه تحصیلی شاگرد اولی و با اتکا بر بهره هوشی، دانش مقدماتی نظری و با تکیه بر هویت ملی و دینی خود به عنوان کنشگری فعال برای علم‌آموزی روی به امریکا ‌یعنی دیاری مملو از دانسته‌های نو می‌گردد. او با عشق به جغرافیا وارد این سرزمین می‌شود، چراکه درک می‌کند در آنجا، جغرافیا هنوز چیزهای نوینی برای آموختن و فهمیدن
فرا روی انسان قرار می‌دهد که در دانشگاه تهران به سادگی قابل دستیابی نیست، بنابراین برحسب انتخاب و اراده خود تحصیلات خویش را در رشته جغرافیای سیاسی تا عالی‌ترین مقطع در امریکا ادامه می‌دهد و با تحصیل و پژوهش و پشتکار و تلاش، استعدادهای خود را در این زمینه پرورش داده و مشکلات و دشواری‌های تحصیل و زندگی در یک کشور بیگانه و فرهنگ دیگر را با صبوری تحمل می‌کند. دره به عنوان یک زن می‌کوشد تا فارغ از تمام مرزهای جغرافیایی، سیاسی و ایدئولوژی تنها به جهان بی‌مرز علم بیندیشد. البته ساختار کشور امریکا و فضا و امکانات آموزشی دانشگاه‌های آنجا نیز زمینه رشد و پرورش او را به عنوان یک جغرافیدان نظریه‌پرداز در رشته جغرافیای سیاسی فراهم می‌آورد تا بعدها دره این رشته از دانش بشری در ایران شود. مهم آنکه، هر چه از مدت اقامت او در این دیار نو می‌گذرد، نه‌تنها میزان دانش و آگاهی‌های او فزونی می‌یابد بلکه هویت انسانی و ملی در وجودش قوت بیشتری پیدا می‌کند. این ویژگی، از مختصات بسیار مهم در حیطه علم‌آموزی چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی است، بنابراین زندگی دکتر میرحیدر تصویرگر رابطه متقابل ساختار و کنشگر است، زیرا او به عنوان یک زن و کنشگر اثبات می‌کند چگونه ساختار فرهنگی و اجتماعی کشورهای توسعه‌یافته به واسطه نظام آموزشی و برنامه‌ریزی درست و قرار دادن امکانات در دست فرد توانا و مستعد امکان رشد بیشتر او را فراهم می‌آورد. اما حال باید دید چه رابطه متعامل و متقابلی بین دکتر دره میرحیدر، علم و نظام اجتماعی به وجود آمد که پیکره علم جغرافیا توسط او در بخش جغرافیای سیاسی شروع به رشد کرد و توانست روزبه‌روز بیش از گذشته توسعه یابد. یا به دیگر کلام، گرایش‌های فکری او به عنوان یک کنشگر انسانی در نظام اجتماعی توانست در ساختار علم فعال و اثرگذار باشد.

مراقبت از عناصر هویت ‌بخش

دکتر میرحیدر نشان داد که ضمن تلاش برای افزودن به دانسته‌های خود باید از عناصر هویت دیرین خود مراقبت کند تا در آینده‌ای نه چندان دور پس از بازگشت به وطن که به عنوان کنشگری اجتماعی و نقش‌آفرین وارد جامعه و فعالیت‌های اجتماعی ‌می‌شود، چگونه رشته جغرافیای سیاسی را در دانشگاه بنیان ‌گذارد. حرکت و اقدامی که نشان از جایگاه هویت انسانی و ملی در اندیشه‌ او دارد.

باری، بانوی فرهیخته ما کنشگری از کنشگران میدان علم است که طریق زندگی کردن با علم را پیشه راه خود می‌سازد به نحوی که این فرآیند را به نسل‌های بعدی نیز می‌آموزد و نهادی می‌کند. به اعتقاد او علم محصول اندیشه، آزمایش و خطا، استدلال، نوآوری و تغییر اجتماعی است و ابزاری برای دانستن، دانستن برای خوب زندگی کردن و خوب زندگی کردن برای دانستن بیشتر است و این رابطه علم و فرهنگ را نمایان می‌کند. دکتر میرحیدر فرزانه و دانشور، انسانی متواضع و فروتن، سخن‌سنج و سخن‌سرا، مهربان و صمیمی و بی‌شک استادی گرانقدر است.

ادغام مشی و منش فرهنگی‌اش نشان از خصایل یک روشنفکر واقعی دارد زیرا بیشترین توجه او معطوف به فرهنگ است. او از مبهم سخن‌ گفتن و از بازی‌های زبانی پرهیز می‌کند. همچنین در انتقال آموخته‌های خود به جوانان شوریده‌دل، مشتاق و سخی است... عشق به تاریخ این کهن‌ مرز و بوم را در گفتار و نوشته‌هایش به آسانی می‌توان یافت. استادی که پس از عمری تحقیق و تدریس همچنان پرتلاش و تکاپوست و دست از تحقیق و پژوهش برنمی‌دارد و تمام زندگی خود را وقف این امر خطیر کرده و دانش و عزم راسخ خویش را صرف زنده نگه داشتن مشعل جغرافیای سیاسی و رشد آن در ایران کرده است. او مترجمی چیره‌دست است که برای ترجمه یک جمله یا یک حتی کلمه گاهی ساعت‌ها وقت صرف می‌کند تا ترجمه‌ای صحیح در اختیار خواننده قرار دهد. استاد با مهر از همسر خود مرحوم دکتر مصطفی مهاجرانی یاد می‌کند و همراهی و همدلی او را در رشد علمی خود می‌ستاید و معتقد است، دکتر مهاجرانی از جمله مردهایی بوده که به زن بها می‌داده به ‌طوری که نه ‌تنها هرگز مانع پیشرفت علمی او نشده بلکه عرصه را مهیا می‌ساخته تا او بتواند استفاده بهینه را از زمان خود ببرد.

عاشق فعالیت علمی

با نگاهی به زندگی و کارنامه علمی و فرهنگی استاد دکتر دره میرحیدر تاثیر ساختار اجتماعی را در ایجاد احساس تایید، احترام، تمجید و تقدیر شاگردان و اهل علم و دانش نسبت به او می‌توان درک کرد زیرا به قول کمپر، ساختار اجتماعی درون ساختار یک جامعه است که چگونگی روابط کنشگران را مبتنی‌ بر منزلت افراد شکل می‌دهد تا آنجا که بعضی کنشگران از منزلت بیشتری در جامعه برخوردار می‌شوند. دکتر میرحیدر در جامعه مدرن امروز از احساسات واقعی خود تبعیت می‌کند، اهل ریا و تملق نیست، مهر می‌ورزد و روابط انسانی با دانشجویان و دوستان خود دارد. عاشق کارش است و از تعامل با دانشجویانش و اهل علم لذت می‌برد و این‌گونه رفتارها و عملکردهای موثر و توانمندی‌های اوست که احساس و تاثیر مثبت و ماندگاری بر دیگران می‌گذارد و روابط سالم و سازنده اجتماعی را تقویت می‌کند. از سوی دیگر واکنش مثبت افراد نیز سبب می‌شود تا او به شکل فعالانه‌تری اهداف علمی خود را همچنان با شور و شوق دنبال کند.

سخن آخر

این نوشتار بر آن بود به ساخت‌یابی مفاخر در جامعه بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که آیا در پرورش دره میرحیدر به عنوان یکی از زنان مفاخر ایران «ساختار» موثر بوده است یا «عاملیت»؟ آیا مهاجرت او به امریکا برای دستیابی به توسعه علمی ضرورت داشت؟

آنچه مسلم است در بررسی زندگی او صرف‌نظر از خانواده برخی ساخت‌ها و نهادهای آموزشی و دانشگاه تهران سبب رشد و توسعه او را فراهم آوردند و تاثیر این امر را نمی‌توان در شکل‌گیری شخصیت علمی و فرهنگی‌اش نادیده گرفت. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که هر کنشگری عامل نیست، مگر آنکه قدرت تاثیرگذاری بر جهان اجتماعی را داشته باشد زیرا عامل بدون قدرت معنایی ندارد و کنشگری که قدرت تاثیرگذاری را از دست داده باشد دیگر یک عامل نیست. دره خود کنشگری خلاق و صاحب اراده است و اثبات می‌کند، ساختارها اگرچه الزاماتی را بر کنش‌های انسانی تحمیل می‌کنند اما در ضمن امکاناتی را نیز برای فعالیت کنشگران در داخل ساختار فراهم می‌کند که بدون وجود آنها امکان‌پذیر نبود؛ به بیان دیگر ساختارها هم محدود کننده و هم الزام‌آور و هم توانا کننده هستند.

دره با مهاجرت به امریکا اثبات می‌کند اگر مهاجرت برای دانش‌اندوزی توام با حفظ هویت باشد یعنی ساختار شخصیت ملی در کنار ساختار علمی قرار بگیرد، توسعه فرهنگی رقم می‌خورد. بنابراین اگر هر زنی ارزش و نیروی خود را باز شناسد و تلاش کند، می‌تواند طرحی نوین در زندگی خود درافکند. زندگی و کسب افتخارات متعدد علمی این پژوهشگر و استاد پیشکسوت دانشگاه تهران بیانگر اهمیت ساختار و ضرورت توجه بیشتر به آموزش و پرورش زنان است. زیرا او نشان داده زنان می‌توانند جریان‌ساز باشند و نقش مهمی در فرآیند توسعه جوامع ایفا کنند به جای آنکه خودباخته فرهنگ غرب باشند، دل در گرو فمینیسم بندند و از آن سخن گویند و غرق در سطحی‌نگری و زندگی روزمره باشند. به راستی کلام و شیوه زندگی این استاد فرزانه نشان‌دهنده پایبندی او به هویت و ملیت خود است.

در پایان باید گفت از آنجا که مفاخر علمی در تولید فرهنگ موثرند و به منزله بخشی شاخص از حوزه فرهنگ قرار می‌گیرند باید آنها را نمونه‌های کاملی از تعالی فرهنگ دانست که می‌توانند به عنوان الگو در جامعه مورد توجه قرار بگیرند و به جهت سال‌ها تلاش و خدمات علمی و فرهنگی بی‌دریغ تکریم شوند. تکریم و تقدیری که منبعث از هنجارهای فرهنگی ایرانیان است. بنابراین شایسته است نسل دختران جوان امروز ایران بیش از پیش از تجربیات زیسته علمی و نظری انسان فرهیخته‌ای چون استاد دکتر دره میرحیدر بهره‌مند شوند و او را در زمره یکی از زنان مفاخر این ‌مرز و بوم و به عنوان الگوی خود در زندگی علمی و فردی قرار دهند.

 دکترای تاریخ

روزنامه اعتماد