شناسهٔ خبر: 62857 - سرویس دیگر رسانه ها

شناسنامه در ایران / فریدون مجلسی

فرهنگ امروز/ فریدون مجلسی

در اروپا طی چند قرن گذشته ثبت موالید در شهرداری‌ها یا در کلیسای جامع شهرها انجام می‌شد که در دعاوی ارث و نسب و ازدواج و مرگ شهروندان به آن ثبت‌ها استناد می‌شد. بدیهی است این ثبت‌ها قابل تداخل بود و مشکلات بسیار خصوصا درباره اثبات نسب و ارث پدید می‌آمد. در ایران وضع دشوارتر بود. ولادت‌ها یا ثبت نمی‌شد و مسائل مربوط به آن هم با شهادت منسوبان قابل حل و فصل بود یا در خانواده‌های مرفه‌تر واقعه ولادت را برای تیمن پشت قرآنی می‌نوشتند و در تاقچه می‌گذاشتند و در موارد ضروری به آن استناد می‌کردند. از این موضوع یاد خاطره‌ای بسیار قدیمی افتادم از یکی از منسوبین که عمری در ارتش سپری و 10 سال پایان عمر را درجه سرهنگی طی کرده بود و از آن پس هم «جناب سرهنگ» چنان به نام او چسبیده بود که جدایی‌پذیر نبود. جناب سرهنگ نسبت به سن خود بسیار حساس بود. در این بار با خویشاوند دیگری که معتقد بود از او کوچک‌تر است، اختلاف‌نظر داشت تا اینکه روزی برای اثبات حقانیت خود قرآنی را آورده بود که پشت آن واقعه ولادت او با تاریخ به روشنی ثبت شده بود و ثابت می‌کرد که از مدعی کوچک‌تر است. اما ایرادی کوچک هنگامی برملا شد که مصحف را گشودند که از قول پدرش نوشته بود:«تولد نورچشمی سرهنگ رضا... در پنجم جمادی‌الثانی سنه... به میمنت و...» ظاهرا خود جناب سرهنگ متعجب از خنده حاضران آخرین کسی بود که متوجه گاف خود شد. این بود نحوه ثبت موالید در ایران، اگر ثبتی در کار بود. در سال آخر جنگ جهانی اول که صدور گذرنامه و سفارش تجاری به خارج نیاز به اسناد هویت داشت با تصویب‌نامه‌ای مقرر شد، کسانی که نیاز داشتند برای ثبت هویت خودشان به دایره‌ای در بلدیه مراجعه کنند. اما پس از کودتای سوم اسفند 1299 که اعزام جوانان به سربازی و ثبت‌نام در مدرسه و استخدام و ازدواج و ولادت فرزندان اهمیت بیشتری یافت به موجب قانونی در سال 1304 اداره احصاییه و سجل احوال برای ثبت وقایع اربعه، ولادت، ازدواج، طلاق و مرگ تشکیل و دریافت شناسنامه اجباری شد. هنوز اغلب مردم نام خانوادگی نداشتند و شناسنامه به نام خود و پدرشان ثبت می‌شد. از سال 1307 شمسی گزینش نام خانوادگی هم اجباری شد. مردم نخست مقاومت می‌کردند زیرا معتقد بودند، حساب و کتاب‌شان روشن می‌شود و ممکن است نتوانند از زیر سربازی یا پرداخت مالیات فرار کنند. اما تدریجا ملاحظه کردند که از برخی امتیازاتی هم محروم می‌شدند خصوصا حقوق‌بگیران که ناچار به اطاعت از اوامر بودند برای گرفتن شناسنامه هجوم آوردند.

ایران از نخستین کشورهای آسیا بود که در آن ثبت موالید و صدور شناسنامه قانونی شد و دریافت آن از سویی حق افراد و از سویی وظیفه آنان شناخته شد.

در قدیم ایرانیان بسته به موقعیت اجتماعی خود اسامی متعدد و عناوین متعدد داشتند که شامل سید و آقا و خان و میرزا تا فلان‌الدوله و بهمان‌السلطنه و فلان‌الممالک و بهمان‌الملک و بهمان‌السلطان بود که گاهی این القاب اشرافی را به بهای گزاف از دربار قاجار یا نزدیکان آن می‌خریدند و گاه به ارث به فرزندان می‌رسید. در سال 1313 در زمان صدارت محمدعلی فروغی به موجب اصلاحیه قانون ثبت احوال همه آن‌گونه اضافات و عناوینی که نام بردیم از اسامی حذف و غیرقانونی اعلام شد. این اقدام نیز خصومت برخی اشراف قدیمی را که با ازدست دادن القاب احساس برهنگی می‌کردند علیه او برانگیخت. ذکاالملک فروغی خودش نیز پس از آن شد محمدعلی فروغی.

اخیرا در اخبار و فیلم‌های خبری به مشکل بی‌شناسنامه‌ها در بلوچستان و سواحل دریای عمان اشاراتی شده بود و دیدم شناسنامه‌ای که زمانی مردم از گرفتن آن اکراه داشتند، انگار به صورت سند مالکیت بر خودشان درآمده است و فریاد و فغان‌شان بر هوا بود که چرا ما شناسنامه نداریم. گویا بسیاری از آنان از پدران غایت یا حاضر غیرایرانی بودند که جز ایران وطن و جز فارسی، زبانی برای خود نمی‌شناختند. تعجب کردم که چگونه دولتی که از یک سو مردم را به فرزندآوری تشویق می‌کند درباره مشتی فرزند حی و حاضر چنین سختگیری می‌کند؟ خوشبختانه به موجب قانون تازه مشکل برخی از این‌گونه فرزندان حل شده است، باشد که مشکل دیگران نیز حل شود. به یاد داشته باشیم که بسیاری از کشورها پس از 5 سال اقامت به کسانی که در کشورشان خدمت کرده و به زبان و رسوم‌شان خو گرفته‌اند، حق شهروندی اعطا می‌کنند.

منبع: روزنامه اعتماد