شناسهٔ خبر: 63018 - سرویس دیگر رسانه ها

گفت‌وگو با شروین اولیائی مترجم «انجیل یهودا»: انجیلی که خائن را به نزدیک‌ترین شاگرد عیسی تبدیل می‌کند

اولیایی می‌گوید: «انجیل یهودا» سرنوشت پرماجرایی را از سر گذراند و بارها دست به دست شد و مخفیانه از کشوری به کشور دیگر رفت.

انجیلی که خائن را به نزدیک‌ترین شاگرد عیسی تبدیل می‌کند

فرهنگ امروز/  احمد ابوالفتحی: جهان فرقه‌های مخفی دینی، یکی از رازآمیزترین و کنجکاوبرانگیزترین جهان‌ها برای علاقه‌مندان به مقولاتی نظیر الهیات و تاریخ است. پیدا شدن یک سند کهن مربوط به یکی از این فرقه‌ها، یعنی فرقه گنوسی‌ای که با نام گنوسیان شیثی از آن‌ها یاد می‌شود اتفاقی بسیار جذاب و مهم در حوزه مطالعات ادیان است و اینک ترجمه آن متن مهم و معتبر به فارسی، مقوله‌ای است که باید با جدیت و اشتیاق به آن توجه کنیم. گفت‌وگو با شروین اولیائی مترجم کتاب «انجیل یهودا» که نشر ققنوس به تازگی آن را منتشر کرده است، شاید یکی از اولین گام‌های لازم برای معرفی و بررسی این کتاب پراهمیت باشد.
 
ابتدا برای آشنایی مخاطبان ما با سرگذشت «انجیل یهودا» کمی درباره روند پیدا شدن این اثر و منشاء آن بگوئید. انجیل یهودا را چه کسانی نوشته‌اند؟
انجیل یهودا بخشی از یک دست‌نوشته‌ پاپیروسی به نام «کدکس» یا دست‌نوشته‌ «چاکوس» به زبان قبطی است که از قرار معلوم در پایان دهه‌ هفتاد میلادی در حفاری مخفیانه‌ای در مصر کشف شد. این دست‌نوشته سرنوشت پرماجرایی را از سر گذراند و بارها دست به دست شد و مخفیانه از کشوری به کشور دیگر رفت. در این مدت جامعه‌ علمی و غالب پژوهشگران از وجود چنین دست‌نوشته‌ای بی‌خبر بودند. در سال 2000 وقتی این دست‌نوشته در دانشگاه ییل به امانت سپرده شده بود، رساله‌ سوم آن به عنوان «انجیل یهودا» شناسایی شد. در نهایت، در سال 2001 میلادی، فریدا نوسبرگر چاکوس دست‌نوشته را به بنیاد مایسیناس فروخت. این دست‌نوشته چنان آسیب دیده بود که مرمت آن مدت‌ها طول کشید و تنها در سال 2006 بود که نخستین رونویسی قبطی و ترجمه‌ انگلیسی «انجیل یهودا» به دست انجمن نشنال جئوگرافیک منتشر شد. در کتاب حاضر گزارشی از فرآیند کشف، مرمت و انتشار این دست‌نوشته در بخش «داستان دست‌نوشته‌ی چاکوس و انجیل یهودا» به قلم «رودولف کاسر» موجود است. خوانندگان برای مطالعه‌ بیشتر می‌توانند به کتاب « The Lost Gospel: The Quest for the Gospel of Judas Iscariot » از «هربرت کروسنی» (Herbert Krosney) مراجعه کنند. در ضمن انجمن نشنال جئوگرافیک مستندی نیز تحت عنوان «انجیل یهودا» ساخته که بسیار دیدنی است. در هر حال، ما در نهایت نمی‌دانیم این انجیل را چه کسانی نوشته‌اند. ایرنایوس آن را به «قائنی‌ها» (قائن همان قابیل است) نسبت می‌دهد، ولی ما هچ مدرکی در دست نداریم که ثابت کند چنین فرقه‌ای وجود داشته است.   
 
نام کتاب «انجیل یهودا» یادآور یکی از آثار مطرح در حوزه ادبیات مسیحی است که آن هم «انجیل یهودا» نام دارد. این کتاب البته ربط مستقیمی به آن کتاب ندارد اما برای شروع صحبت درباره کتاب «انجیل یهودا» بد نیست درباره نسبت این دو اثر بپرسیم. رمانی که با نام «انجیل یهودا» می‌شناسیم چه نسبتی با «انجیل یهودای» برآمده از دست‌نوشته‌ چاکوس دارد؟
بله رمانی به نام «انجیل یهودا» اثر هنریک پاناس نویسنده لهستانی وجود دارد که اتفاقاً با ترجمه‌ زنده‌یاد پرویز داریوش و توسط انتشارات رواق در سال 1359 به فارسی منتشر شده است. این رمان داستانی خیالی از زبان یهودا اسخریوطی است. در آن زمان هنوز «انجیل یهودا»ی تاریخی کشف نشده بود اما از طریق نقل‌قول‌هایی ـ که اتفاقاً در آغاز کتاب پاناس هم آمده‌اند ـ می‌دانستیم که چنین انجیلی دست‌کم در قرن دوم میلادی وجود داشته است. یکی از این نقل‌قول‌ها از ایرنایوس اسقف لیونی است که در قرن دوم می‌زیست و از پدران کلیسا و سنت راست‌کیش به حساب می‌آید. به همین دلیل هم پژوهشگران نتیجه‌گیری کردند که نسخه‌ کنونی که به زبان قبطی و متعلق به قرن سوم است باید از روی یک نسخه‌ یونانی قدیمی‌تر ترجمه شده باشد که در قرن دوم رایج بوده و ایرنایوس از آن نام می‌برد. متاسفانه هنریک پاناس در سال 1985 درگذشت و هرگز «انجیل یهودا»ی حقیقی را ندید و آن رمان صرفاً با استناد به منابع دیگر و خلاقیت نویسنده نوشته شده است.  
 
بسیار از این سخن گفته می‌شود که انجیل یهودا یکی از مهم‌ترین کشف‌های مسیحی در قرن بیستم است و در جایی نیز در کتاب گفته می‌شود که در شصت سال اخیر این اثر مهم‌ترین کشف در حوزه متون مسیحی است. دلیل این اهمیت چیست؟
وقتی در سال 1945 در شهر نجع حمادی مصر گنجینه‌ای از متون متعلق به مسیحیت آغازین کشف شد که بسیاری از آنها تا آن زمان ناشناخته بود، پژوهشگران امیدوار بودند نسخه‌ای از«انجیل یهودا» ـ که از طریق نقل‌قول‌های تاریخی از وجودش باخبر بودند ـ  را نیز در میان آن اسناد بیابند، اما متاسفانه چنین نشد و هنوز باید شصت سال انتظار می‌کشیدیم تا بالاخره نسخه‌ای از این انجیل را پس از 1700 سال بیابیم. البته اکتشاف مهم دیگری هم در آن سال‌ها اتفاق افتاد که مربوط به متون عرفانی یهودی بود که در سال 1947 در بحرالمیت کشف شد و قرابت‌هایی با پاره‌ای متون مسیحی داشت. اما می‌توان گفت که از آن زمان تا کنون «انجیل یهودا» مهمترین کشف تاریخی مرتبط با مسیحیت بوده است. به قول رودولف کاسر: «این دست‌نویس از طریق معجزه‌ای کشف شد». چیزی که این انجیل را از دیگر متون مشابه متمایز می‌کند این است که شخصیتی که همواره در تاریخ مسیحیت خائن تلقی شده و مورد نفرین قرار گرفته است، ناگهان در این انجیل تبدیل به نزدیک‌ترین شاگرد عیسی می‌شود.  
 
ریشه‌های اندیشه‌ای «انجیل یهودا» را در کجا می‌توان جست؟
انجیل یهودا متعلق به سنت «گنوسی شیثی» است، پس برای پاسخ به این پرسش باید مختصری درباره‌ سنت «گنوسی» صحبت کنم. در مورد استفاده از واژه‌ی «گنوس» و «گنوسی» و ریشه‌های این سنت در میان صاحب‌نظران اختلافاتی وجود دارد، به شکلی که برخی محققین از سنت گنوسی یهودی صحبت می‌کنند، برخی سنت گنوسی را یونانی‌سازی مسیحیت می‌دانند و برخی دیگر از ریشه‌ای ایرانی دوگانه‌باوری گنوسی صحبت می‌کنند و حتی برخی پژوهشگران از تاثیرات اندیشه‌ی بودایی بر این سنت سخن می‌گویند. اما در مجموع شاید بتوان گفت که وجه مشترک تمام اندیشه‌هایی که اصطلاحاً گنوسی نامیده می‌شوند، قائل بودن به امکان «شناخت» یا «معرفت» سرّی است. گنوس یا «گنوسیس» در یونانی به معنای شناخت است. در مورد آنچه به بحث ما مربوط است، باید بگویم که در قرن دوم گروه‌های مسیحی متعددی وجود داشتند که داری عقاید گوناگونی بودند و انجیل‌های متعددی نیز در اختیار داشتند که تا پیش از کشفیات نجع حمادی اکثر آنها در دسترس نبود (برای مثال انجیل توماس، انجیل فیلیپ، انجیل پطرس، انجیل حقیقت، انجیل مریم مجدلیه و...)، گنوسی‌های شیثی نیز یکی از این گروه‌ها بودند که خودشان چندین شاخه بودند، تنوع در آن دوران چنان بود که حتی برخی از این گروه‌ها به عیسای تاریخی باور نداشتند و عیسی را صرفاً استعاره‌ای از «خود» روحانی می‌دانستند که باید از این کالبد جسمانی رها شود (خوانندگان می‌تواند برای مطالعه‌ی بیشتر در این مورد به کتاب «آیون» از «کارل گوستاو یونگ» مراجعه کنند). آرام آرام گروهی از مسیحیان که خودشان را «راست‌کیش» می‌نامیدند، پیروز میدان شدند، کلیسای راست‌کیش را رسمیت بخشیدند و مسیحیان «دیگر» را «بدعت‌گذار» نامیدند و تکفیر کردند. در ادامه نیز برخی از متون مقدس شمرده شدند و تنها چهار انجیل توسط کلیسا به رسمیت شناخته شد. پس طبیعی بود که انجیل‌های «دیگر» بدعت‌آمیز نامیده شوند و حذف شوند.


 روایت گنوسی‌های شیثی از مسیحیت کاملاً متفاوت با عقاید راست‌کیش است. بنا بر روایت آنها، این جهان خاکی نتیجه‌ خلقت یک خدای حقیر (یالداباوث) است که خداوند حقیقی (روح بزرگ ناپیدا) نیست. این خداوند حقیقی «دیگر» یا به قول خودشان آن «یگانه» یا «روح بزرگ ناپیدا» وصف‌ناپذیر و در ورای درک ماست و با این جهان مملو از شر نسبتی ندارد. آنها به این طریق وجود شر در عالم را توجیه می‌کردند. از نظر آنها ـ اگر از دیدگاه انجیل یهودا بنگریم ـ عیسی به راستی از قلمروی خداوند حقیقی است و خودش هم در این جهان در کالبدی انسانی اسیر است و بنابراین، یهودا با تسلیم او در واقع به او کمک می‌کند تا به موطن حقیقی‌اش (که آن را قلمروی باربلو می‌نامند) بازگردد. نکته‌ جالب آنکه «باربلو» نامی برای بُعد مونثِ الوهیت است و به نوعی «مادر مقدس» همگان است. در روایت‌های شیثی، شیث تنها فرزند راستین آدم و حواست و به عالم بلا تعلق دارد، به همین دلیل نیز در این عالم خاکی «بیگانه» است. تنها مردمان نسل شیث (یعنی گنوسی‌ها) هستند که در وجودشان بارقه‌ای الهی دارند و بنابراین واجد شناخت (گنوسیس) هستند. بنابراین ما انسان‌ها (آنها که به راستی از نسل شیث هستند) در درون خود حاوی نور هستیم و به عالم ورای این عالم مادی تعلق داریم، به عبارتی ما «نور»ی هستیم که در کالبد جسمانی یا «ماده» اسیر شده‌ایم. وقتی این‌ها را می‌خوانیم ناخودآگاه این شعر مشهور مولوی به یادمان می‌آید:  «مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم» 
    
«سنت گنوسی شیثی» عمیقاً تحت تاثیر اندیشه‌ یونانی است و البته این به معنای آن نیست که این سنت صرفاً بر مفاهیم یونانی استوار است. اما به هر حال می‌توانیم تاثیر مستقیم اندیشه‌ها و حتی واژگان یونانی (کاسموس، خائوس و ...) را در این سنت مشاهده کنیم. برخلاف سنت عبری و یهودی که مبتنی بر «ایمان» است، سنت گنوسی بیشتر مبتنی بر «شناخت» است و می‌توان گفت که ما در این سنت بیشتر از طریق «شناخت» است که می‌توانیم «رستگار» شویم تا از طریق «ایمان». نکته‌ دیگر آنکه آفرینش جهان توسط یک خدای ثانویه (معادل صانع در تیمائوس) و سلسله‌مراتبی که در عالم بالا و عالم پایین وجود دارد، به شدت تحت تاثیر اندیشه‌ افلاطونی است. البته همانطور که گفتم نمی‌توان نقش و تاثیر سنت‌های فکری دیگر را در سنت گنوسی نادیده گرفت.
 
ایده مرکزی انجیل یهودا، این‌که یهودا از سر لطف و با میل عیسی او را لو می‌دهد، نسبتی جالب توجه با برخی اندیشه‌های عارفانه اسلامی درباره علاقه‌ ابلیس به خداوند و یا اندیشه‌هایی که به عنوان نمونه در آثار عین‌القضات همدانی و سهروردی سراغ آن‌ها را بسیار می‌توان گرفت دارد. این هم‌سنخی آیا اتفاقی است؟ یا این‌که سرمنشاء مشترک باعث این شباهت شده؟ یا حتی آیا می‌توان گفت اندیشه‌های مسیحیت شرقی که انجیل یهودا ریشه در آن دارد در عرفان اسلامی تاثیر مستقیم داشته است؟
در این مورد خودم را صاحب‌نظر نمی‌دانم و ترجیح می‌دهم این سئوال را به پژوهشگران رشته‌های مربوطه واگذار کنم.
 
اینکه انجیل یهودا از اصل یونانی خود به قبطی ترجمه شده و بعد در مصر توانسته تداوم بیابد و بعد هم برای قرن‌های متمادی مخفی شود جالب توجه است. چه شد که اندیشه‌های گنوسی از یونان به مصر صادر شد؟
اواخر قرن چهارم پیش از میلاد، اسکندر مقدونی مصر را فتح کرد و پس از آن مصر تحت سلطه‌ بطلمیوس اول قرار گرفت و تا زمان الحاق به امپراتوری روم در سال 30 پیش از میلاد، کاملاً تحت سلطه فرهنگ هلنیستی یا یونانی‌مآب قرار داشت. از آن زمان به بعد نیز مصر بخشی از امپراتوری روم شرقی بود که در آن فرهنگ مسیحی با گرایش یونانی غالب بود. از سوی دیگر خود زبان قبطی هم اگر چه زبانی مصری است اما الفبای آن از الفبای یونانی اقتباس شده است. پس طبیعی بود که در مصر آن زمان که زیر سلطه‌ فرهنگی اندیشه‌ یونانی بود، متون مطرح یونانی به قبطی ترجمه شود.

ایبنا