شناسهٔ خبر: 63454 - سرویس دیگر رسانه ها

شرم‌زده اما مستاصل/ در حاشیه انتخابات امریکا

  

فرهنگ امروز/ محسن آزموده

طبقات میانی و متوسط، معمولا در همه جوامع و بگذارید خطر کنیم و بگوییم در همه زمان‌ها، مهم‌ترین و موثرترین گروه‌ها بوده و هستند و اکثریت صدادار و ناطق جامعه را تشکیل می‌دهند. این گروه مطابق منحنی نرمال در آمار، تعدادشان زیاد است، عموما تحصیل کرده‌اند و به اندازه بخور و نمیر، دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد. نه مثل طبقه فرادست و بالایی جامعه، آن‌قدر کم‌تعداد و شکم سیرند که انگیزه و توانی برای تغییر داشته باشند و نه مثل طبقات فرودست و فقیر، آن اندازه گرفتار معیشت و مشکلات زندگی که وقت سر خاراندن داشته باشند و به مسائلی غیر از نیازهای اولیه فکر کنند.  معمولا در تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی صدای طبقه متوسط از همه بالاتر است و در مواجهه با سایر طبقات و گروه‌ها، این توانایی را دارند که مطالبات خود را به عنوان خواسته‌های کلیت جامعه جا بزنند. طبقات میانی جامعه، هم انگیزه و هم توان نسبی تغییر دارند و بنابراین می‌توانند کلیت جامعه را به سمت و سویی که خود مطلوب می‌پندارند، سوق دهند. این امر معمولا در انتخابات سراسری بیش از همه جا مشهود است. اما همیشه هم این‌طور نیست، یعنی چنین نیست که همیشه آنچه از صندوق رای‌ها درمی‌آید، صدای طبقه متوسط باشد. در وضعیت‌های بحرانی مثلا وقتی شرایط اقتصادی جامعه ناگوار می‌شود، از شمارگان افراد طبقه متوسط کاسته می‌شود و بسیاری از آنها به طبقات زیرین ریزش می‌کنند. از آن مهم‌تر، در چنین شرایطی طبقات فرودست که تعدادشان افزایش یافته، کارد به استخوان‌شان رسیده و توان تامین نیازهای اولیه خود را هم ندارند، پا به میدان می‌گذارند و سکوت‌شان را می‌شکنند.  در این مواقع، کافی است یک سیاستمدار پوپولیست با ژست اقتدار و همه فن حریف، مثل ترامپ پا به میدان بگذارد تا طبقات فرودست دعوت او را اجابت کنند، به‌خصوص که از سایر سیاستمداران معمول، به ویژه آنها که برکشیدگان طبقه متوسط هستند، ناامید شده‌اند و به تجربه دریافته‌اند که ایشان نه فقط مشکلات اکثریت خاموش را حل نمی‌کنند که اصولا برای حل مسائل این طبقات پا به میدان نگذاشته‌اند. رای هفتاد میلیونی به دونالد ترامپ را می‌توان از این حیث نیز بررسی کرد، پوپولیست به ظاهر مصممی که مثل یک شومن بداخلاق، به همه می‌تازد و خودش را فراسوی احزاب و رسانه‌ها معرفی می‌کند.  این تصور خامی است که همه هفتاد میلیونی که به ترامپ رای داده‌اند، مثل او افکار نژادپرستانه دارند، مردسالار و زن ستیزند، بیگانه هراسند، مثل لومپن‌ها حرف می‌زنند و دشمن محیط‌زیست. قطعا در این جمعیت کثیر، بسیارند آنهایی که با این ایده‌های خطرناک هم‌سویی دارند، اما قطعا نمی‌توان و نباید با این ساده‌انگاری، چشم بر مطالبات واقعی این جماعت قابل‌توجه فروبست. آنها که به ترامپ رای داده‌اند، اولا به دستاوردهای اقتصادی او چشم داشته‌اند، ثانیا شیفته مصمم بودن و اقتدار (ولو ظاهری) او هستند، همچنان که طرفداران فراوان هیتلر و موسلینی و استالین و ثالثا از دست سیاستمداران رایجی که کاری برای آنها نمی‌کنند، خسته شده‌اند.  روشنفکران و تحلیلگران و حتی افراد معمولی طبقات متوسط، ممکن است با دیده تحقیر و تخفیف به هفتاد میلیون رای‌دهنده به ترامپ بنگرند و همه آنها را افراد ابله یا خودخواه یا نادانی درنظر بگیرند که از درک مصالح بلندمدت جامعه و ایده‌های انسانی و اخلاقی جهانشمول ناتوانند و صرفا به منافع شخصی خودشان فکر می‌کنند. اما این بدترین شیوه تحلیل رای دادن آدم‌های شرم‌زده اما مستاصلی است که می‌دانند و دیده‌اند و شنیده‌اند که ترامپ چه انسان ضدفرهنگی است، اما هیچ نماینده دیگری در بلوک قدرت نمی‌بینند و از سر استیصال و ناچاری به پوپولیست تندرویی که سر حرفش می‌ایستد، رای داده‌اند. آنها را نباید شماتت یا تحقیر کرد. آنها به دنبال منافع خود هستند، همچنان که طبقات متوسط. باید به فکر راه چاره‌ای گشت برای آنکه مطالبات به‌حق این گروه‌ها نیز تامین شود و آنها نیز در بازی سیاست به حساب آیند، در غیر این صورت، بی‌خبر و ناغافل به میدان می‌آیند و شگفتی می‌آفرینند، رخدادی نامنتظر که عواقب و پیامدهایش را هیچ‌کس نمی‌تواند به‌طور کامل پیش‌بینی کند.

روزنامه اعتماد