شناسهٔ خبر: 63457 - سرویس دیگر رسانه ها

شجاعت اندیشیدن/ درباره کتاب کوچک و خواندنی «پرتاب‌های فلسفه»

  

فرهنگ امروز/ محسن آزموده

مشهور است که ما بعد از ملاصدرا و حکمت متعالیه او، فلسفه جدیدی ارایه نکرده‌ایم و آنچه به عنوان حکمت یا فلسفه عرضه شده عمدتا شرح و بسط کتاب‌ها یا رساله‌های گذشتگانی چون فارابی و ابن سینا و شیخ اشراق و خود ملاصدراست. در روزگار معاصر و در نتیجه مواجهه با اندیشه جدید غربی نیز در نهایت مترجمان خوبی پرورش داده‌ایم و ادای سهمی به تفکر نکرده‌ایم. درباره همین چند خط می‌توان رساله‌ها و کتاب‌ها نوشت چنانکه نوشته‌اند و مثلا به این پرداخت که آیا آنچه صدرا، اشراق و بوعلی نوشته‌اند، فلسفه است؟ آیا شرح و بسط ایده‌های گذشتگان خود شکلی از فلسفه‌ورزی نیست؟ آیا اصلا در شرق و عالم اسلام فلسفه داشته‌ایم؟ آیا در دوران جدید گزیر و گریزی جز ترجمه هست؟ اصلا چه نیازی به فکر فلسفی هست؟ و... روشن است که مجال کوتاه کنونی، فرصت پرداختن به این سوال‌های اساسی نیست حتی اگر بضاعت مزجات نگارنده را در نظر نیاوریم.
در این مختصر اما می‌خواهم ناظر به کتاب کوچک و خواندنی «پرتاب‌های فلسفه» نوشته محمدمهدی اردبیلی به شجاعت به عنوان شرط ضروری تفکر فلسفی اشاره کنم. نویسنده این «کتاب» کوچک اما خواندنی برای علاقه‌مندان به فلسفه به عنوان یک مدرس، مترجم و شارح فلسفه به ویژه فلسفه آلمانی و هگل شناخته شده است. او آثار زیادی از هگل و فلسفه غربی ترجمه و تالیف کرده است. اما در این کتاب که در آستانه 40 سالگی او(38سالگی) منتشر شده، حرف‌های خودش را مطرح می‌کند و ایده‌ها و اندیشه‌های خود را به سوی مخاطب پرتاب می‌کند. کتاب به صورت «پاره نوشته‌هایی» کوتاه با یک مقدمه درباره ایده پرتاب در 4 بخش عرضه شده است. نویسنده در این مقدمه البته به وامداری خود به فیلسوفان پیشین به ویژه هگل اشاره و آن را تلاشی برای فراروی از آن معرفی می‌کند. 
با نظر به نکته‌ای که در آغاز سخن به آن اشاره شد اینکه با ایده‌های طرح شده در کتاب موافق باشیم و آنها را مستدل بیابیم یا خیر، بسیار اهمیت دارد اما مهم‌تر از آن، شجاعت بیان آنها در مقام قسمی اندیشیدن است. اینکه متعاطیان فلسفه در روزگار ما پای در وادی پر مخاطره تفکر بگذارند و نگران داوری‌ها و قضاوت‌های تنگ‌نظرانه و غیرفلسفی و نامستدل نباشند و افکار خود را بیان کنند. این نکته‌ای است که متاسفانه نظام آموزشی ما نه فقط از کودکی تا بالاترین سطوح دانشگاهی نمی‌آموزد، بلکه همواره ما را در برابر طرح هر فکری که به خود منسوب داریم به نحوی از انحا  منکوب می‌کند. خواه با گفتن اینکه این حرف‌ها را پیش از تو دیگران گفته‌اند یا با بیان اینکه آنها را سطحی و مبتذل بشمارد و... نکته مهم به عقیده نگارنده، شجاعت اندیشیدن و به تعبیر آن فیلسوف بزرگ، خروج از نابالغی خودخواسته است، کاری که نگارنده پرتاب‌های فلسفه کرده و در نتیجه از این منظر هم کارش شایسته توجه و بازخوانی است.