شناسهٔ خبر: 63912 - سرویس دیگر رسانه ها

چگونه با مثنوی درست اندیشیدن را به کودکانمان بیاموزیم؟

نخستین جلسه از سلسله جلسات «کودک و مثنوی» شنبه سیزدهم دی ماه بصورت برخط از صفحه‌ی اینستاگرام کارگروه ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه فردوسی مشهد با عنوان «چگونه می‌توان با مثنوی درست اندیشیدن را به کودک آموخت؟» برگزار شد.

چگونه با مثنوی درست اندیشیدن را به کودکانمان بیاموزیم؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نخستین جلسه از سلسله جلسات «کودک و مثنوی» کارگروه ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه فردوسی مشهد با عنوان «چگونه می‌توان با مثنوی درست اندیشیدن را به کودک آموخت؟» شنبه سیزدهم دی‌ماه به‌صورت برخط برگزار و از صفحه اینستاگرام این کارگروه پخش شد.

در این نشست، بخشی از دفتر سوم مثنوی، مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ابتدا، رویا یداللهی شاهراه، به‌عنوان مجری این نشست در سخنانی گفت: این سلسه جلسات در خصوص  بررسی تاثیرات مثنوی معنوی بر خوب فکر کردن کودکان و با ارائه درس‌گفتارهایی توسط دکتر فردوسی مشهدی، دین‌پژوه و مدرس دانشگاه برای افرادی که علاقه‌مند هستند تا از مثنوی به‌عنوان ابزاری برای تربیت استفاده کنند، به‌صورت رایگان برگزار می‌شود. مخاطبان این جلسات هم مربیان، مادران و تمامی افرادی هستند که با کودکان 4 تا 12 ساله سروکار دارند.
 
وی با بیان اینکه در این جلسه در خصوص یکی از داستان‌های مثنوی معنوی صحبت خواهیم کرد، افزود: این داستان به کودکان مکتبی می‌پردازد که از درس و مشق خسته شده‌اند، پس از مشورت با یکدیگر برای چگونگی تعطیل کردن درس، یکی از آنها که از همه زیرک‌تر است، از دیگران می‌خواهد همه به صورت تک‌به‌تک از استاد بپرسند که چرا امروز صورت استاد زرد و حالش بد است؟ بقیه نیز می‌پذیرند و در مکتب‌خانه همه مکررا این پرسش را مطرح می‌کنند. این تکرار باعث می‌شود استاد یقین کند که حال خوشی ندارد، بنابراین با پاهای سست شده و روحیه ضعیف به خانه برمی‌گردد و با اوقات تلخی به زنش می‌گوید: تو مگر کور هستی که حال بد مرا نمی‌بینی؟! بیگانه‌ها نگران حالِ بد من هستند، اما تو اصلا انگار مرا نمی‌بینی. وقتی همسر استاد او را خاطرجمع می‌کند که حالش خوب است و جای نگرانی نیست، استاد همسرش را لجوج می‌خواند. زن با خود می‌گوید اگر بگویم حالش خوب است، مرا به دشمنی متهم می‌کند و گمان بد می‌برد و فکر می‌کند من در نبود او در منزل کار بدی انجام داده‌ام. اگر هم چیزی نگویم، این ماجرا جدی‌تر می‌شود. خلاصه همسر استاد در منزل برای او رختخوابی پهن می‌کند و استاد کلاسش را در منزل و در رختخواب برگزار می‌کند، اما شاگردان با هدایت شاگرد زیرک با صدای بلند شروع کردند به درس خواندن و این بار شاگرد زیرک با صدای بلند خطاب به دیگر همکلاسی‌هایش می‌گوید: آهسته بخوانید، استاد مریض است. و اینگونه است که استاد به‌صورت جدی بیماریِ نداشته خود را باور می‌کند.

در ادامه این نشست، مهدی فردوسی مشهدی، دین‌پژوه و مدرس دانشگاه در سخنانی با بیان اینکه این داستان در دفتر سوم مثنوی معنوی و در صد بیت سروده شده است، گفت: این داستان از بیت 1523 دفتر سوم مثنوی شروع می‌شود به حدود 15 محور معرفتی می‌پردازد.
 
وی با بیان اینکه اگر بخواهیم مخاطب کودکمان را تیزفکر کنیم، باید این محورها و اندام‌های این داستان را به دقت بررسی کنیم، افزود: یکی از این محورها جامعه‌شناسیِ تاریخی نظام آموزش و پرورش است که در گذشته نظام سخت‌گیری در مکتب‌خانه‌ها برقرار بوده است. محور بعدی روانشناسیِ رشد است و سن عقلی و سن تقویمی و بعد بحث تفاوت آدمیان را به میان می‌کشد که این تفاوت ژنتیکی است یا فطری یا محصول آموزش. بعد از آن به خلاقیت می‌رسد و آن کودکی که سناریو به فکرش رسید و آن را تنظیم می‌کند، به روانشناسی مدیریت و خلاقیت می‌پردازد. بعد از بیت 1556 به خودفریبی اشاره دارد، در ادامه بحثی هم در مورد برخورد معلم سخت‌گیر با همسرش است که به جامعه‌شناسیِ جنسیت، تقسیم کار اجتماعی بر اساس جنسیت و.. اشاره دارد و نظام مردسالار جوامع سنتی را هم گوشزد می‌کند. از بیت 1605 تا پایان نیز به روانشناسی تمرکز می‌پردازد.
 
فردوسی مشهدی، بحث اصلی این جلسه را «دهان‌بینی» خواند و اظهار کرد: در حوزه موانع معرفتی فهرستی از موانع را داریم که موجب کج‌باوری و سوگیری می‌شوند. این سوگیری به بیش از 300 عدد می‌رسند. در این داستان به چند سوگیری اشاره شده و چون قرار است این داستان را دستمایه تفکر بهینه قرار دهیم، لازم است اینها را بشناسیم.
 
وی ادامه داد: اولین مفهوم تلقین است، به معنای فرایند هدایت فرد به واکنش غیرانتقادی و این واکنش یا نظری است یا عملی. اگر نظری باشد، به معنی پذیرش دیدگاه تلقین‌گر است و اگر عملی باشد، یعنی دست به کاری می‌زند. یعنی در اولی بحث اعتقاد مطرح است و در دومی التزام به آن. باید بدانیم که معمولا تلقین به‌شکل کلامی اتفاق می‌افتد، اما گاهی تلقین‌گری از طریق نمادها، المان‌ها و پراکندن عطرها هم ایجاد می‌شود، یعنی گونه‌ای از تلقین‌گری که در هنرهای نمایشی اتفاق می‌افتد.
 

این دانش‌آموخته دانشگاه ادیان و مذاهب با تاکید بر اینکه معمولا القا با تلقین در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند اما متفاوتند، افزود: در این داستان هر دو را داریم. در تلقین‌گری، تلقین‌گر نکته‌ای را بیان و دیدگاه‌های رقیب را بیان نمی‌کند و تنها دیدگاه خود را می‌گوید. اما در القاگری، القاگر با بیان دیدگاه خود آن را بارها تکرار می‌کند، اگر تکرار باشد، القا پدید می‌آید که تاثیر روانی را بیشتر می‌کند.
 
وی گفت: در بیت «آن یکی زیرک‌تر این تدبیر کرد / که بگوید اوستا چونی تو زرد؟» این سوال، سوالی القایی است که در آن سوال‌ها و پیش‌فرض‌هایی داریم ولی از صحت پیش‌فرض‌ها نمی‌پرسیم. به‌عنوان مثال من می‌پرسم چرا کتابتان پاره شده است؟ یعنی من تمرکزم روی سبب این اتفاق است که آن را مفروض گرفته‌ام، مخاطبی که متفکرِ منتقد باشد می‌گوید: پاره نشده است. یا می‌پرسد: از کجا میدانی پاره شده است؟ به این می‌گویند سوال القایی یعنی قبلش پیش فرض‌ها مطرح شده است. بنابراین استاد اگر استاد منتقدی بود، می‌گفت: کجا رنگ من زرد شده است؟ القا در امتداد داستان به جایی که می‌رسد که ما می‌بینیم با کودک هوشمندی مواجه هستیم. زیرا می‌داند در تکرار چه مسائلی پنهان شده است.
 
فردوسی مشهدی، با بیان اینکه تکرار اصل مهمی در روانشناسی تبلیغات است، گفت: بارها دیده‌اید که در یک پیام تبلیغاتی، نامِ یک برند را بارها می‌شنویم. همچنین در طول روز و در بنرهای شهری نیز با نامِ آن مواجه می‌شویم، پس باید بدانیم که تبلیغات بر مکانیزم تکرار استوار شده است. ضمن آنکه تک‌آوایی و تک‌صدایی همواره موجب پذیرش می‌شود و لذا وجود اختلاف‌نظر خیلی به تفکر انتقادی در جامعه کمک می‌کند.
 
وی با اشاره به مفهوم گروه‌زدگی، گروه‌اندیشی و گروه‌فکری، افزود: گروه‌زدگی پدیده‌ای روانی است به‌معنای میل به هماهنگی با گروه. در این مفهوم تفکر ما مبتنی بر تفکر گروه می‌شود. گروه‌ها می‌اندیشند، یک شخصیت حقوقی فکر می‌کند و آن فکر در ذهن من استوار می‌شود و من برای اینکه از گروه رانده‌ نشوم، هویتم را از دست ندهم به گروه تن می‌دهم و از دیدگاه‌های گروه پیروی می‌کنم. البته زمانی با این مفهوم مواجه هستیم که به تصمیم‌های ناکارآمد و نادرست گروهی پیش می‌آید، در این داستان هم، گروه زندگی را داریم. به‌خصوص وقتی معلم با همسرش بدخلقی می‌کند. یعنی جایی که می‌گوید «خشمگین با زن که مهر اوست، سست / من بدین حالم نپرسید و نجست» اینجا همسر استاد دیدگاه رقیب را مطرح می‌کند، اینکه حال استاد خوب است، اما استاد دیدگاه رقیب را حتی گوش نمی‌دهد، بلکه با دشنام و بدخلقی این دیدگاه رقیب از صحنه بیرون می‌شود. بنابراین بیت 1564 تا 1574 انکار ادعای رقیب است. یعنی ما نسبت به دیدگاه رقیب با سوءظن مواجه می‌شویم.
 

این مدرس دانشگاه با بیان ایننکه وجود این جزئیات در مثنوی معنوی یک شاهکار است، تصریح کرد: نکته دیگر در القاء خستگی ذهنی است؛ روانشناسان می‌گویند ما در برابر تکرارهای تبلیغاتی درنهایت سر خم می‌کنیم. چون ذهن در برابر این تکرار خسته و تسلیم می‌شود. در داستان هم استاد با توجه به تکرار دانش‌آموزان تسلیم می‌شود. ضمن آنکه مفهوم دیگری نیز وجود دارد که آن سوگیری «دهان‌بینی» است. من اسم این داستان را سوگیری دهان‌بینی گذاشتم، به‌دلیل استوار بودنش بر تصمیم گروهی. اما هر وقت با فردی مواجه هستیم که دارد حرفی را به ما القا می‌کند، تلقین اتفاق نمی‌افتد، ما می‌توانیم نپذیریم، یا مخالفت کنیم. در دهان‌بینی حتما پای یک گروه در میان است که ما با توجه به آن اتفاق نظر، آن اجماع را از بین نبرده و به آن می‌پیوندیم و با آن همراه می‌شویم.

فردوسی مشهدی، با بیان اینکه سه دسته افراد در برابر اجماعات نظری معرفی می‌کنیم، گفت: دسته اول آدم‌های دیرباور که وسواس فکری دارند؛ آنها دیرباور هستند و در همه ادعاها تردید دارند که این یک نوع اختلال و سوء افراط است. در برابر آن آدم‌های تفریطی را داریم که زودباور و خوش‌گمان هستند و در دسته دوم قرار می‌گیرند، اما دسته سوم حد اعتدال است و افراد واقع‌بین هستند که ویژگی آدم واقع‌بین این است که با سند، هر ادعایی را می‌پذیرد.
 
وی در انتها صحبت‌های خود را با مفهوم «مغالطه‌ی تکرار» به پایان رساند و گفت: این یعنی زمانی‌ که استدلالی آورده نمی‌شود و تنها با تکرار مدعا سعی در رسیدن به هدف دارد. «مغالطه‌ی تکرار» یعنی دلیل مبتنی بر تکرار یعنی با بیان و تعابیر مختلف یک مسئله مدام مطرح می‌شود. اهل سیاست از این روش بهره می‌برند و بر این دیدگاه متمرکز هستند و لذا ما را به لحاظ ذهنی خسته می‌کنند چراکه ما درنهایت می‌گوییم لابد دلیل فلانی مستدل است و آن را قبول می‌کنیم.
 
این دین‌پژوه و مدرس دانشگاه ادامه داد: در بیت 1580 جایی که همسر استاد با او در خانه دچار چالش می‌شود و به همسرش اتهام ‌می‌زند، با حدیث‌نفس همسر استاد مواجه هستیم که با خود می‌گوید اگر به استاد بگوید حالش خوب است، استاد به او بدگمان می‌شود و اگر چیزی نگوید، بیماری او جدی‌تر می‌شود.
 
وی ادامه داد: این یک حدیث نبوی است، اگر تمارض کنید مریض می‌شوید و به کارکردهای مثبت تلقین می‌کند. تلقین همواره بد نیست و گاهی کارکردهای مثبتی نیز دارد مثلا اینکه کارکرد درمانی دارد، چراکه برای درمان از تلقین استفاده می‌کنند و به‌صورت تصنعی بیمار را به زیر تیغ جراحی می‌برند، یا اینکه از دارونما استفاده می‌کنند.
 
فردوسی مشهدی، یکی از یکی از کارکردهای بهداشتی تلقین را تلقین‌درمانی دانست و ادامه داد: هیپنوتیزم کردن خود هم از همین نمونه‌های تلقین‌درمانی است؛ اینکه خودمان را با تکرار هیپنوتیزم می‌کنیم که نوعی از آن گفتن مکرر کلمه «من می‌توانم» است. کارکرد اجتماعی سیاسی تلقین هم شستشوی مغزی در جنگ‌های روانی بوده، تا ایدئولوژی حاکم منتقل شود. کارکرد آموزشی آن هم در نظام‌های سنتی و معاصر است.
 
یادآوری می‌شود، سلسله جلسات کودک و مثنوی از این پس شنبه‌ها از ساعت 20 تا 21 از صفحه اینستاگرامی کارگروه ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه فردوسی مشهد به‌صورت زنده پخش خواهد شد.