شناسهٔ خبر: 64025 - سرویس دیگر رسانه ها

تاریخ دوباره تکرار می‌شود/ «ویتسک مختل شده» تجربه جدید امیررضا کوهستانی و مهین صدری در تئاتر برلین

  

فرهنگ امروز/ کاترین بتینا مولر| ترجمه: رها شیرازی

اعتماد«امیررضا کوهستانی و مهین صدری به دنبال تجربه‌های اخیر خود در تئاتر آلمان، با الهام از نمایشنامه «ویتسک» اثر مشهور گئورگ بوشنر نمایشی تولید کرده‌اند که چندی پیش به‌ صورت آنلاین به نمایش درآمد و طبق برنامه تا چندی دیگر نیز اجرای صحنه‌ای خواهد داشت؛ اجرایی که در گام نخست واکنش مثبت مخاطبان و همچنین رسانه‌ها را به دنبال داشت. متن پیش‌رواز متن آلمانی ترجمه شده اما مخاطب علاقه‌مند می‌تواند در سایت

www.de24.news به نسخه انگلیسی هم دسترسی پیدا کند.»

«ویتسک مختل شده» نوشته «مهین صدری» و «امیررضا کوهستانی» داستانی است متمرکز بر عشق و خشونت. آنها در یک آپارتمان زندگی می‌کنند و با اینکه خیلی نزدیک هستند ولی در حال حاضر با هم رابطه چندانی ندارند. تنش موجود بین «فرانتس» و «ماری» محسوس است. خیلی به ندرت آنها را همراه هم در یکی از قاب‌های تصویری جداگانه‌ای که توسط نویسنده و کارگردان برای اجرای «ویتسک مختل شده» طراحی شده می‌بینید. زن، پولی برای پرداخت اجاره‌بها ندارد، بنابراین به اجبار در آپارتمان مرد زندگی می‌کند. «فرانتس» با توجه به وابستگی «ماری» به خود، بازی اعمال قدرت و کنترل را شروع می‌کند. آپارتمان همانند یک زندان است. اما هر کدام از این پنجره‌های تصویری (screen window) مجزا از یکدیگر، فضاهای بسته‌ای می‌سازند که مانند لانه زنبور به هم متصلند. اولین نمایش صحنه‌ای «ویتسک مختل شده» به سال 2021 موکول شده. در نسخه‌ای که روز شنبه ۱۹ دسامبر به صورت آنلاین به نمایش درآمد، کاراکتر مرد، فرانتس (Enno Trebs) و شخصیت زن را ماری (Lorena Handschin) دانشجو (هنرجو) تئاتر بر عهده داشتند. دو شخصیتی که به خاطر متوقف شدن کارشان، به ‌شدت عصبی هستند و روی اعصاب هم راه می‌روند، به این دلیل که نمی‌دانند این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا می‌کند. رابطه و عشق بین آنها با اضافه شدن عنصر حسادت که از خطوط اصلی نمایشنامه «ویتسک» نوشته گئورگ بوشنر است، دراماتیزه شده و به واسطه فلاش‌بک، با عبارت «۶ماه قبل» در کار مشخص می‌شود. زندگی زن در ادامه به واسطه درام دچار نوسان می‌شود. «مهین صدری» در جایی می‌نویسد: «ماری» گوشواره‌ها را از کجا آورده؟ و «ماری» چرا بچه‌ای که از فرانتس حامله بوده را بدون اینکه توضیحی بدهد، سقط کرده؟ آیا «ماری» به «فرانتس» اعتماد ندارد؟ «فرانتس» شدیدا آزرده‌خاطر شده و آنها با هم بحث و جدل می‌کنند، در این بین تصویر برق چاقوهای آشپزخانه را می‌بینیم. در آغاز، یک شهر بزرگ با پنجره‌های بلند به عنوان یک پس‌زمینه در صحنه که در تاریکی مطلق شب فرو رفته، به تصویر کشیده می‌شود. «امیررضا کوهستانی» و «مهین صدری» که به تمرکز بر زیبایی‌شناسی و مختصرسازی متون شهرت دارند، از این منظر به خوبی عمل کرده و در اجرا موفق بوده‌اند.

خبر زن‌کشی

یک فیلتر مانند ذره‌بین در امتداد ردیف‌های پنجره‌هاست که حرکت می‌کند و متوقف می‌شود اما آنچه در یکی از صدها لانه زنبور روی می‌دهد ممکن است در خانه بغلی و پایینی هم رخ دهد. این اتفاق نشان از پایان دارد، وقتی در این سه خانه که یکی بالای دیگری است و در تک‌تک آنها نگاه می‌کنید، تکرار/بازگویی آخرین صحنه شروع می‌شود. «مهین صدری» و «امیررضا کوهستانی» داستان «فرانتس» و «ماری» را از مقاله‌ای از روزنامه گرفته‌اند، مثل «گئورگ بوشنر» که داستان «ویتسک» را از مقاله‌ روزنامه‌ای در سال 1821 در مورد قتل زنان الهام گرفت. در فاصله بین صحنه‌های «فرانتس» و «ماری» که همیشه به مشاجره ختم می‌شود، صدایی خارج از صحنه، خبرهای خشونت خانگی و قتل زنان در زمان کنونی را اعلام می‌کند و نوشته‌ای ظاهر می‌شود درباره «مردانی که از روی خشم، عدم کنترل روان، حسادت و ترس از دست دادن شریک‌شان، آنها را کشتند».سطوح روایی متناظر نیستند. این لایه‌های همپوشان لبه‌های برآمده‌ای دارد که برش نخورده است. متن بوشنر، در جایی که ذکر شده، همچنین فراتر از درام زن و شوهری می‌رود. وهمی غیر معمول که او را به حرکت وا می‌دارد، رویاهایی که به ذهنش خطور و او را تسخیر می‌کند، بداقبالی که در وجودش جا خوش کرده است؛ همه اینها اشاره به امری فراتر از توضیحات روان‌شناختی و اجتماعی دارد.

در مورد کشمکش با عروسک تبادل نظر کنید

باقیمانده مفهوم، غیر قابل درک است، شاید این رویاها و خیال‌ها برای این در سر یک قاتل شکل بگیرد که عمل او را توجیه کند. در انتهای اجرا «فرانتس» در «ویتسک مختل شده» یک نقش ممتاز را بازی می‌کند، در حالی که «ویتسک» ساخته «بوشنر» در تمام سطوح تحقیر می‌شود. اینکه «فرانتس»، «ماری» را که قصد ترک او را دارد، می‌کشد یا نه مشخص نمی‌شود و پایان باز می‌ماند، زیرا صحنه چندین بار با نتایج متفاوت نمایش داده می‌شود. اما نکته تروماتیک دقیقا در همین تکرار نهفته است. یک بار «فرانتس»، با آدمک‌های کوچکی که از سیم و کاغذ درست شده و نقش «ماری» را بازی می‌کند، او را نزدیک چشم و نزدیک دوربین نگه می‌دارد. گویی این شانس نیز وجود دارد که او به عنوان بازیگر جایگزین، روی صحنه و بیرون از خود، حسادتش را نمایش دهد و برون‌ریزی کند.

اجازه بدین برم سمت صندلی خودم

هنگام اجرا کنار صفحه نمایش یک قسمت برای گفت‌وگو (chat) وجود داشت که از شروع نمایش باز بود، پس از پایان اجرا تماشاگران در مورد این صحنه مشغول گفت‌وگو بودند و اکثرا از کار تعریف و تمجید کردند. ۴۴۰ نفر برای این اجرای آنلاین بلیت خریده بودند که همگی قبل از شروع اجرا درست وانمود می‌کردند که در یک فضای واقعی سالن هستند، به هم سلام می‌کردند و یک فضای صمیمی و دوستانه ساخته بودند، مخصوصا کسانی که خارج از برلین زندگی می‌کردند. آنها به شوخی می‌نوشتند: «اجازه بدین برم سمت صندلی خودم» یا نوشیدنی سفارش می‌دادند.

روزنامه اعتماد