شناسهٔ خبر: 64374 - سرویس دیگر رسانه ها

نگاهی به کتاب «پنجاه متفکر کلیدی روان‌شناسی»: نیمرخی دقیق از تاریخچه زندگی متفکران کلیدی حوزه روان‌شناسی

کتاب «پنجاه متفکر کلیدی روان‌شناسی» کوشیده است با تکیه بر سنتی روان‌شناختی نیمرخ دقیقی از تاریخچه زندگی متفکران کلیدی حوزه روان‌شناسی و تاثیر آن بر شخصیت و نظریات آنها به دست دهد.


نیمرخی دقیق از تاریخچه زندگی متفکران کلیدی حوزه روان‌شناسی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «پنجاه متفکر کلیدی روان‌شناسی» نوشته نوئل شیهی به همت سارا اسکندری ترجمه و در ۴۶۳ صفحه و با شمارگان  ۵۵۰ نسخه و قیمت ۷۲۵۰۰ تومان از سوی نشر ثالث منتشر شد.

کتاب «پنجاه متفکر کلیدی روان‌شناسی» به معرفی زندگی، افکار، آثار و نقش تعدادی از تاثیرگذارترین شخصیت‌ها در شکل‌دهی و توسعه روان‌شناسی مدرن می‌پردازد. این کتاب مدخل‌هایی را برای این شخصیت‌ها ارائه می‌کند که به راحتی در دسترس هستند و ارجاعات متقابل فراوانی دارند. این راهنمای جالب و آگاهی بخش منبعی ارزشمند برای کسانی است که به تحصیل یا کار در زمینه روان‌شناسی مشغول‌اند یا صرفاً تمایل دارند در این زمینه بیشتر بدانند.

نویسنده در پیشگفتار  این کتاب می‌نویسد: «روان‌شناسی مدرن در حیات فکری و فرهنگی آلمان دهه‌های ۱۸۴۰ و ۱۸۵۳  ریشه دارد روان‌شناسی در مقایسه با علوم طبیعی کودکی نوپاست و مانند هر کودک دیگر در سال‌های اولیه زندگی‌اش رشدی خارق العاده داشته است.» 

او در ادامه می‌نویسد: «مقالات این کتاب از ساختار مشترکی تبعیت می‌کنند. روان‌شناسان به این ایده گرایش دارند که نوع شخصیت فرد در بزرگ‌سالی را اغلب می‌توان تا تجربیات کودکی ردگیری کرد. به همین دلیل جزئیات زیستنامه‌ای افراد ارائه شده‌اند.  همچنین نیم‌رخ‌ها برخی از تأثیرات فکری عمده در روند رشد و تحول هر یک از متفکران را مشخص می‌کنند و درکی انتقادی از چگونگی پذیرش عمومی آثار آنها به دست می‌دهند. هر  مقاله با فهرستی از متون عمده  مرتبط و پیشنهادهایی برای مطالعه بیشتر خاتمه می‌یابد. این ۵۰ نیم رخ کاملاً جدا از هم و بی‌ارتباط با یکدیگر نیستند؛ به روابط درونی مفهومی، موضوعی و زیست‌نامه‌ای اشاره شده است. با این حال نیمرخ‌ها به نحوی نوشته شده‌اند که خوانندگان ترغیب شوند مطابق میل‌شان به فصول کتاب مراجعه کنند.»

در بخشی از کتاب آمده است: «زیربنای بیشتر نوشته‌های آناستازی سوالاتی درباره نقش عوامل ژنتیکی و محیطی و شکل‌گیری رفتار است. او نماینده فرضیه تمایز یابی شناختی بود؛ فرضیه‌ای مبنی بر این که نوعی فرآیند تمایز یافتن و اختصاصی شدن توانایی‌ها در رشد هوش انسان دخالت دارد که تابعی است از سن، تحصیلات و تجربیات یادگیری غیر رسمی‌تر.»

نویسنده درباره فروید می‌گوید: «کار فروید نتایج بزرگی به بار آورد و همه آنها حول محور این انگاره شکل گرفته بودند که رانه‌ها و آرزوهای ناهشیار تاثیر معناداری بر زندگی ما دارند و تغییر واقعی بدون درک آن‌ها ناممکن است.  فروید معتقد بود روانکاوی روش بسیار نیرومندی برای دستیابی به تغییر واقعی فراهم می‌کند. بنابراین روانکاوی هم مجموعه‌ای از ایده‌ها است و هم روشی درمانی مبتنی بر آن ایده‌ها. «نهاد» آن ساختار فرویدی شخصیت است که از رانه‌ها که مخازن انرژی روانی فردند تشکیل می‌شود.  نهاد ناهشیار است، هیچ  تماسی با واقعیت ندارد و بر اساس اصل لذت عمل می‌کند؛ یعنی همواره به دنبال لذت است و از درد و رنج دوری می‌کند.» 

در بخشی درباره یونگ آمده است: «یونگ برخلاف موضع کلاسیک فروید که به شکلی تحقیر آمیز  «تفسیر تقلیل دهنده»  می‌نامیدش معتقد بود واقعیات روانشناختی را می‌توان تنها بر اساس ارتباطات علی توجیه کرد. این واقعیات قطعاً در قالب غرایز ناهشیار از پیش تعیین شده مورد نظر روانکاوی نیز قابل توجیه نیستند. با این حال او همانند فروید اعتقاد داشت  که انسان‌ها اساساً دوجنس گرایند و فرایندهای جامعه‌پذیری که از جانب فرهنگ هدایت می‌شوند به شکل‌گیری هویت‌های مردانه و زنانه سمت و سو می‌دهند.»

در پشت جلد این کتاب نیز آمده است: «کتاب پنجاه متفکر کلیدی روان‌شناسی تلاشی است برای مرور و بازشناسی آرای روان‌شناسان، عصب‌شناسان، پزشکان، دانشمندان و نظریه پردازانی که در طول عمر نه چندان بلند اما بسیار پر فراز و نشیب این علم، با دیدگاه‌ها و نظریات‌شان دروازه‌های جدیدی را به شناخت جهان درونی انسان گشوده‌اند.  روان‌شناسی اقلیم معرفتی گسترده‌ای است با مرزهایی انعطاف‌پذیر و به همین دلیل همواره از سویی در معرض خطر ورود و نفوذ دیگر شاخه‌های علم و معرفت بوده و از سوی دیگر از حضور این رشته‌های همسایه سود برده است. بنابراین عجیب نیست که متفکران معرفی شده در این کتاب هم، علاوه بر روان‌شناسی به شاخه‌های دیگری از علم همچون فیزیک، پزشکی، ریاضیات، زبان‌شناسی، فلسفه و کردارشناسی تعلق داشته‌اند.

این کتاب کوشیده است با تکیه بر سنتی روان‌شناختی نیمرخ دقیقی از تاریخچه زندگی این متفکران و تاثیر آن بر شخصیت و نظریات آنها به دست دهد. این تلاش بلندپروازانه از سویی متن کتاب را از یک مرور نظری صرف فراتر می‌برد از سوی دیگر، همانند رشته تسبیحی متفکران آثار و نظریات در بستری روان‌شناختی به هم پیوند می‌دهد تا خواننده هم قادر به خواندن مجزای فصول باشد و هم بتواند با بازخوانی کلیت کتاب به درکی بهتر از تاریخچه علم روان‌شناسی و کاربست نظریات آن دست یابد.»