شناسهٔ خبر: 64466 - سرویس دیگر رسانه ها

ماندن در نقطه جوش دایمی/ درباره فیلم «منگی» به کارگردانی رسول کاهانی

  

فرهنگ امروز/ محمدحسن  خدایی| رسول کاهانی در فیلم «منگی» همان مسیری را در سینما طی می‌کند که پیش‌تر در تئاتر آزموده است. یعنی روایت کردن وضعیت بحرانی شخصیت‌هایی که چشم‌اندازی برای رهایی خود نمی‌یابند اما به هر حال از تلاش ‌کردن هم برای نیل به مقصود دست برنمی‌کشند. کاهانی به میانجی فرم، بحران مابین آدم‌ها را شدت می‌بخشد و از طریق تکرار، زمان جاری و ساری میان شخصیت‌ها را کش‌دار می‌کند. گویی با امر سپری نشده مواجه هستیم که قرار نیست ما را رها کند. فیلم «منگی» یادآور اجراهای تئاتری کاهانی است. فی‌المثل طلاق گرفتن خواهر و تلاش برادر بزرگ‌تر برای بازپس‌گیری جهیزیه و میراث خانوادگی، یادآور نمایش «تحت‌تاثیر» است و خرده‌روایت‌ها در باب ساخت و ساز مسکن یادآور نمایش «شربت سینه». گویا منگی در ابتدا برای تئاتر نوشته شده و بعدها بنابر ضرورت به فیلمنامه تبدیل شده است. اما هر چه باشد می‌توان همان دغدغه‌های تئاتری کاهانی را در فیلم منگی هم مشاهده کرد. یعنی بحران اقتصادی که روابط آدم‌ها را دستخوش تلاطم کرده و به زوال اخلاقِ جامعه شدت می‌بخشد تا منزلت آدم‌ها در معرض فرسایش قرار گیرد. در فیلم منگی با شبکه‌ای از بحران‌ها روبه‌رو هستیم که منافع شخصیت‌ها را به یکدیگر پیوند می‌زند و گاه آنان را مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. همه به درجاتی خطاکار هستند و پنهان‌کاری و دروغ، تنظیم‌گر مناسبات و راهی برای عبور از سختی‌ها.   داستان منگی در رابطه با زوجی است در آستانه طلاق و جدایی. زن بعد از مدت‌ها توانسته آدرس محل اختفای شوهر خویش را بیابد و برای تعیین تکلیف زندگی‌ مشترک، به همراه برادر بزرگ‌تر به ویلایی در شمال کشور مراجعه کند تا شاید تکلیف زندگی‌اش روشن شود. اما ترکیب بحران‌ها و آشکار شدن گاه و بیگاه پنهان‌کاری‌ها، شیرازه امور را از هم می‌پاشاند و موجب اختلافات و ائتلاف‌های تازه می‌شود؛ گویی همه در حالت منگی و کرختی  هستند و ناتوان از تمشیت امور.   کاهانی تنها به طلاق این زوج بسنده نمی‌کند و نشان می‌دهد که چگونه تمامی شخصیت‌ها با خبط و خطاهای‌شان در شکل‌گیری این وضعیت نابهنجار سهیم بوده‌اند. فی‌المثل به یاد بیاوریم که زن و شوهر بی‌آنکه نسبت خویش را با زندگی زناشویی روشن کرده باشند، وارد رابطه‌ای پنهانی با کسی دیگر شده‌اند. مرد در غیاب همسر، زنی جوان به نام آزاده را صیغه کرده و با مشارکت دوست خود، در پی ساخت‌وساز قطعه زمین او است. با آنکه آزاده از این مرد باردار شده اما مرد حاضر نیست این واقعیت را به همسر خویش اعلام کند. زن هم در این مدت با پسر عمویش که روزگاری خواستگارش بوده، وارد رابطه‌ای عاطفی شده و این قضیه را از همه پنهان کرده است. بنابراین شبکه‌ای از پنهان‌کاری‌ها به بحرانی 
دامن زده است که اخلاقیات را هدف قرار داده و از یک منظر جزو به کل، نشانگر زوال عمومی مردمان جامعه است.
 رسول کاهانی از طریق فرم این بحرانی شدن روابط و مناسبات را موکد می‌کند. فیلمبرداری پلان- سکانس، بدون قطع زمان، تمهیدی است زیباشناسانه برای بسط و گسترش دادن زمان. دوربین مدام مابین فضا و مکان‌ در حرکت است تا همان ده الی بیست دقیقه‌ پرالتهاب را به زمانی در حدود 82 دقیقه برساند. بی‌شک حوادث، دیالوگ‌ها و کنش‌ها در این مدت حدودا نود دقیقه‌ای تغییر نمی‌کند اما به نمایش گذاشتن یک صحنه از زوایای مختلف، این توان را دارد که نگاه خیره تماشاگران را به فراز و فرود یک واقعه بدوزد. نوعی رویکرد پدیدارشناختی به زندگی روزمره از منظرهای گوناگون که به تدریج با افشا شدن رازها و پنهان‌کاری‌ها، تماشاگران را واجد این امکان اخلاقی می‌کند که به قضاوت در باب کنش‌ورزی و عاملیت افراد بنشینند. منگی از همان نقطه که آغاز می‌شود به پایان می‌رسد؛ گویی این دقایق پرالتهاب هیچ‌گاه سپری نخواهند شد و تنها می‌شود از منظرهای مختلف به تماشایش نشست. یک دایره بسته بدون امکان خروج که محدودیت‌های تولید و پخش به آن حد زده و مهارش کرده است که شاید توهمی از به پایان رسیدن را برساند.  شیوه مادی تولید فیلم منگی به نسبت مقتصدانه است و قابلیت انعطاف بالایی دارد. بازیگرانی که از عرصه تئاتر در این فیلم حضور یافته‌اند به خوبی از پس نقش‌های مختلف برآمده و در آینده می‌توانند سینمای بدنه را یاری برسانند. کاهانی به مانند شهرام مکری از طریق فرم می‌خواهد جهان مطلوب خویش را بسازد اما سینمای او همچنان به تجربه‌ورزی‌های تئاتری او وامدار است. کاهانی در قصه‌گویی توانا است، این را می‌توان از اجراهایی که در تئاتر داشته فهمید. او از تکنیک‌های سینمایی برای از کار انداختن منطق بازنمایی در تولیدات تئاتری بسیار بهره برده است. بنابراین بازی کردن با زمان در منگی شاید آن جسارت تئاتری را برای او به ارمغان نیاورد. از این منظر شاید بهتر آن باشد که در کارگردانی سینما، فرم‌های نوین را به‌کار بندد و از بداعت و نابهنگامی نهراسد. به هر حال سینما روایت بحران است و تمنای غلبه بر آن. منگی نگاهی است به یک اجتماع کوچک انسانی گرفتار بحران. موقعیت‌های تعین‌ناپذیر که در آن افراد توان آن را ندارند که جایگاه‌شان را به دست آورند. شاید تنها کنش حقیقتا اخلاقی را آزاده به اجرا می‌گذارد: علیه دروغ‌ها و تحقیرها موضع گرفتن و ترک این خانه و یحتمل به دنیا آوردن کودکی که در راه است. 

روزنامه اعتماد