شناسهٔ خبر: 65030 - سرویس اندیشه

عشق در شاهنامه با محوریت زن

استاد ادبیات فارسی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) گفت: بابیان اینکه در شاهنامه نوعی نگاه بشری به زن شده است، اظهار کرد: در شاهنامه کسانی که به‌عنوان معشوق انتخاب می‌شوند؛ ایرانی یا تورانی، داخل یا خارج از مرزها، زن پیران ویسه یا دختر افراسیاب، فرقی نمی‌کند، هرگز زنان سخیفی نیستند بلکه زنان شاهنامه بانوانی متعالی هستند.

فرهنگ امروز: زهرا عسگری با بیان اینکه عشق در شاهنامه در خدمت پهلوانان است، اظهار کرد: حماسه‌ها در شاهنامه در اوج اقتدار پهلوانی‌ها سروده شده و طبیعتاً به بحث انسان آرمانی می‌پردازد. انسان آرمانی و حماسی انسانی است که برایش ناممکن وجود ندارد. شاهنامه را در وهله اول حماسی می‌دانیم و درست است که عشق به‌صورت عشق عراقی بیشتر تبیین شده و عشق  را از سنایی به بعد در آثار حافظ، سعدی و مولانا  بررسی می‌کنیم اما عشق در سبک خراسانی عشقی است که با لذت‌جویی و کامیابی همراه  است.

وی افزود: ژانر غالب شاهنامه حماسی است. شاهنامه حماسه ملی و تنها اثر فاخر اصیل در حوزه حماسه است و حماسه مصنوع نیست. مثلاً گلستان سعدی صرفاً تعلیمی و تربیتی است اما ازلحاظ مفهومی ژانرهای دیگر هم دارد. اما بعد غالب شاهنامه حماسی و داستان زندگی است و زندگی سرشار از مفاهیم متعدد است.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: اصل و اساس شاهنامه روایت است نه مانند مثنوی که شامل داستان‌های کوتاه است بلکه شاهنامه سیر منطقی و توالی و سیر تاریخی منظم دارد که از کیومرث شروع می‌شود تا به رستم و اسفندیار و الی‌آخر می‌رسد. در داستان شاهد همه مفاهیم هستیم  از آنجایی که مفاهیم غنایی و عاشقانه  هم سهم مهمی در احساسات بشری دارد،  در شاهنامه گنجانده‌شده است . همچنین ادبیات داستانی و نمایشی هم در شاهنامه دیده می‌شود .

وی گفت: حماسه نوع ادبی غالب در شاهنامه است اما  به دلیل بحث روایی که وجود دارد ادبیات غنایی در کنار ادبیات تعلیمی، داستانی و نمایشی نیز در شاهنامه وجود دارد، اما مهم این است که ادب غنایی، احساسی، عاشقانه و تغزلی تحت تأثیر حماسه است و باز حماسه محوریت دارد و این بحث غنایی مسحور و مغلوب بحث ادبیات حماسی است و چون در ادبیات حماسی پیروزی مهم است رزم و گذشتن پهلوانان از هفت‌خوان مهم است، پهلوان باید از خوان عشق هم بگذرد و به‌ سلامت به عافیت و وصال برسد.

این مدرس دانشگاه گفت: چون در شاهنامه داستان زندگی و ادبیات غنایی وجود دارد اما تحت تأثیر حماسه است؛ به همین علت ادبیات غنایی در شاهنامه با آثار عاشقانه قرن ۶و ۷و ۸ فرق می‌کند. چون در خدمت حماسه است و از آن زمختی و بدوی بودن حماسه متأثر است. 

این دانش‌آموخته ادبیات بیان کرد: مخاطبان  این نوع ژانر  بیشتر پهلوان‌ها را می شناسند و ازآنجایی‌که حماسه‌ها با نگاه مرد سالارانه و مرد محوراست و نوع ادبیات مردانه است برای زن پهلوانان مثل بانو گردآفرید که مدبر و کاردان است  کمتر سهمی وجود دارد.

عشق پهلوانان با وصال همراه است

این مدرس دانشجویان خارجی در مرکز زبان فارسی با اشاره به عشق پهلوانان خاطرنشان کرد: پهلوانان اگر عاشق شوند گویی تقدیر دست‌به‌دست هم می‌دهد تا این وصال اتفاق بیفتد تا پهلوان ناکام نماند پهلوان در آثار حماسی چه در صحنه رزم و چه در صحنه بزم باید پیروز باشد.

وی افزود: درست است که سرنوشت سیاوش و ایرج و رستم تراژیک است اما بااین‌وجود این افراد در میدان رزم پیروز هستند و در ساحت عشق هم نباید شکست بخورند. این ازدواج و وصال حتی اگر به مرگ هم بکشد بعد از تولد فرزند است.

این پژوهشگر حوزه اسطوره با تفسیر و توضیح کلمه عشق بیان کرد: عشق چون یک کلمه عربی است و ازآنجایی‌که فردوسی عمدی داشت بر پارسی گستری، این کلمه بیشتر مصداقش با کلمه مهر و دلبستگی در شاهنامه وجود دارد و ازآنجایی‌که شاهنامه در بستر روایت‌ها و داستان‌ها اتفاق می‌افتد، کتابی برای زیستن در تمامی اعصار و کتاب زندگی است.

عسگری بابیان اینکه داستان‌های معروف عاشقانه در شاهنامه خیلی متعددند اظهار کرد: داستان‌هایی مثل بیژن و منیژه، کتایون و گشتاسب، سیاوش و فرنگیس و حتی سهراب و گرد آفرید نشان‌دهنده این است که زن عنصر منفعلی در شاهنامه نیست و نمی‌شود صرفاً باشخصیتی مثل سودابه در مورد زن در شاهنامه قضاوت کرد. بلکه زن عنصر پویایی است که در بیشتر موارد خودش طالب عشق است.

 وی گفت: معروف‌ترین داستان‌ها داستان زال و رودابه است. در داستان زال و رودابه شاهد هستیم سین دخت با پایمردی‌ها و وساطت‌هایی که می‌کند از وقوع  فاجعه و جنگ جلوگیری می‌کند و به وساطت همین بانوی بزرگ  است که ازدواج زال و رودابه شکل می‌گیرد تا به یمن این وصال؛ رستم بزرگ پهلوان دردانه ایران‌زمین متولد می‌شود.  عشقی که در شاهنامه وجود دارد همراه با سوزوگداز نیست و عین وصال است و پهلوان در میدان بزم هم مثل میدان رزم پیروز می‌شود. حتی اگر این عشق هجران و سختی‌هایی داشته باشد، بالاخره به وصال می‌رسد.

عسگری بیان کرد: همان‌طور که در بحث زنان در شاهنامه گفته شد، زنان خودشان طالب وصال‌اند. قابل‌دستیابی هستند و این وصال پرپیچ‌وخمی داستان عاشقانه قرن ۶ و ۷ و ۸ را ندارد. تنها نزاعی که بر سر زن صورت می‌گیرد و در شاهنامه شاهد هستیم داستان مادر سیاوش است که در بیابانی در صحرا گم‌شده و پهلوانان طالب او هستند و بالاخره از آن کیکاووس می‌شود و کیکاووس از این زن صاحب سیاوش می‌شود.

 وی عنوان کرد: در بررسی عشق در شاهنامه باید نگاهمان بدوی‌تر باشد نه اینکه بخواهیم عشق را به‌صورت یک منظومه افلاطونی و یک عشق کاملاً متعالی بدانیم که مثل عشق در اشعار حافظ و سعدی درگیر و دار آسمان و زمین گم‌شده، خاکستری شده یا مرزهایش مشخص نیست. چون انسان سبک عراقی انسان پیچیده‌تری از انسان در سبک خراسانی است و طبیعتا عشق و لوازم عشق در آن پیچیده‌تر است.

این استاد دانشگاه بابیان اینکه در شاهنامه نوعی نگاه بشری به زن شده است، اظهار کرد: در شاهنامه کسانی که به‌عنوان معشوق انتخاب می‌شوند؛ ایرانی یا تورانی، داخل یا خارج از مرزها، زن پیران ویسه یا دختر افراسیاب، فرقی نمی‌کند، هرگز زنان سخیفی نیستند بلکه زنان شاهنامه بانوانی متعالی هستند.