شناسهٔ خبر: 65054 - سرویس اندیشه

کلانی: عماد افروغ جامعه‌شناس فاصله‌هاست/ افروغ: مایل بودم که به تعین بیاندیشم نه تعیین!

عماد افروغ جامعه‌شناس فاصله‌هاست. او همیشه بر فاصله‌های میان آرمان و عمل تاکید می‌کنند. جامعه‌شناسی برخواسته از متن جامعه سنتی ایران و در عین حال منتقد نسبت به دور شدن دولت و رویه‌های حکمرانان دولت از مردمان ایران زمین.

به گزارش فرهنگ امروز:  دومین عصرانه از سلسله عصرانه‌های علوم انسانی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم با دبیری مالک شجاعی و با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین استاد حمید پارسانیا رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، مانی کلانی، مهدی امامی‌و محسن سلگی به بررسی اندیشه‌ها و خدمات علمی‌ عماد افروغ، پژوهشگر و جامعه‌شناس کشور اختصاص داشت که در محل تالار فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.

افروغ در این نشست ضمن اشاره ای به روند تحصیلی خود عنوان کرد: من امروز می‌خواهم سازگاری بین نظر و عمل را به رخ بکشم. یعنی فقط حرف نزدم بلکه عمل هم کرده ام. بعد از این‌که از تعطیلات ژانویه استفاده کردم و به ایران آمدم احساس کردم که ممکن است کار در آنجا مقداری حساس شود و برگشتم و از طریق انگلیس وارد سوریه و از طریق سوریه وارد لبنان شدم و در آنجا آموزش نظامی‌دیدم. زمانی هم که به ایران آمدم انقلاب به پیروزی رسیده بود و چند صباحی ماندم و بعد برای ادامه تحصیل به انگلیس برگشتم.

او ادامه داد: بلافاصله وقتی که اخراج شدم خیلی از وزارت‌خانه‌ها از جمله ارشاد، به عنوان نیرو من را خواستند اما تصمیم گرفتم که به منطقه محروم بروم. به همین دلیل به چابهار رفتم و در دبیرستان‌های آنجا تدریس کردم و با نهادهای انقلابی تعامل داشتم. تا سال 69 حضور در جبهه داشتم با به عنوان یک مسئول فرهنگی با نهادهای انقلابی همکاری داشتم. بنابراین در سال 69 پرونده من در همکاری با این نهادهای انقلابی بسته می‌شود. اما قبل از این‌که وارد دانشگاه شوم درس طلبگی را آغاز کردم. قبل و بعد از بازگشایی دانشگاه، مقدمات، لمعات، اصول فقه ملا مظفر و حاشیه ملا عبدالله و ... را خواندیم. علاوه بر این فعالیت‌های دیگری ذیل معاونت دانشگاه شیراز تحت عنوان کمیته جنگ و علوم انسانی برعهده من بود. کاری کردم که مقداری بحث جنگ وارد علوم انسانی شود و برخی از استادان علوم انسانی را هم به جبهه‌ها کشیدم که از نزدیک مسائل جبهه را لمس کنند. زمانی که منطقه خلیج فارس  بحرانی شد از من خواسته شد که به اتفاق دانشجویان کارشناسی ارشد گروه خودمان سفری به خلیج فارس داشته باشیم و خلیج فارس را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار بدهیم.

افروغ گفت: به هر حال تحصیلم را در دانشگاه شیراز تا فوق لیسانس ادامه دادم که از 62 تا 69 به طول انجامید و به اصطلاح بهره‌هایی از کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری بردم که به آنها اشاره می‌کنم. به طور خاص کارشناسی‌ام را تحت تاثیر دانشگاه سالفورد بودم. به طور ویژه من در درس سمینار جامعه‌شناسی مارکس را به عهده گرفتم و انگلس را یک دانشجوی نیجریه‌ایی به عهده گرفت. کتابی که من را در درس سیاست جذب کرد کتاب «قدرت، نگرش رادیکال» بود تالیف استیون دوس بود که آن را ترجمه کردم به چاپ دوم هم رسید.

این استاد دانشگاه عنوان کرد: اما در کارشناسی ارشد آن‌چه در ذهنم نقش بسته است یک مقاله است، که هنوز هم جای بحث دارد. «مقایسه سیستم‌ اقتصادی مرحوم آیت‌الله آذری قمی‌و مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی» که ابتدا یک تقابلی بین این دو سیستم دیده می‌شد اما آیت الله هاشمی‌بعد از خطبه‌های نماز جمعه که رئیس جمهور شدند کاملا به سیستم اقتصادی آیت الله آذری قمی‌گرایش پیدا کردند. اما چیزی که نظر من را جلب کرد به تز فوق لیسانسم برمی‌گردد به نام گسترش شهرهای اصلی و بلعیده شدن روستاهای اطراف مطالعه موردی شیراز سال 35 تا 65 که دو مقاله هم از آن چاپ کردم؛ یکی رابطه شهر شدن و توسعه و دیگری شهری شدن و شبکه شهری که هنوز هم تحت تاثیر آن هستم و از آن استفاده می‌کنم و از این مدیریت متمرکز و اتکای به اقتصاد نفتی کشور بارها گلایه کرده‌ام.

افروغ با اشاره به اینکه در دوره دکتری در دانشگاه تربیت مدرس یک آشنایی بسیار اجمالی با رئالیسم انتقادی پیدا کرده افزود: در این مرحله تا حدی از آن در پایان‌نامه استفاده کردم که این پایان‌نامه الان به چاپ سوم و چهارم رسیده است. فضا و جامعه؛ فضای شهری و نابرابری اجتماعی که چاپ اول تربیت مدرس و چاپ‌های بعدی نشر علم بود. در سال 73 هم دانشجوی نمونه کشوری بودم و جالب توجه است که در تمام مقاطع شاگرد اول بودم. تا سال 82 عضو هیئت علمی‌دانشگاه تربیت مدرس بودم، از سال 82 تا سال 88 به پژوهشگاه مطالعات علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتقل شدم و بعد از آن به طور داوطلبانه خودم را بازنشسته کردم. من در علم مایل بودم که به تعین بیاندیشم نه تعیین!
 
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه مایل بوده آزاد باشد نه اسیر تاکید کرد: از وقتی که خودم را بازنشسته کردم کار علمی‌ام از نظر کمی‌و کیفی به مراتب بیشتر شده است. در این بین یک همکاری هم با مرکز تحقیقات استراتژیک از سال 72 تا 74 درباره جامعه‌شناسی فقر و نظریات نابرابری اجتماعی داشتم و چند مقاله هم تالیف و ترجمه کردم که در نشریه راهبرد چاپ شد. آشنایی‌ام با احمد اشرف از همین‌جا شروع شد. مقاله طبقات اجتماعی در ایران ایشان را ترجمه کردم و به گفت‌وگو انجامید. اخیرا ایشان با من تماس گرفت و گفت یک ویژه‌نامه ایران نامک مجله علمی- پژوهشی به من اختصاص داده شده است، شما نابرابری اجتماعی بنده را به عهده می‌گیرید؟ به عهده گرفتم و کارها را فرستادند و خیلی هم استقبال شد و مقاله من هم تحت عنوان دیدگاه احمد اشرف درباره نابرابری اجتماعی به چاپ رسید. کتاب آخرم هم هویت ایرانی در گذر تاریخ، در نقد کتاب هویت ایرانی احمد اشرف است که هرچند نقدها در بعضی جاهای خیلی تند است اما تشکر کرد و یک پیشگفتار هم بر آن نوشت و گلایه‌ای هم از کتاب قبلی داشت.

او با اشاره به محور فعالیت‌های خود توضیح داد: یکی روش‌شناسی است؛ من روی این مقوله سی سال از عمرم را گذاشتم. یعنی از سال 70 که پایانه‌نامه را شروع کردم تا 1400 بر روش متمرکز بودم. یکی از کارهایم روش در علوم اجتماعی است که به چاپ چهارم رسید. این کتاب مربوط به رئالیسم انتقادی اولیه است. یعنی اگر رئالیسم انتقادی را به سه مرحله؛ اولیه، دیالکتیک و فراواقعیت تقسیم کنیم این کتاب مربوط به فاز اولیه است. به این حد اکتفا نکردم با کمک دانشجویان پایان‌نامه شان را کتاب کردیم که یکی از آنها؛ علیت و تبیین از دیدگاه رئالیسم انتقادی و حکمت صدرایی است. دوست داشتم کار وارد فاز تطبیقی شود.
 
به گفته افروغ، در ارتباط با رئالیسم انتقادی شرحی بر دیالکتیک روی بسکار بود که در در سال 94 منتشر شد و این کتاب فاز دوم رئالیسم انتقادی که همان وجه دیالکتیکی آن بود که آقای آلن در شرح کتاب دیالکتیک نبض آزادی روی بسکار نوشته بود. چون کتاب روی بسکار به شدت کتاب پیچیده و سختی است. من آن را ترجمه کردم و بلاخره آن پروژه‌ای که دنبال می‌کردم الحمدالله انجام شد و در سال گذشته هم به عنوان کتاب برگزیده نشر دانشگاهی انتخاب شد. «رابطه نظریه و عمل از حکمای باستان تا رئالیسم انتقادی». خوشبختانه پژوهشگاه هم زمینه چاپ آن را مهیا کرد. ابتدا بحث فارابی و بعد ملاصدرا و در ادامه علامه طباطبایی و در آخر وارد بحث پوزیتیویسم و نقدهای آن شدیم و در ادامه بحث دیلتای و گادامر و بعد وارد بحث نظریه انتقادی شدیم. وقتی این تمام شد پیامش این بود که من دانشگاه تربیت مدرس را تجربه کردم، پژوهشگاه را تجربه کرده بودم و  اما آرامشی که به دنبال آن بودم را در دانشگاه باقرالعلوم پیدا کردم. وقتی این بچه طلبه‌های قم را دیدم آرامش گرفتم و به عمد از آنها استفاده کردم که این پیام انتقال پیدا کند که این کار که لازم بود با همکاری این عزیزان انجام شد.

او با بیان اینکه بخش دوم کارهایش درباره نظریه‌ انقلاب اسلامی‌توضیح داد: کارهایی در این زمینه انجام دادم  همه سیر دیالکتیکی داشته و تکامل یافته است. رنسانس دیگر، کتاب احیاگری دینی، مردم سالاری دینی به مثابه فلسفه سیاسی نوظهور و ... را در این راستا چاپ کردم که نهایتا شد کتاب «انقلاب اسلامی‌و مبانی بازتولید آن» که تکامل یافته قبلی ‌هاست.

افروغ با بیان اینکه فلسفه سیاسی حوزه دیگر علایق اوست گفت: کارهایی هم در این زمینه منتشر کردم که به حقوق شهروندی و عدالت منجر شد و تکامل یافته کارهای قبلی بوده است. محور بعدی ‌ام هم روشنفکری است که ادعایی دارم و می‌گویم که فقط خداگرایان می‌توانند روشنفکری کنند و پای سخنم هم هستم. این هم به این معنی نیست که عملا خداگرایان روشنفکری کرده‌اند یا خداناگرایان روشنفکری نکرده‌اند. مفهوما اگر کسی بخواهد روشنفکری کند باید برای انسان یک ذات قائل باشد و به طبع ذات یک نیازی قائل شود نمی‌شود که تا این اندازه متغییر باشد. اگر قائل به نیاز بود و قائل به ذات بود نمی‌توانیم برای انسان ذاتی قائل باشیم و برای او خالق ذاتی قائل نباشیم. این بحث مفصلی است که پای آن ایستاده‌ام. یک رابطه‌ای بین هستی و ذات از یک طرف و خدای هستی‌ساز که من می‌گویم خدای قابلیت ساز و انسان فعلیت ساز است وجود دارد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: اما در بحث هویت ایرانی که از سال 72 مورد علاقه من بود بحث‌های فرهنگ شناسی را دنبال و کتاب‌هایی هم در این زمینه چاپ کردم و در نهایت کتاب هویت ایرانی در گذر تاریخ را منتشر کردم. در ادامه به شدت علاقه‌مند به مباحث علم شناسی فلسفی بودم و منتقد شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده و هستم. معتقدم این مجموعه نگاهی به فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی ندارند و به شدت تحت تاثیر پوزیتیویسم هستند. در این زمینه دو کار بیرون دادم یکی بحث محتواگرایی و تولید علم و دیگری ارزیابی انتقادی نهاد علم که چاپ شدند.
 
او با اشاره به گفت‌وگوی ادیان که از علایق ذاتی‌اش است افزود: در چندین اجلاس بین‌المللی شرکت کردم؛ چهار مقاله‌ای به نام توحید و صلح دارم که نشر علم آن را چاپ کرد و یکی هم عام گرایی توحیدی و حق انصاف است که گزارش اجلاس‌هایی که رفتم است. علاقه‌ای هم به سینما داشتم که نگرش منظومی‌ و دیالکتیکی به سینما را چاپ کردم.

افروغ گفت: من از بچگی به یک پدر و پسر یعنی امام علی(ع) و امام حسین(ع) علاقه داشتم. علاقه‌ام هم مفروض نبود که بگویم امام اول است و آن امام سوم بلکه می‌خواستم امام علی(ع) و امام حسین(ع) را کشف کنم. بعد از اینکه کتاب اعترافات سنت آگوستین و کتاب شهرخدای ایشان را خواندم به این سمت کشیده شدم که نهج البلاغه را هم مانند آن  دو کتاب با دقت بیشتری بخوانم که نتیجه آن گزیده حس و حالی از نهج البلاغه شد که نشر احسان آن را چاپ کرده و به چاپ دوم رسید و یکی هم عاشورا  و رهایی که اربعین به چاپ رسید و 26 دی 1400 به چاپ دوم رسید.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه همیشه در عرصه مطبوعات فعال بوده‌ یادآور شد: در عرصه گفت‌وگو فعال بودم و اصلا این قرتی بازی‌ها که یک استاد دانشگاه مصاحبه نکند را قبول ندارم.همان بحثی که تحت عنوان جامعه‌شناسی مردم‌مدار در امریکا مطرح شد.  اگر قبول داریم که انسان چند ژانری است پس مخاطبش هم چند ژانری است. یک زمانی شما یادداشت می‌نویسد، یک زمانی مصاحبه می‌کنید یا زمانی مقاله علمی-پژوهشی می‌نویسد و این ژانر را من از قران آموختم یک سری مصاحبه‌ها داشتم که با عنوان ماقال و من قال چاپ شد. علاوه بر این ها روزنگاشت تنهایی دارم که از هفتم مهرماه نود شروع شد و تا هفتم مهرماه نود هفت ادامه داشت که امروز منتشر شده است. یک  دوره هم نماینده مجلس بوده‌ام که کارنامه‌ام هم در این دوره مشخص است. علاوه بر نطق‌های پیش از دستور سه تا طرح را خودم تنهایی تا آخر رفتم که یک بار نشد تشکر کنند. یک بار نشد اسم من را ببرند. یکی طرح تاثیر ازدواج جوانان بود و دیگری ساماندهی مد و لباس که ایستادم و روزی که از آن دفاع کردم هیچ کس مخالفتی نکرد. در حالی که رئیس وقت مجلس از من خواست که طرح را پس بگیرم اما من ماندم و تصویب شد و ماجرای اجرای آن را می‌دانیم که اگر نخواهند طرح اجرایی شود به انحای مختلف یا نمی‌گذارند به دستور بیاید واگر بیاید جلوی تصویب آن را می‌گیرند واگر نتوانستند جلوی ابلاغ آن را می‌گیرند و اگر نتوانستند آن را بد اجرا می‌کنند. طرح دیگر هم دسترسی آزاد به اطلاعات بود که من آن را انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات کردم و سعی کردم آن  را بومی‌کنم.

او در پایان گفت: از شهریور 1400 هم گرفتار یک مهمان ناخوانده شدیم که خدا را شکر می‌کنم اما به هرحال مشغول مبارزه با آن هستم.

حمید پارسانیا نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه بیش از سه دهه است که افروغ را می‌شناسد گفت: در جلسات نقد و بررسی متون بود که در خدمت ایشان بودیم که متاسفانه چاپ نشد. بعد این زمینه همکاری ما با باقرالعلوم و حضور ایشان در آنجا بود. وقتی ایشان در بین مجموعه بود برای ما آرام بخش و امید بخش و توان بخش بود. دوستان را می‌شورانید. همانطور که بیان کردم حوزه علقه خودشان فلسفه علم و فلسفه اجتماعی که تحریک و تحریز نسبت به این که قم باید به عنوان پایگاهی که مبتنی بر عقبه معرفتی و فلسفی خودش خروجی داشته باشد دائما همراهی می‌کردند و در این مدت یعنی از آن زمان تا امروز به موازاتی که از محیط آموزشی تهران و مسائل ایشان و چالش های اینجا را احساس می‌کردند فکر می‌کنم قم را به عنوان پایگاه علمی‌و معرفتی خودشان انتخاب می‌کردند. یعنی بازخورد کار را می‌دیدند و عملا هم می‌بینید که کارهای خوب و ماندگارشان از جمله بحث تئوری و عمل و همچنین کارهای قبلی با همکاری دانشجویانی بود که خوب کار کردند و درخشیدند.

او ادامه داد: در حقیقت رشته فلسفه علوم اجتماعی که در کنار جامعه‌شناسی در قم وجود داشت با حضور و همراهی ایشان توانست شکل بگیرد. در تحلیل مسائل انقلاب بارها ایشان گفته‌اند که اگر بخواهیم عقبه فلسفی انقلاب اسلامی‌ایران را بیان کنیم صدرایی است. گاهی من جرائت نمی‌کنم که با صراحتی که ایشان این مسئله را بیان می‌کنند آن را بگویم. البته معتقد به همین امر هستم. نسبت بین قلمرو فلسفی و عقبه فلسفی تنها حوزه معرفتی نیست قاعدتا فقه هم هست، ابعاد دیگری هم دارد. اما خود فقه اگر یک عقبه فلسفی متناسب خودش را نداشته باشد درنوردیده خواهد شد یعنی با آمدن فلسفه‌های مدرن مانند کانتی و نئوکانتی و ... اصلا ادبیات فقهی دیگر جا و جایگاهی نخواهد داشت یا اصول و روش‌های فلسفی زیر و زبر خواهد شد.
 
به گفته پارسانیا، استقبال ایشان و توجه‌شان به جایگاهی که حوزه فلسفی در فرهنگ دارد سطح‌ بندی و لایه‌بندی‌هایی که به فرهنگ دارند و همچنین نسبتی که فرهنگ ایرانی با اندیشه اسلامی  دارد یعنی توجه ایشان به فرهنگ چه فرهنگ معاصر و وضعیت معاصر جامعه و پیشینه اسلامی‌و چه قبل از اسلامی‌ یکی از دغدغه‌های ایشان بوده که دنبال کرده‌اند.

این استاد دانشگاه کارهای افروغ را سطح بندی کرد و توضیح داد: یک سطح و لایه حوزه مسائل نظری جامعه‌شناختی یا فرهنگی است. لایه عمیق‌تر بحث لایه فلسفه علوم اجتماعی است که از یک منظر فلسفه علمی‌است. سوم یک لایه کاربرد بحث‌های نظری نسبت به مسائل اجتماعی است که بیشتر مسئله بوده مثلا انقلاب، هویت و فرهنگ. اما صد افسوس که به دلایل مختلف اجرایی نشد و این مسائل کاملا اجتماعی است نه اقتصادی. می‌بینید از حوزه عمیق‌ترین قلمرو که بحث فلسفه علم و علوم اجتماعی است تا حوزه نظری تا مسائل کاربردی. حضور خود ایشان در این سطوح مختلف فعال بوده‌اند.
 
پارسانیا تاکید کرد: شاید یکی از بهترین کارهایی که درباره باسکار صورت گرفته همان کار این دو دانشجوی ایشان است که من آن را به دانشجویان معرفی می‌کنم و همچنین بحث آندره سایر را قبل از این‌که ایشان ترجمه کند چند دوره تدریس می‌کردم اما توجه ایشان به رئالیسم انتقادی هم به عقبه‌هایشان برمی‌گردد در مقابل مکتب انتقادی فرانکفورت. شاید نسبتی که با باسکار دارند که در بحث من قال و ماقال نکته‌ای را گفتم که بعد دکتر داوری برگشتند و گفتند نکته درست و دقیقی است. باسکار یک عقبه هندی و عرفانی دارد و همانطور که در کارهای بعدی خودش را بیشتر نشان می‌دهد با آن عقبه عرفانی از این‌که یک نوع رویکرد اومانیستی مدرن که بخواهد قالب باشد مقاومت کرده است. هم اصل واقعیت و انتقاد را با توجه به این مسئله حفظ کرده و آقای افروغ روی این مسئله تاکید داشته‌اند و این مسئله ایشان را جذب کرده‌اند. لایه‌های عرفانی قضیه که با روحیه ایشان سازگار بود و همیشه این را بیان کرده‌اند که این ظرفیت مناسب است. از دانشجویان خودشان توقع داشتند که بحث را به حوزه حکمت اسلامی‌بکشانند. هیچ موقع این‌چنین نبود که این ضرورت و نیازی را که جامعه ایران دارد بخواهند از آن عبور کنند و آنچه که انتخاب کرده بودند احساس می‌کردند که مناسبت خوبی با این حوزه دارد و می‌تواند کمک کند.
 
این استاد با اشاره به اینکه به هر حال بحث نگاه فلسفی به حوزه علوم اجتماعی و عقبه کار رفتن امروز برای ما راحت و روان است گفت: امروز در دانشکده علوم اجتماعی  دانشگاه تهران دو واحد فلسفه علوم اجتماعی یا فلسفه و روش گفته می‌شود هرچند این فلسفه و روش خیلی وقت‌ها به جنبه‌های فلسفی‌اش تضعیف می‌شود اما موقعی که آن بحث‌ها  داشت وارد می‌شد و آقای افروغ به میدان آمده بود توجه به این‌ها یک نوع جرم بود در حوزه ادبیات علوم اجتماعی و سخت بود و ایشان کاملا افق گشایی می‌کردند و برای ما که در قم بودیم این‌گونه افراد در دانشگاه انگشت شمار بودند. قبلا درس‌ها پارسونزی پیش می‌رفت و بعد با کمک دوستان دانشگاه تهران کار جدیدی در این مسئله شد و کاملا رویکردی جدید به علوم اجتماعی موجود و درسطحی که دانشجو بتواند بکشد که این رویکرد پوزیتیویستی به عنوان علم مطلق نباشد و توجه به اینکه رویکردهای مختلفی که به علوم اجتماعی دارد. شاید از ناحیه آن محیط صلبی که یک فضای خاص علم اجتماعی مدرن بر ان قالب بود مقاومت خیلی زیادی شد نسبت به مسئله و بر ما خیلی سخت می‌گذشت و هیچ کتابی از کتاب‌های آموزش و پرورش اینقدر با مقاومت روبرو نبود.
 
پارسانیا گفت: افروغ در آنجا پشتوانه خوبی بود و دفاع خوبی کردند و الان خیلی فرق کرده است و حضور آقای افروغ در کمک کردن به این عبور و نوآوری با توجه به حریتی که ایشان داشتند به ما خیلی کمک کرد. آن حریت این بود که ایشان به جایگاه خودشان و به این‌که در این نظام تعین یافته بخواهند تعیینی بشوند خیلی راحت پشت پا می‌زدند و از آن عبور می‌کردند و خودشان را از آن حوزه پژوهشی‌شان خلاص کردند و همانطور که می‌بینید توانستند حدود 40 اثر خروجی  داشته باشند. به هر حال ورود ایشان در این مدت به قم یک همکار و همراه بسیار خوبی بود و آنجا پایگاهی برای ایشان شد که نسل خوبی با کارهای ایشان و آموزش‌های ایشان رشد پیدا کردند و تعامل و تعاطی خوبی بین حوزه‌های اندیشه‌ای علوم اجتماعی با عقبه‌های فلسفی شکل گرفته هرچند اینها هیچ بروزی ندارد و هیچ ظهوری در محیط آکادمیک نمی‌تواند پیدا کند یا حداقل سخت است. اما واقعا این‌ها بوجود آمدند و شکل گرفتند.
 
او ادامه داد: رشته فلسفه علوم اجتماعی حدود 6 سال است که دکتری در قم دارد. در دانشگاه تهران ارشد آن حدود 8 سال شکل گرفته است اما این‌که دکتری بیاید هنوز مقاومت وجود دارد. این تجربه خوبی است که ادامه کار افروغ است که بدون شک ایشان سهم عمده‌ای در این ادبیات دارند.
 
این استاد دانشگاه تاکید کرد: فلسفه علوم اجتماعی را با یک شکل بومی‌و افق گشا وارد شدن کار مهمی‌ است که انجام شده و خروجی این بحث‌ها را در حوزه نظر کار دوم است. در مباحث فرهنگ هم ایشان حوزه نظری خودشان را داشتند و نظریه پردازی بدون یک پایگاه و عقبه فلسفی داشتن اصلا یک حرف مهمل است و توهم است لذا افروغ هم در حوزه فلسفه علم محکم وارد شدند و هم توانسته‌اند در مباحث نظری نوآوری داشته باشند و بعد هم عملا به سوی طرح بردند و مسائل خاصی را در ذیل آنها مطرح کردند. برخی از کارهای ایشان نتیجه کار دانشجویانشان است که نتیجه کلاس‌هایشان است. امیدوار هستیم که صحت و سلامتی ایشان را داشته باشیم و نشاط علمی‌ایشان باشد و دوستان بتوانند از ان استفاده کنند.

او عنوان کرد: یکی دیگر از جاهایی که با دکتر همکاری کردیم جامعه المصطفی واحد تهران بود وقتی رشته فلسفه علوم اجتماعی دایر شد به موازات آن دانش اجتماعی مسلمین هم شکل گرفت که جامعه المصطفی چندین سال است که به همت دکتر افروغ و حضور جدی ایشان برگزار می‌شود و  دوره‌های دانشجویان خارج از کشور را دارد و بسیار آینده خوبی را در سطح جهان اسلام خواهد داشت یعنی چیزی که در سطح دانشگاه‌های ما نیست. در دانشگاه‌های ما وقتی دانشجویان با رویکرد فرهنگ اسلامی‌می‌آیند در حوزه علوم انسانی برای برگشتنشان یک مصیبت می‌شود اما این حوزه که جامعه المصطفی برقرار کرده بسیار نوآورانه و فعال و یک عقبه خوبی برای یک گفت‌وگویی در سطح جهان اسلامی‌برای متفکران است. برای شناخت متفکران که منحصر به فرد است و ایشان در این زمینه وقت گذاشته‌اند و می‌گذارند.

پارسانیا در پایان گفت: هیچ استادی حاضر نیست که در جایی که نه نامی‌و نشان دارد و حتی در تقابل با جاهای دیگر است اینچنین وقت بگذارد و این از ویژگی‌های منحصر به فرد ایشان است و تقدیر و تشکر نسبت به کارهای ایشان زمانی انجام خواهد شد که آثار و ثمرات ایشان در دهه‌های بعد خودش را نشان بدهد.

مانی کلانی نیز در ادامه این نشست به سابقه آشنایی خود با عماد افروغ اشاره کرد و گفت: سابقه آشنایی من به سال‌های 81 و بعد از آن در دانشگاه علامه به عنوان دانشجویی مطالعات فرهنگی برمی‌گردد که نظر من را نسبت به آنچه دکتر افروغ در رسانه‌ بودن و انچه در کلاس داشتند متفاوت کرد. نگاه ایشان به اندیشه‌های زردتشت برای ما جالب بود تا سال‌های 933 و 94 که ماجرای همین کتاب سه جلدی است که می‌خواستم آرای سیزده نفر از اندیشمندان ایرانی را بخوانم که جلد دوم آثار ایشان را خواندم.

او با اشاره به اینکه کسانی که می‌خواهند کنشگران اجتماعی باشند چه ویژگی‌هایی هویتی لازم است که داشته باشند افزود: با نگاهی به ارا افروغ باید دید کنشگری‌هایشان در سه سطح نظام اجتماعی، نظام سیاسی و نظام فرهنگی  چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟ بیشتر نقدم ایجابی است تا سلبی یعنی بر نگاه افروغ یک افق بیشتر یا دورتری را ببینم الزامات نگاه دکتر افروغ در حوزه کنش سیاسی- اجتماعی چه خواهد بود.

کلانی با اشاره به اینکه عماد افروغ جز آن دسته از روشنفکرانی است که به راحتی نمی‌توان منش فکری ایشان را ذیل عناوین ایدئولوگ انقلاب اسلامی‌ یا جامعه شناسی انتقادی طبقه بندی کرد توضیح داد: به بیان دیگر فهم اندیشه ایشان باید با توجه همزمان به سه ضلع اندیشه شخصیتی ایشان حاصل شود از یک طرف جامعه شناسی هستند مخالف دیدگاه پوزیتیویستی و پسامدرن، و از طرف دیگر ایشان سیاست‌ورزی هستند در حاشیه قدرت، که به حضور مقطعی و موقت در ساختار قدرت جمهوری اسلامی‌بسنده کرده‌اند. این دووجه البته با وجه سوم شخصیت ایشان آمیخته شده که تعلق ایشان و قرائتی که از روشنفکری دارند است. ایشان روشنفکری هستند که خود را دلبسته دنیای خنثی و بی اثر دانشگاهی نمی‌دانند در این سطح از روشنفکری خطاب ایشان توده‌هاست تا زبان بی زبان آنها شود. همچنین بعضی از هنجارها که لازمه عمل روشنفکری است مورد تاکید ایشان است هنجارهایی مانند لزوم درافتادن روشنفکران با واقعیتی که ایشان شبکه‌های ابقایی و القای قدرت می‌نامند. شبکه هایی که روشنفکران از خلال انها ابزار هژمونی و استیلای قدرت دولت می‌شوند اما ترکیب این سه جهت‌گیری کار ایشان را بسیار دشوار کرده است.
 
این انسان شناس با بیان اینکه منتقدان افروغ شامل کسانی می‌شوند که بر عینیت پوزیتیویستی تاکید دارند تا روشنفکران اصلاح طلب نسل سوم که اصلاح جامعه را تدریجی می‌دانند یا حاکمان مصلحت سنجی که به حفظ وضع موجود پایبندند عنوان کرد: اما به هر حال تقابل اندیشه افروغ با جهت‌گیری‌های به ظاهر واقع‌بینانه مذکور نشان دهنده وجه سوبژکتیو نظری و فلسفی فکر ایشان است؛ طرحی مبتنی بر تلفیق دین و سیاست. کلید واژه اصلی دکتر افروغ که هنوز عملی نشده و با واقعیت موجود سرناسازگاری دارد. طرح تلفیق دین و سیاست از دوره کوتاه 1357 تا 1363و در نهایت تا اواخر جنگ و اواسط دوره ساسانیان از زمان سقوط انها و سرونوشت ایران در دوره صفویان به منصه ظهور رسیده است. اما گویا چنین طرحی هنوز تمام و کمال گفته نشده و لذا چنین تلفیقی در فرایند تاریخی خود ناتمام مانده و تا به حال به آرمان‌های خود نرسیده است.

او با تاکید بر اینکه افروغ با اتکای به روش رئالیسم انتقادی فهم خاص خودشان را از هویت و هویت ایرانی را شرح می‌ دهند یادآور شد: فهمی‌ که در ضمن آن تغییر موقعیت دیالکتیکی در حرکت از آرمان و ایده به واقعیت و عینیت بسیار مهم است بنابراین انقلاب اسلامی‌م حصول این حرکت از آرمان به ایده و واقعیت است. بنابراین هم یک ربط بسیار وثیق و بسیار محکم میان ارزش‌ها، آرمان‌ها و باورهای نظری منتهی به انقلاب و خود انقلاب است و فاصله‌ای میان آرمان‌ها و محصول انقلاب یعنی نظام جمهوری اسلامی  وجود دارد که ایشان این فاصله را نقد می‌کند. بنابراین عماد افروغ جامعه‌شناس فاصله‌هاست. دکتر افروغ همیشه بر فاصله‌های میان آرمان و عمل تاکید می‌کنند. جامعه‌شناسی برخواسته از متن جامعه سنتی ایران  و در عین حال منتقد نسبت به دور شدن دولت و رویه‌های حکمرانان دولت از مردمان ایران زمین.

کلانی با بیان اینکه ایشان از هر اصول‌گرایی به اصول پایبندتر است و همین باعث شد که چهره‌ای متفاوت از هم نسلان خود داشته باشد تصریح کرد: لذا ایشان جز روش‌مندترین اندیشمندان علوم انسانی در ایران هستند به خاطر این‌که تلاش می‌کنند تمامی‌آنچه در ساحت نظر بدان تعلق وجودی دارند در ساحت عمل آن را محقق کنند و از انها تخطی نداشته باشند.

او گفت: ایشان مسیری را می‌گشایند برای سنتز بین ارزش های انقلابی و واقعیت انقلاب اسلامی. پس آورده روش‌شناسانه و هستی شناسانه ایشان می‌تواند کمک کننده دلسوزان انقلاب اسلامی‌ باشد تا با باز تعریف هویتی متفاوت برای اراده‌های انقلابی عامل به تغییر به آنها کمک کند آرمان‌های ان انقلاب را در واقعیت دشوار کنونی از نو محقق سازند.

کلانی با بیان اینکه ایشان با ورز دادن عاملیتها در رابطه با ساختار عاملیت در جستجوی اراده‌ها و عاملیت‌هایی هستند که بتوانند ظرفیت‌هایی غیر تمرکزگرایانه متناسب با مظروف جمهوری اسلامی‌شکل بدهند عنوان کرد: در این مسیر ایشان دو شرط مهم را مطرح می‌کنند که در کتاب دو جلدی آمده است. یکی شرایطی جغرافیای- تاریخی که میزان توانایی عاملیت‌ها را تعیین می‌کند و دوم قدرت ساختارهای موجود در ایجاد مانع و محدودیت که یک برگشت بحث رابطه و ساختار است. اما فراتر از این دو قید ایشان متاثر از نظریه‌پردازان رئالیسم انتقادی است. به تعبیر روی باسکار مسئله این نیست که بهشت محقق می‌شود یا نمی‌شود بلکه مهم این است که چه وقت و کجا چنین اتفاقی می‌افتد. 

کلانی با بیان اینکه در سطح نظام سیاسی افروغ تعریف نوعی رابطه دیالکتیک بین مردم و مقام رهبری برایشان بسیار مهم است توضیح داد: از نظر ایشان بازیگران سیاسی شورانگیز و آرمان‌خواه با شکل دادن چنین زمینه‌ای از اعتماد و صداقت از خلال میانجیگری برای صلح و آشتی ملی میان دو سوی امر دیالکتیک، یعنی دو قطب رهبری و مردم یا قدرت‌های اجتماعی و سیاسی می‌تواند روابط میان رهبری و مردم را به سمت موازنه در ساخت و تعادل به پیش ببرد.

او یادآور شد: اما در سطح نظام فرهنگی، کنشگرانی می‌توانند فضایی را تهیه و عملیاتی کنند که در بستر ان تحمل شنیدن سخن حق، استعداد برای کوتاه آمدن و رسیدن به یک قول ثوابتر و جامع‌تر فضلیتهای اخلاقی شمدره می‌شوند. که به دست آمده این ویژگی نه در جدل بلکه در گفت‌وگو محقق می‌شود. از نظر ایشان مهمترین قاعده گفت‌وگو این است که درک خود را مطلق نپنداریم و بیش از تلاش برای اقناع دیگران بکوشیم به دلیل خطادار بودن محتمل شناخت خود خود را قانع کنیم که می‌شود از اشتراکات بستری برای گفت‌وگو بر سر اختلافات و تفاوت‌ها بسازیم.

کلانی گفت: در سطح نظام اجتماعی در راستای ایده نظریه و عمل در ایشان آنچه مورد نظر نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی‌مثلا درباره مدل غیر متمرکز و اداره کشور است، لازم بدانید که هیچ‌گونه القا و ابقای شبکه قدرت مردم نیز با من مطلوب نظریه پردازان قدرت اشتراک نظر داشتند که در این زمینه فقط دکتر پیران را دیدم که اینچنین باشد.

این انسان شناس با بیان اینکه از نظر افروغ دانش زندگی مردم یا معرفت در زمینه آنهاست افزود:  به این صورت است که حلول هستی شناسی ادم شکل می‌گیرد یعنی ضمن عمل به سه دستور بالا یعنی اگر دیالکتیک بین رهبری و مردم شکل بگیرد شرایطی فراهم می‌شود که خداوند هم به طور تکوینی در تحقق اراده خداوند به انسان کمک کند و شرایط را فراهم کند تا امکان شنیدن سخن حق مهیا شود.

کلانی در پایان عنوان کرد: اما پرسش این است که کدام گروه یا شهر از مردم یا جامعه آماده‌اند که دیالکتیک بین رهبری و مردم را شکل بدهند؟  آیا باید اولویت بندی کرد یا همه اقشار و اصناف شکلی از انگیزه و امید دارند که آن دیالکتیک شکل بگیرد؟ تا مشارکت غیر متمرکزگرا را با مسئولان عملیاتی کنند؟