شناسهٔ خبر: 10651 - سرویس دیگر رسانه ها

محمد بقایی‎ماکان: ایران، موتور محرکه زبان فارسی در منطقه است

محمد بقایی‎ماکان با اشاره به هجمه‌های صورت گرفته در طول تاریخ علیه زبان فارسی به ردپای فرقه ضاله بهائیت اشاره کرده و گفت:‌ برخی از نوگرایان که به اصالت‌های فرهنگی و ارزش‌های ادبی واقف نبوده نیز دنباله‌رو این فرقه شدند.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از تسنیم؛ محمد بقایی‎ماکان تاکنون 73 اثر تالیف و ترجمه نموده که اکثرا منتشر شده و تعدادی در دست انتشار است. وی درباره زبان فارسی گفت: در طول تاریخ هر آنچه که دارای قدمت بیشتری بوده به طور طبیعی به دلیل گذر زمان فرسودگی بیشتری دیده و از دوسو لطمه‌های بیشتری چه به طور طبیعی و چه از سوی عوامل غیر طبیعی دیده است،‌ زبان فارسی نیز مصداق همین تعریف است، زیرا از دورترین ایام که آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم می بینیم که بنا به دو دلیل یاد شده دچار تغییرات و گاه مورد حمله‌هایی تا حد منسوخ شدن قرار گرفته است،‌ برخی از تغییرات زبان فارسی که تا پیش از ورود اعراب از آن آگاهیم،‌ به صورت طبیعی انجام شده تا به زبان دری ختم شده است. این زبان در طول حیات خود به خلاف دیگر زبان‌های بزرگ که در دنیا رایج می‌باشند، تغییر چندانی نیافته است،‌ برای مثال امروز،‌ سروده‌های شاعران هزار سال پیش از این مانند سنایی، فردوسی، منوچهری را به سادگی می‌توانیم دریابیم، حتی این اشعار آنقدر ساده و روانند که زبان آنقدر بدون تحول مانده که کودکان دبستانی هم مشکلی برای فهم آن ندارند.

زبان فارسی در دوره عباسیان به شدت مهجور ماند

اما همین زبان در طول حیات خود مورد حملاتی هم بوده است،‌ از جمله اینکه در اوایل دوره حاکمیت عباسیان به شدت مهجور افتاده بود،‌  تا آنجا که دستگاه خلافت امور سررشته‌داری را با زبان عربی پیش می‌برد و هم‌چنین امپراطوری بزرگ اسلامی بر بنیاد این زبان حرکمت می‌کرد و گردانده می‌شد، بنابراین زبان عربی جنبه‌ای نیمه جهانی یافت و بسیاری از بزرگان فرهنگی، دانشمندان و نویسندگان ایرانی آثار خود را به این زبان پدید آوردند،‌ حتی کسانی مانند سهرودی و ابوریحان بیرونی و حمزه اصفهانی که آثارشان اصالتا‌ً درباره فرهنگ و هویت و تاریخ ایران است،‌ به زبان عربی است.

این سلطه فرهنگی سبب شد که تا چند قرن زبان فارسی نتواند چنانچه باید به جلوه درآید، تا آنکه تحت تاثیر نهضت‌های ایرانی مانند معتزله و شعوبیه از استتار بیرون آمد، و رفته رفته زبان شاعران و نویسندگان به فارسی‌نویسی میل کرد، درخشش زبان فارسی به جایی رسید که سلاطین ترک‌نژاد که بر ایران حکومت می‌کردند، مانند غزنویان و سلجوقیان از مروجان زبان فارسی و گویندگان این زبان شدند.

وقتی سخن از گستردگی زبان فارسی می‌کنیم نباید فراموش کرد که این زبان در یک وسعت عظیمی که یک سوی آن تا پشت دیوارهای چین و سوی دیگر تا مرز یونان و از دیگر سو تا مرز روسیه و از جنوب تا مصر نفوذ داشته است، بنابراین بخشی از این تغییر و تحولات در این مناطق رخ داده است. اما پس از تغییراتی که به لحاظ سیاسی شرق اسلام به دلیل نفوذ استعمار انگلیس پیدا کرد،‌ اختلافاتی در کاربرد زبان فارسی پیش آمد که شرحی بسیار دراز دامن دارد، به طور مثال در شبه قاره وقتی با از بین رفتن تیموریان هند و روی کار آمدن استعمار انگلیس زبان فارسی جای خود را به زبان انگلیسی می‌دهد‌، به تدریج زبان فارسی مانند آتش، زیر خاکستری که بر اثر این تغییرات به وجود آمده قرار می‌گیرد، اما اخگرهای آن هم چنان گه‌گاهی در فضای فرهنگی شبه قاره نمودار می‌شود و شاعرانی مانند بیدل دهلوی،‌ اقبال لاهوری و... چهره می‌نمایند که آثارشان از بزرگترین ذخائر فارسی است.

نمونه چنین رفتاری با زبان فارسی در خود سرزمینی که ما امروز به لحاظ جغرافیایی به نام ایران می‌شناسیم،‌ نیز رخ داد،‌ به این معنا که برای مثال در برخی از استان‌های ایران که تحت حاکمیت سلاطین ترک زبان قرار گرفت،‌ مردم بر اثر حاکمیت موجود، رفته رفته زبان فارسی خود را تغییر دادند،‌ در حالیکه تا همین 5 قرن پیش این‌ها به زبان فارسی تکلم می‌کردند و می‌نوشتند.اما پس از آن به  آذری یا زبان باستان آذربایجان که معروف به زبان تاتی و هرزنی است سخن می‌گفتند. امروز حتی مردم در برخی از روستاهای آذربایجان که دیرتر با مدنیت نوین آشنا شده‌اند و وسایل ارتباطی دیرتر به آن مناطق راه پیدا کرد، به این زبان صحبت می‌کنند و همان طور که در تحقیقات متعدد ثابت شده است،‌زبان آذری باستان زبانی بوده است که در واقع باید آن را یکی از شاخه‌های درخت زبان فارسی به شمار آورد که به ثبت ملی هم رسیده است.

بهائیت به دنبال تغییر خط فارسی بود

از زمانی که اندیشه‌ای بنام تجدد‌طلبی پس از افتتاح دارالفنون در ایران پدید آمد، و  تغییراتی به لحاظ ادبی در کشورهایی دیگر مانند ترکیه شکل گرفت،‌ برخی با در نظر گرفتن مشکلاتی که در خط مرسوم و موسوم به عربی‌، مشاهده می‌شد،‌ بنا بر آن شدند که تغییر خط فارسی را مطرح کنند،‌ این گروه هم شامل برخی از اندیشمندان و زبان شناسان بود که اتفاقا‌ً در طیف چهره‌ای وابسته به مسائل فرهنگی قرار داشتند،‌ برای مثال احمد کسروی از کسانی بود که بر این اندیشه بسیار پای می‌فشرد و هم چنین فرقه بهائیت نیز متمایل به چنین تغییری بود،‌ اما در دوره‌های بعد نیز برخی از نوگرایان که به اصالت‌های فرهنگی و ارزش‌های ادبی واقف نبوده‌اند و گرایش کافی به سنت‌ها و اصالت‌های فرهنگی نداشته‌اند، نیز زیر این دیگ را تاباندند. ولی نهایتاً این سلیقه راه به جایی نبرد، زیرا نه تنها ادبیات فارسی دارای ظرایف و ریزه‌کاری‌هایی است که با تغییر این خط تمامی آن ها از دست خواهد رفت، بلکه موجب از میان رفتن هنرهای مختلف که برآمده از خط فارسی است،‌ خواهد شد. از جمله خوشنویسی‌های مختلف که صورت گرفته و بسیاری از نقوشی که بر اماکن باستانی و مذهبی وجود دارد.

تغییر خط یعنی از بین بردن تمامی ارزش‌های زبان فارسی

نکته‌ای که در این جا بسیار قابل تامل است، اینکه برخی می‌پندارند که این خط،‌ عربی است در حالی که بر اساس شواهد مختلف خط کنونی که در زبان فارسی مرسوم است،‌ از ابداعات هنرمندان و ادیبان و دانشمندان ایرانی است که هم نقطه‌گذاری این خط به وسیله آن‌ها صورت گرفته و هم شیوه های مختلفی که اکنون مرسوم است، مانند شکسته ،‌ شکسته نستعلیق‌، نستعلیق‌، بنایی و امثال آن.تماما از ابتکارات و ابداعات چهرهای ایرانی است که نمونه و مانند آن را در میان دیگر کشورهای اسلامی نمی‌توان یافت. بنابراین تغییر خط کنونی یعنی از بین بردن تمامی ارزش‌هایی که ذکر شده است.

البته باید توجه داشت که برخی دگرگونی‌هایی در خط داده شده در حقیقت نوعی به کارگیری ظرابف هنری است که نمی توان آن را تغییر در خط دانست؛ در کار رسانه‌ای و هم چنین در کار تبلیغات، برای هر مفهومی نوعی نگارش وحود دارد که در زمینه‌های دیگر کابرد ندارد،‌ برای مثال وقتی از موضوعات ‌اندیشمندانه و فلسفی صحبت می‌شود، معمولاً بهترین تنوع خطی که انتخاب می‌‌شود، نستعلیق است. ولی جایی که از موضوعات هنری‌، شعر و نقاشی و امثال این ها صحبت در میان است خط شکسته کاربرد بیشتری دارد،‌ این‌ها را نمی‌‌توان تغییر خط نام داد. تغییر خط یعنی اینکه تمام حروف به گونه‌ای نوشته شود که اکنون در کشورهای آسیای میانه که به سیریلیک معروف است و یا در ترکیه به الفبای لاتین برگردانده شد.

بقایی در پاسخ به جایگزین کرد زبان انگلیسی برای رشد بیشتر علمی کشور به گمان بعضی افراد گفت: هر آنچه که در جهان هست و ما می‌یبینیم و یا به قول ابوریحان هر آنچه که نور آفتاب بر آن تابیده می‌شود، دارای هویتی است، این هویت را اگر شما از آن چیز خواه عینی باشد یا ذهنی، بگیرید،‌ یعنی اینکه آن چیز دیگر وجود ندارد، زیرا هر چیز موجود دارای صفت است، آن صفت اگر گرفته شود،  آن چیز بی صفت می‌شود و هر چیز بی صفت و بی هوبت یعنی ناموجود. یک سرزمین و یک جامعه نیز چنین است بارزترین هویتی که بر یک جامعه حاکم است زبان آن جامعه است. اگر زبان ملی آن جامعه را از آن مردم حذف کنیم، مردم بی هویت می شوند و چیزی که بی هویت شد، یعنی معدم است برای همین است که مرحوم  مطهری با بیان گفته معروف خلیفه دوم مبنی بر اینکه «وقتی ایران را فتح کردیم‌، باید زبان فارسی و فرهنگی ایرانی نیز باید از میان برود، زیرا فقط یک کتاب برای ما کافی است. اگر چناچه شما زبان را حذف کنید در واقع ظرفی که حامل فرهنگ یک کشور است و فرهنگ کشور به عنوان مظروف در آن جای می گیرد، از بین می‌رود . این جاست که اهمیت زبان به عنوان یک هویت اصلی که تکیه بر آداب، رسوم، فرهنگ و تاریخ دارد‌ و همه چیز را در خود حمل می کند، از بین می رود.

باید توجه داشته باشیم که اهمیت شاهنامه در تنومند بودن رستم نیست، اهمیت شاهنامه در زبان فارسی است بنابراین باید توجه داشت که اندیشه فردوسی و نگرش و نگاه او به هسته مرکزی و پایه اصلی هویت ایرانی بوده و او می‌دانسته چه می‌کند.

وی در مورد هجمه‎هایی‎ که امروزه به زبان فترسی وارئد می‎شود گفت: ما یک مشکل بزرگی در مدیریت فرهنگی کلان داریم که توجه شایسته‌ای به آن نمی‌شود، مسئله قوم‌گرایی است، این‌ها به دلیل تبلیغات مسمومی که از سوی کشورهای معاند چه در غرب و چه در شرق و چه برخی از همسایگان ما که از شوروی سابق جدا شده و به صورت کشوری مصنوعی اکنون بر نقشه جغرافیایی، سرزمین واحدی را تشکیل می‌دهند،‌ است،‌ هم‌چنین به دلیل اینکه قبلاً بخشی از سرزمین ایران محسوب می‌شده و طبق عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شده‌اند،‌ زبانشان با زبان بخشی از کشور ما یکسان است،‌ بنابراین از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای تلویزیونی متعدد و عوامل مخربی که در ایران دارند،‌ سهم قابل توجهی در دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی دارند.

کتاب‌هایی با مجوز ارشاد  منتشر شده‌اند که مولوی و نظامی را بیرون از فرهنگ و زبان ایرانی می‌دانند

شوربختانه مدیران وزارت ارشاد در گذشته به دلیل عدم آگاهی کافی به این مسائل به خصوص در حوزه بررسی کتاب،‌ حتی مجوز انتشار آثاری را در این زمینه صادر کرده که مثلاً در  آن ها گفته می‌شود که مولوی، نظامی و ... بیرون از فرهنگ ایرانی هستند و ربطی به این زبان و فرهنگ ندارند. همین مشکل را ما در مورد خلیج فارس داشتیم که روزگاری آن را با اشتیاق تمام خلیج دوستی و امثال این ها نامیدیم و امروز که عرب ها نام آن را از طریق قوی‌ترین موتورهای رایانه‌ای تحریف می‌کنند و بسیاری از روزنامه های بزرگ جهان را تطمیع با پول نفت تطمیع کرده‌اند که نام جعلی برای آن به کار ببرند‌، تازه به این صراحت افتادیم که تلاشی کنیم تا این فکر بی اساس در جهان قوت نگیرد.

همین قضیه اکنون در مورد زبان فارسی و عوامل خریداری شده دشمنان فرهنگ و زبان فارسی در جهان که برخی درست بیخ گوش ما هستند،‌دیده می‌شود و این انتقاد بر مدیریت کلان فرهنگی کشور وارد است که آنچنان که باید به این مسئله توجه کافی ندارد و حتی نشریاتی که در استان‌های آذبایجان در دفاع از زبان فارسی و فرهنگ فارسی منتتشر می‌شوند، اجازه پخش سراسری در کشور ندارند، در حالیکه این نشریات باید مورد حمایت وزارت ارشاد قرار بگیرند و بیش از همه نشریات به آن‌ها توجه شود.

وی درباره عوامل داخلی در تهدید زبان فارسی اشاره کرد و گفت: تردیدی نیست ما بزرگترین مشکلمان به لحاظ توجه به زبان ملی یعنی زبان فارسی از خودمان است، این موضوع دو دلیل بزرگ دارد،‌ دلیل اول این است که ما اهل ساختن، تولید کردن، اختراع و ابداع نیستیم و چون نیستیم، بنابراین کسانی که مصنوعات صنعتی و فکری را تولید می‌کنند، خودشان نام مورد علاقه خود را یا اسامی که در زبان غربی کاربرد دارد،‌ را به جهان تحمیل می‌کنند که ما در واقع به عنوان بخشی از این جهان ناچاریم که آن‌ها را بپذیریم، چون برای حرف زدن و ارتباط با دیگران نیاز به کلمه داریم و این کلمه را ناچاریم استفاده کنیم،‌ اگر روزگاری به کسی می‌گفتیم که سلام انتظار داشتیم که به دنبالش بشنویم «سلام‌العلیکم حتی مطلع فجر»  اما امروز همان افراد دیروز روزنامه مجبور هستند،‌ کلمانی مانند پسوورد، فوروارد، اینترنت و ... را به کرات به کار ببرند بنابراین  ظعف بزرگ ما در همین عدم تولید کردن است، خواه تولید در حوزه عینی، خواه ذهنی.

و اما مشکل دیگر‌، در کشوری که در رسانه ملی‌اش علنا گفته می‌شود که زبان فارسی مخصوص دوزخیان است و زبان عربی مخصوص بهشتیان‌، یا در کشوری که در مشهدش که متبرک به حرم امامرضا(ع) است‌، تصاویری از فردوسی توسط سازمان زیباسازی شهر بر دیوارها نصب می‌شود و بعد از چند روزی با پمپ رنگ سفید می‌شود،‌ در کشوری که آثار باستانی‌اش که نشان از هویت ملی و زبان فارسی دارد به درستی حفظ نمی‌شود، چه انتظاری می توان از جوانی گیسو بلند که مخاطب ثابت برنامه‌های ماهواره‌ایست داشت که به هویت ملی و بارزترین وجه آن یعنی زبان فارسی توجه داشته باشد، مثال‌هایی از این دست به اندازه یک کتاب هزار برگ برای گفتن دارد.

زبان فارسی اهمیت و اقتدار پیشین خود را کاملاً از دست داده است

زبان فارسی اهمیت و اقتدار پیشین خود را کاملاً از دست داده است،‌ در رسانه ملی ما می بینیم که از یک طرف عنوان می‌کنند،‌ زبان فارسی را پاس بداریم ولی ازسوی دیگر اگر یک کارشناس زبان فارسی به این کانال‌ها گوش کند، بدون شک در انتهای شب باید یک غلط نامه مفصل درباره اشتباهات مختلفی که از سوی گویندگان،‌ نویسندگان و مجریان در سراسر کشور پخش می‌شود،‌ در دست داشته باشد.

وی درباره حفظ هویت زبان فارسی در کشورهای همسایه گفت: آن چیزی که ما به آن ایران فرهنگی عنوان می‌دهیم، سرزمینی به وسعت ده میلیون کیلومتر را شامل می‌شود، هر جا که نشانی از سده، مهرگان و نوروز است،‌جزو این سرزمین محسوب می‌شود،‌ برای نمونه در کشمیر اکنون آتشکده‌های دوره ساسانی را می‌بینید، در <ذربایجان یادگارهایی از دوران صفویه و ...، بنابراین در تمام این مناطق فرهنگ ایرانی از طریق زبان فارسی به نوعی حضور پیدا کرده است، در هنگ کنک یک کارخانه نوشابه‌سازی اسم «نوشی»‌وجود دارد،‌ این نشان می‌دهد که زبان فارسی به شرق دور نیز راه یافته است،‌ ما می‌دانیم که این زبان روزگاری در بسیاری از مناطق چینی به صورت عادی رسمی شده و امروز در برخی نقاط چین نوروز را جشن می‌گیرند و زبان فارسی هم بینشان رواج دارد، در هند، پاکستان، افغانستان و دیگر سرزمین‌هایی که در این حوزه قرار می‌گیرند نیز چنین است و موتور محرکه این فرهنگ و زبان در ایران است‌، ولی متاسفانه فعالیت‌های لازمی که باید برای تقویت این زبان و فرهنگ صورت گیرد،‌  مانند بسیاری از فعالیت‌های دیگر مطلقاً چشمگیر نیست، نه تنها چشمگیر نیست، بلکه در حد بسیار قابل انتقاد نیز هستند‌.

خانه‌های فرهنگ ایران هیچ فعالیت چشمگیری ندارند

اکنون در پاکستان یک فصلنامه به زبان فارسی از سوی سفارت ایران و مرکز مطالعات فارسی منتشر می شود، که در حقیقت بیشتر مخرب زبان فارسی است و هیچ نظارت کافی روی این نشریه وجود ندارد، یا از این گذشته در تمامی شهرهای بزرگ پاکستان مانند لاهور‌، کرانچی و ... ایران دارای خانه‌های فرهنگ است  که از قبل از انقلاب بوده و پس از انقلاب هم کار کرده است،‌  اما هیچ فعالیت چشمگیری در آن‌ها صورت نمی‌گیرد.

کار به جایی رسیده که رئیس کنونی فرهنگستان زبان و ادب فارسی زمانی که ریاست مجلس را برعهده داشت،‌ گلایه شدیدی کرد و گفت، رایزن‌های فرهنگی ما زمانی که به محل ماموریت خود می‌روند، هیچ آگاهی نسبت به آن محل ندارند و زمانی که باز می‌گردند،‌ آگاهی اولیه نیز کاهش یافته است‌، بنابراین باید نتیجه گرفت که مدیریت کلان فرهنگی ما در بسیاری از زمینه‌ها دارای نقص‌هایی است که همه این‌ها ناشی از عدم تجربه،‌دود چراغ نخوردن و عدم مشورت با ساکنان کوی معرفت است.