فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: مهدی گلشنی عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف و رئیس اسبق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خصوص چالشهای آموزش عالی در ایران با «فرهنگ امروز» به گفتوگو نشست که در ادامه میآید.
در حال حاضر بحث از بومی سازی علوم انسانی در جامعهی علمی کشور بسیار زیاد است، نظر شما دربارهی بومی کردن این علوم چیست؟
بله، دربارهی آن زیاد بحث میشود؛ اما متأسفانه بحثها خیلی صوری است. وقتی صحبت از علوم انسانی و تحول علوم انسانی میشود چیزی که اول از همه به ذهن متبادر میشود این است که قرار است علوم انسانی روز را برچینند و جای آن علوم انسانی اسلامی بگذارند؛ یعنی با تمام علوم انسانی غربی خداحافظی کنند. این تلقی اشتباهی است؛ زیرا آنها کارها و فعالیتهایی در این زمینه کردهاند و تجاربی در زندگی بشری کسب نمودهاند که باید آن را عالمانه مورد بررسی و نقد قرار داد. ما پیمانههایی داریم که باید آرای خود و دیدگاه آنها را در این حوزه با هم بسنجیم، آنچه را که با جهانبینی و ارزشهای ما مطابقت دارد، بپذیریم و آنچه را که با این امور در تقابل است، نپذیریم. همانطور که خود غربیها نیز وقتی خود را نقد میکنند، بسیاری از چیزهای مورد انتقاد خود را کنار میگذارند، ما نیز باید چنین برخوردی داشته باشیم. نکتهی مهم این است که مسائل فرهنگی نیاز به ظرافت دارد، فرهنگ یک امر تحمیلی نیست. اینکه گفته شود فلان اقتصاد را کنار بگذاریم و به جای آن فلان را درس بدهیم، این روشی کارآمد نیست، بلکه باید با زبان علمی ورود پیدا کنیم و اشکال آنها را مطرح و راهحل آن را نیز عنوان کنیم. این روند اصلاح مدنظر من است و تأثیر آن بیشتر خواهد بود. در برخوردها باید احساس شود که از طرف مقابل چیزی سازگار با جهانبینی و ارزشهای اسلامی به دست میآید؛ اما متأسفانه در این باره چنین احساسی وجود ندارد.
البته باید گفت که این تا حدی به خاطر جهل است و غفلت از نقطهضعفهایی که بخشهایی از علوم انسانی غربی داشته است. باید با استدلال علمی و منطقی گفته شود که نتیجهی علوم انسانی فعلی این است که بشر بیشتر به سوی مادیت رفته است، حجم بزرگی از بیعدالتیها و اقدامات در جهت نابودی انسان صورت گرفته است، فاصلهی فقر و غنا زیاد گشته است، بیاخلاقی بیشتر شده است، گفته شود که این چه علمی است که محصول آن این معضلات است. تحول در علوم انسانی لازم است؛ اما کارهایی که تاکنون در کشور ما انجام شده، بیشتر صوری بوده است و کمتر بهصورت علمی و جدی به این امر پرداخته شده است.
همچنین، اینکه ما یک سلسله سرفصلها را حذف کنیم و سرفصلهای جدیدی را جایگزین آنها کنیم بدون اینکه نیروی انسانی مناسب آن را تربیت کرده باشیم، کار را بیشتر با مشکل روبهرو ساختهایم، من این را بارها گفتهام. سال اول انقلاب که خدمت امام رسیدیم، در متنی که در خرداد 58 در حضور ایشان خوانده شد این آمده بود که اسلامی شدن باید در مقیاس کوچکی پیاده و سنجیده شود و اشکالات آن رفع گردد و سپس آن را تعمیم بدهیم. هرچه در این سیوچند سال پیشتر رفتهایم من بیشتر به این سخن آن روز که خدمت امام عرض شد، رسیدهام.
لازمه تحول در علوم انسانی و اشاعهی فرهنگ اسلامی ظرافت است. با بخشنامه نمیتوان این کار را به نتیجهی مثبت رساند. اینکه فکر کنیم با برگزاری کلاسهای فرهنگی و ارائه یک سلسله درسهای خشک و بدون جاذبه، میتوانیم مطالبی را به مخاطبان خود القا کنیم، اشتباه است، با این کار بیشتر دافعه ایجاد میشود. بنده معتقدم در این جهت ما موفق نبودهایم. لازمهی این امر، یک بررسی میدانی جامع توسط اساتید جاافتاده و باتجربه است که اولاً وضعیت فکری جامعه را بسنجند، ثانیاً ببینند تأثیر این علوم در جامعه چه بوده است و به چه طریقی میتوان برای جایگزینی این علوم جاذبه ایجاد کرد، ولی صرف بخشنامه و تغییر سرفصلها تا زمانی که رسانههایی چون رایانه و اینترنت با برنامههای جاذب موجود است، مشکلات حل نمیشود.
پس به اعتقاد شما فضا هنوز آمادهی این تحول در حوزهی علوم انسانی نیست؟
بله، همین طور است، شرایط هنوز مهیا نشده است. باید نیرو تربیت کرد، باید یک یا دو سال در تلویزیون با برنامههایی جامع، بستر را در جامعه آماده کرد، البته برنامههایی که واقعاً جاذبه داشته باشد و تبلیغی صرف نباشد. سلسله کارهایی نیز در این باره لازم است که مستلزم مطالعه، بحث و بررسی دقیق است که باید توسط اساتید حوزههای مختلف علوم انسانی انجام شود تا مسیر اصلاح شود.
نیرویی که اشاره داشتید هنوز تربیت نشده است، باید چه مشخصههایی داشته باشد؟
نیرویی است که اولاً به علم روز آشنا باشد تا بتواند با طرف مقابل حرف بزند، ثانیاً بهاندازهی لازم با تفکر اسلامی آشنا باشد. ما به چنین نیروهایی نیاز داریم، ولی متأسفانه در شرایط فعلی چنین نیروهایی بهاندازه کافی تربیت نشدهاند، بهعنوان مثال نمیتوان بدون مقدمه به سراغ فلسفهی اسلامی رفت و برای دانشجویان از آن سخن گفت، در چنین شرایطی از کلاسها استفادهی مفید نخواهد شد، چنانکه مکرراً میشنویم که بسیار کلاسهای اینچنینی برگزار میشود ولی مورد استقبال دانشجویان قرار نمیگیرد. برای این کار به هرکس اجازه دادهایم که بهعنوان مدرس مطالب را عنوان کند، درحالیکه اگر مطلبی ناقص بیان شود در واقع آن مطلب را خراب کردهایم. مطمئن باشید اگر مطلبی جاذبه داشته باشد مخاطبِ خود را به سمت خود میکشد. اینکه یک قانونی را وضع کنیم و بدون هیچ مقدمهای واحد فرهنگی راه بیفتد، کاری که در 2-1 سال اخیر انجام شده است، راه به جایی نمیبریم.
یکی از بحثهایی که دربارهی آموزش عالی مطرح است، این است که با این حجم مقالات، چرا هیچ تغییری در بطن جامعه رخ نمیدهد، نظر شما در این باره چیست؟
علت آن این است که ما به صورت قضایا بیشتر از حقیقت اهمیت میدهیم و به کمیت بیشتر از کیفیت چشم داریم. قرآن بسیار زیبا برای ما مثال آورده است: «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً»، چهبسا یک گروه کم که بر افراد بسیاری غلبه کردهاند.
در حال حاضر محیط ما یک محیط کمّی و مادی شده است. ممکن است ما یک عالم داشته باشیم که همان یک نفر باعث خوشنامی ما در جهان شود، ولی ترجیح دادهایم که تعداد مقالات زیاد شود و مهم هم نیست که کیفیت آنها چه باشد. اهمیت اشخاص نیز بر همین مبنا تلقی میشود. عدم توجه به کیفیت، ظاهرنگری، مجازنگری و دوری از حقیقتجویی عواملی هستند که امروزه حاکم بر فضای علمی کشور شدهاند و این امر بهراحتی در محیطهای دانشگاهی ما قابل لمس است. برای جامعهی علمی ما تعداد مطرح است، فلانی دانشمند تلقی میشود، چون دارای تعداد زیادی مقاله است؛ اما ما باید دقت داشته باشیم و ببینیم او در محیط خود چه اثری داشته است، در جامعهی خود چه تحولی ایجاد کرده است و یا در علم چه نوآوری داشته است؟ آیا او نیازی از نیازهای جامعه خود را رفع کرده است؟ اگر بخواهیم تغییر اساسی در کشور و جامعه رخ دهد، باید این ارتقا و علو مملکت، نقطهی توجه اهل علم کشور باشد، ولی من این را در کشور خودمان بهاندازهی کافی نمیبینم.
زمانی علم برای خودش تقدس داشت و آن را به خاطر ذات علم یاد میگرفتند، ولی متأسفانه میبینیم که امروزه بسیاری آن را برای مقام و پول میآموزند، علم وسیلهی شهرت شده است. شما این را در دانشمندان اصیل گذشته نمیبینید حتی در دانشمندان اصیل فعلی هم در جهان غرب نمیبینید. باید با این تفکر مبارزه شود و البته مقصر هم خود دانشگاهیان هستند. عمدتاً خود دانشگاهیان این را قبول کردهاند و خودشان هم چوب آن را میخورند، ولی متأسفانه بسیاری متوجه این مطلب نیستند. یک حالت انفعال در دانشگاهها و دانشگاهیان در مورد مسئلهی توجه به کیفیت وجود دارد که اثر آن قابل لمس است و این خود زمینهی مشکلات بعدی در آینده خواهد شد.
یعنی شما در این زمینه اساتید را مقصر میدانید؟
بله، زیرا عمدتاً اساتید منفعل بودهاند. وزارت علوم نیز گاهی اوقات بیخاصیت بوده و حتی به نحو ضررگذار عمل کرده است، ولی اینکه علو جامعه و تغییر وضعیت فعلی و نیز مبارزه با ناهنجاریها مورد توجه اساتید باشد، وجود ندارد. در دانشگاهها بهراحتی تخلفات صورت میگیرد، درحالیکه اساتید نباید به هیچ قیمتی تخلفات را بپذیرند و یا آنها را تحمل کنند، بهویژه برای کسانی که در حوزههای علمی و فرهنگی در حال فعالیت هستند. البته ذکر این نکته نیز مهم است که اساتید کمتر طرف مشورت بودهاند و شاید همین امر منجر به منفعل شدن آنها در امور علمی و دانشگاهی شده است.
شما عنوان داشتید اساتید منفعل شدهاند، منظور شما حساس نبودن آنها در حوزهی فعالیت خود و جامعه است؟
بله، انفعال به این جهت که حساسیت لازم را ندارند؛ مثلاً در برابر بخشنامهی اشتباهی که ممکن است ابلاغ شود، حساس نیستند. حالت پویا در محیطهای دانشگاهی وجود ندارد، خلافهای زیادی صورت گرفته است، ولی هیچ مخالفتی از طرف دانشگاهیان ابراز نشده است. البته منظور من مسائل سیاسی نیست، بلکه مسائل صرفاً دانشگاهی و علمی است. قبح بسیاری از خلافهایی که روی میدهد، از بین رفته است. قبل از انقلاب در دانشگاه ما یک استاد بود که با یک شرکت همکاری داشت، خیلی راحت با او برخورد شد و گفتند یا باید شرکت را انتخاب کنید یا دانشگاه را. حالا اینگونه امور خیلی عادی شده است و هیچ برخوردی با آنها صورت نمیگیرد. بعضی از افراد هیئت علمی خیلی جاها هستند و در هیچ کجا بهطور دقیق به کارها نمیرسند. متأسفانه چندشغله شدن دامن دانشگاهیان ما را نیز گرفته است. البته جسارت به همه نمیکنم، ولی دانشگاهیان بهاندازهی کافی فعالانه با این قضایا برخورد نکردهاند. منظور این نیست که خصومت کنند، خیر، بلکه اگر احساس کردند چیزی اشتباه است باید آن را تذکر بدهند و خود آن را ادامه ندهند. در جامعهی اسلامی امر به معروف و نهی از منکر یک اساس است، معنی آن نیز خشونت نیست، بلکه معنی آن بهنحو احسن بیان کردن اشتباهات است؛ زیرا سفارش شده است که موعظه به طریق احسن باشد، ولی این تذکرها اتفاق نیفتاده است و خیلی وقتها سکوت در کار بوده است. این است که در محیط آموزش عالی، من بسیاری از روالهای غلط را میبینم که جا افتاده است و این به خاطر همین انفعالی است که در جوامع علمی ما رخ داده است. باید با این انفعال مقابله شود و دوباره پویایی علمی به معنای واقعی کلمه در جامعهی علمی ما حاکم شود. البته تأمین مالی هیئت علمی دانشگاهها میتواند نقش مهمی در تحقق این امر داشته باشد.