الف : ديدگاه صدرالمتألهين ناظر به نوعي کثرت در وحدت است که گرچه اين کثرت در مرتبه ذات، در اوج ضعف است؛ (زيرا وحدت در آنجا در اوج قوت است) اما با اين حال کثرت در آنجا به کلي مضمحل نميشود، بر خلاف ديدگاه عرفا که کثرات در ذات به کلي راه ندارند، چون کثرات همه از سنخ ظهورات ذاتند و ظهورات در مرتبه ذات نيستند «ضلّت فيک الصفات و تفسخت فيک النعوت». ديدگاه فوق در عبارات صدرالمتألهين و شراح کلام ايشان به وفور يافت ميشود که نمونههاي زير از آن جمله است.
وی از کثرات منطقي در مرتبه ذات با تعبير «الصور الإلهية» ياد کرده و چنين ميگويد : «أما إذا کانت (الصور الإلهية) عينه من حيث الحقيقة و الوجود و غيره من حيث التعين و التقيد فبالحقيقة ليس هناک حال و لا محل بل شيء واحد متفاوت الوجود بالکمال و النقص، و البطون و الظهور» (اسفار ج ۶ ص ۲۶۱)؛ در اين عبارت مغايرت صور منطوي در ذات را با خود ذات از قبيل مغايرت مقيد با غير مقيد، و مغايرت ناقص با کامل، و مغايرت باطن با ظاهر قرار ميدهد که تصريحي است به نوعي مغايرت تشکيکي بين ذات و کثرات منطوي در آن.
«فکل بسيط الحقيقة لا بد و أن يکون کل الموجودات علي ترتيب نظام سببي و مسببي آت من الأشرف فالأشرف إلى الأخس فالأخس» (مفاتيح الغيب ص ۳۳۵) در اين عبارت هم ايشان ثبوت کثرات در بسيط الحقيقه را (که مصداق أتمش خود ذات حق است) با ترتيب همراه ميداند که بر أساس آن، نوعي تقدم و تأخر در آن کثرات شکل ميگيرد و به نوعي مغايرت تشکيکي بين ذات و کثرات منطوي در آن قائل ميگردد.
همچنين در مسأله علم حق به أعيان موجودات در مرتبه ذات به ثبوت کثرت در عين وحدت تصريح کرده چنين ميگويد : «لما کان علمه بذاته هو نفس وجوده و کانت تلک الأعيان موجودة بوجود ذاته فکانت هي أيضا معقولة بعقل واحد هو عقل الذات فهي مع کثرتها معقولة بعقل واحد کما أنها مع کثرتها موجودة بوجود واحد فإذن قد ثبت علمه تعالى بالأشياء کلها في مرتبة ذاته قبل وجودها» (اسفار، ج ۶، ص ۲۸۳)
در کلام محقق سبزواري به ثبوت کثرت به عين وحدت تصريح شده: «فذاته تعالى عقل بسيط و في عين بساطته جامع في مرتبة ذاته لکل معقول و کل خير و کمال بنحو أعلى و أبسط و هذا إشارة إلى مسألة الکثرة في الوحدة و أن الوجود البسيط کل الوجودات بنحو أعلى» (منظومه، ج ۳، ص ۵۹۹)
بنابراين روشن شد که از ديدگاه صدرالمتألهين کثرات در مرتبه ذات گرچه به وحدت باز ميگردند اما اين رجوع به وحدت با تحفظ بر بقاء کثرت و لو بهنحو ضعيف است و همين مسأله است که موجب ورود اشکال به اين ديدگاه مي گردد، زيرا چنانکه قبلا گفته «وجود» بطبيعته مساوق با وجوب ذاتي است؛ لذا هر گونه کثرت وجود، ملازم با کثرت واجب بالذات است.
ب: در ديدگاه صدرالمتألهين نسبت بين کثرات و ذات و نيز نسبت بين خود کثرات، نسبت اتحاد وجودي است؛ اما در ديدگاه عرفا نسبت، وحدت محض است؛ يا به بيان صحيحتر اصلا نسبتي نيست، چون نسبت، بين دو شیء شکل ميگيرد، در مرتبه ذات هيچ کثرتي راه ندارد.
ج: در ديدگاه عرفا تمايز کثرات، تمايز ظهوري است، نه تمايز وجودي و لذا در مرتبه ذات که ظهوري نيست تمايزي نيز نيست، اما در ديدگاه صدرالمتألهين تمايز کثرات، تمايز وجودي است و لذا در مرتبه ذات، تمايز وجودي برقرار است. چنانکه در عبارت منقول از ايشان (بند ۱) به اين معنا تصريح ميکند.
د: در ديدگاه صدرالمتألهين کمالات حق وابسته به ثبوت آن شأن کمالي در مرتبه ذات خواهد بود که اين ملازم با ثبوت نوعي وابستگي است براي حق در داشتن کمالات، اما در ديدگاه عرفا ملاک کمال ذات حق، فقط نفس ذات است.
ه: در ديدگاه صدرالمتألهين بعد از تنزل از مرتبه ذات آنچه تحقق مييابد از سنخ وجود است که موجب تکثري جديد در وجود ميگردد. حال آنکه در ديد عرفا آنچه پديد ميآيد از سنخ ظهور است که موجب تکثري در خود وجود نميگردند.