فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: نشست علمی «چالشهای علم جدید برای ادیان» با حضور محمد لگنهاوزن، حسین میانداری و اسماعیل علیخانی در مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران برگزار شد که مشروح سخنان محمد لگنهاوزن با موضوع «عملکرد خداوند در عالم هستی با توجه به قوانین فیزیکی» در ادامه میآید. لگنهاوزن از شخصیتهای بینالمللی و ملی ما هستند که در سال 1389 جز چهرههای ماندگار فلسفهی جمهوری اسلامی ایران، شناخته و معرفی شدند. پیش از پرداختن به این سخنرانی، بیان این نکته لازم است که چون دکتر لگنهاوزن به زبان فارسی تسلط کامل ندارند، جملات را ساده بیان میکنند و واژههایی که استفاده میکنند بعضاً شاید گویای منظور ایشان برای مخاطب نباشد. در این نوشتار سعی شده است تا آنجایی که به اصل مطلب لطمهای وارد نشود جملات بازسازی شود؛ ولی در اکثر نوشتار ناگزیر از حرکت در مسیر گفتمانی این اندیشمند بودیم.
محمد لگنهاوزن در ابتدا به موضوع مورد بحث خود اشاره کرد و گفت: موضوع صحبت من Special divine actions یعنی «عملکردهای خاص الهی» است. چون ما اعتقاد داریم که همهی کارها برای خدا است؛ ولی گاهی اوقات اعمال خاصی است که از سوی خود انجام میشود و این بحث امروزه تقریباً به مدت ۳۵ سال است که در فلسفهی دین، یک موضوع داغ است. در مسئلهی «عملکردهای خاص الهی»، اصل اشکال این است که خیلی از افراد دیگر اعتقاد ندارند که حادثهها که تبیین علمی دارند، کار خداست؛ مثلاً در مورد رعد و برق قبلاً مردم معتقد بودند این ناشی از عصبانیت خداوند است؛ اما الآن چنین اعتقادی وجود ندارد. آیا حادثههای طبیعی باید تبیین علمی شوند یا تبیین دینی؟ مثلاً زلزله، آیا زلزله کار خداوند است یا صفحهی تکتونیک؟ زمانی که من نیویورک بودم زلزلهی رودبار اتفاق افتاد. دکتر خرازی از من پرسید، الآن در مورد زلزله خیلی شک وجود دارد، از من خواست در مورد پیدایش زلزله چیزی بنویسم. من برای ایشان نوشتم، زلزله یا عذاب خداوند است یا امتحان اوست.
وی ادامه داد: اگر ما به یک خدای رخنهپوش اعتقاد نداریم، باید رد کنیم این فکری که بیان میکند وقتی خداوند عمل خاصی انجام میدهد در واقع در طبیعت دخالت میکند. تمام ادیان ابراهیمی معتقدند این کارها به دست خداوند است. به طور مثال: معجزه، وحی به پیامبران، پاسخ به دعاهای بندگان و ... همه عنایت خداوند است و اوست که هدایت میکند و این موضوع نشان از آن دارد که در امور و حوادث دخالت میکند. این خداوند عالمیان است که پیروزی و شکست میدهد. در انقلاب و نهضت پروتستان در اروپا، وقتی ترکها به اروپا حمله کردند، روحانیون پروتستانی گفتند این مجازات خداوند به خاطر فساد در کلیسا است. در همین ارتباط طوفان حضرت نوح علیهالسلام است که امری بود از جانب خداوند که رخ داد و نیز معاد جسمانی که مسئلهای پیچیده است، به لحاظ منطقی تحت پوشش همین موضوع مورد بحث ماست.
استاد دانشگاه باقرالعلوم در ادامهی این بحث گفت: جایی که دربارهی این موضوع بسیار کار شده است، رصدخانهی واتیکان است، در این کار از زاویهی دیگر به موضوع پرداخته است. علاوه بر آنها، مرکزی در کالیفرنیا است که سلسله برنامهای از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۵ دنبال کردهاند که برنامهای دربارهی «عملی الهی خاص» بود. در این برنامه چندین کنفرانس برگزار شد و کتابهای بسیاری تحت پوشش همین برنامه به چاپ رسید و نیز کاری دیگر در همین راستا انجام شد که نتیجهی آن مطالعه این است که: «پس با تمام این بررسی و مطالعات این است که ما هنوز میتوانیم اصرار داشته باشیم که خداوند در جهان فیزیک فعال است».
البته ما باید توجه داشته باشیم با تبیینهای سنتی نمیتوانیم خیلی از کارهای خداوند را توجیه کنیم، با توجه به فهمی که ما از علوم مدرن داریم. حقیقت این است که هر متالهی که صداقت فکری دارد باید درک کند این تقاضاهای وسیع حوزۀ الهیات با این کارها و مطالعاتی که در الهیات شده است، اصلاً قابل قیاس نیست؛ ولی منظور این نیست که ما باید تسلیم شویم و بگویم هیچوقت نمیتوانیم پایهای پیدا کنیم برای ادعایی که خداوند در جهان فعال است. کاری که متاله باید انجام بدهد این است که بیشتر کار کنند روی این سؤالات و مسئلههایی که به نظر میرسد قابل حل نیستند و لازم است دربارهی علوم جدید بیشتر آگاهی داشته باشند.
استاد دانشگاه باقرالعلوم دربارهی پروژهی جدیدی که دربارهی فعلهای خداوند در جهان در حال انجام است، بیان داشت: مراکز بسیاری است که در این باره کار میکنند؛ مثلاً نمونهی دیگر در دانشگاه آکسفورد است که آنها برنامهی جدیدی دارند و در حال کار روی آن هستند. این برنامه از ماه قبل شروع به کار کرده است و برای این پروژه ۲٬۴۰۰٬۰۰۰ دلار هزینه شده است. برنامهای ۳ ساله است که کنفرانسهای بینالمللی، کارهای اینترنتی، معرفی کردن موضوع مخصوصاً در علم و الهیات دارند و مجموعهای از دادهها را در یک پایگاه اطلاعاتی جمعآوری کردهاند و بیش از ۲۰۰۰ آثار کلیدی در آن ثبت شده است.
استاد مؤسسهی بینالمللی امام خمینی افزود: مسئله را میتوان اینطور معرفی کرد، اینکه آیا خداوند جهان را آفرید یا خیر؟ اگر پاسخ منفی است، کاری در اینجا نداریم و فرد ملحد است؛ ولی اگر کسی پاسخ مثبت میدهد، باید از او پرسید که آیا خداوند علاوه بر خلق کردن جهان کارهای دیگری هم در جهان دارد یا خیر؟ اگر پاسخ او این باشد که خیر، ندارد، پس این دنیسم میشود که خیلی کم هستند، سالهای قبل خیلی بیشتر بودند. اگر کسی معتقد باشد که بله، خدا در امورات و حوادث تاریخی دخالت میکند، پس ما باید از او بپرسیم آیا خدا وقتی این کار را میکند، قانونهای طبیعی موقتاً لغو میشود مثل کلیدی که این را خاموش بکند یا خیر، راه دیگری هم وجود دارد و چطور آنها اتفاق میافتد؟ بعضی به این سؤال پاسخ مثبت میدهند و میگویند بله، خدا دخالت دارد؛ یعنی یک علت غیرمادی میآید و مولکولها و اتمها را حرکت میدهد تا یک حادثهی فیزیکی اتفاق بیفتد که اگر خدا این کار را نمیکرد کارها طور دیگری جلو میرفت.
وی ادامه داد: جواب دیگر هم این است که لازم نیست خداوند دخالت کند، خدا میتواند در چارچوب همان قوانین طبیعی که وجود دارد، کارها را انجام دهد. حالا سؤال این است که چطور میتواند خدا اثر داشته باشد اگر قوانین طبیعت را خاموش نمیکند؟ اکثر مؤمنان پاسخی که به این پرسش میدهند این است که ما نمیدانیم، کار خداست؛ ولی به نظر من، ما باید کمی بیشتر عمیق شویم و تأمل کنیم چطور خدا میتواند اثر داشته باشد بدون اینکه قوانین طبیعی را موقتاً لغو کند. در این باره دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول، دیدگاه تفویضی (که نسبت به خدا است نه انسان) میباشد. معمولاً در بحث جبر و اختیار، بحث انسان است؛ یعنی این انسان است که میتواند کار مختارانه داشته باشد، درحالیکه این حرکتهای فیزیکی تحت قانونهای طبیعی است؛ ولی الآن بحث ما مربوط به کار خداوند است؛ یعنی آیا وقتی خداوند کاری را که انجام میدهد، میتوان آن را با قوانین فیزیکی جمع کرد؟ این دیدگاه این را میخواهد به ما بگوید که کل جهان بدن خداوند است و همانطور که اشکال جبر و اختیار و تفویض در اعمال انسان است و همانطور که انسان صاحب بدن است که چیزی فیزیکی است و بدن طبق قوانین فیزیکی کار میکند، ولی منِ انسان اختیار دارم، از علم حضوری میفهمم که اختیار دارم، شاید توهمی باشد؛ ولی فکر میکنم که اختیار دارم، پس پاسخهایی که فیلسوفان به جبر و اختیار دادهاند نسبت به کار و اعمالی که یک انسان انجام میدهد، میتوانیم این را برای بررسی فعلهای خدا نیز انتخاب کنیم.
لگنهاوزن در ادامهی صحبت خود به این سؤال پرداخت و گفت: آیا خدا عمل آزاد انجام میدهد، درعینحال که تمام جهان فیزیکی تحت کنترل قانونهای طبیعی است یا خیر؟ او ادامه داد: در پاسخ به این سؤال دیدگاههای مختلفی وجود دارد که در اینجا به چند نمونهی آن اشاره میکنم.
استاد دانشگاه باقرالعلوم گفت: دیدگاه Planling Ellen فیلسوف پروتستان در این باره این است که میگوید بله، در قانونهای طبیعی خدا دخالت میکند و همهی قوانین طبیعی شرطی هستند و شرط آن این است که نظام علّی بسته است؛ یعنی چیزی از بیرون نمیآید. او میگوید مثلاً قانون نیوتن که هرچه فاصله بیشتر باشد جاذبه کمتر است، در واقع چیزی از بیرون در آن دخالت نمیکند. سپس او میگوید ما معتقدیم خداوند از بیرون دخالت میکند. خدا یکی از عاملهای فیزیکی نیست. خداوند در چارچوب علتهای فیزیکی قرار ندارد، پس اگر خداوند برای چیزی که در جهان فیزیکی اتفاق میافتد، علت است، باید از بیرون اتفاق بیفتد و هر چیزی که از بیرون میآید قانونهای طبیعی را نقض نمیکند؛ چون قانونهای طبیعی همه فقط نظام بسته را توصیف میکنند.
وی به دیدگاه دوم از همین بحث اشاره کرد و گفت: دیدگاه بعدی، دیدگاه Nancy Murphy است که در این رابطه چندین کتاب دارد. او معتقد است همان قوانین طبیعی که فیزیکدانان شناختهاند در سر جای خودش است و در چارچوب این قانونها خدا باز هم میتواند آنچه که میخواهد انجام دهد. مورفی اشاره میکند ما در علم جدید مسئلهی کوانتوم داریم، در مسئلهی کوانتوم چیزهایی است که ما خیلی خوب نمیفهمیم و دیدگاههای مختلف دانشمندان در این باره این است که میگویند چیزی اتفاق میافتد و چیزی اتفاقی (Random) است و در این مسئلهی کوانتوم جایی باز است که خداوند میتواند دخالت داشته باشد. این چیزهای اتفاقی در کوانتوم خیلی ریز هستند. ما میخواهیم بدانیم که حضرت موسی علیهالسلام چطور چوب را انداخت و تبدیل به مار شد. این با دخالت کردن کوانتوم اتفاق میافتد. مورفی معتقد است، میشود، اگر خداوند دخالت کند میلیاردها پروتون جابهجا میشود تا عصای موسی تبدیل به مار شود یا هر حادثهی اینچنینی در طول تاریخ اتفاق بیفتد. اصطلاحی که مورفی برای دیدگاه خود استفاده میکند Bottom-up Causation است. او معتقد است دخالت خدا از کوچکترین چیزها شروع میشود و کمکم نتیجهی این هدایت در سطح کوانتوم، باعث روی دادن حوادث فیزیکی میشود.
مورفی ادامه میدهد: حوادثی که به نظر میرسد در همان سطح کوانتوم تصادفی باشند، همهی آنها مربوط است به فعلهای خدایی که با حضور و دخالت او انجام میشود؛ یعنی اتفاقی و تصادفی نیست. در جایی دیگر وی میگوید اگر ما میخواهیم این را بهطور خام ابراز کنیم، این متغیر پنهانی، خداوند است؛ زیرا قبلاً دربارهی کوانتوم دیدگاهی بود که میگفت یک متغیر پنهانی است که ما باید آن را کشف کنیم و بعد به این نتیجه رسیدند که خیر، اصلاً نمیشود که یک متغیر مخفی در علم کوانتوم وجود داشته باشد؛ اما مورفی میگوید، میشود و آن چیز خدا است؛ یعنی خداوند در سطح این چیزهای بسیار ریز دخالت میکند. او ادامه داد: فیزیکدانان معتقدند این حوادث کوانتومی ذاتاً غیرمعین هستند و حتی برای موجودی که علم مطلق دارد باز هم این اتفاقات نامعین هستند.
لگنهاوزن در ادامهی بحث به دیدگاه فیلیپ کلیتون اشاره کرد و گفت: اندیشمندان دیگری هستند که در مورد همین دیدگاه Top-Down Causation، مباحث دیگری مطرح میکنند که از آن جمله Philip Clayton است. وی معتقد به علیت از بالا به پایین است. دیدگاهی که وی از آن دفاع میکند برخلاف دیدگاهی است که میگوید خود جهان، خدا است. عرض کردم دیدگاه آنها مثل این است که بگوییم جهان فیزیکی بدن خداوند است یا گاهی اوقات میگویند جهان در خدا هست؛ ولی این «در» مکانی نیست. فیلیپ کلیتون یک راه میدهد که ما میتوانیم دربارهی چیزهایی که قانونوار است، صحبت کنیم و توجه داشته باشیم به این یکسانها و چیزهای پویا در مکانیک بهعنوان چیزهایی که منتسب به شخصیت الهی است، چیزهایی که لازم نیست خداوند در مورد ایجاد آنها فکر کند، خودبهخود اتفاق میافتد (اینجا منظور وی مصداق همین آیهی قرآن است که دربارهی خداوند میگوید: «کن فیکون»).
ولی گاهی اوقات مشیت خداوند بر این قرار میگیرد که کار خاص انجام شود. کلیتون نیز در این باره میگوید ما میتوانیم اینطور ببینیم که خدا تصمیم میگیرد و یک نوع علت از بالا به پایین روی میدهد. حالا این چطور اتفاق میافتد؟ کلیتون میگوید باید به جبر خود اعتراف کنیم؛ زیرا دقیقاً نمیدانیم این موضوع چگونه اتفاق میافتد؛ ولی بههرحال به گونهای روی میدهد؛ یعنی خدا تصمیم میگیرد و بعد این چیزها در سطح ریز، با قصدی که خداوند دارد، درحالیکه هیچ نقصی در قانون طبیعت اتفاق نمیافتد در کنار هم قرار میگیرند. خب، این یک نوع ادعا است و اینکه چطور این ممکن است، خیلی روشن نیست.
این استاد دانشگاه در ادامهی بحث دیدگاه فیلیپ کلیتون اشاره میکند: با این نگاه، یک دوراهی مشکل پدید میآید. اولاً، اگر ما میگوییم، نمیدانیم و چیزی اتفاقی است و چیزی معین نیست؛ یعنی وقتی میگوییم چیزی معین نیست به معنی این است که ما نمیدانیم، ما آگاه نیستیم. این کار برای مطالعهی فعل خاص خدا کفایت نمیکند. طبق این دیدگاه دخالت خدا مشهود است چنانچه که اگر دخالت خداوند نبود و مشیت او بر این اتفاق قرار نمیگرفت، آن اتفاق خاص نمیافتاد.
او در ادامه افزود: پس این دیدگاه معرفتشناختی دربارهی اتفاقات خاص خداوندی کفایت نمیکند؛ ولی اگر این چیزهای اتفاقی، فیزیکی است مثل آن چیزی که دانشمندان دربارهی کوانتوم میگویند، در این صورت اصلاً کار خاص خداوند نمیتواند اتفاق بیفتد، به خاطر اینکه اگر خداوند آن را تعیین میکند، دیگر اتفاقی نیست و نظریهی کوانتوم میگوید واقعاً اتفاقی است. پس این عدم تعین که اندیشمندان بالا که به دیدگاهشان اشاره شد، بیان میدارند یا باید معرفتشناختی شود یا فیزیکی. اگر معرفتشناختی است این برای کار خاص خدا کفایت نمیکند و اگر فیزیکی است این هم با کار خاص خدا سازگار نیست. حالا سؤال این است که در این باره باید چه اندیشید؟
او ادامه داد: مثال دیگری بیاورم، در واقع تمام تلاش من این است که نشان بدهم واقعاً این موضوع یک مسئلهی مهمی است؛ چون وقتی که با دوستان دربارهی این مسئله صحبت میکنم، میگویند ما این را ۱۰۰۰ سال پیش حل کردیم؛ ولی من معتقدم برای هرکسی که دغدغهی فلسفهی دین دارد، این موضوع واقعاً مسئلهی مهمی خواهد بود.
استاد دانشگاه قم در ادامهی چالشهایی که دربارهی فعلیت و دخالت خداوند در اتفاقات خاصی که از امور طبیعی روزانه بیرون است، اینطور به سخن پرداخت و گفت: مسئلهی مشکل دیگر، الحاد شدید است. کسانی که بابت آن نیز خوشحال هستند و بیان میکنند این اعتقاد شما الهیاتدانان و مؤمنان پوچ است و شما بر اساس احساسات خود به آن موضوع میپردازید و اصلاً با آن چیزی که علم جدید میگوید، سازگار نیست. اندیشمندان زیادی هستند که یک چنین موضوعی را مطرح میکنند و به نظریهی داروین تمسک میکنند، از آن جمله ریچارد داوکینز (Richard Dawkins) است. بعضی از مسیحیان مخصوصاً در امریکا، نظریهی تکامل تدریجی داروینی را قبول دارند؛ ولی میگویند این جریان تکاملی را خداوند هدایت میکند. پس حضرت آدم را خداوند از گل درست کرد و این همان جریان تکاملی است؛ یعنی در واقع یک تصور سمبلیک به این مسئله میدهند و منظور این است که بههرحال این جریان تکاملی را بالاخره خداوند باید هدایت کند. داوکینز میگوید این جریان تکاملی که شما مؤمنین میخواهید بگویید که خدا هدایت میکند، چطور هدایت میشود؟ این جریان تکاملی تا یک حدی معین است؛ یعنی جبری است و در آنجا خداوند نمیتواند دخالت کند؛ چون طبق قانونها است؛ یعنی خودبهخود اتفاق میافتد و یک قسمت این جریان تکاملی بر اساس تغییرات اتفاقی است؛ ولی گفتهی شما دینداران خلاف آن چیزی است که دانشمندان تجربی بیان میکنند و میگویید خاص خداوند است.
لگنهاوزن در ادامه گفت: پس میتوانیم اینجا بگوییم الحاد این متفکران با این دیدگاه اثبات شد؛ اما راهحل چیست؟ ادعای من این است که راهحل دارم و راهحل من هم این است که تمام این بحثها در مورد چیزهای اتفاقی - مفهوم اتفاقی- یک اشکال مثل اشتراک لفظی پیدا میکند.
گاهی اوقات ما میگوییم چیزی تصادفی است، وقتی که هیچ چیزی آن را تعیین نمیکند؛ ولی معنای خاصی از کلمهی تصادفی است که همان مفهوم تصادفی در علم ریاضیات مدنظر است. آیا یک سلسله عددها میتوانند اتفاقی باشند یا خیر؟ وقتی تابعه هست و این تابع اعداد را در یک منحنی منظم نشان میدهد، در این صورت میگوییم تصادفی (Random) نیست؛ ولی در مقابل سلسله اعدادی که ما نمیتوانیم فرمول برای آنها درست کنیم که نشان بدهیم ارزش این تابع این میشود، در این صورت میگوییم تصادفی (Random) است. شما در نظر بگیرید یک سلسله اعدادی که تمام ریاضیدانان قبول میکنند که Random است. این سلسله اعداد را مگر نمیتوانید شما اختیاری بنویسید؟ پاسخ این است که میتوانید و هرکسی میتواند این کار را بکند. فقط باید توجه داشته باشیم یک سلسله از اعداد Random هستند و قرار است آنها را بنویسیم که به شما نشان بدهیم، پس یک سلسله اعداد میتواند از لحاظ ریاضیات Random باشد؛ ولی در جاهایی هم پیدا میشود که من میخواستم بهطور عمدی چیزهایی بنویسم. همینطور چیزهایی که اتفاق میافتد در سطح کوانتومی یا در سطح ژنتیک میتواند از لحاظ ریاضیات اتفاقی (Random) شود، درحالیکه کاملاً معین از لحاظ قصد و ارادهی خداوند است و هیچ نقضی با آن چیزی که علم میگوید، ندارد. به خاطر اینکه این نظریهی علمی بر اساس این مفهوم Random در ریاضیات است، نه اینکه کسی چه نیتی دارد.
وی ادامه داد: میخواهم بگویم اگر کمی تأمل داشته باشیم دربارهی این مسئله که چطور خدا میتواند قصد و ارادهی خود را ابراز کند، درحالیکه تناقضی با تصادفی بودن این حادثه از لحاظ فیزیکی ندارد، برعکس هم میشود؛ یعنی چیزی میتواند جبری شود به لحاظ فیزیکی، درحالیکه عین همین کار میتواند خواست خدا هم باشد؛ ولی برای نشان دادن اینکه چطور میشود، کمی مشکل است. برای روشن شدن بحث یک مثال بزنم. گفته میشود یک مجرم پیش قاضی میرود و میگوید قتل کردم و میدانم که کار بدی انجام دادم؛ ولی به این خاطر بود که من در خانوادهای بزرگ شدم که پدرم مرد درستی نبود و از همهی امکانات محروم بودم، دوستان بدی داشتم، پس جبری بود که به این سمت کشیده شدم و اختیاری نبود. قاضی هم در پاسخ او میگوید: من در خانوادهای بسیار خوب بزرگ شدم و خوب تربیت شدم و به خاطر این چیز جبری من باید شما را به اعدام محکوم کنم.
وی گفت: از ۳ سنت بزرگ برای جمع کردن جبر و اختیار انسان، در اینجا برای مسئلهی اختیار و عملکرد خداوند میتوان استفاده کرد. ۱. سنت راه مشایی یا ارسطویی؛ ۲. دیدگاه آمپرسیستها (تجربهگراها)؛ ۳. سنت کانتی. برای حلقهی اول هگل میشود، او سعی میکند برخی نکتههایی که در جواب کانت است با نگاه ارسطویی جمع کند. خود هگل میگوید من ارسطویی هستم و میخواهم به نگاه ارسطویی برگردم.
لگنهاوزن اینطور به بحث خود ادامه میدهد: جواب را با انگلیسیها شروع کنیم؛ زیرا آسانتر است. آنها میگویند اینکه کسی اختیار دارد؛ یعنی فقط مسئولیت دارد و هیچ ارتباطی به جبری بودن و نبودن، ندارد، مسئولیت داشتن یعنی چه؟ یعنی طبق این هنجارهای اجتماعی که داریم، آن فرد مسئول کار خود است. حالا اشکال این است که ما میخواهیم این را برای عملهای خاص خداوند استفاده کنیم. خدا مسئول هیچ چیزی نیست، مسئول از این جهت که لازم نیست که خداوند به ما جواب دهد، بلکه ما مسئول هستیم. شأن خدا بالاتر از این است که ما خداوند را محکوم کنیم برای کاری که میکند، پس صرفنظر کنیم از این دیدگاهی که انگلیسیها داشتند.
وی در ادامه به دیدگاه مشاییان پرداخت و گفت: حالا ببینیم دیدگاه مشا در این باره چیست و ابنسینا دربارهی جبر و اختیار چه نظری دارد. ابنسینا میگوید انسان اختیار دارد و چیزی از بیرون او را کنترل نمیکند و با انتخاب، کاری را انجام میدهد. آیا ما میتوانیم این را برای خدا استفاده کنیم؟ از یک جهت بله، میتوان آن را برای خداوند استفاده کنیم و بگوییم کسی از بالا، کار خدا را کنترل نمیکند؛ ولی اینکه خداوند انتخاب میکند، نقطهی اشکال است. دیدگاه کانت این بود که ۲ دیدگاه وجود دارد، یک دیدگاه پدیدارها داریم که همه چیز آن جبری است و دیگر اینکه یک جهان دیگری داریم که Nominal (صوری و اسمی) است و تمام چیزهای آن اختیاری است. اما اینجا ارتباط آنها با یکدیگر مشکل میشود.
هگل در این باره معتقد است، برای حل کردن این مسالهی کانتی باید به ارسطو برگردیم. او میگوید ما میرسیم به این مساله که انسان میتواند اختیاری کاری را انجام دهد؛ اما چطور؟ وقتی که ما بهاصطلاح هگل با انجام دادن یک عمل، ما صاحب آن عمل هستیم و باید با کارهای خود آشتی باشیم و باید بدانیم که این برای ماست. اما اینکه من چطور تشخیص میدهم حرکت شما عمدی است یا اختیاری، با توجه به شناخت من از شخصیت شما روی میدهد. با توجه به هنجارهایی که ما استفاده میکنیم، من شخصیت شما را میشناسم و وقتی برای کارهای خود دلیل و استدلال میآوریم، متوجه میشویم که مثلاً این کار عمدی از شما سر زده است یا خیر. همینطور ما میتوانیم با این رویکرد دربارهی حوادثی که اتفاق افتاده است، صحبت کنیم؛ مثلاً با توجه به این چیزهایی که در دین وحی شده و با توجه به این هنجارهایی که در دین وجود دارد، ما حق داریم نسبت دهیم؛ مثلاً این جنگی که پیروز شدیم به دخالت خدا، خداوند ما را کمک کرده است. ما نیز میتوانیم نسبت دهیم به خدا که این بلایی که بر ما نازل شده به خاطر گناهان یا آزمایش بوده است. این مسائل، دلایلی درون دینی دارد، هنجاری است. یعنی طبق هنجارهای دینی ما میتوانیم آن را به خدا نسبت دهیم و هیچ منافات و تناقضی با جبری بودن و تصادفی بودن نیز ندارد.