فرهنگ امروز/ سید حسین اطهری*: تولید علم در نهادهای آکادمیک و دانشگاهی ایران از مقولهی کلاف درهمپیچیده است که دستی توان گشودن این درهمتنیدگیها را ندارد. این پیچیدگی به مسئلهی عدم استقلال دانشگاه در ایران از ابتدای تأسیس و عدم نیازسنجی علوم اعم از حوزههای تجربی و انسانی در بدو ورود به کشورمان بوده است. به نظر میرسد که ورود دیسیپلینهای گوناگون به کشورمان بیشتر از سر تفنن و پرستیژی بوده است. با مطالعهی برخی گرایشها در رشتههای دانشگاهی غرب مشخص است که هدف از تأسیس و گسترش رشتههای دانشگاهی، فهم بحرانهای گوناگون اجتماعی و یافتن راهحلهای برونرفت از بحرانهای واقعاً موجود بوده است. ما با سابقهی تقریباً ۱۰۰ سالهی دانشگاه در ایران عاجز از ارائهی راهحل برای بحرانهای موجود در کشورمان با وجود تنوع فراوان رشتههای دانشگاهی هستیم. شاید ایراد بگیرند که این مسئله به کاربردی نبودن علوم برمیگردد؛ اما من با این سخن موافق نیستم و معتقدم مشکل اصلی ما عدم اهتمام به واقعیتهای اجتماعی و نیازهای فراوان در حوزههای گوناگون است.
به نظر میرسد جامعهی علمی ایران در حال حاضر با مشکلات عدیدهای دستوپنجه نرم میکند. مهمترین مشکل حال حاضر ما گسترش بیرویهی تحصیلات تکمیلی و مهمتر از آن اهتمام و توجه اندکی که به آن شده و متأسفانه در معرض مطالعه و تحقیق اندیشمندان و نظارت مردم و رسانهها قرار نگرفته است، شیوهی تدوین و تهیهی پایاننامههای دانشجویی است. به همین دلیل هم پایاننامههای دانشگاهی کمترین ارتباط را با مشکلات کشور دارند و بیشتر جهت رفع تکلیف و ادای وظیفه در درون نظام دانشگاهی ما هستند.
دانشجویان و اساتید ما به این مسئله توجه نمیکنند که رساله و پایاننامه حاصل سالها مطالعه و تلاش محقق است و لذا باید دارای نوآوری و نکتهسنجیهای عالمانه باشد. پاياننامه بهعنوان نتایج حاصل از دورههاي طولانی مطالعه و تحقیق و دانشاندوزي در مقاطع مختلف تحصيلي دانشگاهها از اهميت و جايگاه ويژهاي باید برخوردار باشد. در حقیقت پاياننامه فعالیتهای علمي دانشجو در دوران مختلف تحصيلی را بازنمایی میکند و غیر از بعد علمي، انعکاس تجارب مشهود و به ظهوريافتهی مجموعهی فراگیریهای وي در طول ایام تحصيل است. به دیگر سخن پایاننامه حاصل مطالعه و تجربهی انسانی از ۷ سالگی تا دوران تحصیل در مقطع ارشد و دکتری است و تنها اثری است که از او در دوران تحصیل به جا میماند، علیرغم این امر از پایاننامهها آبی گرم نمیشود. انتظار میرود با وجود پایاننامهنویسی در مقاطع سهگانهی دانشگاهی کشور به غنا و نوآوری آنها اضافه شود؛ اما چرا با وجود رشتههاي مختلف تحصيلي این امر محقق نمیگردد؟
به نظر میرسد جامعهی دانشگاهی نیازمند بازنگری و دوباره بینی اهداف و دستاوردهای پایاننامهنویسی در ایران میباشد، هرچند گاهی اوقات به سبب اتفاقاتی این مسئله باب روز میشود و به علت نبود حافظهی تاریخی در نزد ما ایرانیان دوباره به محاق میرود. درهرحال، لازم است پاياننامههاي تحصيلي دانشگاهی از جهت کارویژهها و ساختارها مورد بازنگری قرار گیرند. در اینجا معضلات فرا روی پایاننامهها را بهصورت موردی برخواهیم شمرد و ادعایی برای کامل بودن مطالعه و بررسی معضلات آن نداریم. ۳ فرایند عمدهی مشکلزا در پایاننامهنویسی ایرانی مدنظر است. ۱) چگونگی تهیهی پایاننامه توسط دانشجویان ۲) نحوهی ارزیابی اساتید و برگزاری جلسهی دفاع ۳) میزان و نحوهی استفاده از پایاننامهها و کسانی که از این پایاننامهها استفاده میکنند.
۱- انتخاب موضوع، از مهمترین معضل و مشکل دانشجویان پیدا کردن مسئله برای نوشتن رساله است. موضوعات قاعدتاً باید بر اساس علاقهی دانشجویان تعیین شوند؛ اما عملاً چنین نیست. برخی اساتید انبانی از موضوعات دارند و برای دانشجویان هدیه میدهند بدون اینکه توجه کنند دانشجوی فوق چه علایق و یا توانمندیهایی دارد، به عبارتی بسیاری از پایاننامهها دغدغه و مسائل اساتید هستند نه دانشجو. دیگر اینکه اساتید در حال تهیهی مقالات و یا کتبی برای چاپ میباشند که به نظرشان رسالهها و پایاننامههای دانشجویی میتواند این مشکل را پوشش دهد؛ لذا موضوعاتی را به دانشجویان ارائه میدهند که این امر در سالهای اخیر تبعاتی به وجود آورده است، مهمترین تبعات این است که در ایران هیچ پایاننامهای کمتر از ۱۹ دریافت نمیکند؛ چون بسیاری از پایاننامهها نوشتهی اساتید هستند نه دانشجویان.
۲- مهمترین نقطهی انحراف از پروپوزالنویسی آغاز میشود. دانشجویانی که میخواهند موضوع پایاننامه انتخاب کنند باید در ابتدا پروپوزال بنویسند. شیوهی نگارش پروپوزال در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی بسیار متفاوت است، این خود مشکل بسیاری برای دانشجو و تحقیق ایجاد میکند؛ زیرا در بسیاری از دانشگاهها سلیقهای عمل میشود؛ به طور مثال در حوزهی علوم انسانی و علوم طبیعی مسائلی باید استفاده شود که بهاقتضای رشتهی تحصیلی با علوم انسانی تفاوت دارد؛ اما پروپوزال در یک دانشگاه، گاه برای همهی گرایشها یکسان است گاهی برعکس، در یک دانشکده بین چند گروهی که به لحاظ مجموعه رشتهای با هم یکسان هستند، شکلهای مختلف پروپوزالنویسی را میبینید. اینکه یک شیوهی استاندارد تعریف شود و گفته شود مثلاً علوم انسانی یا علوم سیاسی باید از این بخشها استفاده کنند، هنوز وجود ندارد، این باعث شده است تا دانشجویان در عمل دچار نوعی سردرگمی شوند -شیوهی نگارش را هم به این معضل باید افزود-.
۳- از دیگر مشکلات، تحمیل و تغییر موضوع در گروهها به دانشجو و استاد است، به عبارتی همه خود را در موضوع مورد مطالعهی دانشجو و استاد صاحبنظر میدانند و اجازه نمیدهند استاد و دانشجو کاری انجام دهند که بر روی آن کار کردهاند، البته در برخی اوقات این کار به بهتر شدن کمک میکند؛ اما در بسیاری موارد انحراف در تحقیق را به وجود میآورد.
۴- اختصاص دادن ۲ نمرهی پایاننامه در همهی دانشگاهها به مقاله، باب شده است. زمان نگارش مقاله به دانشجو در همهی رشتهها ۶ ماه اختصاص داده شده است، درحالیکه ماهیت بعضی رشتهها مثل علوم انسانی ایجاب میکند که زمان بیشتری برای تولید مقاله به آنها اختصاص بیابد. در کنار آن تعداد کمِ فصلنامههای علمی، پژوهشی برخی رشتهها در کشور معضل اساسی است و دانشجویان اغلب نمیتوانند پذیرش بگیرند و ۲ نمره از دست میدهند. بهتر است که نمرهی مقاله برای تشویق دانشجویان به بالاتر از ۲۰ اختصاص داده شود؛ یعنی امتیاز ویژهای در نظر گرفته شود نه اینکه اجبار باشد، در کشورهای دیگر چنین سیستمی وجود ندارد.
۵- از دیگر معضلات پایاننامهها این است که تبدیل به جبران کسری درآمد اساتید شده است. متأسفانه این امر فضای علمی دانشگاهها را تحت تأثیر قرار داده و فضای علمی را به فضای تخاصم بین اساتید و رقابت بر سر جذب دانشجو تبدیل کرده است. بخش قابل توجهی از درآمد اساتید از محل پایاننامههای دکتری و ارشد تأمین میشود؛ لذا بسیار دیده میشود که در این یا آن گروه دانشگاهی میان اساتید برای گرفتن پایاننامه رقابتهای سختی درمیگیرد و بدیهی است که هر استادی نمیتواند هر پایاننامهای را راهنمایی کند؛ اما به هر شکل میخواهد این کار را بکند. در برخی دانشگاهها اساتید دانشجوها را در صف انتظار قرار دادهاند تا ظرفیتشان خالی شود. به نظرم مشکل مالی اساتید که با تحصیلات بالای دانشگاهی اکثراً فاقد امکانات ابتدایی زندگی مناسب و در شأنشان هستند آنها را وادار میکند تا هرگونه رفتار غیرعلمی را هم تحمل کنند. به عبارتی امروزه پایاننامه به صندوق ذخیرهی مالی اساتید تبدیل شده است؛ زیرا چارهای جز این کار ندارند و برای گذران زندگی ناچارند گاهی اوقات بسیاری از مسائل را نادیده بگیرند. البته اکثر اساتید علیرغم مشکلات، وجدان کاری خود را فدا نمیکنند؛ اما برخی افراد در برابر مشکلات ناچاراً تن به کارهایی میدهند که شأن اساتید را خدشهدار میسازد.
۶- باید توجه داشت که منطق دانشگاهی کشور ما دربست کمیگراست، در این نظام آموزشی به جای آنکه به کیفیت توجه کنند به کمیت توجه دارند. برای ما اهمیتی ندارد که پایاننامهها دردی از جامعه را درمان میکنند یا نه، به مسائل مبتلابه جامعه میپردازند یا نه، هویت کشور را در نظر دارند یا نه، مهمترین دغدغهی سیاستگذاران ما این است که تعداد خروجی تحصیلات تکمیلی چقدر است، چه تعداد مقاله نوشته شده است؟ به همین دلیل نیز برخی از این مجلات علمی کشور متأسفانه بدل به محل بِدهبِستانهای دانشگاهی میان اساتید شدهاند که به دنبال امتیاز بیشتر و ارتقا هستند. از دیگر سو، کیفیت نوشتهها جای خود را به کمیت داده است. پایاننامهای را کار کرده بودم که حدود ۷۰ صفحه بود. دوستان میگفتند به دانشجو فشار بیاورید که تعداد صفحات را به ۱۰۰ صفحه برساند، استدلال میکردند مگر پایاننامه میتواند ۷۰ صفحه باشد؟ بسیاری از رسائل دانشگاهی خارج کشور به ۱۰۰ صفحه نمیرسد. نمیدانم چه اصراری به نوشتن و سیاه کردن اوراق است. بسیاری از رسالههای دانشجویی از ۱۰۰ صفحه، ۷۰ صفحه مقدمه است و اگر نباشد هم به پایاننامه آسیبی نمیزند.
۷- سیستم ارتقا در ایران از مراحل پایینتر به بالاتری مشکلهای بنیادینی را با خود حمل میکند، یکی اینکه، ضوابط بسیار کمیگرایانه است و این به دلیل حاکمیت تفکر مهندسی در بدنهی ارزیابی وزارت علوم است. شما در رشتههای تجربی و مهندسی با چند روز کار یک مقالهی بینالمللی میتوانید چاپ کنید؛ اما در علوم انسانی این کار ممکن نیست. برای نوشتن یک مقالهی خوب حداقل نیاز به ۶ ماه تلاش و کار و مطالعه هست. دیگر اینکه، این نوع نگاه ضوابطش هم کاملاً کمیگرایانه است و ارزیابی محتوایی تقریباً در کار نیست و جالب اینکه اگر باشد مقالات علوم انسانیها را در دانشگاهها، مهندسین بررسی میکنند. معاونتها پژوهشی در انحصار علوم مهندسی و تجربی هست و این مسئله عذابآور است، ضوابط بررسی باید متفاوت باشد. به دیگر سخن، برای مسئولان مهم این است که چه تعداد مقالههای علمی و پژوهشی منتشر شدهاند وگرنه سطح مقالات و محتوای آنها مهم نیستند، تعداد مهم است و محل انتشار و مهر تأییدی که وزارتخانهها بر آنها زدهاند.
۸- کیفیت مهم است؛ اما در یک نظام دانشگاهی که اصل را بر کمیت گذاشته است، امکان تضمین کیفیت وجود ندارد. دانشجویی که مجبور است تعدادی واحد بگذراند که شاید هرگز به دردش نخورد، کاربردی نبوده و مسائلی را بررسی میکند که مسئلهی ما نیست. مشکل اساسی ما این است که نیازها و اولویتها مشخص نیست و لذا گرفتن دانشجو در ایران نیازسنجی نشده است و در نتیجه پایاننامهها هم نمیتوانند این امکان را فراهم کنند که انتظارات جامعه برآورده شوند.
۹- معضل مهم پایاننامهنویسی در ایران بحث سرقت پایاننامهها و کپیبرداری از پایاننامهها است که بسیار باب شده و تقریباً مد روز است. خیابانهای حول دانشگاههای کشور را دوری بزنید، اطلاعیهها و آگهیهای متفاوتی بر دیوارها و مغازهها دربارهی نوشتن پایاننامه و رساله و مقاله، داخل و خارج نصب شده است. این رسالهها در دانشگاهها دفاع شده و مورد تمجید هم گاهی قرار میگیرند و با نمرهی عالی بدرقه میشوند. باید مطالعه کرد که در نظامهای علمی سایر کشورها بحث پایاننامهنویسیشان مثل پایاننامهنویسی در ایران هست؟ بههرحال، پیشرفتهای زیادی در حوزهی علوم انسانی در کشورهای دیگر خصوصاً کشورهای غربی زیاد میبینیم. در کانادا روی مسائل فقهی ما بسیار ریز و دقیق کار کردهاند؛ اما در ایران چنین کارهایی صورت نگرفته است. چندی پیش خانمی از یکی از دانشگاهها به من مراجعه کرد برای راهنمایی دربارهی نوشتن پایاننامهای که استاد دیگری برداشته بود. من توضیحاتی دادم که پایاننامه شامل چه قسمتهایی است. گفت: نه، شما به من بگویید سازماندهی تحقیق چگونه باشد؛ یعنی در فصول مختلف چه بنویسم؟ گفتم: با استاد راهنمایتان هماهنگ کنید. گفت: من برای مؤسسهای که برای دانشجویان پایاننامه مینویسند، کار میکنم و دارم برای آنها پایاننامه مینویسم که ایشان را از اتاق بیرون کردم؛ اما با کمال تأسف پیش تمام همکاران رفته بود. خب، در همین کسوت علمی متأسفانه همکارانی هستند که برای دانشجویان پایاننامه مینویسند. بسیاری از مؤسسات چاپ و تکثیر، رسالهها را در حافظهی کامپیوتر حفظ میکنند و بعد میفروشند.
۱۰- اشتغالات بیرون دانشگاهی اساتید هم معضل خطرناکی برای پایاننامهها است. بسیاری از اساتید اصلاً وقت مطالعه و همکاری و راهنمایی را ندارند. دانشجویی نقل میکرد که من در یکی از دانشگاهها رسالهام را با یکی از اساتید برداشتم که به نظرم آدم علمی و موجهی بودند؛ اما در کمال تأسف هیچ کمکی نکردند، شبی که قرار بود فردایش از پایاننامه دفاع کنم به استاد یادآوری کردم که فردا وقت دفاع یادشان نرود. جالب است که استاد گفته بود موضوع پایاننامهات چیست؟ خب، در این فضا چه انتظاری هست؟ اساتید به دلیل مشغلههای بسیار یا بیتجربگی، دانشجو را رها میکنند و دانشجو چارهای جز کپی و چسباندن ندارد.
۱۱- علاوه بر یکنواخت نبودن فرمهای پروپوزال در دانشکدههای مختلف در یک دانشگاه یکنواخت نبودن شیوهنامهی ارجاعدهی هم باعث سردرگمی دانشجویان شده است. در یک دانشگاه، شیوههای ارجاعدهی گوناگون برای نوشتن رساله وجود دارد، این در حالی است که اکنون بیشتر مجلات علمی و کنفرانسهای بینالمللی، شیوهنامهی انجمن روانشناسی آمریکا (apa) را میپذیرند. بخش عمدهای از ایرادات پایاننامهها در داوری به ارجاعدهی و نگارش برمیگردد. در دانشگاهی که دانشجو اصلاً آموزش شیوهی نگارش را یاد نگرفته، چه انتظاری میتوان داشت؟
۱۲- حاکمیت تفکر پوزیتیویستی در دانشگاههای کشور باعث شده است که بیشتر پایاننامهها به سوی ارائهی ارقام و اعداد روی آورند که به هیچ دردی هم نمیخورند. در غرب رویکرد دوبارهای از سالها قبل به روشهای غیرکمی تشدید شده؛ اما در ایران پایاننامه و مقالات فاقد عدد و رقم، اهمیتی ندارند.
۱۳- بسیاری از اساتید روح نوآوری را از دانشجو میگیرند. در جلسهی دفاعی، استادی میگفت چرا تو این را نوشتهای؟ درست نیست به نظر من باید اینگونه مینوشتی، دانشجو جواب داده بود که من اینگونه میفهمم و معتقدم این نوع نگاه درست است، استاد گفته بس است تمام کن؛ یعنی تو حق نداری از خودت حرفی بزنی. به همین دلیل دانشجو ترجیح میدهد از این و آن فقط نقل قول کند تا خودش اجتهاد کند. ارجاع و نقل قولها آنقدر در رسالهها زیاد است که اصلاً دانشجو حضور ندارد، البته مشکل این است که منابع ارجاعی هم دست چندم هستند.
۱۴- جلسهی دفاع پایاننامه نیز امروز تبدیل به یک معامله بین اساتید شده است؛ زیرا استادی که امروز داور یک پایاننامه است ممکن است استاد راهنمای همان پایاننامه روزی داور پایاننامهی دانشجوی خودش باشد و اینگونه است که در وهلهی اول پایاننامه را با نگاهی علمی مورد ارزیابی قرار نمیدهد و در مواردی اساتید داور اصلاً زحمت مطالعه را به خود نمیدهند و از داور شدن برای آنها تنها پولش مهم است. به همین دلیل تمامی پایاننامهها با نمرهی بالای ۱۹ دفاع شده و درجهی عالی میگیرند. به نظرم اگر پایاننامهها از لحاظ علمی در چنین سطحی باشند کشورمان از لحاظ حل معضلات درونی و نیز تولید علم در جهان باید در رتبهی اول باشد.
بهطورکلی میتوان مشکلات پایاننامههای دانشگاهی و پژوهشهای دانشجویی را به موارد ذیل تقلیل داد:
الف) عدم انسجام و ناهماهنگی بین اهداف و برنامه، مدیریت و سیاستگذاری نظام تحقیقاتی؛
ب) نبود فرهنگ مشارکتی و عمل جمعی پژوهش در بین پژوهشگران؛
ج) رویهها و مشیهای چندگانهی استانداردهای علمی و تحقیقاتی؛
د) ناکارآمدی قوانین و مقررات پژوهشی حاکم.
*عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی