فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: پس از برگزاری آزمون نیمه متمرکز دکتری در سال جاری، بار دیگر سوالات مربوط به نحوه برگزاری این آزمون و همینطور کیفیت و کمیت پذیرش دانشجویان دکتری، همچون سالهای گذشته ذهن را به خود مشغول میدارد. مجموعه مصاحبههای انجام شده توسط فرهنگ امروز ، تلاشی است برای یافتن پاسخ پرسشهای ناشی از این مشغولیت ذهنی. نظرات امیر عبدالرضا سپنجی، استادیار و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این خصوص در ادامه میآید.
عبدالرضا سپنجی در پاسخ به افزایش میل به اخذ مدرک دکتری در جامعه، گفت: چند نکته را در مقدمه بگویم اولاً، چنین روشی برای تحصیلات تکمیلی بسیار آسیبرسان است، اینکه برای مقطع کارشناسی ارشد و بهویژه دکتری آزمون مجتمع تستی بگیرند، چنین روشی تقریباً در هیچیک از کشورهای پیشرفته و دانشگاههای معتبر جهان سابقه ندارد. روال آنها این است که اساتیدی که در هر گروه آموزشی هستند، هرکدام یک یا چند سهمیه یا گرنت آموزشی یا پژوهشی دارند که بر اساس آن میتوانند دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری جذب کنند و بر اساس علایق مطالعاتیشان این دانشجویان را در حوزههای خاص علمی و پژوهشی توانمند سازند. در مقابل نیز استاد گروه آموزشی دانشکده و دانشگاه متعهد به ارائهی کیفیت مناسب آموزش و پژوهش به دانشجویان دورهی دکتری و کارشناسی ارشد است. یکچنین آزمون مجتمع تستی در هیچیک از کشورهای پیشرفتهی دنیا برای انتخاب دانشجوی دکتری سابقه ندارد و این رویکرد جز اتلاف وقت، منابع انسانی و بودجه برای نظام آموزش عالی، دانشجویان و وزارت علوم، عایدی دیگری ندارد. در نهایت هم تعدادی تستزن قهار بهعنوان دانشجوی دکتری پذیرفته میشوند، درحالیکه در دورهی دکتری قدرت تجزیه و تحلیل، استنباط و توان پژوهشی داوطلبان لازم است که مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
باید توانمندیهای داوطلبان در سطوح مختلف آموزشی و پژوهشی بر اساس رزومهی علمی و تحقیقی آنان مورد ارزیابیهای کیفی و در موارد نادری ارزیابیهای کمّی قرار گیرد، درحالیکه در روشهای مبتنی بر آزمونهای چندگزینهای (تستی) بیشتر قدرت حفظ کردن و در موارد اندکی کاربرد محفوظات سنجیده میشود. همانگونه که میدانیم در طبقهبندی بلوم برای ارزیابیهای آموزشی که دارای ۶ سطح است، توانمندی درک عمیق، استنباط و تجزیه و تحلیل در بالاترین ردههاست که روش ارزیابی آنها قطعاً آزمونهای چندگزینهای و بهاصطلاح تستی نیست، حتی بهترین طراحان آزمونهای چندگزینهای نیز که پرسشهای چنین آزمونهایی را طرح میکنند، اگر بتوانند و بخواهند پرسشهایی تحلیلی طراحی کنند، بسیار دشوار و زمانبر خواهد بود و به بیراهه رفتن است.
ضمن آنکه در جهان پیشرفته چنین نیست که با مدرک دکتری بروند و سِمتهای اجرایی و ... بگیرند، دانشجوی دکتری به این دلیل ادامه تحصیل میدهد که بتواند دانشجو و کارشناس حوزههای مختلف علمی را تربیت کند یا بهعنوان پژوهشگر برجسته انجام وظیفه نماید. این اشتباهات در آزمونهای دورههای تحصیلات تکمیلی در چند سال اخیر مدام در حال تکرار شدن است. حس من این است که برخی استدلالشان این بوده که چون در دورهی انبوهها و انبوهسازی به سر میبریم، پس بهصورت انبوه فارغالتحصیلان فاقد شغل و دارای مدرک دکتری نیز تولید کنیم، این موضوع اصلاً به صلاح آموزش عالی ما نیست. اینهمه پردیسهای دانشگاهی که با صرف هزینههای هنگفت از جیب خانوادهها در حال تولید انبوه مدرک کارشناسی ارشد و دکترا هستند و اساتید را از مراکز استانها به اقصی نقاط کشور میبرند که دانشجوی دکتری تربیت کنند، نتیجهاش چه خواهد شد؟ درحالیکه برای پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی لازم است استاد یا گروه آموزشی در دانشگاه، رزومهی داوطلب، مستندات، نوشتهها و فعالیتهای علمی و پژوهشی وی را بررسی کند. این شیوهی جذب دانشجوی دکتری کار را غیرتخصصی میکند.
من اگر بخواهم از نگاه یک مدرس و پژوهشگر ارتباطات و رسانهها مثال بزنم که رشتهی تخصصی خودم است، باید بگویم در رشتهی ارتباطات زمینههای زیاد علمی داریم که یک دانشجوی دکتری میتواند در هریک از آن زمینهها کار کند و در یک حوزهی خاص توانمندیهای بسیاری بیابد و با ظرفیتی که تحت آموزشهای اساتید در خود پرورانده است در حوزههای مختلف مطالعات رسانهای، روابط عمومی، روزنامهنگاری یا فضای سایبری و ...، وارد دورههای تحصیلات تکمیلی و دکتری شود. ولی آیا در یک آزمون چندگزینهای و تستی، این دانشجویی که قرار است در یکی از دانشگاهها پذیرفته شود توانمندیهایش در این حوزهها سنجش میشود؟ اتفاقاً میخواهم بگویم که این روند، اساتید ما را هم غیرتخصصی میکند، این راه خطایی است که به جدّ باید بازبینی شود.
نکته بعدی هم اینکه قرار است در دانشگاهها چه آموزشهایی به این دانشجویان بدهیم؟ من میشناسم افرادی را که بعضاً در برخی دانشگاهها بدون دریافت مدرک دکتری یا با حکم استادیاری پایه یک در مقطع دکتری تدریس میکنند درحالیکه، استانداردهای آموزش دنیا توصیه میکند که مرتبهی علمی استاد حداقل دو مرتبه از دانشجو بالاتر باشد؛ مثلاً مدرس دورههای کارشناسی حداقل استادیار و دارای مدرک دکتری باشد یا در مقطع دکتری، مدرس در حد استادتمامی یا انتهای دورهی دانشیاری باشد. واقعاً بررسی کنید ببینید در دورههای تحصیلات تکمیلی و دکتری، دانشگاههای ما چنین روندی دارند؟ این نقطه آسیب دیگری برای آموزش عالی است که پذیرش فراوان دانشجو منجر به این امر شده است. این موارد پدیدههای بیسابقهای است که در حال رخ دادن در آموزش عالی ماست. افزایش کمیّتها بدون اندیشه و حسابوکتاب عملاً به مرگ کیفیت در نظام آموزش عالی میانجامد و آسیبهای جدی این موضوع در یکی دو دههی آینده گریبانگیر کشور و نظام آموزش عالی خواهد شد.
با برگزاری مجتمع آزمون دکتری در کشور قرار بوده است که تبعیضها رفع شود؛ ولی با این اقدامات این امر میسر نمیشود، بلکه باید از مسیر سنجشهای کیفی و عملیاتی به فضاهای آکادمیک و پژوهشگاهها وارد شد. این آمارهای ۲۴۰ هزار داوطلب و پذیرش ۱۰ هزار نفری به آموزش عالی ضربه میزند. البته علاقهمندی به علم و دانش بهخودیخود نکتهای منفی نیست، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دانش، گمشدهی مؤمن است»، انشاءالله همهی علاقهمندان به تحصیلات تکمیلی به واقع گمشدهشان دانش باشد و صرفاً به دنبال مدرک دکتری نباشند.
اما مشکل، نحوهی پاسخگویی به این تشنگی است. راههای بسیاری برای پاسخگویی درست به این عطش وجود دارد؛ بهطور مثال میتوانیم دورههای مشترک با دانشگاههای برتر دنیا برگزار کنیم و از این مسیر به ارتقای سطح کیفی آموزش عالیمان کمک کنیم. همانطور که در ورزش یا فوتبال از کشورهای برتر در این حوزه الگو میگیریم، به نظرم در آموزش عالی نیز میتوانیم از کشورهای موفق و برتر الگو بگیریم. البته منظورم این نیست که علم دینی و بومی نداشته باشیم، بلکه پیروی از روشهای عقلانی و موفق مورد بحث است، فرم را تصحیح کنیم و مطالعه کنیم، ببینیم مسیر موفق چه چیزی است و سپس آن مسیر را بومی کنیم.
عبدالرضا سپنجی در پاسخ به این سؤال که آیا کشور نیاز به پذیرش این تعداد دانشجو در مقطع دکتری دارد، گفت: به نظرم متأسفانه تاوان عدم تدبیرها و برنامهریزیهای گذشته برای اشتغال جوانان و نیروهای آماده به کار جامعه را باید نظام آموزش عالی بدهد تا بلکه بحرانهای اجتماعی آیندهی کشور اندکی به تأخیر افتد؛ زیرا بسیاری از این جوانان داوطلب کنکور دکتری اگر شغل و معیشت مناسبی داشتند، شاید اصلاً به صرافت شرکت در آزمون دکتری نیز نمیافتادند. در دورهی دکتری لازم است هوشمندترین و نخبهترین افراد جذب شوند تا شاکلهی کلان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را برای آینده بسازند؛ اما عدم توجه به این نکات میتواند تبعات اجتماعی و فرهنگی داشته باشد که خارج از بحث امروز ماست. از سوی دیگر، جذب این حجم عظیم دانشجوی دکتری امروز، سیل بیکاران فردا را خواهد ساخت، ضمن اینکه توقعات آنها را نیز بالا برده است.
همانطور که اشاره کردم باید نخبهترین افراد در مقطع دکتری جذب شوند، نه اینکه با معرفینامههای افراد یا برخی ارگانها بدون آزمون یا با آزمونهای تستی و سپس برخی مصاحبههای جهتدار دانشگاهها، دانشجوی دکتری بپذیرند. ارزیابی من از این نحوهی جذب دانشجوی دکتری، فاجعهای برای نظام آموزش عالی کشور است و جز آسیب به حیثیت علم ایرانی، اسلامی هیچچیز دیگری برای ما نخواهد داشت. از نظر من، وظیفهی نهادهای سیاستگذار و تصمیمگیر در حوزهی کلان کشور و آموزش عالی این است که با اتخاذ روندی مناسب و ایجاد اشتغال مولد و کارآمد برای فارغالتحصیلان دانشگاهها این گرایش فراوان و مخرب به سمت آزمون دکتری را کنترل کنند، همچنین دانشجویان را نیز توجیه کنیم که لزومی ندارد تمام افراد یک جامعه مدرک دکتری داشته باشند، بلکه کسب منزلت اجتماعی، کمالات، آداب انسانی و فضایل اخلاقی تنها با داشتن مدرک دکتری محقق نخواهد شد و مسیرهای متعددی برای موفقیت یک فرد در جامعه وجود دارد.