شناسهٔ خبر: 14243 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ

محمد امین قانعی راد؛

دانشگاه؛ خادم فرهنگ یا کارگزار اقتصاد؟

محمدامین قانعی‌راد هدف از تربیت انسان اجتماعی که در دانشگاه انگلستان و کمبریج صورت می‌گیرد، تقویت حس اجتماعی دانشجویان است. این در حالی است که بخش عظیمی از سیاستگذاری‌هایی که در کشور ما در زمینه سیاستگذاری علمی صورت می‌گیرد متناسب با انسان اقتصادی بوده است. مدل انسان اقتصادی یعنی گرفتن یک میلیون تومان در قبال نوشتن یک مقاله ISI، برای گرفتن رتبه علمی.

 

فرهنگ امروز/محمد امین قانعی راد: سیاستگذاری فرهنگی در عرصه دانشگاهی به عنوان یکی از مؤلفه‌های فرهنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است و باید در این زمینه بازنگری و بازاندیشی صورت گیرد؛ چرا که نمی‌توان برمبنای وضعیت پیشین ادامه ‌داد. روش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در گذشته روش درستی نبوده ‌است و لازمه اصلاح آن، از سویی بازنگری مبانی نظری، الگوها و مدل‌های حاکم بر سیاستگذاری فرهنگی و از سوی دیگر، بررسی مدل‌ها و الگوهای جهانی در عرصه آموزش عالی است. برای انجام یک سیاستگذاری مطلوب، تنها تأکید بر آرمان‌ها کفایت نمی‌کند بلکه باید به طور مشخص تعیین کنیم هدف ما چه قشر و طیفی از عرصه فرهنگ است.

در کلاس‌های «سیاستگذاری‌علم و فناوری» همواره تأکید می‌کنم  که اگر مفهوم درستی از سرشت علم، تکنولوژی، پویایی‌ها و قواعد تحول آن نداشته باشیم، نمی‌توانیم راجع به «علم»، سیاستگذاری کنیم. چون معمولاً هدف سیاستگذاری «توسعه یک وضعیت» است. اگر بخواهیم این توسعه را ایجاد کنیم باید بدانیم که علم، فناوری و دانشگاه مبتنی بر چیست؟ یعنی در چه شرایطی توسعه اتفاق می‌افتد.

کشور ما در عرصه‌های مختلف سیاست‌فرهنگی، در افراطی‌ترین حالت مبتنی بر نوعی اتوپیزم بوده‌ که فاقد مبنایی نظری است و تنها به آرمان‌های خود می‌اندیشد این در حالی است که در بسیاری از ارزش‌هایی که مسئولان کشور دارند، ما هم شریک هستیم، اما مفصل‌بندی کلی که از قضیه ارائه می‌دهند، اتوپیک است.

ویژگی سیاستگذاری اتوپیک این است که نمی‌خواهد «وضعیت موجود» را بشناسد و برمبنای ظرفیت‌های موجود  تغییرات را ایجاد کند.

 هر آرمان و اتوپیا مادامی می‌تواند تحقق پیدا کند که متناظر به واقعیت‌های موجود باشد. این مسأله‌ای است که در سیاستگذاری مبتنی بر اتوپیزم مغفول مانده‌است.

نوع دیگر سیاستگذاری فرهنگی مبتنی بر مدل swot بوده که بسیار در کشور رایج است و بحث سیاستگذاری فرهنگی را به بررسی صرف نقاط قوت و ضعف سازمانی از یک سو و فرصت‌ها و تهدید‌های محیطی از سوی دیگر تقلیل می‌دهد.

 معمولاً افرادی که از رشته‌های مهندسی به عرصه‌های مدیریت اجتماعی وارد می‌شوند، در نخستین وهله به شیوه‌های قدیمی مدیریتی همچون  swot متوسل می‌شوند.

بنابراین اگر می‌خواهیم بحث سیاستگذاری فرهنگی را در عرصه دانشگاهی پیش ببریم، باید بر مبنای یک الگوی نظری حرکت کنیم. حال این الگو ‌را از کجا می‌توان بدست آورد؟

یکی از این عرصه‌ها ایده دانشگاه و مفاهیم مرتبط با آن است چراکه وقتی ما می‌خواهیم برای  دانشگاه سیاستگذاری کنیم باید بدانیم اساساً دانشگاه و ایده آن چیست؟

در این زمینه چهار ایده شناخته‌شده وجود دارد: ۱.دانشگاه خرد بر مبنای الگوی کانتی

۲.دانشگاه فرهنگ برمبنای الگوی همبولتی

۳.دانشگاه موسوم به ناپلئونی که بعد از انقلاب فرانسه ایجاد شد

۴.دانشگاه کارآفرین که مدل و الگویی است که در کشورهای آنگلوساکسون و به ویژه امریکا پا گرفته‌است. 

ما باید بدانیم که برای چه دانشگاهی می‌خواهیم سیاستگذاری فرهنگی کنیم.

 در «دانشگاه خرد»، انسان جهان‌وطن و دارای عقلانیت انتقادی که شخصیتی مستقل از دولت دارد، پرورش داده می‌شود.

در «دانشگاه فرهنگ» هدف ارتقای هویت ملی و ساخت فرهنگ است و در «دانشگاه کارآفرین» جلو بردن مرزهای اقتصادی، تولید و تکنولوژی جامعه هدف است. و نهایتاً «دانشگاه ناپلئونی» تربیت بوروکرات و تکنوبوروکرات برای دستگاه دولتی را در دستور کار دارد.

 موضوع دیگری که در بحث سیاستگذاری فرهنگی باید مدنظر داشت «مدل انسان» است، یعنی باید در نظر بگیریم که برای کدام نوع انسان می‌خواهیم سیاستگذاری کنیم. معروف‌ترین مدل‌هایی که برای انسان ارائه می‌شود، چهار نوع است:

 ۱.انسان اقتصادی

۲.انسان سیاسی

۳.انسان اجتماعی

۴.انسان فرهنگی

که هرکدام به‌منظور سیاستگذاری، اقتضائات خاص خود را دارد، و به نوعی با مدل‌های پیش گفته ارتباط پیدا می‌کند. مثلاً هدف از تربیت انسان اجتماعی که در دانشگاه انگلستان و کمبریج صورت می‌گیرد،  تقویت حس اجتماعی دانشجویان است. این در حالی است که بخش عظیمی از سیاستگذاری‌هایی که در کشور ما در زمینه سیاستگذاری علمی صورت می‌گیرد متناسب با انسان اقتصادی بوده است. مدل انسان اقتصادی یعنی گرفتن یک میلیون تومان در قبال نوشتن یک مقاله  ISI، برای گرفتن رتبه علمی. در واقع یک نوع «پژوهش‌گرایی کاذب» که به سرعت در حال گسترش است که طی آن همه در تکاپوی نوشتن مقاله و رتبه علمی هستند بدون آن‌که دغدغه دانستن را داشته‌باشند.

 «نگارش مقاله» امروزه یکی از معضلاتی است که گریبانگیر دانشجویان ما شده‌است. دانشجو باید مقاله بنویسد ولی تنها با الزامات آموزشی و زیر نظر استاد. باید به دانشجو فرصت تفکر داد و بعد، تحقیق را طلب کرد. سیاست‌فرهنگی مناسب باید تفکر و روحیه علمی را در دانشگاه ترویج دهد.

مدل انسان سیاسی و رابطه قدرت با دانشگاه باید قطع شود. دانشگاه محلی برای رانت سیاسی نیست. دانشگاه یک سرمایه مشترک و ثروت ملی است که باید از آن پاسداری کرد.

حال اگر بخواهیم برای انسان دانشگاهی سیاستگذاری فرهنگی کنیم، چه نمادها و مؤلفه‌هایی را باید مدنظر داشته باشیم؟

سیاستگذاری فرهنگی برای «انسان دانشگاهی» مهم‌ترین بحث ژان پی‌یر بوردیو است؛ وی علم را به عنوان یک میدان که از میدان‌های اجتماعی دیگر مستقل‌تر است، در نظر می‌گیرد. در عین حال بوردیو می‌پذیرد که این میدان برخلاف شهر همبسته مرتونی که محل اجماع بود، محل تضاد منافع، قدرت و اقتدار است. دانشگاه و میدان علم الزاماً مکانی عاری از خطا نیست، بنابراین احتمال خطا که گاهی از آن ابراز نارضایتی می‌کنیم، در این مکان وجود دارد. برای این تباهی فرهنگی باید از درون و از طریق بخشی از خود دنیای علم، سیاستگذاری کرد. به این صورت که دانشگاهیان و فرهنگیان را نه به عنوان ابژه، بلکه به عنوان سوژه‌های فرهنگی در نظر گرفت؛ سوژه‌های فرهنگ به معنای کنشگران فرهنگ است و کسانی که خود، فرهنگ را می‌سازند؛ نه این‌که موضوع تغییر قرار گیرند. در اینجا بوردیو می‌خواهد عاملیت را به بخشی از درون علم نسبت دهد. این در حالی است که نیروهای مختلفی در دانشگاه در چارچوبی با نام اخلاق علمی فعالیت می‌کنند؛ از این رو بوردیو، مبارزه قدرت در میدان علم را مبارزه‌ای فرهنگی و معرفتی می‌داند که نمی‌توان با استدلال سیاسی خالص به آن وارد شد. پیروزی در این میدان، پیروزی عقل است و خشونت و هتاکی وجود ندارد و این، یک ویژگی به میدان علم می‌دهد که آن را از سایر میدان‌ها متمایز می‌کند؛ آن ویژگی عبارت است از این که میدان علم به شما اجازه نمی‌دهد تا از طریق ابزارهای غیرمعرفت‌شناسانه و ابزارهای غیراخلاقی عمل کنید؛ چرا که یک قواعد بازی دارد که آن قواعد شرط ورود به این نظام است.

در بحث سیاستگذاری فرهنگی برای دانشگاه باید این نکته را مدنظر داشت که ما برای یک انسان دانشگاهی سیاستگذاری می‌کنیم و نه انسانی اقتصادی؛ به این معنا که باید سوژگی و عاملیت انسان در نظر گرفته شده و هر نوع سیاستگذاری علمی از درون نهاد علمی بجوشد. اینجاست که نقش انجمن‌های علمی برجسته می‌شود. انجمن‌های علمی می‌توانند در جریان سیاستگذاری‌های علمی مشارکت کرده و از درون عمل کنند.

موضوع دیگر، بحث استقلال و استعمار فرهنگی در علم است. به عبارت دیگر ضمن به رسمیت شناختن استقلال میدان علم، نباید منطق فرهنگی خارج از حوزه علم را به درون این حوزه تحمیل کرد؛ چرا که بخش زیادی از بی‌سامانی دانشگاهی که ما هم اکنون با آن دست به گریبان هستیم به علت حاکمیت منطق دیگری غیر از منطق علم بر دانشگاه است.

منبع: روزنامه ایران