فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: نشست حاضر رونمایی از کتاب «تاریخ و همکاریهای میانرشتهای» بود که بعد از همایشی در پژوهشکدهی تاریخ اسلام با همین عنوان توسط مرکز فرهنگ و اندیشهی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران در در محل این دانشگاه برگزار شد. مالک شجاعی دبیر این نشست بیان داشت: در جامعهی فرهنگی ایران این ضرورت یعنی گفتوگوی عالمان علوم انسانی و رشتههای مختلف علوم انسانی با یکدیگر، اینکه ادیبان و فیلسوفان، مورخان و جامعهشناسان و روانشناسان و اقتصاددانان با یکدیگر به گفتوگو بنشینند، بین اساتید علوم انسانی احساس میشد. در واقع میانرشتهای ویژگی دوران جدید است و بعد از شاخه شاخه شدن و تکثر علوم زاده شده است. ازاینرو در نشست حاضر به این موضوع پرداخته میشود که آیا رویکرد میانرشتهای یک فرصت است یا یک تهدید؟میهمانان این نشست «داریوش رحمانیان» بهعنوان موافق مطالعات میانرشتهای، «حسین مصباحیان» و «حسن حضرتی» بهعنوان مخالفان آن حضور داشتند. در قسمت اول دیدگاههای داریوش رحمانیان و حسین مصباحیان آورده شد و در قسمت انتهایی این گزارش مشروح سخنان حسن حضرتی ارائه میگردد:
حسن حضرتی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گروه تاریخ در ادامهی این نشست به دیدگاه خود از مطالعات میانرشتهای بهعنوان ناقد آن پرداخت و گفت: صحبتی که امروز میکنم بیشتر ناظر بر تحقیقات است. لازم است در ابتدا بیان کنم من با صحبتهای دکتر رحمانیان راجع به ضرورت رشتهی مطالعات میانرشتهای هیچ مخالفتی ندارم، اگر مخالف مطالعات میانرشتهای هستم فقط نگاهم به فضا و بستر آن در ایران است؛ یعنی اگر با این وضعیت تاریخشناسی و تاریخورزی که ما در ایران داریم، بخواهیم به سمت مطالعات میانرشتهای برویم چه اتفاقی میافتد؟ یا اینکه در حال حاضر رفتن به این سمت چه نتایجی دارد، چه نتایجی به دست آمده است و آن چیزی که حاصل شده، چیست؟
من نیز اعتقادم بر این است که در جهان امروز ما با پرسشهای جدیدی روبهرو هستیم که پاسخ این پرسشهای جدید در درون دانشهای قدیم به تنهایی شاید یافت نشود و به دست نیاید و اگر بخواهیم پاسخهای کاملی به این پرسشهای جدید ارائه کنیم لازم است که در واقع یک ازدواجی میان علوم صورت بگیرد که محصول آن پاسخ کامل به این پرسشهای جدید باشد و اگر عالمان هر علمی در درون دانش خودشان قرار بگیرند و صرفاً بخواهند از زاویهی دانش خودشان به این پرسشها جواب بدهند شاید پاسخها، پاسخهای کاملی نباشد. برای موضوعاتی که بهعنوان نمونه اساتید اشاره کردند مثل بحث جهانی شدن، بحث هویت یا جرم و چیزهای دیگری که زادهی عصر جدید است. بنابراین در این سطح از بحث، بنده مخالف آن چیزی که گفته شد، نیستم.
در ادامه حضرتی به علت مخالفت خود با مطالعات میانرشتهای در ایران پرداخت و عنوان داشت: اما در کشور ما این مسئله چگونه دیده میشود و در واقع چگونه با این مسئله مواجهه شده است؟ بحث من بیشتر ناظر بر این مسئله است. ما بهعنوان یک تاریخشناس در دپارتمانهای تاریخ با رویکرد علمی به دانش خودمان با مشکلات زیادی مواجه هستیم؛ یعنی بدون اینکه پا بگذاریم به مطالعات میانرشتهای، به همکاریهای میانرشتهای، در درون دانش خودمان در باب اینکه این دانش در واقع یک دیسیپلین است یعنی یک رشتهی علمی است که موضوع، روش و غایت مشخصی دارد، با خودمان دچار مشکل هستیم؛ یعنی با خودمان هنوز نتوانستهایم این پرسشها را حل کنیم، اصلاً نه اینکه حل بکنیم، وارد گفتوگو در این باب با خودمان شویم، این هنوز اتفاق نیفتاده است.
او گفت: من اهل تعارف و تعریف نیستم، اما این کاری که دکتر رحمانیان در پژوهشکده تاریخ اسلام در گروه خودشان راه انداختهاند کار بسیار ارزشمندی است؛ یعنی تأمل در حوزههای اندیشهنشده در بین مورخان و فراتر از این، ایجاد و راهاندازی همایشهایی که برای نخستین بار اهالی تاریخ این دست از همایشها را دارند برگزار میکنند. خوشبختانه در همایش اردیبهشتماه موضوع و روش در تاریخ در حال شکلگیری است. این چیزی است که ما خودمان در حوزهی تاریخ خیلی با این بحثها کنار نیامدهایم. وقتی که ما هنوز در درون جمع خودمان یعنی اهلتاریخ، نمیتوانیم گفتوگویی در باب تعریف تاریخ داشته باشیم، نمیتوانیم حتی دربارهی آن گفتوگو بکنیم، چطور ممکن است به مقصد برسیم؟ در این باب نه اینکه تعریفهای خود را مشترک کنیم، بلکه باید بگویم اصلاً این مباحث در بین اهالی تاریخ مغفول مانده است، به گونهای به این موضوعات نگاه میشود که گویا مسئلهی بیاهمیتی است. دسر بعد از غذا است، غذا این است که به دنبال سند برویم سپس برای تنوع، در باب تعریف از آن نیز صحبت میشود. چه بحث قابل توجهی در این باره از خود اهلتاریخ دیده شده است؟ اگر هم باشد، خیلی کم است.
عضو هیئت علمی دانشگاه در ادامه عنوان داشت: در یکی از ترمهایی که روش تحقیق با دانشجویان ارشد داشتم، از آنها خواستم به سراغ ۱۰ نفر از استادان شناختهشده بروند که در حوزهی تاریخ اسلام در حال کار کردن هستند و از آنها بپرسند شما که در این حوزه مشغول هستید به ما بگویید تعریف شما از تاریخ چیست؟ پاسخها خیلی جالب بود، برخی گفته بودند «تاریخ نیاز به تعریف ندارد» یا تعریفهایی که ارائهشده بود تعریفهایی بسیار سطحی و نازل بود؛ بهطور مثال: «تاریخ مطالعهی علم گذشته»، یعنی هیچ تعریف اندیشیدهشدهای از اساتید تاریخ دریافت نکردیم. تاریخ حوزهای است که اصلاً استادان تاریخ ما به آن فکر نمیکردند یا فکر نمیکنند.
استاد رحمانیان اشاره کردند که بعضی موضوعات اجتنابناپذیر هستند و در این باره جهانی شدن را مثال زدند. خودشان بگویند وقتی ما این موضوع را عنوان کردیم چه اتفاقی افتاد؟ در حال حاضر ما چالشهای جدی دربارهی بحث علمی دیدن رشته و روشمند دیدن آن داریم. وقتی ما هنوز در درون خودمان این مسائل و مشکلات را حل نکردیم و این گفتوگوها را انجام ندادیم، چگونه میخواهیم وارد گفتوگو با دیگران شویم؟ مشخص است که در این راه دچار مشکلات جدی میشویم، مخالفت من بیشتر از این زاویه است. برخی خواستند برخی از کارهای میانرشتهای را انجام بدهند؛ ولی نتیجهی آن بسیار اسفناک است و آنچه که حاصل میشود بسیار فاجعهبار خواهد بود.
حضرتی در ادامهی دلایل مخالفت خود با مطالعات میانرشتهای گفت: بهعنوان نمونه، مشکلی که ما داریم این است که -این صحبت ناظر بر فضای آکادمیک است- در دپارتمانهای تاریخ هنوز بحث در این باب که این رشته یک رشتهی علمی است و این حوزهی مطالعاتی، علمی است اتفاقنظر وجود ندارد. البته من این انتظار را ندارم که حتماً این اتفاقنظر وجود داشته باشد، حتی گفتوگو در این باب صورت نگرفته است و نمیگیرد، اهلتاریخ به این امر خیلی توجه ندارند.
دوماً، در دپارتمانهای تاریخ در باب اینکه آیا مطالعه در حوزهی تاریخ نیازمند روش هست یا خیر، هنوز ما نزاعهای جدی داریم، اینکه جا بیندازیم که پژوهشهای تاریخی نیازمند روش است. خیلی از افراد اعتقادی به این امر ندارند، همچنانکه کسانی که به این امر اعتقاد دارند در عمل هیچ روشی به کار نمیگیرند. در مقالهای اشاره کردم که ۱۰۰ پایاننامه در مقطع ارشد و دکتری را بررسی کردم، در طرحنامهی پایاننامه نوشته بود بهطور مثال، روش پژوهش در این رساله توصیفی، تحلیلی است؛ ولی من در عمل در سطور پایاننامهها چیزی ندیدم، در واقع هیچ روشی به کار گرفته نشده بود. این مشخص میکند که به آن روشی که اشاره میشود هیچ اشرافی وجود ندارد، حتی نمیدانند که این روش توصیفی و تحلیلی روش غلطی است، چیزی به این معنا نداریم. اگر هم از آنها پرسیده شود روش توصیفی که نام بردید یعنی چه؟ یا روش تحلیلی به چه معنا است؟ نمیدانند، استاد راهنمایی که این روش را نیز انتخاب کرده احتمالاً او نیز نمیدانسته است.
ما هنوز مشکل در این باب داریم بههرحال روش جایگاهش در مطالعات تاریخی چیست؟ در این مطالعات روش چه نقشی دارد؟ و آیا اصلاً ما روشهایی داریم که مخصوص خود رشتهی تاریخ باشد که خود آنها را در واقع به کار بگیریم یا خیر؟
حسن حضرتی در پایان بحث خود ادامه داد: وقتی در این باره خودمان هنوز به یک تعیّن نرسیدیم به این معناست که آشفتگی شدیدی در این حوزه وجود دارد و این امر بیش از آنکه در نزد دانشجویان باشد در نزد استادان است. در این شرایط چگونه میخواهیم از همکاری سخن بگوییم. وقتی ما هنوز این مشکلات را داریم چطور میخواهیم وارد همکاری میانرشتهای شویم. این کار در بعضی دپارتمانها صورت گرفته؛ ولی نتایج و ماحصل فاجعهبار است و آن هم این است که بدون اینکه ما توجه کنیم اساساً ماهیت دانش تاریخ چیست، دانش تاریخ وظیفهی اصلی آن چیست، کار اصلی که تاریخورز بر عهده دارد، چیست؟ این مسائل را بدون اینکه برای خودمان مشخص کنیم تا بهاصطلاح به سمت کارهای علمی برویم، هنوز صورت نگرفته است. گویا کار علمی یعنی اینکه مثل دیگران در پژوهشها عمل کنیم، این شده است که اصلاً در پژوهش تاریخی وظیفهی اصلی یک تاریخورز را فراموش میکنیم. وظیفهی اصلی یک تاریخورز تولید fact (حقیقت و عاملها) است.
ولی ما به سراغ نظریهآزمایی میرویم، در واقع یک نظریه را میگیریم و آن را در مورد موضوع مورد نظرمان به آزمون میگذاریم؛ چون رشتهی خودمان را خوب و دقیق نشناختیم، اصلاً نمیدانیم کار اصلی این رشته چیست، قدرت آن در کجاست؟ بدون اینکه اشراف به آنها داشته باشیم، بهاصطلاح نیمنگاهی به کارهای دیگران داریم، به شکل کارهایی که در رشتههای دیگر انجام میشود، حالا خواستیم از آنها تقلید کنیم، نتیجه این شده است که از همان ابتدا در برخی از دپارتمانها از دانشجو میپرسیم که چارچوب نظری شما چیست؟ و آن تولید Fact (حقیقت) فراموش میشود و میرود در حاشیه که کار اصلی ما است و از دانشجو میخواهیم که نظریهآزمایی را تمرین کند. فاجعهی اصلی در حال حاضر و روی فاجعهآمیز بودن آن نیز تأکید دارم که در برخی از دپارتمانها صورت میگیرد، این است.