فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: مجله زاویه در ادامه برگزاری مناظرههای خود در حوزه علوم انسانی در این هفته با موضوع «ملاصدرا و پرسشهای جدید» با حضور یحیی یثربی و حسین کلباسی، برگزار شد.
واژهی فلسفه در ۳ معنا است؛ «فلسفه عام یعنی فلسفه از گذشته تا حال، از طبیعیات، ریاضیات، تدبیر منزل و غیره»، «فلسفه در معنای خاص یعنی فلسفه اولی و هستیشناسی» و «فلسفه مضاف یعنی مبانی و مبادی و کاربست این علم». و در مجلهی علوم انسانی زاویهی این هفته، فلسفه در معنای خاص آن مورد بحث قرار گرفت. زاویه با این پرسش بحث را آغاز نمود که «فلسفهی ملاصدرا به طور خاص و فلسفه اسلامی به طور کلی، آیا پاسخگوی نیازهای امروز است یا خیر، و آیا کار ویژهی اجتماعی دارد و میتواند مشکلات امروز جامعهی ما را حل کند یا خیر؟»
در ادامه نظرات یثربی به عنوان مخالف این رویکرد و کلباسی به عنوان موافق آن میآید.
یحیی یثربی استاد دانشگاه در اینباره گفت: ما هنوز گذشتهگرا هستیم و این گذشتهگرایی نمیتواند پاسخ مسائل امروز ما را بدهد، زیرا قادر به این امر نیست. او گفت: دنیا مدت مدیدی یکنواخت ماند، و به قول معروف بشر به هر قرنی که وارد میشد، آسمان همان رنگ بود. اما از ۳۰۰ و ۴۰۰ سال اخیر، دنیا عوض شد. و این تغییر نیز به دست بشر انجام شد. افراد بیدار شدند، حرکت کردند و طرح نویی برانداختند. فیزیک نیوتن جای خود را به فیزیک ارسطو داد، حکومتهای استبدادی به حکومتهای مردمسالاری تبدیل شدند و بسیاری از اتفاقات دیگر در این چند سدهی اخیر روی داده است. به طور مثال الان دیگر برای جراحی فلان بیماری قلبی نمیتوان از آرا و نظرات ابنسینا استفاده کرد و او اصلا این بیماری را نمیشناسد.
او ادامه داد؛ بنابراین وقتی جهان تغییر کرد ما باید پاسخگوی این دنیای کنونی باشیم. و نمیتوان تعمیر فلان خرابی هواپیما را از طبیعیات ابنسینا انتظار داشت.
نگاه ما با غرب فرق دارد. آنها میراث گذشته را برای گذشته میدادند و آن را در آن بستر بررسی میکنند اما نگاه ما این طور نیست.
بنابراین فلسفه گذشته برای دنیای امروز کارآمد نیست. اولا فلسفه از علوم حقیقی است و چیزی انتزاعی و ذهنی نیست. و ثانیا علوم بر هم تاثیر دارند، به طور مثال فیزیک ما روی متافیزیک ما تاثیر میگذارد؛ و حتا اثبات نامحسوس را، از محسوس میتوان به دست آورد.
یثربی ادامه داد؛ پس بنابراین ما ناچار هستیم در منطق، روش و تفکر خود تغییراتی را به وجود آوریم. این سخن به این معنی نیست که ما نیز همچون غرب شویم؛ بلکه اقتصاد، بازرگانی و علوم جدید داشته باشیم؛ چرا نباید ما علوم انسانی جدید داشته باشیم؟ صحبت من این نیست که ملاصدرا را کنار بگذاریم، خیر. من سخنم این است که مسائل جامعه را مطرح کنیم اگر جواب داد که بحثی نیست، اما اگر پاسخگو نبود، باید جواب را پیدا کنیم. مشکلات منابع طبیعی، مشکل امروز بشر است، این موضوع مسالهی زمان ملاصدرا نبوده است. در حال حاضر ما مثل آلودگی هوا را در تهران داریم ولی این مشکل در زمان فیلسوفان گذشته مثل ملاصدرا نبوده است، روی سخن من این است.
حسین کلباسی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه بحث گفت: ما یک مقدار از بحث اصلی خارج شدیم. این برنامه به امکانات فلسفه صدرایی و حکمت متعالیه اختصاص دارد؛ اگر بحث فلسفی است در واقع در حال سخن گفتن از شاخهای از علومی هستیم که عقلی و نظری است و متفاوت با علوم عادی است. پاسخ ما به این پرسش از سنخ عرضه و تقاضا نیست، منظور این است که کالا نیست. میبینیم که بعد از گذشت دو سده از مرگ کانت، این فیلسوف هنوز در عرصهی فلسفی غرب حضور دارد. زیرا برخی معتقدند که از بین آرای فلسفهی او و از بطن فلسفه کانت میتوان برخی پاسخهای مربوط به برخی پرسشهای امروز را پیدا کرد.
او ادامه داد؛ الان سوال این است، فلسفه صدرایی که برای ۴ قرن پیش است، آیا میتوانیم برای برخی مشکلات و معضلات عصر حاضر، از متن این فلسفه و حکمت متعالیه راه حل و پاسخهای ممکن را دریافت کنیم یا خیر؟ در واقع پاسخ به این سوال مقدماتی دارد که اگر به آن توجه نکنیم، بحث پراکنده میشود. در زمان کانت هم لایهی ازن سوراخ نشده بود. یا برخی مسائل اخلاقی و تربیتی در زمان او مطرح نبود، حالا اگر پرسیده شود آیا فلسفه غرب قادر به پاسخگویی مسائل امروز غرب را دارد یا خیر؟ و چون در آن مطرح نبوده، پس توان پاسخگویی ندارد. خیر این پاسخ منطقی نیست.
وی افزود؛ اگر ما میخواهیم ظرفیت نظاممند فلسفه را بدانیم، نکتهی مهم این است که اولا اگر کسانی معتقدند معماران دوران جدید، فیلسوفان بودند معنای این سخن این است که نسبتی بین اندیشههای قدما و عصر حاضر پدید آمده و ظرفیتها به درستی شناخته شده است.
کلباسی در ادامهی سخنان خود این طور ادامه داد؛ آیا به درستی ظرفیتهای فلسفی صدرایی شناخته شده است؟ در صورت شناخته شدن با نیازهای اصلی مواجه شده است یا خیر؟ و بالاخره سنجش درستی در اینباره که مواجهی صدرایی، توانسته پاسخ درستی بدهد یا خیر؟ من پاسخ میدهم، خیر در این سه پرسش ما کار چندانی انجام ندادهایم. هنوز ظرفیتهای ناشناختهی بسیاری وجود دارد، حتا در فلسفه سینایی و فلسفه سهرودی.
فلسفه ابنسینا غرب را تکان داد. این مطلب واضح و روشنی است. آثار فیلسوفان مسلمان، از عربی به لاتین ترجمه شد. در دوران تجدید حیات فرهنگی غرب، غربیها گفتند بسیاری از دستاوردهای عقلانی ما از جانب شیخالرییس بوده است. این واقعیتی است.
او گفت: من از استاد یثربی میپرسم، تاریخ فلسفه اسلامی را چه کسانی نوشتهاند. مجموعهای که در دهههای اخیر به وجود آمده است و تلاشی که در بازخوانی سنت فلسفه ما شده است، منظور نیست. بلکه عمدهی کارها در باب تاریخ فلسفه اسلامی و عالم فلسفه اسلامی، توسط غرب انجام شده است. به قول یک مستشرق، همراه با تشییع جنازه ابنرشد، سنت عقلی عالم اسلام نیز تشییع شد.
ما ارتباط درست و منطقی با سنت فلسفی خود برقرار نکردیم. اگر الان شما یکی از سایتهای معروف انتشارات دنیا را باز کنید، هر ماه در مورد موضوع اخلاق کانت مطلب دارد و در شمارگان بالا و با عناوین مختلف، مطلب چاپ میکند. آیا ما در مورد فلسفه ابنسینا این کار را کردیم.
این عضو هیات علمی اضافه کرد؛ مطلبی که الان من میخواهم به عنوان یک عارضهی جدی مطرح کنم این است که در باب ظرفیت حکمت متعالیه چهقدر کار کردیم؟ ما در دانشگاههای خود بیشتر از اینکه ملاصدرا و ابنسینا را تدریس کنیم و بشناسیم، هایدگر، هگل و کانت و دیگر فیلسوفهای غرب را کار کردیم. سوال من از استاد این است که ما چهقدر در باب ظرفیتهای فلسفی خود کار کردهایم.
یثربی در پاسخ به سوال و بحث کلباسی گفت: به نکتهی خوبی اشاره شد؛ چرا ما نمیتوانیم در باب حکمت و فلسفه بنویسیم؟ چون روش آن را نمیدانیم و مطالعهی درستی نمیکنیم. اگر ما روش درست داشتیم تا به امروز ملاصدرا را فهمیده بودیم. هنوز هم میگویم ملاصدرا را نشناختهایم و فلسفه او را به درستی نمیدانیم، پس چه زمانی قرار است این موضوع حل شود و ملاصدرا را بفهمیم.
او ادامه داد؛ سوال شد آیا ما فلسفه ملاصدرا را با مسائل امروز مواجه کردهایم یا خیر، که پاسخ داده شد خیر؛ پس باید نتیجه گرفت که نمیدانیم و کار نکردهایم. و سپس باید گفت چه زمانی قرار است پس مسائل انسانی ما و مشکلات اخلاقی، سیاسی، تربیتی، آموزشی و امثالهم را با فلسفه اسلامی مواجه کنیم.
و نیز سوال شد آیا جواب گرفتهایم، خیر. زیرا تنها مشغول تجلیل و تقدیر بودهایم. باید بدانیم تقدیر و تجلیل راهگشا نیست. بلکه باید آنها را زیرذربین گذاشت و ببینیم ظرفیت هر کدام چهقدر است.
این استاد دانشگاه ادامه داد؛ و شما اشاره کردید به ابنرشد، بله او فیلسوف بزرگی بود و درست هم گفتهاند. برتراند راسل میگوید: ابنرشد که برای غرب مسیحی نقطهی آغاز بود برای شرق اسلامی یک پایان بود. غرب دچار یک سلطه عقلگریز در خود بود که با چراغ ابنسینا و ابنرشد از آن فضا خارج شد. در واقع با چراغ ابنسینا و ابنرشد روشن شد ولی ما این چراغ را برای خود خاموش کردیم. فلسفهای که دکتر کلباسی به عنوان راهگشای مدعی آن است در جهان اسلام نمیشناسند. بحث من یک موضوع معرفتشناختی است.
کلباسی در ادامهی مناظره و در پاسخ به مباحث مطرح شده در سخنان یثربی گفت: من در ابتدا به دو نکته در باب سخنان استاد یثربی متذکر شوم. ایشان عنوان داشتند ما سنت فلسفی خود را نشناختیم زیرا از تکنیک پژوهشی غفلت کردیم، این سخن درست است. اما شیوهی پژوهش مسبوق به یک خودآگاهی است، و سخن این است که ما اساسا این خودآگاهی را نسبت به سنت خودمان پیدا نکردیم.
یثربی در این بخش، از کلباسی پرسید، چرا این خودآگاهی را پیدا نکردیم؟
کلباسی در پاسخ گفت: در بحث حرکت جوهری اشتدادی، چند نفر از استادان و متخصصین ما در باب آثار متردد حرکت جوهری ملاصدرا، کار به روز انجام دادهاند. تا چه زمانی باید این غفلت پیدا بکند؟ در اوایل انقلاب یکی از دوستان گفت، یک خبرنگار تلویزیون از یکی از عابران پیاده پرسیده است، اسم این خیابان چیست؟ عابر جواب داده است، ملاصدرا. خبرنگار دوباره از او پرسیده ملاصدرا کیست؟ پاسخ شنیده، به نظرم یکی از فرش فروشهای دوران قاجار بوده است. در مورد میرداماد و بقیه نیز همین طور است. ما نمیشناسیم و اطلاعات درست و واقعی نداریم. شیخ بهایی با آن عظمتش تا چند سال پیش، آثارش تجدید چاپ نشده بود.
این استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه ادامه داد؛ من میخواهم از استاد سوال کنم از یکی از سنتهای زنده تا امروز، مکتب اصفهان است که برای دانشجویان امروز ما هیچ، برای استادان ما مجهول و ناشناخته است. اگر آثار مفاخری مثل آخوند خوانساری و دیگران در امروز تجدید چاپ نشده بود، چه کسی آنها را میشناخت. اما اینکه ما نسبت به این سنت وقوف کامل پیدا نکردیم، و غفلت پیدا کردیم، حتا در برخی لایههای محققان ما نیز وجود دارد، دلیل تاریخی دارد. و وقتی ما میگوییم خودآگاهی قومی، این خود مولفههایی دارد که در این زمان کوتاه قابل بحث نیست.
وی در پاسخ به این سوال که ما چهگونه میتوانیم فلسفه ملاصدرا را وارد مسائل خود کنیم که از خردورزی کودکان ما تا فلسفه سیاست و تربیت و غیرهی ما به کار آید، گفت: من برای شما چند تا مثال عینی و امروزی میزنم که وقتی از یک سنت تاریخی، علمی و فرهنگی، مورد غفلت قرار میگیرد چه آثار زیانباری به همراه دارد. یک موجود زنده، یک کودک و یک انسان سرشار از استعداد است. اگر در جمع مورد توجه قرار نگیرد، کل این استعدادهای بالقوه از بین میرود. در واقع اگر این موجود زنده مورد اقبال واقع نشود، کارآمد نخواهد بود. ما باید ببینیم چهقدر با سنت خود میثاق بستیم و عهد برقرار کردهایم.
وقتی صحبت از تجدید حیات فرهنگی در غرب میشود یعنی با یک سنت مرده ارتباط برقرار شده و دوباره حیات پیدا کرده است. استاد یثربی میگویند ما تجلیل و تقدیر میکنیم و راه این نیست. اما من اتفاقا میخواهم بگویم تجلیل میتواند مقدمهای برای التفات باشد. بعد از این التفات، خودآگاهی هم ظهور میکند. اینکه پرسیده شود اتفاقی که در دوران ما باید بیفتد، چیست؟ پاسخ من این است، آیا ما توانستهایم با سنت فلسفی، حکمی و دینی خودمان ارتباط مناسبی برقرار کنیم، چنان که زمانی غرب در تجدید حیات خود این کار را کرد؛ دوما آیا آنها را توانستهایم به روز کنیم و به زبان مناسب بیانشان کنیم، و سپس بپرسیم آیا این سنت، قدرت پاسخگویی به مشکلات امروز ما را دارد یا خیر. این سوالات، سوالات کلیدی است.
یثربی در پاسخ به این سوال که چهگونه باید به سنت فلسفی ملاصدرا توجه کرد و چه توقعی باید از این سنت فلسفی داشته باشیم، گفت: حرف من این است که میگویم چشم بسته نمیتوانیم بگوییم این سنت به درد میخورد یا به درد نمیخورد. معتقدم باید به شیوهی درست بررسی کنیم و بیاییم این سنتها را زیر ذرهبین بگذاریم و مشکلات خود را نیز همینطور، و سپس بگوییم این سنت مسائل روز ما را حل میکند یا خیر. در معرفتشناسی نگوییم همه چیز را میدانیم بلکه بگوییم این را داریم اما یک قدم جلوتر برویم. ما این حالت را در خود نداریم. غرب دنبال کسی است که یک قدم از کانت و نیوتن جلوتر باشد.
وی در ادامه افزود؛ من به این اصل اعتقاد دارم که بر سلطه ماندن پیشینیان، هیمنهای میاندازد روی جدیدان که راه را میبندد. اگر توجه خود را کمی متوجه علم کنیم، خیلی میتوانیم در آن تحول ایجاد کنیم. چون بدون توجه به علم، صرفا با مفهوم بازی میکنیم.
حسین کلباسی در پاسخ به این سوال که مواجه ما با سنت ملاصدرا باید چهگونه باشد و چه توقعی باید از این سنت داشته باشیم، نیز پاسخ گفت: بنده در هر دو سنت فلسفه اسلامی و غربی کار کردم. و با نگاهی که به این دو سنت داشتهام، به صراحت بگویم، گشودگی و گشایشی که در حکمت اسلام میبینم اصلا قابل مقایسه با آن گشودگی که در فلسفه غرب دیدهام، نیست. بلکه میتوانم به جرات بگویم که فلسفه غربی همان طور که اشاره کردم بعد از قرن ۱۸ با آمدن کانت و بعد آن دچار یک فروبستگی کامل شد. یعنی سنت عقلانی در ظرفیت خود به انتهای و پایان خود رسیده است و دچار بنبستهای جدی معرفتی شده است. از این رو به دامان علم و ساحتهای غیرفلسفه متوسل شده است تا گریزگاهی پیدا کند.
او گفت: به نظر بنده که هیچ ادعایی ندارم و یک شاگرد هستم، انسان در سلوک نظری و عملی خودش، وجود را به معنای یک امر گسترش یافتهی و در واقع همه چیز را در آیینه وجود ببیند، دیدی پیدا میکند، عین خلاقیت، عین تحول و عین شدن. اتفاقا مغز و جوهرهای که در فلسفه صدرایی است، عین شدن است. بر خلاف آن چیزی که بعضیها فکر میکنند، مشکل ما این نیست که تسلط فلسفه ملاصدرا ما را از حرکت باز داشته است، هرگز چنین نیست. اتفاقا ملاصدرا در دوران و روزگار خودش نیز دچار نوعی کج فهمی شد. البته در اعصار بعدش هم همین طور بود. اینگونه نبوده است که از ۱۰۵۰ سال پیش تا به امروز نوعی تسلط تفکر ملاصدرایی داشتهایم. افراد زیادی در این دوران با فلسفه صدرایی مخالفت کردهاند. حتا در عصر حاضر علامه طباطبایی در حواشی و نوشتههای خودش، با فلسفه ملاصدرا درگیر بودند. این طور نبوده است که بعد از ملاصدرا یک دورهی رکود و جمود حاکم شده باشد. حتا برخی قضاوتهایی که خیلی هم خام است و میگویند فلسفه ملاصدرا، فلسفه نیست بلکه کلام است. این خلطی که بعضی قائل میشوند، بسیار تعجببرانگیز است؛ چهگونه است که فلسفهی صدرایی متهم میشود به کلام و تقلیل به کلام داده میشود.
حسین کلباسی در انتهای سخنان خود گفت: در واقع از این میراث تاریخی دینی، فرهنگی و علمی عالم اسلام، استفاده شده است و یک هیات تالیفی پدید آمده است.
یحیی یثربی نیز در پایان عنوان داشت؛ باید به این چیزهایی که عقیده داریم، بیاوریم و کار کنیم. اما در حرف بگوییم این ظرفیتها وجود دارد و غیره، دردی را دوا نمیکند؛ بلکه باید این مباحث توسط مسئولین امر جدی گرفته شود.