شناسهٔ خبر: 18665 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ

گزارشی از نشست «جایگاه جنسیت و خانواده در نظام تربیت»/قسمت اول؛

ناهمخوانی نظام مدرسه‎ای با آموزه‎های دینی

محمدرضا زیبایی نژاد ساختارهای نظام مدرسه‎ای انگیزه و احتمال تشکیل خانواده را کم می‎کند. نظام مدرسه‎ای مدرنی که الآن در کشورهای مختلف وجود دارد و در کشور ما نیز هست، به دلیل تراکم و طول زیاد آن و نیز به این دلیل که آموزه‎های آن درگیر با زندگی خانوادگی نیست، فرصت تشکیل خانواده را از افراد جامعه می‎گیرد.

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: نشست «جایگاه خانواده و جنسیت در نظام تربیت رسمی»، به بهانه‎ی کتاب برگزیده‌ی حوزه با همین عنوان تالیفی «محمدرضا زیبایی‎نژاد» در دانشکده‌ی روان‎شناسی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست «خسرو باقری» استاد دانشگاه تهران و «محمدرضا زیبایی‎نژاد» محقق و مسئول مرکز مطالعات و تحقیقات زنان حوزه‌ی علمیه‎ی قم به ارائه‌ی نظرات خود پرداختند که در ادامه مشروح سخنان زیبایی‎نژاد می‎آید.

 

در ابتدا محمدرضا زیبایی‎نژاد در مورد موضوع نشست عنوان داشت: من به دوستان گفتم محور بحث روی دیدگاه‎ها برده شود و نه فقط بررسی کتاب؛ به این دلیل که ممکن است کتاب جاهای بحث زیادی داشته باشد، به‌ویژه که ما نیاز به تحلیل دیدگاهها داریم و باید از مباحث و آرای اساتید در این نشست استفاده کنیم و سپس این دیدگاه‎ها نقد و بررسی شود که زمینه‎ای باشد تا در آینده این بحث تصحیح و تکمیل شود. امروز علاقه‎مند هستم بحث جنسیت را در ادامه‎ی بحث خانواده یا در ذیل آن مورد بررسی قرار دهیم؛ زیرا بحث خانواده و نسبت آن با نظام تربیتی مدرسه‎ای برای ما اصل است.

 

یک پرسش بنیادی

این محقق حوزه‌ی خانواده گفت: اما من بحث خود را از یک پرسش اصلی آغاز می‎کنم که نظام مدرسه‎ای ما –ضرورت بخش تربیتی عمومی آن یعنی ۱۲ سال اول نیست، بلکه منظور از نظام مدرسه‎ای، تربیت رسمی در یک محیط خاص که ممکن است مدرسه باشد و ممکن است دانشگاه باشد- و نظام تربیت رسمی در کلیه‎ی مناسبات خودش اعم از برنامه‌ی درسی و مناسبات دیگری که در آن وجود دارد و نیز در برنامه‌ی درسی اعم از برنامه‌ی درسی رسمی آن، برنامه‌ی درسی پنهان آن و برنامه‌ی درسی پوچ آن، با این پیش‌فرض که برنامه‌ی درسی پوچ را هم راجع‎ به دلالت بدانیم، چه کرده است... برنامه‌ی درسی پوچ یعنی برنامه‎هایی که برای آن برنامه‎ریزی نمی‎شود و نه مدلول نظام آموزشی است؛ یعنی نظام آموزشی ما با سکوت از کنار آن می‎‏گذرد. سپس باید بحث کنیم که آیا سکوت هم دلالتی دارد یا خیر؟ ممکن است سکوت نظام تربیت رسمی دلالت بر بی‎اهمیتی موضوع داشته باشد که از آن گذشته و به آن نپرداخته است. حالا ما در برنامه‎ی درسی رسمی، پنهان یا پوچ و در غیر برنامهی درسی در مناسبات دیگری که در نظام مدرسه‎ای ما وجود دارد، چه تصویر و شناختی از خانواده به متربیان خود می‎دهیم؟ چه تصویری از تحولات خانواده به متربیان می‎دهیم؟ چه ارزش‎ها و مطالباتی را در ارتباط با خانواده برای آن ایجاد می‎کنیم و چه مهارت‎هایی را برای مجهز شدن آن‎ها، برای ورود به خانواده می‎دهیم؟ پرسش اصلی این است که آیا نظام آموزشی یک تصویر درست، یک مطالبه‎ی درست یا نظام ارزشی درست و مهارتهای درست در رابطه با خانواده به متربیان ما می‎دهد یا خیر؟

زیبایی‎نژاد افزود: منظور من از درست نیز هماهنگ بودن با آموزه‎های دینی است. کار تخصصی من مطالعات اسلامی است، ادعای ما هم این است که نظام مدرسه‎ای نه تنها خانواده را در کلیت خودش در نظر ندارد، بلکه دلالت‎های ضد خانواده هم دارد. این به این معنا نیست که آموزه‎های خانواده‎گرایانه در نظام تربیتی ما وجود ندارد، بلکه ادعا این است که جهت‎گیری‎های کلی نظام مدرسه‎ای ما هماهنگ با خانواده به آن معنای دینی خودش عمل نمی‎کند.

 

سطوح نظام تربیت

او گفت: اما بحث خانواده و نظام تربیت را می‎توان در ۳ سطح مورد بحث قرار داد. یک سطح خیلی نازل است که به آن سطح یک می‎گویم، در اینجا ادعای ما این است که نظام تربیت مدرسه‎ای و خانواده در کشور ما با یکدیگر هماهنگ عمل نمی‎کنند و در کشور ما کاملاً ناهماهنگ هستند، از بسیاری از دیگر کشورها ناهماهنگ‎تر است. در سطح نیز با این کاری نداریم که مفاد آموزه‎های که مدرسه به بچه‎ها منتقل می‎کند، خوب است یا بد، بلکه به این کار داریم که مدرسه و خانواده در همان آموزه‎ها با یکدیگر هماهنگ عمل می‎کنند یا خیر؟ تصویری که مدرسه‎ی ما از خانواده به ما ارائه می‎دهد این است که خانواده حمایتگر صرفاً مالی از نظام مدرسه‎ای است.

وی ادامه داد: از ۴۵ سال پیش که من مدرسه می‎رفتم تا به امروز تقریباً تحول مهمی در این حوزه اتفاق نیفتاده است، اول سال والدین را دعوت می‎کنند و مشکلات مالی مدرسه را با آن‎ها در میان می‎گذارند و مدیر مدرسه نیز افراد از پیش مشخصی را که می‎توانند در خدمت حمایت اقتصادی از مدرسه باشد را به رأی می‏گذارد و دیگران نیز به آن‎ها رأی می‎دهند. در مدرسه‌ی غیرانتفاعی ممکن است بر اثر ابتکار شخصیِ مدیر مدرسه فعال‎تر عمل شود و در مراحل بیشتری خانواده وارد بازی شود، ولی جریان عمومی مدارس ما این شیوه نیست.

مسئول مرکز مطالعات و تحقیقات زنان حوزه‌ی علمیه‎ی قم افزود: کتابی به نام «نقش والدین در نظام‎های آموزش و پرورش کشورهای عضو اتحادیهی اروپایی» توسط انتشارات عابد به چاپ رسیده است که در این کتاب ارتباط خانواده و مدرسه را در این کشورها به تصویر کشیده است. وقتی آن را مطالعه کنید، می‎فهمید که چقدر کشور ما از حیث ارتباط خانواده و مدرسه عقب است. به‌طور مثال در برخی از کشورها، مدارس مدیر ندارند بلکه هیئت‌مدیره دارند؛ یعنی ۹ نفر هیئت‌مدیره هستند که ۳ نفر از آن‎ها نمایندهی اولیا خواهند بود، هر معلمی باید نسبت به روش آموزشی و متن درسی خود به هیئت‌مدیره گزارش دهد و اگر تأیید شد آن را عملیاتی کند. در این کشورها خانواده و نظام مدرسه هماهنگ با هم عمل می‎کنند. آموزه‎هایی که از طریق خانواده به بچه‎ها منتقل می‎شود حتی‌الامکان هماهنگ با آن آموزه‎هایی است که مدرسه به دانش‎آموز منتقل می‎کند و خانواده از مرحله‎ی حمایتگری پا را فراتر گذاشته و در مرحله‎ی نظارت و هدایت نیز وارد می‎شود.

در سطح کلان‎تر آن، در شورای استانی آموزش و پرورش اگر ۹ عضو دارند ۳ تا از اعضا، عضو نمایندگان اولیا و مربیان استان هستند. در شورای سیاست‎گذاری آموزش و پرورش نیز در مقیاس ملی ۹ عضو دارند که ۳ عضو آن، نمایندگان خانواده هستند. در عالی‎ترین سطح، دغدغه‎هایی را که خانواده نسبت به تربیت فرزندان خود دارد با مدرسه به شور می‎گذارد.

نشست زیبایی نژاد

فضای دولت‎سالارانه در نظام تربیتی مدرسه

زیبایی‎نژاد گفت: ادعای ما این است که آموزش و پرورش در کشور ما دچار یک دولت‎سالاری ناخوشایند شده است؛ یعنی نظام بخش‎نامه‎ای در این فضا حاکم شده است و مدیران مدرسه نیز موظف هستند در جزیی‎ترین امور به این بخش‎نامه‎ها عمل کنند و به‌این‌ترتیب، مدیر قدرت ابتکار ندارد. به جای اینکه دولت جهت‎گیری‎های کلی را مشخص کند و زمینه‎هایی را برای درگیر کردن معلمان، مدیران و خانواده در فرایند تربیت ایجاد کند، عملاً آن‎ها را به‌عنوان کارگزار صرف قرار داده است و این جریان باعث می‎شود که روزبه‌روز سطح معلمان و مدیران ما پایین بیاید؛ زیرا اگر این افراد وارد کار نشوند سطح علمی و کارشناسیشان روزبه‌روز پایین می‎آید.

فضای دولت‎سالارانه‎ای که در کشور ما حاکم است سبب شده تا مطالبات مردم نیز زیاد شود، حتی در اموری که قاعدتاً باید مسائل شخصی خودشان محسوب شود. تحقیقاتی که برخی نهادها داشته‎اند نشان داده است که نزدیک به ۸۰ درصد از جوانان ما توقع دارند که دولت برنامه‎ریزی برای اوقات ‎فراغت آن‎ها داشته باشد؛ یعنی اوقات فراغت که شخصی‎ترین بخش زندگی است توقع داریم که دولت برای ما برنامه‎ریزی داشته باشد. به جای اینکه دولت ظرفیت‎های کلی را ایجاد کند که خانواده مسئول شود و به تکاپو و نشاط بیفتد، عملاً مطالبه‎گرانی از خانواده درست کرده‎ایم که از وظایف خودشان کنار می‎کشند و به‌این‌ترتیب خانواده نیز تضعیف شود. اگر در فرایند تربیت به خانواده میدان داده نشود، خانواده بیشتر تضعیف می‎شود.

وی افزود: یک تفسیر از مکملیت خانواده و نظام تربیت همین است که در سطح نازل از همکاری، با یکدیگر تعاون داشته باشند و خانواده به کنشگر فعال نسبت به آموزش و پرورش تبدیل شود.

 

چالش‎های ساختار نظام مدرسه‎ای

این محقق ادامه داد: ادعای دیگری که داریم این است که ساختارهای نظام مدرسه‎ای انگیزه و احتمال تشکیل خانواده را کم می‎کند؛ یعنی نظام مدرسه‎ای مدرنی که الآن در کشورهای مختلف وجود دارد و در کشور ما نیز هست، به دلیل تراکم و طول زیاد آن و نیز به این دلیل که آموزه‎های آن درگیر با زندگی خانوادگی نیست، فرصت تشکیل خانواده را از ما می‎گیرد. مثال خیلی ساده‎ی این مسئله این است، شما که از ۶ سالگی وارد مدرسه می‎شوید تا پایان تحصیلات (اگر مثلاً فوق لیسانس بگیرید)، چیزی نزدیک به دو دهه با این نظام مدرسه‎ای درگیر هستید. فشار مطالبات مدرسه از شما فرصت فکر کردن به ازدواج را به شما نمی‎دهد، فرصتی که در کنار تحصیلات برای شما کار ایجاد کند به وجود نمی‎آید، این برای مردان بود. برای زنان نیز وضعیت مشابهی وجود دارد؛ مثلاً شما می‎بینید دختری اگر در دبیرستان ازدواج کند جریمه می‎شود، تا یکی، دو سال پیش این روند در دبیرستان‎های دخترانه حاکم بود، به‌مجردی که دبیرستان متوجه‎ی ازدواج دختر می‌شد او را منتقل می‎کرد به مدرسه‎ی شبانه با کیفیت نازل‎تر؛ یعنی به جای اینکه سیستم بیاید به حمایت از تشکیل خانواده، شما را جریمه می‎کند.

او افزود: نظام مدرسه‎ای انعطاف لازم و فرصت کافی را برای تشکیل خانواده و فرزندآوری نمی‎دهد. یک سیستم‎های متصلبی بر آن حاکم است که اگر شما گزینه‎ی تشکیل خانواده را انتخاب کنید، انعطاف به خرج نمی‎دهد. اینکه مثلاً تا الآن شما تمام‌وقت کار می‎کردید و در این شرایط من احتمالات مختلف را در پیش روی شما می‎گذارم؛ فرضاً می‎توانید دوره‌ی چهارساله را ۷ سال و زمان تحصیل را نیمه‌وقت کنید و بخشی را از راه دور می‎توانیم انجام دهیم.

 

اندازه نبودن طول و عرض دانشگاه‎ها

مسئول مرکز مطالعات و تحقیقات زنان درباره‌ی نقصیه‎ی دیگری که در نظام مدرسه‎ای کشور وجود دارد، گفت: در کشور ما یک نقیصه‎ی دیگری وجود دارد که بیش از دیگر کشورهایی است که مبدع این نظام بودند و آن این است که در کشورهای دیگر، طول و عرض دانشگاه‎ها به اندازه‌ی بازارشان تعیین می‎شود؛ یعنی بخشی در وزارت علوم دارند به‌عنوان «مدیریت منابع انسانی» که مطالعاتی را در سطح کشور انجام میدهد (۳ سال بیش که عده‎ای از کارشناسان ما به آلمان رفته بودند و بازدید داشتند به آن‎ها گفتند، مطالعاتی که در کشور ما انجام شده است به ما می‎گوید که باید ۱۶ درصد از دانش‌آموزان، دانشجو بشوند نه بیشتر. از این ۱۶ درصد نیز ۹.۵ درصد استعدادهای آلمانی و ۶.۵ درصد مهاجرین. اگر دانشگاهی بخواهد دانشجوی اضافه بگیرد باید مستندات خود را برای نهاد مربوط بفرستد). در کشور ما این‌طور نیست، تز ما این است که باسواد بیکار بهتر از بی‎سواد بیکار است. تنها کاری که در کشور ما در حال انجام است، پنهان کردن بیکاری است. در واقع دانشجویان ما بیکارانی هستند که بیکاری آنان را با اسم دانشجو آن چند سالی به عقب می‎اندازیم. مطالعاتی که انجام شده است –البته آمار آن یک‌دست نیست از دو برابر تا ده برابر دیده می‎شود- میزان بیکاری در فارغ‎التحصیلات دانشگاهی ما خیلی بیشتر از کسانی است که وارد دانشگاه نشده‎اند. این نشان می‎دهد که ما در کشور مشکلات مضاعفی داریم؛ یعنی این سیستم حاکم بر فضای علمی باعث می‎شود که فاصله‌ی عمیقی بین بلوغ جسمی و زمان ازدواج بیفتد. حال این فاصله چگونه باید پر شود، چیزی است که پاسخ مناسبی برای آن پیدا نکردیم.

 

ناهمخوانی گفتمان و عقلانیت مدرن با آموزه‎های دینی ما

زیبایی‎نژاد در ادامه‎ی بحث خود به سطح سوم نظام تربیت اشاره کرد و گفت: اما سطح سوم که به نظر می‎رسد مهم‎ترین سطح درگیری ماست، این است که تصویرها، ارزش‎ها و مهارت‎هایی که نظام آموزشی می‎دهد هماهنگ با خانواده به معنای دینی آن نیست. ادعای ما این است که نظام مدرسه‎ای جدید در دنیا طراحی شده است برای اینکه عقلانیت مدرن درست کنیم، برای بسط و توسعه‎ی گفتمان مدرن ایجاد شده است. دانشگاه‎ها و مدارس جدید در دنیا نهادهایی هستند که مفاهیم مدرن از مبادی خودشان می‎گیرند و در کل دنیا توزیع می‎کنند و به جهان‎سازی مدرنیته نیز کمک می‎کنند. این فرهنگ مدرن چقدر با فرهنگ دینی ما هماهنگ است؟ هرچه تزاحم بین این دو، گفتمان مدرن و گفتمان دینی وجود داشته باشد در اینجا خودش را نشان می‎دهد، طبیعتاً مدارس ما برای بسط گفتمان مدرن آمده‎اند و نهادهای دینی ما در حال بسط گفتمان دیگری هستند؛ یعنی یک شبکه‎ی معنایی دیگری در حال بسط است و این دو با هم ناسازگار هستند؛ درحالی‌که در کشورهایی که مدرنیته را پذیرفتند و نهادها همه به شکل مدرن عمل می‎کنند، این ناسازگاری مفاهیم را ندارند، ولی در کشور ما بخش مدرسه‎ای ما و بخشهای غیررسمی و خانواده‎مان که تا حدودی می‎خواهد دینی عمل کند با نهادهای دینی ناهماهنگ می‎شود و این ناهماهنگی در کشور ما عمیق‎تر است.

وی تأکید کرد: زمانی مشکل بیشتر می‎شود که در کشور ما این نظام مدرسه‎ای تقدیس می‎شود؛ یعنی هرچه ما عبارت‎هایی در آموزه‎های دینی داریم مثل «اُطلِبوا الِعلمِ مِنَ المَهدِ إلىَ اللَحَد» و «إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» و ... تطبیق بر این علم مدرن می‎شود؛ درحالی‌که این علم مدرن در خاستگاه خودش هیچ تقدسی ندارد. علم مدرن تنها به بشر قدرت داده است تا تصرف وی در عالم بیشتر شود. زمانی که علم در خدمت کشف حقایق و هستی بود، گذشت. در سده‎ی اخیر علم در خدمت قدرت آمده است و نظام مدرسه‎ای ما آمده است تا نیازهای نظام سرمایه‎داری و نظام صنعتی را پاسخ بدهد و به دنبال درست کردن شخص فرهیخته نیست. این ادعای ما نیست بلکه خود غربی‎ها نیز این ادعا را در مورد علم مدرن دارند. الوین تافلر در کتاب «شوک آینده» تعبیری دارد و می‎گوید، آموزش و پرورش همگانی، دستگاه هوشمندانه‎ای است که صنعت‎گرایی تأسیس کرد تا نوع بزرگ‌سالانی را که به آن نیاز داشت را تولید کند و همه‎ی سلسله‌مراتب آموزشی و پرورشی که بعدها شکل گرفت و رشد یافت، بر اساس بورکراسی صنعتی ساخته شد.

او گفت: نظام سرمایه‎داری که اساس مدرنیته در پیوند با این نظام شکل گرفته است ذاتاً توسعه‎طلب است؛ یعنی به افزایش سرمایه و توسعه‌ی مصرف می‎اندیشد و نیز به بازتولید شهروندان و انسان‎هایی که مهره‎های خوبی برای چرخ ماشین صنعتی و نظام سرمایه‎داری باشد؛ لذا آموزش‎هایی را بازتولید می‎کند که در خدمت بسط این نظام باشد.

این محقق در ادامه‎ی بحث خود به آرای ماکس وبر اشاره کرد و گفت: ماکس وبر اگر در کتاب خودش یک تصویری از نظام سرمایه‎داری به دیگران ارائه می‎دهد که شاید در نیمه‎ی اول قرن ۱۹ نیز تصویر رایجی است (مصرف کمتر و تولید بیشتر)، در دهه‎ی ۱۹۵۰ کتابی منتشر می‎شود که مفاد آن این است، چیزی که ما آن را در زندگی شخصی رذایل اخلاقی به شمار می‎آوریم، در زندگی اجتماعی جزء فضایل اخلاقی است؛ مثال آن «حرص» است، در زندگی شخصی گفته می‎شود قناعت خوب است و حرص بد است، ولی در زندگی اجتماعی این نگاه سم است؛ زیرا اگر حرص نداشته باشید -حرص به مصرف نباشد- چرخه‎ی تولید نمیچرخد، این استدالال را تشبیه می‎کنند به زنبورعسل که زمانی شروع می‎کند به کار کردن که حرص به تولید داشته باشد. اگر حرص به ثروت‎اندوزی باشد، تولید بیشتر می‎شود.

وی تأکید کرد: بنابراین ادعای ما این است که این نظام مدرسه‎ای آمده است که فرهنگ مدرن را بازتولید کند، فرهنگ مدرنی که به تعبیر هابرماس، از مفاهیم اصلی آن باور به پیشرفت خطی است؛ یعنی همیشه با نفی امروز و دیروزتان به فردای روشن‎تر می‎رسید. باید نفی موقعیت فعلی را کنید تا به فضای روشن‎تری وارد شوید. حتی در اینجا نیز مناسبات اخلاقی گذشته هم قابلیت نفی پیدا می‎کند، یعنی نسبیت ارزش‎های اخلاقی.

او همچنین افزود: دومین چیزی که هابرماس به آن اشاره می‎کند توانایی علم بشر و عقل ابزاری برای تدبیر مناسبات اجتماعی است؛ یعنی عقل ابزاری بشر نیازی به ماورای خودش ندارد و به تنهایی می‎تواند مناسبات اجتماعی خودش را تدبیر کند. نتیجه این می‎شود که شما بایستی به سکولاریست (جدایی مذهب از حوزه‌ی اجتماع) قائل باشید تا انسان مدرن باشید. ازاین‌رو تصویری که مدرسه از دین در ایران به ما ارائه می‎دهد نهادی در کنار نهادی دیگر است؛ درحالی‎که تصویر درست از دین این است که آن یک فرانهاد است؛ یعنی پارادایم و فرهنگ و گفتمان دینی در تمام ساحت‎های تربیت، از تربیت حرفه‎ای و فناورانه تا تربیت جسمی و بدنی و تمام ساحات‎ شش‎گانه‎ای که گفته می‎شود، چتر خود را پهن می‎کند، ولی در تربیت مدرن، دین به مناسک دینی تبدیل می‎شود، نماز و روزه، مناسبات فردی بین فرد و خدا.

 

تغییر و تحول در مفاهیم و چالش خانواده در نظام تربیتی

زیبایینژاد ههچنین درباره‌ی تغییر و تحول در مفاهیم و چالش‎های پیش روی خانواده در نظام تربیتی گفت: اگر به‌صورت جزئی‎تر سؤال شود، تصویری که ما از خانواده داریم از کجا آمده است (خانواده‎ی آرمانی که در ذهن ماست و در مفهوم نیز در حال تغییر و تحول است)؟ آیا نظام مدرسه‎ای می‎تواند در کنار این مفهوم‎سازی‎ها و تغییر و تحولات نقش داشته باشد یا خیر؟ خانواده‌ی متعالی چه خانواده‎ای است؟ خانواده‎ای که موفق باشد، مفهوم موفقیت جایگزین کمال می‎شود؛ یعنی خانواده‎ای موفق است که به تمایلات خود برسد. شما می‎بینید فیلم‎هایی که در رسانه ساخته می‎شود باید پایانی خوش داشته باشد، نمی‎شود خانواده‎ای موفق باشد اما مشکلی داشته باشد، باید مشکل او حل شده باشد؛ ولی در فرهنگ دینی ما، خانواده مشکلات بسیاری دارد ولی کمال‌یافته هستند، چرا؟ خانواده‎ای که مسیر را پیدا کرده باشد و در مسیر سعادت در حال حرکت باشد ولو اینکه هزاران مشکل هم داشته باشد، این خانواده موفق است، نه به آن معنایی که به تمایلاتش رسیده است، موفقیت در کمال است، نه کمال در موفقیت.

او ادامه داد: ممکن است سؤال شود نظام مدرسه‎ای چه تصویری از برابری به ما می‎دهد، برابری به معنای تشابه نقش‎ها و حقوق را تقدیس می‎کند یا برابری به معنای تناسب را؟ یعنی تصور فارغ‎التحصیلان نظام مدرسه‎ای ما -اگر مقایسه کنیم با کسانی که مدرسه نرفته‎اند- از برابری و نابرابری چیست؟ عدالت را به معنای برابری و تشابه می‎دانند، اینکه فرصت‎ها باید بین همه یک‌سان باشد، نقش‎ها، موقعیت‎ها و حقوق باید یک‌سان توزیع شده باشد یا خیر؟ اتفاقاً معتقد هستند که بایستی مناسبات متناسب باشد و برابری (به معنای تشابه) در خانواده عین اختلال در سیستم است. آیا تصویری که ما از خانواده‌ی متعالی داریم، خانواده‎ای است که ساختار افقی باید در آن حاکم باشد یا ساختار عمودی؟ به تعبیر گیدنز، جامعه زمانی دموکراسی می‎پذیرد که دموکراسی در مناسبات خانوادگی نیز حاکم شده باشد؛ یعنی فرهنگ دموکراتیک باید از خانواده به جامعه منتقل شود، باید در خانواده نهادینه شده باشد و سپس وارد جامعه شود. حالا اگر ما با این فرهنگ دموکراسی مشکل داریم، دین از تولی و تبری حرف می‎زند. تولی جز با نظام سلسله‌مراتبی فهم نمی‎شود و این سلسله‌مراتب باید از خانواده فهم شود؛ یعنی یک نظام سلسله‌مراتبی عمودی در خانواده -الرجال قوامون علی النساء- که سرپرستی خانواده معین شده است، تقسیم‎بندی جنسی نقش‎ها صورت گرفته است و اصرار است که این تقسیم‎بندی غیرقابل تردید است و در صورت امکان باید تا روز قیامت حفظ شود. وقتی ما وارد ریزکاری‎ها می‎شویم، می‎بینیم که تعارضات زیاد شد و اتفاقاً بحثها نیز جدی است.

زیبایی‎نژاد ادامه داد: نظام مدرسه‎ای ما چه تصویری از «عشق» به ما می‎دهد؟ به تعبیر دکتر جمیله علم‎الهدی، هیچ چیز. نظام مدرسه‎ای و برنامه‌ی درسی نسبت به عشق تهی است، هیچ تصویری متربیان در مدرسه از عشق نمی‎گیرند که عشق چیست و چه معنایی از آن متعالی است. در نتیجه راه باز می‎شود که افراد معنی عشق را از بیرون و از کوچه و خیابان بگیرند، آنجایی که نظام مدرسه‎ای باید مداخله داشته باشد خودش را کنار می‎کشد.

تصویری که مدرسه از «اقتدار» می‎‏دهد منفی است یا مثبت؟ اقتدار را با استبداد تفسیر می‎کند یا آن را مظهر قدرت جمعی می‎داند؟ چه مسئولیت فردی و خانوادگی این نظام مدرسه‎ای به افراد می‎دهد؟ آیا من را شخص با مسئولیتی پرورش می‎دهد که مشکلاتم را از خودم مطالبه کنم و در قدم دوم در مناسبات خانوادگی و در قدم آخر از دولت؟ جوان امروز ما از دولت توقع دارد در مشکلات او دخالت کند و در واقع یک فضای کاملاً دولت‎سالارانه حاکم شده است.

نظام مدرسه‎ای چه تصویری از «آزادی» به ما داده است؟ تصویر آزادی که مدرسه به ما می‎دهد همان تصویر مشهور آبراهام لینکلن است که می‎گوید، آزادی هرکس به جایی ختم می‎شود که آزادی دیگران از آنجا آغاز می‎شود که این تفسیری لیبرالیستی است، یا آزادی را به برداشتن موانع رشد تفسیر می‎کنیم، یا آزادی را تا آنجایی در محیط اجتماعی می‎پذیریم که سعادت دیگران را زیر پا نگذاریم، آن‌طور که علامه طباطبائی تفسیر می‎کند.

نظام مدرسه‎ای چه تصویری از «مصرف» به ما می‎دهد؟ نگاه فرهیختگان جامعه که از این نظام مدرسه‎ای پرورش یافتند نسبت به مصرف چیست؟ با مصرف هویت‎نمایی می‎کنند –به‌خصوص در مصرف اقتصادی- . چه تصویری از خویشتن‌داری و قناعت در حوزه‌ی مصرف ما وجود دارد؟ آیا تصویری که می‎دهد تنها به اطلاع‎رسانی می‎پردازد و می‎گوید: «چو دخلت نیست خرج آهسته‎تر کن/ که مى‌گویند ملاحان سرودى/ اگر باران به کوهستان نبارد/ به سالى دجله گردد خشک رودى» یا خیر، این ارزش‎ها را نهادینه می‎کند؟ سیستم ارزشیابی‎هایی که برای نظام مدرسه‎ای خود گذاشته‎ایم، آیا سیستمی است که نشان دهد این ارزش‎ها تا چقدر نهادینه شده است یا صرفاً به ارزیابی اطلاعات می‎پردازد و سطح معرفت و فرهیختگی ما را می‎سنجد؟

وی گفت: دکتر کچوئیان اشاره می‎کنند به پژوهشی که نتایج آن نشان می‎دهد که میزان وجدان کاری در فارغ‎التحصیلان دانشگاهی کمتر از دیگران است؛ یعنی سیستمی که آمده بود تا یک اتفاقی ارزشی بیفتد در حال ضد عمل کردن علیه خودش است.

اریک فروم بیان می‎کند اگر در جامعهای دیدید مصرف اقتصادی بی‎مهار شد منتظر باشید که مصرف جنسی نیز بی‎مهار شود؛ چون نفس انسان یک نفس بیشتر نیست، اگر آماده نشده باشد که در مقابل خواهش‎های نفسانی مدیریت و خویشتن‌داری کند، در مقابل خواسته‎های جنسی نیز مقاومت او ضعیف خواهد بود.

او افزود: نظام درسی و مدرسه‎ای چه تصویری از «خود» به ما می‎دهد، خود را مهم‎تر می‎داند یا تشکیل خانواده را مهم‎تر می‎داند؟ فرضاً اگر برای دختری خواستگار بیاید والدین می‎گویند در حال درس خواندن است؛ یعنی در واقع نظام مدرسه‎ای خود را جزء اهم زندگی معرفی می‎کند، به‌عنوان سرمایه‎ی اجتماعی خانواده خود را تعریف می‎کند.

در انتها محمدرضا زیبایی‎نژاد به مقوله‌ی تعبد اشاره کرد و گفت: نظام مدرسه‎ای چه تصویری از «تعبد» به ما می‎دهد؟ کسانی که فارغ‎التحصیلان نظام مدرسه‎ای هستند چقدر در برابر احکام شرعی خضوع دارند و چقدر دنبال فلسفه‌ی احکام آن هستند؟ بیان می‎شود ما باید فلسفه‌ی احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم. وقتی در پاسخ به آن‎ها می‎گوییم زمانی که شما پذیرفتید خدایی وجود دارد که عادل و حکیم است، هدفمند عمل می‎کند و دل‌سوز به حال همه‎ی بندگان خود است و انتساب حکم نیز به خداوند مشخص شد، دیگر منتظر چه چیزی باید بود؟ ولی نمی‎پذیرند و می‎گویند تا فلسفه‌ی آن مشخص نشود، نمی‎پذیریم. این یعنی من اصل هستم، فهم من اصل است.