به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از مهر؛ محمد بقایی(ماکان) در خصوص این موضوع که چرا فیلسوفان مسلمان تاکید بر اخلاق فضیلت گرا داشتند، گفت: اخلاق اصولاً فضیلت گرا است حال چه از آنسو چه از اینسو. اخلاق در هر حوزه اخلاقی و در هر جای جهان به هر صورت فضیلت گراست یعنی نظر به علم معنا یا دیدگاههای متعالی دارد.
وی در ادامه تصریح کرد: حال این متعالی بودن هم خود امری نسبی است یعنی جزو مفاهیم اعتباری به شمار می آید که ممکن است در یک حوزه اخلاقی مفهوم خاصی داشته باشد و در حوزه اخلاقی دیگری معنای دیگری پیدا کند.
این محقق یادآور شد: بنا بر این از این مقدمه نتیجه می گیریم که اخلاق اصولاً امری اعتباری است حال این اصول چه در نحله خاصی باشد یا در تفکرات دیگری قرارداشته باشد؛ خواه مادی و خواه معنوی باشد.
وی تأکید کرد: از اینرو از زمانیکه بشر وارد تفکرات اخلاقی شد که بیشتر در دستگاه فکری فیلسوفان بروز کرد به خصوص اگر بخواهیم این اصطلاح را ریشه یابی کنیم باید گفت که در دو حوزه فکری ایرانی و یونانی بطور موازی در دامان دو فلسفه رشد کرد که یکی به قول سهروردی حکمت خسروانی بود و یکی هم به قول ارسطو، اخلاق نیکوماخوسی. بنا بر این هر دو قطب اصول اخلاقی، تعاریفی برای خودشان داشتند که خاص دیدگاه های خودشان بود.
بقایی ماکان در خصوص این موضوع که آیا علل انتخاب فضیلت گرایی دراخلاق از سوی فیلسوفان مسلمان که متاثراز اندیشه های افلاطون وارسطو بوده به دلیل نزدیکی این اصول اخلاقی به آموزه های اسلام بوده است نیز تصریح کرد: البته این مفاهیم بعدها با آموزهای دینی در آمیخت یعنی اخلاق نیکوماخوسی با تحقیقاتی که فلاسفه ای چون آگوستین در فلسفه افلاطون و آکوئیناس در فلسفه ارسطو به عمل آوردند اخلاق مسیحی را مبتنی بر دیدگاه های افلاطون وارسطو کردند وآمیزه ای از این دوقطب پدید آمد که در واقع بنیان اصول اخلاقی دنیای غرب را تشکیل می داد.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: در شرق به خصوص در ایران نیز وضعیت به همین ترتیب است. یعنی فلاسفه ای مانند سهروردی و پورسینا و فارابی حتی صدرای شیرازی و هادی سبزواری دیدگاه ها و آموزه های دینی را وارد فلسفه کردند و آمیزه ای بنام اصول اخلاقی پدید آوردند که خاص دستگاه فلسفی خود آنها است.
وی یادآور شد: البته این را هم باید اضافه کرد که در این تحقیقات فلسفی که اخلاق طبیعتا بخشی از این دستگاه فکری را شامل می شود بی تاثیر از دیدگاه های فلسفی یونان نبوده است. ولی به هر صورت آنچه که پدید آمد به مقدار زیادی رنگ و بوی شرقی داشت.
مؤلف "لعل روان، شرح و بررسی تطبیقی غزلهای اقبال" تأکید کرد: نتیجه اینکه فلاسفه اسلامی وقتی صحبت از اخلاق می کنند چیزی نیست که بگوییم به طور کامل و تمام و کمال از تراوشات ذهنی آنهاست و پیشتر سابقه یا ریشه ای در هیچ یک از نحله ها و دستگاه های فکری دیگری نداشته است.
وی افزود: برای مثال در حدیث نبوی است که (لا تَسبّ الدَهرانّ الدَهر هُوالله ) به زمان دشنام ندهید که زمان همان خداوند است. این حدیث یک اصل اخلاقی است، یعنی یکی از تعالیم اخلاقی دین مبین است که برای مسلمانان صدر اسلام که بسیار از روزگار می نالیدند و به زمان لعنت می کردند روایت شده است.
این اقبال پژوه در ادامه تصریح کرد: اما این تفکر اگر از جانب فیلسوفی تکرار بشود و استناد بشود به این حدیث خود این تفکر ریشه "زروانی" دارد زیرا اولین کسیکه گفت به زمان دشنام ندهید که زمان همان خداوند است از گفته های آئین زروان یا از آموزه های زروانیست است شواهدی از این دست زیاد است. بنا بر این وقتی صحبت ازاخلاق می شود باید به مفاهیم اعتباری بیشتر توجه کرد تا به معانی قطعی.
بقایی در خصوص این موضوع که آیا ارزشهای اخلاقی در طول زمان ثابت می مانند نیز یادآور شد: اخلاق به هیچ روی جنبه قطعییت ندارد همچون سیماب لغزنده است هرلحظه به شکلی در می آید ممکن است چیزی که تا چند سال پیش اخلاق محسوب می شده امروز بر اساس یافته های جدید علمی یا تحقیقات اجتماعی و پیشرفت های دانش روانشناسی و امثال اینها دیگر اخلاق به شمار نیاید یا بسیاری از اصولی که پیشتر اخلاقی دانسته نمی شد اکنون اخلاق به شمار آید. لذا این که متفکران چه در دنیای مسیحیت چه در دنیای اسلام آنچه می گویند تحت الشعاع این قاعده کلی قرار می گیرد.
وی تأکید کرد: از همین روست که بسیاری از کتابهای اخلاقی که در طول تاریخ نوشته شده از جمله در ادب فارسی مثل کیمیای سعادت، قابوسنامه حتی گلستان سعدی مواردی در آن هست که امروز دیگر به کار بشر نمی آید.
این استاد دانشگاه در پایان افزود: برای مثال آنجا که سعدی می گوید: « نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» ممکن است تا اواخر دوره قاجار که یک جامعه ژولیده به مزاق خیلی ها به عنوان یک اصل اخلاقی خوش می آمد، امّا امروز در جامعه آراستگی نشانه بارز مدنیت است.