به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایبنا؛ انقلاب مشروطه، یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ ایران است. شکلگیری این حادثه در اواخر دوره سلطنت قاجاریه، موجب ایجاد تحولات گسترده سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در ایران شد و توانست پایه محکم و دیرین حکومت استبدادی را متزلزل کند و مقدمات افول حکومت قاجاریه را فراهم آورد. در جريان اين جنبش، مجموعه کوششها و رویدادهايی در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی ایران انجامید.
«ايبنا» در گفتوگويي كه با ناصر تكميلهمايون داشته، به بررسي بيشتر اين موضوع پرداخته است.
جناب آقاي تكميلهمايون! ارزيابي شما از كتابهايي كه تاكنون درباره مشروطه نوشته شدهاند، چيست و روايتهايي كه در كتابهاي تاريخي درباره مشروطه وجود دارد، به چه صورت است و چگونه ميتوان آنها را تقسيمبندي كرد؟
درباره مشروطه كتابهاي زيادي نوشته شده است كه هركدام از آنها به زعم خود اين رويداد تاريخي را مورد بررسي قرار دادهاند. برخي از اين كتابها مانند كتاب «فريدون آدميت» با عنوان «فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران» به ريشهشناسي مشروطه پرداختهاند يعني به دنبال روشن كردن روند و گسترش مشروطه در ايران هستند؛ اينكه زمينههاي پيدايش مشروطيت چه بود و چگونه در بقيه شهرستانها و ايالات سرايت پيدا كرد. برخي ديگر از كتابها، مشروطه را تنها در منطقهاي خاص مورد بررسي قرار دادهاند مانند مشروطه در شهرهاي قزوين، مشهد، كرمان يا ساير شهرستانها. بعضي آثار نيز تحليلهاي جامعهشناسي يا عقيدتي از مشروطه داشتهاند كه رويهم رفته به هيچكدام از آنها نميتوان اعتماد كامل داشت. مثلا تحليلهايي كه چپگرايان و كمونيستها از مشروطه داشتند، محل اعتنا نيست؛ چراكه آنها بدون اينكه تحقيق جامعي از اين مساله داشته باشند، ميپندارند كه مشروطه نيز مانند انقلاب كبير فرانسه است كه بتوان در آن عناصري چون بورژواها را دخيل دانست و مقايسههايي نيز با آن به عمل آورد. اين نوع كتابها نميتواند از اعتبار علمي برخوردار باشند؛ چراكه مشروطه نهضتي ملي و براي قانونخواهي و عدالت اجتماعي بوده است كه همه جامعه را در بر ميگرفته نه اينكه فقط به طبقه خاصي چون بورژواها اختصاص پيدا كند.
برخي ديگر از كتابها هستند كه بعد دينگرايانه آنها در تحليل نهضت مشروطه غالب است كه سنگيني بار اين رويداد را روي علما و تشيع مياندازند. اغلب اين كتابها نيز با نگاهي تكبعدي، به عامل دين و تشيع به واقعه مشروطه نگاه كردهاند. بايد گفت كه اگرچه دين و تشيع عواملي بودند كه در مشروطه دخيل بودند اما محدود كردن مشروطه به يك جنبشي ديني ناقص است و اگرچه در برخي مواقع در اين كتابها نيز رگههايي از واقعيت وجود دارد اما باز كافي نيستند. ناگفته نماند از دوران قبل از مشروطه تا سالها بعد از آن، رسالههايي (نوشتههايي كه تقريبا از 10 صفحه شروع ميشود تا كتابهايي بيش از 100 صفحه كه در آن رسالهها مساله مشروطه، حكومت، قانون، حرمت، استقلال، مقام سلطنت، مخالفت با سلطنت، شيوه حكومت مورد مطالعه مولف قرار گرفته و اين امر در ايران و گذشته در زمره ادبيات اندرزنامهاي (مانند قابوسنامه، سياستنامه و ..) وجود داشته اما در دوره مشروطيت رونق فراواني پيدا كرده است) درباره مشروطه از سوي علما و سياستمداران كشور نوشته شده است. در ابتدا 50 سال پيش مرحوم دكتر اسماعيل رضواني بيش از 24 رساله در مجله «راهنماي كتاب» معرفي كرد و به دنبال آن مرحوم دكتر صديقي در همان مجله نوشت كه علاوه بر كتابهايي كه دكتر رضواني مرحوم فرموده، اينجانب نيز چند رساله ديگر هم در منزل دارم.
سالها بعد مرحوم ايرج افشار تعداد اين نوع رسالهها را بيش از 70-80 جلد معرفي كرد و اكنون آقاي دكتر غلامحسين زرگرينژاد كه به راستي محقق اين بخش از تاريخ مشروطيت هستند، تعداد اين رسالهها را بيش از 200 جلد نوشته است و بسياري از آنها را چاپ كرده است. اين رسالهها بعضي در وجوب مشروطيت است، برخي در حرمت (حرام و ناشايستگيبودن) مشروطيت و برخي هم خواستند بين اسلام، مشروطه و دموكراسي پيوندي ايجاد كنند. نگارش اين رسالهها در آن روزگار كه فقط 30 در صد جامعه سواد داشتند و بيش از پنج در صد بيشتر به اين مسايل نميپرداختند، نشاندهنده اين مساله است كه نهضت مشروطه نفياً يا ايجاباً اثرات فوقالعادهاي در جامعه پديد آورده است. براي نمونه در اين باره به سه رساله گوناگون اشاره ميشود. رساله «عبرتالناظرين» تاليف مجدالملك (جد خاندان امينيها) ، رساله «يك كلمه» تاليف مستشارالدوله و كتاب «تنبیهالامه و تنزیهالمله» تاليف شيخ حسين نائيني از امهات اين رسالهها هستند كه بررسي آنها نظريه بيانشده را اثبات ميكند.
در آخر، تحليلهايي نيز در برخي ديگر از كتابها درباره مشروطه وجود دارند كه از سوي خارجيها نوشته شده است. اطلاعات خارجيها در اين كتابها اندك بوده و اگر هم تحليل عميقي از اين رويداد داشتند از ايران به آنها رسيده است. مثلا كتاب «انقلاب ايران» نوشته «ادوارد براون» بر اساس تحليلها و اطلاعات حسن تقيزاده است كه براون از مجموع گفتههاي وي به تاليف درآورده است.
از سوي ديگر، كتابهاي معتبري در اين زمينه وجود دارند كه ميتوان به كتابهاي احمد كسروي، مهدي ملكزاده و ناظمالاسلام كرماني اشاره كرد كه بسيار خوب مشروطه را به تحليل درآوردهاند. مثلا كسروي به درستي به مشروطه پرداخته و نقش آذربايجان را به نسبت ديگر منطقهها بيشتر تحليل كرده است و يا ناظمالاسلام كرماني كه در كتاب خود بيشتر بر پايه تحليلها و باورهاي مرحوم آيتالله طباطبايي تكيه كرده و ملكزاده كه محور مشروطيت را پدر خود، ملكالمتكلمين ميبيند. همچنين كتابي كه محمدعلي كاتوزيان با عنوان «مشاهدات در تحليل اجتماعي و سياسي از تاريخ مشروطيت ايران» نوشته و اثري با عنوان «خاطرات سالور» اطلاعات بسيار خوبي از مشروطه به دست ميدهد. با اينحال من معتقدم در آن روزگاران افراد بسياري بودند كه درباره مشروطيت مطالب بسيار خوبي نوشتهاند كه هنوز منتشر نشده است.
دلايل اينكه اين كتابها هنوز منتشر نشدهاند، چيست؟
دلايل بسياری در عدم انتشار آنها وجود دارد از جمله اينكه يا اين افراد از انتشار آن هراس دارند؛ يا نزديكان آنها به دلايل جنبههاي مادي و به توافق نرسيدن با ناشر آثارشان را چاپ نميكنند، يا هنوز زمان آن نرسيده است و يا دلايلي ديگر. به عنوان مثال، من زماني كه شاگرد استاد بزرگوار مرحوم غلامحسين صديقي بودم وي به دانشجويانش و حتي شخصا به خود من توضيح داده بود كه يادداشتهاي فراواني درباره مشروطيت دارد كه هنوز اين يادداشتها نيز منتشر نشده است. به طوريكه حتي فريدون آدميت نيز در كتاب خودش به اين نكته كه صديقي نوشتههاي فراواني درباره مشروطيت دارد، اشاره كرده است. من حتي در مكالمهاي هم كه با پسر ايشان (نيكنام صديقي) داشتم، وي نيز اذعان كرد كه پدرش نوشتههايي در اين باره دارد كه هنوز منتشر نشده است. از اينرو، بديهي است كه اگر كتابي از سوي اين مورخ و جامعهشناس توانمند ايراني در اينباره به چاپ ميرسيد، بسيار راهگشا بود و به مراتب از كتابهاي سطحي كه در اين زمينه وجود دارد بهتر. از سوي ديگر، ما اسنادي از مشروطيت داريم كه تنها بخشي از آن را ابراهيم صفايي، حسن معاصر و ديگران، آنهم با ديدگاههاي خودشان چاپ كردهاند اما متاسفانه بخش اعظمي از اين اسناد به ويژه اسنادي كه در خارج از كشور وجود دارند، تاكنون به چاپ نرسيده است كه اگر همه آنها انتشار يابند، بيشك ما در تبيين مشروطيت ايران توانمندتر خواهيم شد.
به نظر شما چه كتابهاي مطرحي تاكنون درباره مشروطيت نوشته شدهاند كه جريان مشروطه را به درستي منعكس كردهاند؟
كتابهاي را كه همايون كاتوزيان، فريدون آدميت، يرواند آبراهاميان و ماشاالله آجوداني در اين باره نوشتهاند ميتوان در رسته كتابهاي نسبتا علمي در اين زمينه دانست و اميد است از سوي مورخان جديد كتابهاي معتبرتري انتشار يابد.
چه ناگفتههايي درباره تاريخ مشروطيت در ايران وجود دارد كه يا هنوز به آنها پرداخته نشده و يا اگر شده، جاي كار بيشتري دارد؟
بايد گفت بسياري از افراد بودند كه در جنبش مشروطه شهرت پيدا كردند اما شهرت آنها بيشتر از كاركرد واقعي آنها بوده؛ بسياري از افراد ضد مشروطه بودند اما در واقعيت، طرفدار سلطنت و استبداد نبودند؛ بسياري در مشروطه مستبد جلوه داده شدند اما در واقع، مليگرا و آزاديخواه بودند. اينها مسايلي است كه هنوز در كتابهاي تاريخي ما به درستي روشن نشده است. به طور مثال، عينالدوله كسي است كه در تاريخ مشروطه بسيار از او به بدي ياد كردند و عليه او نوشتند، اما هيچ سندي دال بر اينكه وي عليه استقلال ايران و برعكس از كساني به نيكي و آزاديخواهي ياد شده كه بعدها ارتباط آنها با بيگانگان روشن شده است (مانند وثوقالدوله)، وجود ندارد. از سوي ديگر، نقش نيروهاي خارجي كه در مشروطه دخيل بودند، به درستي مشخص نشده است مثلا نقش نيروهاي انگليس با روس در اين رابطه بسيار متفاوت بود و يا مثلا درباره تحصن مردم در سفارت انگليس و درخواست پناهندگي آنها چندان دلآرامي از آن حاصل نميشود؛ چراكه در واقع، اين مساله شان ملت ايران را پايين ميآورد كه بگوييم انگليسيها در اين زمينه به ياري ملت ايران شتافتند و آزادي و مشروطيت را فراهم آوردند. اينها مسايلي هستند كه درباره آنها هنوز تحليل علمي جامعهشناسي لازم انجام نشده است اما آنچه از مجموعه حركات مردم در سراسر ايران در دوران مشروطيت حاصل ميشود اين است كه مردم براي عدالتخواهي و قانونطلبي برانگيخته شده بودند و در اين برانگيختگي و خودجوشي اجتماعي، ديني و فرهنگي هيچ قدرت خارجي دخالت نداشته و جنبش كاملا ملي بوده است.
به نظر شما، چه تحريفاتي درباره رويداد مشروطه در كتابهاي تاريخي صورت گرفته است؟
مسلما تحريفات بسياري درباره مشروطه صورت گرفته است. مثلا وقتي فرزند مرحوم ملكالمتكلين درباره مشروطه مينويسد، بديهي است كه درباره پدر خود موضعگيريهاي خاص خود را داشته است و يا زمانيكه يكي از طرفداران بختياري درباره مشروطه مينويسد، آيا ميتواند نسبت به جنبش ستارخان آگاهي كامل و نظر بيطرفانهاي ابراز كند و يا برخي از كتابهاي جديدي كه با تحليلهاي چپگرايانه درصددند تا همه جريان مشروطه را به دموكراتهاي قفقاز نسبت دهند، به هيچ وجه نميتواند درست باشد؛ به دليل اينكه اگرچه بيشك دموكراتهاي قفقاز در مشروطه تاثير داشتند اما نه آن قدري كه اثر آنها را بيشتر از گروهها و روحانيون و عوامل ديگر به حساب بياوريم.
آيا شما با اين نظر كه برخي معتقدند مشروطه با شكست مواجهه شد، موافق هستيد؟
خير. خيلي از افراد آمدهاند دركي را كه از فلسفه غربي مشروطه داشتهاند با مشروطه ايراني آن زمان مقايسه كردند و آن را شكستخورده ميپندارند. در حالي كه اين درست نيست؛ ايرانيان آن زمان روح مشروطه را درك و مشروطه را به معناي قانونطلبي، وطندوستي و استقلال ايران به خوبي تلقي ميكردند. چنانكه مشروطه در مجلس اول بسيار مترقي است اما در دوره دوم و سوم و دورههاي بعد اين قضيه سياسي، حزبي و جناحي شد. در دوره پنجم، بهترين نطقهاي دكتر محمد مصدق و مرحوم آيتالله مدرس را در مجلس داريم. در دوره ششم، كه آخرين نطقهاي مصدق در مجلس است باز هم زمزمههاي مشروطه به گوش ميرسد اما از مجلس هفتم تا چهاردهم ما مجلسي بيقدرت، بياختيار و زير سلطه رضاشاه را داريم. در دوره چهاردهم مشروطه رنگ و روي نويني پيدا كرد كه تا ملي شدن صنعت نفت ادامه داشت اما از كودتاي 28 مرداد به بعد (مجلس 18)، مجالس زير سلطه قدرت اجرايي و شاه سابق بود و بسياري از دستاوردهاي ملي و مردمي ما بر باد فنا رفت. از اينرو ميتوان گفت مشروطه اگرچه به عنوان يك نهادي ارگانيك يا يك سازمان اداري و ديواني شكست خورد اما به هيچ وجه به لحاظ فكري شكست نخورد؛ كمااينكه آثار آن هنوز هم مشهود است و ايدئولوژي جمهوريتي كه از سوي مردم به وجود آمد، دنباله نهضتهاي گذشته ايرانيان از آن ميان نهضت مشروطيت تحليل ميشود.
مهمترين دستارد مشروطيت از نظر شما چيست؟
به نظر من مهمترين دستاورد مشروطيت، تبديل مردم ايران از رعيت به ملت بود. از اين گذشته تحكيم احساس ايرانيگري تاثير بعدي آن بود كه پس از آن مساله دولت-ملت به طور رسمي به وجود آمد. اينكه مشروطه ما را به قانون آشنا كرد و روز به روز مفهوم دموكراسي را متبلورتر كرد و انديشه دموكراسي را در جامعه ما، در ميان جوانان و اقشار مختلف جامعه جا انداخت، تاثير كمي نيست. حتي ميتوان گفت دموكراسي ديني كه اكنون بر سر زبانهاست، در امتداد دستاورد مشروطه بوده است.
درباره ناصر تکمیلهمایون
ناصر تکمیلهمایون (متولد ۱۳۱۵ در قزوین) جامعهشناس، تاریخنگار و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. او دوره کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را در دانشگاه تهران گذراند. وي داراي درجه دكتراي تاريخ از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1351 و دكتراي دولتي جامعهشناسي از همان دانشگاه در سال 1356 است و بسياري از كتابهايش از سوي دفتر پژوهشهاي فرهنگي انتشار يافته است.
آنچه وي را از ديگر پژوهشگران اجتماعي – فرهنگي ايران به صورتي ويژه متمايز ميكند، تحصيل و تسلط بر تاريخ ايران (خصوصا ابعاد اجتماعي تاريخ ايران) در گذشته و حال، در كنار تحصيل دانشگاهي جامعهشناسي است. در صورتي كه بتوان براي شناخت صحيح فرهنگها بهویژه فرهنگ ايراني، آگاهي از تاريخ و تاريخ اجتماعي را لازم دانست، دكتر تكميل همايون به خوبي از عهده اين مهم بر آمده است. وي كتابها و مقالات بسياري (بيش از 150 مقاله علمي) را در كارنامه علمي خود دارد.
تاریخ ایران در یک نگاه»، «آموزش و پرورش در ایران»، «تهران»، «دانشگاه گندیشاپور»، «سلطانیه»، «تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: از آغاز تا دارالخلافه ناصری»، «مسائل و چشماندازهای فرهنگ (مجموعه مقالات)»، «گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین»، «خوارزم»، «خلیج فارس»، «انقلاب مشروطیت»، «سرگذشت دریای مازندران»، «مشروطهخواهی ایرانیان (مجموعه مقالات)»، «دشتی به وسعت تاریخ: نگاهی جامع به نظرآباد»، «جاده ابریشم»، «آبسکون، یا، جزیره آشوراده»، «مرزهای ایران در دوره معاصر» و «تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: دارالخلافه ناصری» برخي از كتابهاي وي هستند.