فرهنگ امروز/ ساجده سلیمی: آمدن نام گوته و حافظ در کنار هم کافی بود تا مجابم کند که این فیلم را باید ببینم. جشنواره سینماحقیقت است و خب نمیشود از آن سرسری گذشت. نام فرشاد فرشتهحکمت هم که به عنوان کارگردان بر آن فیلم باشد، حجت را تمام میکند برایم.
فیلم با سکانسی از باغ گلی زیبا در آلمان آغاز میشود و شعر حافظ که روی آن خوانده میشود: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم/ فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم/ اگرغم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد/ من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم اما زیبایی این تصاویر چیزی نیست که سبب شود شما در انتهای فیلم از آن به نیکی یاد کنید، چون قرار است با یک ملغمه بدون چفت و بست مواجه شوید که متاسفانه نتوانسته از عهده آنچه انتظارش را می رفت به خوبی برآید.
فیلم که آغاز میشود به این فکر میکنم که کارگردان روی سوژه خوبی دست گذاشته است. هم موضوع آن به اندازه کافی جذاب است و هم سالها در متون فارسی و غیرفارسی درباره آن بحث شده و خب کارگردان از این حیث دستش پر است. فیلم با تعریف بیوگرافی گوته آغاز میشود. این که کجا به دنیا آمده، چه کودکی داشته، مادر و پدرش که بودهاند و... تصاویری که همراه این اطلاعات به مخاطب عرضه میشود شامل تصاویر امروزی شهرهایی است که از آنها صحبت میشود، فرانکفورت، استراسبورگ و... چرا باید بیش از نیمی از فیلمی که قرار است درباره تاثیر حافظ بر گوته صحبت کند به شرح بیوگرافی زندگی گوته اختصاص پیدا کند و اینکه تکتک معشوقههایش چه کردند و چگونه وارد زندگی او شدند، سوالی است که تا پایان فیلم پاسخی برایش پیدا نکردم.
مستند حافظ و گوته در مجموع دو بخش است. بخش اول آن شامل زندگینامه و بیوگرافی ویکیپدیایی گوته میشود و تا زمان مرگ شیلر شاعر و دوست نزدیک گوته ادامه دارد و تقریبا میتوان گفت ردونشانی از حافظ در آن نیست. بخش دوم که با عنوان «تولدی دوباره» آغاز میشود، قرار است به تاثیر شعر حافظ بر گوته بپردازد، اما پس از گذشت دقایقی متوجه میشویم که این فیلم قرار است به هرچیزی بپردازد جز تاثیر حافظ بر گوته. در بخش دوم کارگردان به ارائه تصویر ذهنی خود از حافظ میپردازد و اتفاقا به دنبال این است که تاکید داشته باشد شعرحافظ درواقع به آن درجه از مایه عرفانی نیست که معروف است و همان صحبتهایی که بخصوص در سالهای اخیر مطرح شده مبنی بر زمینی بودن اشعار حافظ را به تصویر میکشد و تا حد زیادی میتوان گفت در این امر اغراق نیز میکند.
نکته مبهمی که در این میان برایم مطرح میشود این است که آیا این فیلم مستند در پایه و پلان و برنامهای داشته است یا خیر؟ اگر قرار است این فیلم به تاثیرات حافظ بر گوته بپردازد، چرا ما در روند فیلم با شرایط اجتماعی و سیاسی زندگی حافظ آشنا میشویم؟ چرا اگر گوته در زندگی شخصی شاعری با علم و دانش و متخصص در حوزههای مختلف علوم و شعر و فلسفه معرفی میشود، ما از حافظ تصویری از شاعری داریم که پاهایش را در رودخانه میکند و زیرآبشار مینشیند و غرق و مبهوت طبیعت است؟ کتابخانه حافظ منبع عظیم نسخ آثار پیشینیان و درواقع سرچشمه غزلیات نغز و پرمغز او بوده کجاست که هرگز خبری از آن در این فیلم نیست؟ این حافظ شوخ و شنگی که این فیلم نشان میدهد و همواره در پسزمینه آن تصویر زنی است که چشموابروی آن قرار است تصویری باشد که حافظ در پیاله میبیند، آیا میتواند در این حد اثرگذار باشد که شعر او بر شخصیتی چون گوته تاثیر بگذارد و دیوان غربی شرقی را بر روح و روانش جاری کند؟ همه اینها سوالاتی است که باز هم جوابی برای آنها پیدا نکردم.
بحث تاثیر شعر حافظ بر گوته یک بحث کاملا تخصصی و پژوهشی است که احتیاج به متخصصان این حوزه دارد که درباره آن نظر دهند یا منابع مورد وثوق معرفی کنند، اما شما در سرتاسر این فیلم حتا رد پای نظریات کارشناسی متخصصان این حوزه را نمیبینید و در نهایت نمیفهمید اگر گوته از حافظ اثر گرفته این اثر در کجای آثار او، با چه کیفیتی و در چه حدواندازهای بوده است. پلانهای پایانی فیلم هم که صرفا با خوانش شعرهای حافظ و نشان دادن چهره خندان دخترکان شیرازی تقریبا به آب بسته شده است.
برای اثبات نکتههایی که در بالا به آن اشاره کردم شما را ارجاع میدهم به کتاب «دیدار غرب و شرق در هجرت گوته» کتابی تالیفی-ترجمهای از محمود حدادی، کسی که عمر خود را بر سر ترجمه آثار گوته و بررسی ویژگیهای مشترک شعر حافظ و گوته گذاشته است. جای امثال حدادی در این فیلم کجا بود؟ کاش کارگردانی که تا این حد دغدغه شعر و ادب و فرهنگ فارسی را دارد و برای ساخت فیلمی مستند به آلمان میرود و تصاویر ناب از طبیعت آلمان و البته شیراز در مقابل دیدگان ببیننده مینهد، با اندکی صبر و حوصله و با رجوع به حافظشناسان برجسته معاصرمان که کم هم نیستند اندکی سطح علمی و تخصصی فیلم خود را نیز بهبود میبخشید تا من مخاطبی که با پیشزمینهای از زندگی گوته و حافظ به تماشای فیلمی مینشینم و موضوع آن برایم بسیار جذاب است، در انتها دست خالی از سالن سینما بیرون نیایم.
در پایان ضمن احترام به همه فیلمسازانی که سعی میکنند با اقتباس از منابع ادبی، سینمای ما را با عطروبوی ادبیات کشورمان آغشته کنند، یادآوری میکنم شما قرار نیست در هر حوزهای به طور کامل تخصص داشته باشید، فیلم را شما بسازید اما در این چنین محتواهایی مطمئنا به کمک کسانی که متخصص این حوزه هستند نیاز دارید.
ایبنا