فرهنگ امروز/ داود شیخاوندی: تولید ، ترویج ، انتقال و بالیدگی راستین علم یا کالایی مشروط به پیش و پس زمینه های خاصی است . اگر به نحوی از انحاء ، یک یا چند شرطی موجود نباشد تولید ، ترویج ، انتقال و بالیدگی آن ها دچار اختلال ، کژکارکردی ، کژ فهمی و ... یا کژ راهه می شود . تولید ، ترویج و انتقال علم جامعه شناسی نیز از این روال مستثنی نیست . بستر علم جامعه شناسی و بسیاری از علوم نو دیگر کشورهای غربی بوده است که در شرایط خاصی بارور شده و تدریجاً از برکت مدرن بودن ، چاپ ، تکثیر و دانشگاهی شدن تدریجاً در جهان آباد ، توسط ناقلان علم ، نادیان ، راویان اهل و راستین آن پراکنده شده است . چنین فراشدی در ایران در مورد تجدّد نیز صادق بوده است .
در نیمه دوم قرن نوزدهم ، نخست ما دانشگاهی به شیوه ی غربی موسوم به «دارالفنون» به همت امیرکبیر برپا کردیم و عالمان غربی علوم معدودی را در ایران به کار گماشتیم تا به نخبگان آینده ی حکومتی درس علوم نو دهند و زمینه را برای ترویج و کارکردی آن ها در ایران فراهم آورند . با توجه به این که زمینه های جامعوی و علمی هنوز به قدر بسنده ای در ایران بالیده نشده بود ، بعد از چند دهه «دارالفنون» به حد یک دبیرستان تنزل یافت .
در مرحله ی دوم تجدد ، در آغاز قرن بیستم ، مسئولان فرهنگی اعزام دانشجو به غرب را بارورتر و چندمنظوره یافتند و از سال ۱۳۰۸-۱۳۰۷ هر ساله تعدادی از دانشجویان علوم مورد نیاز ایرانی را به اروپا اعزام کردند ؛ به امید این که آنان در بستر علوم مورد نیاز بیاموزند و در بازگشت ناقل ، راوی و رایج آن ها باشند . در میان این عده کسانی مانند : دکتر ارانی ، دکتر سیاسی ، دکتر یحیی مهدوی و ... و دکتر صدیقی بودند که به نخبگان علمی و سیاسی جامعه ما تبدیل شدند و هر یک با فاصله اندکی از طریق معلمی و مدرسی دانسته های خود را بر بال برگ های کتاب ها سپردند و علوم انسانی ، از جمله جامعه شناسی را در عرصه دانشگاهی بارور کردند . انتشار کتاب هر علم عامل و حامل اساسی شناسایی و ترویج علم است . علم بی-کتاب و نوشته علم شمرده نمی شود .
احتمالاً از سال ۱۳۱۷ ، دکتر صدیقی درس جامعه شناسی را در دانشسرای عالی تهران به عهده داشت ؛ ولی شخص این شادروان در این مدت و سال های بعد ، هیچ اثر مکتوب چاپ شده ای به جا نگذاشت و ظاهراً به برگردان «سوسیولوژی» به «جامعه شناسی» بسنده کرد . انتظار می رفت که نخستین کتاب جامعه شناسی را نیز واضع نام این علم تألیف و نشر کرده باشد ؛ ولی احتمالاً ، تنزه طلبی زیاده از حد موجب شد که دکتر صدیقی نتواند یا نخواهد ، به عنوان نخستین مدرس این علم ، نخستین مؤلف و مروج مکتوب آن هم باشد !
۱- در نبود یک کتاب علمی ، برخی از شخصیت های حزب جدیدالتأسیس «توده» ، مانند احمد قاسمی ، در پیروی از ارانی ، بر آن شد یک کتاب تبلیغاتی ـ عقیدتی ظاهراً عامه فهم ، با عنوان «جامعه را بشناسیم» یا جامعه شناسی ، در اختیار اعضای حزب قرار دهد . بدین سان به علم «جامعه شناسی» رنگ سیاسی خورد و در آغاز دهه ۲۰ ، از طریق کلاس های حزب توده ، در زبان و اذهان جوانان آن روزگار بیشتر جای گرفت تا کلاس های درس جامعه شناسی در دانشجویان دانشسرای عالی !
احمد قاسمی در کتاب خود لفظ «جامعه شناسی» را به طور «ابزاری» یا بهانه ای برای تبلیغ مبارزه ی جامعوی و تأکید بر تعلیم تضاد طبقاتی ، تحریک بر طغیان و تنفر فقیر علیه غنی بالاخره ، رژیم افکنی به کار می برد . نویسنده در صفحات آغازین ، سرنوشت دو شخصیت حسین ، از خانواده فقیر و فریدون ، از خانواده غنی ، را در کنش های جامعه ، در تقابل یکدیگر قرار می دهد و فریدون را «آقازاده» می نامد ؛ صفتی که امروزه نیز به برخی ها می دهند (قاسمی ۱۳۵۷ : ۱۲-۶) قاسمی کتاب جامعه شناسی خود را با ستیز طبقاتی آغاز کرده ، بعد از هفت صفحه به نتایجی می رسد از جمله : «این همه اختلافاتی که امروزه در جامعه میان افراد بشر می بینیم در اثر اختلافات طبیعی آنها نیست بلکه زائیده اوضاع اجتماعی است و ما برای این که افراد بشر به تساوی نزدیک شوند باید اوضاع ظالمانه اجتماعی را که بدون جهت میان افراد فرق می گذارد از بین ببریم» . با این نتیجه گیری ، در پیگشت ریشه ها ، بقیه صفحات خود را به تاریخ پیدایش و زیست انسان به روایت غربیان می پردازد و دوره بندی های تاریخی مارکس را با اصطلاحات خاص او بازگو می کند .
چنانکه در سطور اخیر معلوم است ، احمد قاسمی گرچه دانشگاهی است ولی در گزینش واژگان ، مثل بسیاری از امروزیان ، دقت کافی ندارد . مرتب بین جامعه و اجتماع و دین و مذهب در نوسان می باشد و آن ها را معادل هم به کار می برد ؛ کاری که بعداً در اثر دکتر یحیی مهدوی ، نویسنده نخستین کتاب واقعاً جامعه شناسی ، این روند ادامه یافته ، به عنوان میراث تاریخی به امروز می رسد .
۲- با اشاره با این نکات ، چنین به نظر می رسد که در هیچ کشوری ، جز ایران ، علم جامعه شناسی تا این حد مورد سوءاستفاده ، سوءفهم ، سوءتعبیر و شبهه قرار نگرفته است . اگر عنوان این مقاله را «سیاست زدگی جامعه شناسی آغازین و پیامدهای آن در ایران» برگزیدم بدین سبب است که کژآغازی بر تمام فراشد تکوین جامعه شناسی در ایران از سویی و تشدید شبهه ناکی آن در طول هفتاد سال تأثیر گذاشته است .
پیشاپیش باید یادآور شد هر علمی ، از جمله جامعه شناسی ، دارای موضع بی طرفانه ، خنثی و فارغ از هر گونه سوگیری خاص است . اگر برحسب اتفاق ، چنین وضعی هم رخ دهد بیشتر ناشی از عالِم است و نه علم . بی طرفی عالِم در روش های پژوهشی و کنش های ناشی از آن یکی از اصول مسلط روش های علوم جامعوی ، به ویژه جامعه شناسی است . بنا به این اصل ، یک نگرش تطبیقی به چاپ نخستین کتاب ها و مقالات تحت عنوان «جامعه شناسی» خلاف آن را نشان می دهد .
متأسفانه در هفتاد سال پیش و بعد از آن ، «اهالی» علم جامعه شناسی ، تا آن جایی که راقم این سطور واقف است ، موضع دفاعی کافی و روشنگری وافی برای رفع کژفهمی ها در مورد موضوع حرفه ای خود نگرفتند و در نتیجه ، این روال تا عهد ما ادامه یافت . به تبع آن ، در برخی از حرکات جمعی جامعه معدودی ، به جای ریشه یابی عینی و علمی علم «جامعه شناسی» را ، به سبب کژ فهمی های آغازین ، «متهم» به «چپ» یا شهر آشوبی انگاشتند .
۳- در این برهه از زمان لازم است به مناسبت ۷۰ سالگی تدریس علم جامعه شناسی در تهران به برخی از سوءاستفاده های آغازین رهبران «حزب توده» ، انتصاب یک
جامعه شناس حرفه ای مانند دکتر صدیقی به وزارت کشور در سال های نهضت نفت (۱۳۳۲) و بعدها ، برخی از سوسیال دمکرات های «نیروی سوم» خلیل ملکی بازگو کنیم تا موضوع مورد ادعا روشن شود :
با مروری گذرا به نخستین کتاب تئوریک حزب توده ، تحت عنوان «جامعه شناسی» سال ۱۳۲۰ ، نشان می دهیم که چگونه تفاوت عنوان و متن مبارزه-جویانه موجب سوءفهم برخی از مسئولان ارشد دولتی آن زمان شد ؛ ولی کوششی برای رفع شبهه از سوی روانشاد دکتر صدیقی و همکاران و هم اندیشان او به عمل نیامد و سوءفهم از این علم ، که فقط به عنوان یک درس در دانشسرای عالی تدریس می شد ، در سال های بعد ، به اشکال متعدد دوام یافت .
در تیرماه سال ۱۳۳۴ ، در مجله «نبرد زندگی» به مدیریت محمود افشار ، مقاله ای تحت عنوان «منطق و اقتصاد و مسائل کنونی جامعه شناسی» ، به قلم مهندس حسین ملک ، انتشار یافت که در آن با نام جامعه شناسی نویسنده خواسته است نظریه دیالکتیک هگل ، مارکس و استالین را رد کند : این مقاله هیچ ارتباط منطقی با علم «جامعه شناس» جز عنوان ندارد !
در شماره ۸ مجله به تاریخ بهمن ۱۳۳۴ نویسنده ای با نام مستعار «دانشجوی جامعه شناسی» مقاله ای تحت عنوان «جامعه شناسی ، کمینفرم و پنج اصل همزیستی مسالمت آمیز و سرانجام یک همزیستی» ارائه داده است که ربطی به علم جامعه شناسی ندارد ، جز این که انعکاس یک شبهه یا سوءاستفاده از این عنوان می باشد که نویسنده ای به نام «دانشجوی جامعه شناسی» پنداشت های انتقادی خود را از سیاست های همزیستی شوروی در زمان خروشچف ارائه داده است . در زیر فرازهایی از آن مقالات را ارائه می دهیم :
«نبرد زندگی» شماره ۴ ، سال اول ، تیرماه ۱۳۳۴
مجله ماهانه ، با نظر هیأت تحریریه ، مدیر مسئول : محمود افشار
عنوان یکم ]روی جلد[ جامعه شناسی و مسائل سوسیالیسم
پیروزی سوسیالیسم ناشی از نیروی ملت
استراتژی احزاب کمونیسم در برخورد با نهضت های ملی آسیا و آفریقا (صص ۱۵-۱)
عنوان سوم ]روی جلد[ منطق و اقتصاد و مسائل کنونی جامعه شناسی
نویسنده : مهندس حسین ملک ، مهندس کشاورزی .
بحث اصلی استفاده از جامعه شناسی ، با تکیه بر نظم اعداد بزرگ ، با تأکید بر این که: «در تمام جوامع ، اعم از جامعه افراد ، سنگ ها ، گندم ، درخت ها ، کرم ها ، فیل ها و انسان ها صادق است ...» .
نویسنده نظریه ی دیالکتیک هگل ، مارکس و استالین را به چالش کشیده است و مرتب اجتماع و جامعه را به عنوان معادل در زیرمجموعه ها به کار برده است ! در ۵ صفحه .
«نبرد زندگی» ، شمارة ۸ ، سال اول ، بهمن ۱۳۳۴ .
عنوان یکم ]روی جلد[ جامعه شناسی : کمینفرم و پنج اصل همزیستی مسالمت آمیز...
نویسنده: دانشجوی علوم اجتماعی ]نام مستعار[ در۱۶ صفحه .
در این مقاله بحث اصلی نویسنده رد نظریه «همزیستی مسالمت آمیز» شوروی در زمان خروشچف است که هیچ سنخیتی با جامعه شناسی ندارد .
در پی چنین سوءاستفاده هایی از عنوان «جامعه-شناسی» بود که به روایت یکی از رؤسای اسبق سازمان برنامه (دکتر مجیدی) «شاه سوسیالیسم را با سوسیولوژی درهم می آمیخت و این دو را یکی می پنداشت و در تأسیس رشته جامعه شناسی مقاومت می کرد» .
پس از تأسیس رشته جامعه شناسی در دانشگاه تهران و برپایی «مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی» در طی تلاش های دکتر صدیقی و دکتر نراقی (تازه از فرانسه برگشته) در دهه ۳۰ ، صدها نفر فارغ التحصیل این رشته وارد جامعه شدند . در دهه ۴۰ ، یکی دو نفر از اینان در میان گروه مبارزان مسلح «فدائیان خلق» حضور داشتند که در برخورد با نظامیان کشته شدند ، از جمله حمید اشرف ، برادر احمد اشرف که از پیشگامان جامعه شناسی بود . در طی چنین واقعه ای ، یک بار دیگر رشته ی جامعه-شناسی زیر سؤال رفت و متهم به «ترورپروری» شد ! انتشار کتاب «جامعه شناسی با ترجمه شیوای شادروان دکتر امیرحسین آریان پور ، توسط دانشگاه تهران ، برای چندین سال با استقبال گرم دانشجویان این رشته و افراد غیردانشجو نیز قرار گرفت . علت عمده چنین استقبالی افزون بر زبان فارسی شیوایی متن ، تلقی شبهناک برخی مردم مبنی بر این بود که گمان می کردند که چون مترجم کتاب گرایش های مارکسیستی دارد پس محتوای کتاب لابد مارکسیستی است ؛ در صورتی که از این خبرها نبود . در واقع ، خریداران این کتاب گرایش های سیاسی عالِم را به علم جامعه شناسی تعمیم می دادند ؛ در صورتی که اشتباه بود !
بعد از انقلاب سال ۵۷ ، اعلام انقلاب فرهنگی ، بسته شدن دانشگاه و نوسازی برنامه های درسی علوم اجتماعی ، به روایت آقای دکتر غلام عباس توسلی ، «عضو شورای برنامه ریزی» عده ای از معممان موضع مثبتی در سودمندی «جامعه-شناسی» نداشتند و می خواستند آن را حذف کنند . از آقای دکتر توسلی می پرسند : «جامعه شناسی» به چه دردی می خورد ؟ دکتر توسلی پاسخ می دهند : «به درد پژوهش اجتماعی» . حضار پیشنهاد می کنند : پس به جای جامعه شناسی بنویسید «پژوهش گری اجتماعی». در پی چنین تصمیمی در دوره کارشناسی نام این رشته به «پژوهش گری اجتماعی» تغییر می یابد . در دهه اخیر است که «گرایش جامعه شناسی» در دوره کارشناسی ارشد مورد پذیرش قرار می گیرد .
غرض از مرور بر تحول علم جامعه شناسی در هفتاد سال اخیر و فراز و فرود آن می خواهم این نتیجه را بگیرم که به رغم فارغ التحصیل شدن علم جامعه شناسی از دانشگاه و ورود آن به عرصه جامعه مدنی و مطبوعات و استقبال قشرهای متفاوت ، از جمله معدودی از مقامات، هنوز ابهاماتی در اذهان برخی از محافل درباره این علم باقی است و در بی طرفی آن تشکیک و تردید وجود دارد . در آستانه آغاز دهه ی هشتاد تأسیس و تکوین علم جامعه شناسی ، وظیفه عالمان این رشته است که با روشنگری ابهامات را بزدایند ، با رعایت نه تنها بی طرفی علمی ، بلکه با تکیه بر قواعد و قوانین و نظریه های محکم از سویی و ایفای نقش فعال تری در حوزه ی رسانه ها از تشابه سازی غیرعلمی و «دیمی» تحت عنوان «جامعه شناسی» پیشگیری کنند و از حریم علمی ـ حرفه ای خود پاسداری به عمل آورند .
در سال های اخیر ، در راستای «بومی» کردن جامعه شناسی کتاب هایی نظیر «جامعه شناسی نخبه کشی» و «جامعه شناسی خودمانی» چاپ و منتشر شد که بیشتر صبغه جامعه نگاری یا Sociography دارند تا جامعه-شناسی یا (Sociology) . جامعه نگاری ، بدون این که «قواعد روش جامعه شناسی» را رعایت کند از گوشه های جامعه ، بنا به دلخواه خود ، «عکس»برداری می کند و اجزای آن را به دلخواه و سوگیرانه به هم پیوند زده به مردم ارائه می دهد . مردم غافل از تفاوت این دو حوزه ، به سبب ارزش عنوان «جامعه-شناسی» از آن ها استقبال می کنند . درست است که یکی از نقش های جامعه شناسی نقد جامعه است ولی نقد جامعه قواعد و زبان خاص خود را دارد . به نام بومی کرده و مردمی کردن نمی شود به شیوه های عامیانه متوسل شد . عوامانه و دیمی کردن (Banalization یاVulgarization ) از مردمی کردن (popularization) متفاوت است . کتاب های دیمی و «خودمانی» اگر ده ها بار نیز به چاپ برسد مقبولیت عامیانه می یابند ولی مشروعیت و حقانیت علمی پیدا نمی کنند .
جامعه شناس پیش از این که جامعه را ترسیم کند بیشتر تبیین و تحلیل می کند . او همانند یک پزشک ، با تکیه بر علم آموخته خویش ، «نبض» جامعه را به اتکای دیده وری ها و یافته های دقیق آماری و تطبیق آن با سنوات برحسب اقشار جامعه ، سلامت یا بیماری گروه های مورد مطالعه را می تواند دریابد و پویایی و ایستایی آن را اندازه بگیرد .
جامعه شناس نمی تواند در کنجی بنشیند و با عینک سیاه به جامعه ایرانی در حد کلان بنگرد و یک عکس بیشتر سیاه و کمتر سفید بگیرد و بدون اشاره به سفیدی ، فقط سیاهی ها را سرهم کند و به نام «جامعه شناسی خودمانی» به مردم ارائه دهد . این سیاه نمایی کمتر از کار احمد قاسمی ها و نویسندگان «نبرد زندگی» در دهه های ۲۰ و ۳۰ نیست . نقد جامعه شناس مبتنی بر یافته های عینی طبق قواعد جامعه شناسی است که با بی طرفی انجام می گیرد و نیک و بد جامعه را ، بدون حب و بغض ارائه می دهد . فقط «جامعه شناسان» ایدئولوژی زده است که می توانند خواست های خود را در قالب رنگ دلخواه خود بیارایند و به عنوان کار علمی جعلی به مردم ارائه دهند . چنین آثاری در بسیاری از کشورها رایج است و کشور ما استثناء نیست ، با این تفاوت در برخی از کشورها مردم نسبتاً آگاه سره را از ناسره تشخیص می دهند ، ولی در کشور ما که هنوز جامعه شناسی ، همانند بسیاری از علوم انسانی دیگر، در مرحله بلوغ نیست و سطح درک و تشخیص بسیاری از مردم برای شناخت سره از ناسره بسنده نمی باشد ، برعهده جامعه شناسان و سازمان های حرفه ای آنان است که به یاری مردم بشتابند و با روشنگری از سوءتفاهم پیشگیری کنند یا تعبیرات و تشکیک ها را بزدایند .
جامعه شناسان حرفه ای موظف هستند که خط تمایز و تفکیک کنش جامعوی را به طور علمی کشف و به اطلاع مردم برسانند و از هر گونه دیمی کاری عجولانه «خودمانی» بودن با زبان نه چندان علمی درهم آمیخته پرهیز کنند .
در این مدت هفتاد سال جامعه شناسی ایران ، به رغم تمام فراز و فرودها در مقایسه با سایر کشورهای منطقه ، راه نسبتاً موفقیت آمیزی را طی کرده ، راه گذار بالیدگی را متناسب با حوزه های دیگر علوم اجتماعی ادامه می دهد و با پیشرفت بیشتر جامعه شناسان نیز آگاهی فزون تری از کم و کاست های علم جامعه شناسی در حوزه های نظری و عملی ، به ویژه وحدت رویه در نگرش و زبان علمی آگاه شده اند و اراده خود انتقادی جمعی در قالب انجمن جامعه شناسی و در حوزه های دانشگاهی بیشتر به چشم می خورد . ما امیدواریم در سال هایی که در پیش داریم این اراده ها به کنش جمعی خردمندانه بیانجامد تا محصول آن به شکوفایی هر چه بیشتر این علم و دیگر علوم انسانی از سویی و هوشیاری ، فرزانگی و پویایی افزون تر ملت ما منجر شود .
منبع: انسان شناسی و فرهنگ