فرهنگ امروز/مجتبی قلیپور: مصیبتهایی که در سالهای اخیر در اشکال گوناگون بر سر دانشگاه آمده است بر کسی پنهان نیست. دغدغهمندان دانش و دانشگاه از کمرنگ شدن هرچه بیشتر استقلال دانشگاه، پذیرش بیرویهی دانشجو در مقاطع مختلف و بدون توجه به ظرفیتهای دانشگاه و نیازهای جامعه، بورسیههای غیرقانونی و فراقانونی، کمبود فضای نقد و آزاداندیشی، تبدیل دانشگاهها به بنگاههای اقتصادی، بیکاری فاجعهبار فارغالتحصیلان و مانند آن بسیار سخن میگویند (و البته در عمل اتفاقی نمیافتد؛ چراکه دغدغهمندان را قدرت عمل نیست و آنها را که قدرت عمل هست گویا دغدغهای نیست). اما شاید مصیبتی پنهانتر که کمتر بدان توجه شده و بااینحال بهسرعت در حال نابود کردن فضای دانشگاه بهمثابه یک فضای دانشبنیان و پژوهشمحور است، فرایندی باشد که مایلم با اندکی اغماض آن را «بوروکراتیزه شدن دانشگاه» بنامم.
منظور از بوروکراتیزه شدن دانشگاه، صرفاً افزایش نامتناسب و بیرویهی پیچوخمهای اداری در تمام جوانب زندگی دانشگاهی یک دانشجو و استاد نیست، هرچند شامل آن نیز میشود و آن را در بطن خود میپرورد. بوروکراتیزه شدن دانشگاه در معنایی که در اینجا دنبال میشود، عبارت است از تسلط کارمندان دانشگاهی، درک ادارهای از دانشگاه و طرز تفکر و فرهنگ اداری یا ادارهای برای مدیریت دانشگاه بر دانشجویان و اساتید، درک دانشمحور از دانشگاه و طرز تفکر و فرهنگ علمی و پژوهشی برای مدیریت دانشگاه. بر اثر فرایند بورکراتیزه شدن، دانشگاه هر روز بیش از پیش از شکل و ماهیت یک مکان آموزشی و پژوهشی و فضایی برای خواندن و بازخواندن، پژوهیدن و بازپژوهیدن و اندیشیدن و بازاندیشیدن، بیرون آمده و هرچه بیشتر تبدیل به یک ادارهی بیروح دارای قواعد اداری دستوپاگیر متناسب برای امور اجرایی حداقلی و دارای ساعات کار مشخص و محدود میشود. در وضعیت دانشگاه بوروکراتیزه، مدیران و کارمندان اداری دانشگاه از حالت تسهیلکنندگان ایجاد فضای ژرفآموزی، ژرفپژوهی و ژرفاندیشی بیرون آمده و تبدیل به کنترلکنندگان نهایی (یا میانی، اگر حکومت را کنترلکنندهی نهایی بدانیم) ادارهای میشوند که دانشجویان و اساتید تنها ارباب رجوعهای دردسرساز و مزاحم آن محسوب میشوند. در چنین وضعیتی، هدف نهایی دانشگاه از محورهای آموزشی و پژوهشی خارج شده و وارد محورهای اداری و اجرایی میشود.
کاملترین درک از دانشگاه بهمثابهی یک ادارهی اجرایی هنگامی فراهم میشود که بهعنوان یک دانشجو یا استاد اهل پژوهش و تفکر و نیازمند فضایی برای انجام این امور، سیری چندروزه به درون دانشگاه داشته باشیم. نگارنده آشنایی کامل با روندهای موجود در همهی دانشگاههای کشور ندارد، اما تحصیل چندساله در دانشگاه تهران بهمثابه دانشگاه پیش رو کشور و پرسوجوی از وضعیت سایر دانشگاههای برتر کشور، او را به شواهدی رسانده است که مؤید وضعیت طرحشده در سطور پیشین است. فضای دانشگاه تهران بهویژه در سالهای اخیر به گونهای تحول یافته است که این دانشگاه اکنون بیشترین مناسبت را برای زندگی یک کارمند نوعی و کمترین مناسبت را برای زندگی علمی یک دانشجوی خواهان پیشرفت آموزشی و پژوهشی یا یک استاد اهل پژوهش و تفکر و تولید دارد. یک نمونهی بارز این روند رو به زوال، کاهش فزایندهی ساعات کاری بخشهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه است؛ بهعنوان مثال، ساعات کار کتابخانهها، بخشهای مرجع، سایتهای کامپیوتری، سالنهای مطالعه، آزمایشگاهها و حتی ساعات باز و بسته شدن درب دانشکدهها، همه و همه نه بر اساس نیازهای پژوهشی و آموزشی، بلکه بر اساس علایق و سلایق کارمندی و اداری تعیین میشود. کتابخانه از ضروریترین بخشهای یک دانشگاه است و در دسترس بودن حداکثری آن لازمهی هر دانشگاهی است، اما بهطور مثال، ساعات کار بخش امانت کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران از ساعت ۸ صبح تا ۵/۳ بعد از ظهر است که البته شامل پنجشنبه نمیشود. این در حالی است که همین بخش در سال تحصیلی ۸۹-۸۸ تا ساعت ۹ شب به ارائهی خدمات میپرداخت (۵/۵ ساعت، کاهش ساعت کاری! شاید نیازمان به خواندن کتاب کمتر شده است!).
جالب است بدانید که بهعنوان مثال، ساعات کاری کتابخانهی مدرسهی کندی دانشگاه هاروارد در ایام سال تحصیلی از ۸ صبح تا ۱۱ شب است. تأسفبارتر از آن محدود شدن فوقالعادهی ساعات کار بخشهایی است که معمولاً در اغلب دانشگاههای معتبر جهان حالت شبانهروزی و همیشه در دسترس دارند؛ سالنهای مطالعه، تالارها، آزمایشگاهها و سایتها ازایندست هستند، حال آنکه تقریباً در تمام دانشگاههای کشور ساعات کار تمام این بخشها به شدت محدود شده است. سایت کامپیوتری مرکزی دانشگاه تهران فقط بین ساعات ۸ صبح تا ۳/۳۰ بعد از ظهر به دانشجویان سرویس میدهد و حال آنکه همین بخش در سال تحصیلی ۸۹-۸۸ تا رأس ساعت ۱۲ نیمهشب به ارائهی خدمات میپرداخته است. ساعات کاری بسیاری از بخشها تابع حضور یا عدم حضور کارمند آن بخش است، بهنحویکه کارمندان هروقت بخواهند، میتوانند دانشجویان را از پژوهش و مطالعه باز داشته و آن بخش را تعطیل کنند (میگویید چنین اتفاقی نمیافتد؟ سری به دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بزنید). مشکل کاهش ساعت کاری در ایام تابستان به اوج خود میرسد، ساعات اداری بخشهای مختلف دانشگاه تهران در ایام تابستان از ۸ صبح تا ۵/۲ بعد از ظهر محدود شده است. مشخص نیست اگر بناست هر کارمند اداری دانشگاه در روز حداقل ۸ ساعت کار کند، بر اساس چه قانون و حکمی این ساعت به ۵/۶ ساعت کاهش یافته است. در بسیاری از دانشگاه در ایام تابستان از ورود دانشجویان کارشناسی به دانشگاه جلوگیری میشود (بهعنوان مثال، دانشگاه صنعتی امیرکبیر) که با توجه به حق هر دانشجو برای استفاده از فضای دانشگاه، علت آن مشخص نیست.
مثالهایی ازایندست، در مورد کاهش ساعات کاری بخشهای مختلف دانشگاههای کشور و افزایش روزهای تعطیل آن بهویژه در ایام تابستان فراوان است. مسئولان علتهای مختلفی را برای این روند ذکر میکنند، برخی کمبود بودجه برای پرداخت اضافهکاری کارمندان را علت اصلی کاهش ساعات کاری بخشهای خدمات پژوهشی دانشگاه میدانند، در این صورت دو پرسش باقی است؛ اول اینکه چرا دقیقاً مشکل کمبود بودجه دانشگاه از سالهایی آغاز شد که دانشگاه هرچه بیشتر تبدیل به یک بنگاه اقتصادی شد؟ بنگاهی که در آن از یک سو با جذب بیرویهی دانشجویان شبانه در تمام مقاطع و حتی مقطع دکتری، مدرک دادند و پول گرفتند (اگر ۶۰ میلیون تومان دارید، میتوانید از دانشگاه تهران مدرک دکتری بگیرید، بشتابید!) و از سوی دیگر انواع پردیسها را در مناطق مختلف تحت نام دانشگاههای مادر راه انداختند و در خالی کردن جیب دانشجویان و پر کردن کشور از مدارک بیارزش روی دانشگاه آزاد را سفید کردند.
پرسش دوم این است که چرا کمبود بودجه در نخستین مرحله، ضروریترین و مهمترین بخشهای یک دانشگاه را مختل کرده است و حال آنکه هیچ تأثیری بر نصب بنرهای رنگارنگ و برپایی مراسمهای مجلل و جشنهای بیمحتوا و پرتشریفات و هدیهی سکهی طلا به مناسبتهای مختلف در دانشگاه نداشته است؟ آیا از نظر مسئولان دانشگاهی ما، برگزار یانواع و اقسام برنامههای تشریفاتی و فاقد اهمیت فوق برنامه، اولویت بالاتری از باز نگه داشتن کتابخانهی مرکزی دانشگاه به روی دانشجویان دارد؟
بوروکراتیزه شدن دانشگاه تنها در تغییر ساعات کاری آن خلاصه نمیشود، آنچه آورده شد بیشتر از این لحاظ است که این امر نمود بیشتری دارد و در آن میتوان به وضوح تبدیل شدن دانشگاه به یک اداره را دید. بر تعداد اتاقهای اداری دانشگاه روزبهروز افزوده میشود، کارمندان (که اغلب آنها دارای روابط خانوادگی با یکدیگر هستند!) بیشتر میشوند و تشریفات پیچیدهتر و گرانتر میشود. در عوض کلاسهای درس کوچک و کوچکتر و البته تعداد دانشجویان آنها بیشتر و بیشتر میشوند. اتاقهایی که سابقاً به دانشجویان دکتری اختصاص داده میشدند از آنها گرفته شده، یا تبدیل به محل سرگرمی یک کارمند میشوند، یا برای کسب درآمد اجاره داده میشوند و یا در اختیار نهادها و تشکلهایی قرار میگیرند که هیچ کمکی به فضای علمی دانشگاه نمیکنند.
فرایندهای نگارش و دفاع از پایاننامه برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی بسیار صوری و بیمحتوا شده است. همه چیز شبیه به یک ادارهی ناکارآمد و سودجو است، ادارهای که اربابرجوعهای بیشمار و اغلب بیانگیزهاش را تا آنجا که بتواند میچاپد و بدون آنکه شایستگیشان را محرز کند «کارشان را راه میاندازد» و البته که نمیخواهد و نمیتواند چیزی بر دانش و اندیشهی آنها بیفزاید.
اشتباه نشود، ویژگی دانشگاه بوروکراتیزه در کشور ما به هیچ عنوان عقلانیت، نظم، قاعدهمندی، پاسخگویی، اصالت کارکرد، تأمین خدمات مناسب و مانند آن نیست. این دانشگاه نه تنها فضای مناسب برای رشد علمی فراهم نکرده است، بلکه خود تبدیل به یکی از دهها مانع رشد علمی شده است. دانشگاه بوروکراتیزه، دانشجویان علاقهمند به پژوهش و ژرفاندیشی را سرخورده میکند؛ چراکه ساختار آن به گونهای تنظیم شده است که حداکثر فشار را بر ذهن و روان دانشجوی جستوجوگر وارد میکند. قواعد بوروکراتیک کارمندپسند، نسبتی با دانشپژوهی ژرفاندیشانه که همیشه قاعدهگریز (و نه نظمگریز) و محدودیتستیز بوده است، ندارد. اگر قرار است دانشی تولید شود، کتابی خوانده شود، آزمایشی انجام شود، استعدادی شکوفا شود، پروژهی نوآورانهای به پیش برده شود، نمیتوان استاد و دانشجو را در ساختارهای تنگ اداری دانشگاه بوروکراتیزه سرگردان کرد، نمیتوان از او خواست ساعت ۲ بعد از ظهر کارش را تعطیل کند و به خانهاش برود تا روز بعد ساعت ۸ (اگر خوششانس باشد) دوباره شانس استفاده از فضای کتابخانه و آزمایشگاه و امثال آن را داشته باشد، نمیتوان ذهن و تن او را بهطور مداوم درگیر محدودیت سنوات تحصیلی و محدودیت واگذاری خوابگاه و محدودیتهای مشابه کرد و از او انتظار داشت که همچون متخصصی متفکر عمل کند.
به نظر میرسد بوروکراتیزه شدن دانشگاه بیش از هر چیز نتیجهی تسخیر موقعیتهای مدیریتی و تصمیمگیری دانشگاه توسط چهرههای غیردانشگاهی و یا چهرههای به ظاهر دانشگاهی اما در واقع غیرعلمی، اجرایی و سطحی اداره میشود، چهرههایی که از هر جناح و گرایشی که باشند اساساً درکی از دانشگاه بهمثابه فضای کسب دانش و تولید و بازتولید ایده و اندیشه ندارند، آنها دغدغهی «ادارهی» دانشگاه و نه «شکوفایی» آن را دارند؛ چنین مدیرانی، مدیریت را مساوی با کنترل میدانند. چنین دانشگاهی/ادارهای البته میتواند کارکرد صدور مدرک و تولید فارغالتحصیل را به بهترین و سریعترین! نحو ممکن انجام دهد و البته آن هم با پیچوخمهای اداری بسیار در تمام مراحل، تا هم پول بیشتری نصیب اداره شود و هم دانشجویان و اساتید دچار غفلت نشده و هوس مطالعه و تفکر و پژوهش به سرشان نزند. اما اگر هدف، دانشگاهی است که بتواند پژوهشگر و متخصص و متفکر تربیت کند، همانقدر که ادارهی ثبتاحوال چنین ظرفیتی دارد، دانشگاه بوروکراتیزه هم دارد. البته دانشگاه بوروکراتیزه و ادارهی ثبتاحوال هر دو بهخوبی توان تولید سند و مدرک دارند و از این لحاظ نباید دانشگاه را از همتایش ناکارآمدتر دانست، اما اسناد و مدارک صادرشده توسط ثبتاحوال، اهمیت و ضرورت بیشتری از مدارک دانشگاهی خواهند داشت. امید است که این روزها که مسئلهی دانشگاه تبدیل به دغدغهی جریانات مختلف کشور شده است به مشکلهی دانشگاه بوروکراتیزه توجه جدیتری شود تا این ساختار تنگ علمگریز بار دیگر اندکی فراختر و تبدیل به محیطی برای رشد و شکوفایی علمی و فکری شود.