به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از تسنیم؛ بهاره رهنما، کارگردان نمایش دورهمی زنان شکسپیر که با حواشی خاصی در رسانهها همراه بود در یادداشتی نسبت به برخی انتقادها و قضاوتها درباره این نمایش پاسخ داده است. او گفته که هدفش از اجرای این نمایش، نمایش آسیبهای اجتماعی مرسوم در میان جامعه است و ناکامی شخصیتها و هجو ضدارزشها در قالب کمدی پندی برای نامناسب دیدن این عادات و ضدرفتارها است. متن نوشتار او را در ادامه میخوانید:
سالیان سال است شاید چون یکی از رشته های تحصیلی ام هم حقوق بوده سعی کرده ام بی حاشیه و در چهار چوب موازین قانونی کشورم اثر ی را بازی کنم بنویسم یا به روی صحنه ببرم.
از روزی که اولین کارگردانی نمایشم را به عهده گرفتم تا امروز بیشتر از همه به رضایت مخاطبم فکر میکردم و به اینکه چطور میشود با تماشاچی خوب ،سالن های نصفه نیمه نمایش را پر کرد و مردم را با هنر والایی مثل نمایش آشتی داد؟
چه روزی که نمایش «غبار» را نوشتم و بر صحنه بردم که درباره حضور زنان در جنگ و آزادسازی خرمشهر بود و چه وقتی «دورهمی زنان شکسپیر» را به روی صحنه بردم هرگز جز خوشحالی و نزدیکی مردم با نمایش و شریک شدن غم و شادی شان با لحظات درام کارم نیندیشیدم.
به عنوان یک ایرانی هرگز نخواستم آب به آسیاب هیچ دشمنی چه داخلی و چه خارجی بریزم و همیشه وحدت ملی برایم مفهوم عزیز و ارزشمندی بوده و هست. این نمایش اولین کار من در عرصه نمایش نیست اما نمی دانم، چرا حالا که برای به روی صحنه بردن یکی از پر فروشترین نمایش کمدی ایران و شاد کردن و امید بخشیدن به دلهای مردمم تلاش میکنم این همه تهمت و ناروای ناحق بشنوم؟
پس بر خود واجب میدانم که چند کلمه ای را برای مردمی که دوستشان دارم و مسوولان دلسوزی که شاید بهتر است از زبان خودم بشنوند توضیح دهم: (بدیهی است که احترام دوستداران این نمایش با وجود سلایق مختلف بر من به عنوان صاحب اثر واجب است). کمدی قطعا از لحظات تضاد شکل میگیرد و بی شک تک تک رفتارها و جملات بازیگران دیدگاه شخصی نویسنده و صاحب اثر نیست.
من ضد رفتارها و ضد ارزشهایی را در نمایش مطرح کرده و هجوشان کردهام، به این صورت که بعد از طرح موضوع بلافاصله یا در چند جمله بعد توسط شخصیت بعدی نقضشان کردهام یا به چالش کشیدمشان و این کارکرد و روش ایجاد کمدی است!
«دورهمی زنان شکسپیر» به انتخاب ۲۰۰ روانکاو، دکتر، مشاور، اثر قابل تاملی در حوزه آسیب شناسی زنان در جامعه معرفی شده است. اما این در حالی است که تفاوت های میان نقد و تخریب را قائل باشیم در این صورت در این نمایش ما از : مادرانگی و خیلی ارزشهای دیگر زنان نیز گفته ایم ..مانند: حرمت ازدواج، عدم اعتقاد به خرافات، ارزش دعا، قبیح بودن دروغگویی، غیبت، تجملگرایی اما چرا برخی با برداشتهای غلط خود و ذکر جملات خاص و جدا از آن با توهین وقضاوت به شخصیت حقیقی بازیگران کار و نسبت دادن زشت ترین حرفها به آنان ،هر چه میخواهند مینویسند؟ من به عنوان کارگردان اثری که با مجوز رسمی مرکز هنرهای نمایشی ایران به روی صحنه رفته است حالا برای دفاع ازحریم خصوصی پنج زن بازیگرم چه باید بکنم؟
بعد از مدتها تلاش شبانه روزی و همزمان به روی صحنه بودن و کار کردن هر روز باید ببینم گروه نازنینم و همسران این زنان و خانوادههایشان با آماج فحاشیهای کدام سایتها و روزنامهها مواجهند؟
مردم و مسئولین بی قضاوت و منصف میدانند که من همان کارگردان و نویسنده نمایش « غبار»م که جزو ندرت اثار نمایش در حوزه حضور زنان در دفاع مقدس بوده یا نویسنده و بازیگر و طراح نمایش «چشمهایی که مال توست» که به گواه منتقدان و روانکاوان از مهمترین اثار ضد طلاق در عرصه هنر نمایش بود!، در سایه کارهایم هم با مضامینی مثل مهاجرت خانواده، احساسات، عواطف دینی( فصل تحسین شده امام زاده صالح در نمایش چشمها) کار کردهام...
با همه این ها من نه سر عناد دارم و نه فکر میکنم خیلی میدانم. کارگردان تازه کاری هستم و برای اثبات حسن نیتم پیش قدم شدم و ۱۰ دقیقه از نمایش را با وجود مجوز قبلی، خودم بازنویسی دیالوگ و کوتاه نویسی کردم و لباسها را با پوشش بیشتر دوباره آماده کردم و کلاه گیسها را هم برداشتم، چون به نمایش برای همه اقشار جامعه اعتقاد دارم و به عنوان یک شهروند تابع قانون هم هر حکم یا قانون واجبی که باید به انجام برسد یا جایی که باید بروم و پاسخگو باشم رفته و در صورت نیاز باز هم میروم.
اما از مسولان انتظار دارم جلوی فحاشیها، آزارهای بی محل و غیر قانونی را بگیرند، چون بدیهی است من و بازیگران این اثر نمایشی مثل هر شهروند ایرانی دیگری نیازمند فضای امنیت، آرامش برای ادامه کار در کشورعزیزمان ایران هستیم.
یادداشتم را با جملهای از نمایشم به پایان می رسانم «فقط خدا است که از راز ، قلب ما خبر دارد.»
بهاره رهنما در ادامه یادداشت خود بخشهایی از نقدی منتشر شده در خبرگزاری ایرنا که به نظر میرسد همسو با نظر او در تهیه این نمایش بوده است را آورده است و گفته که این نقد با نگاهی دیگر به دورهمی زنان شکسپیر نگاه کرده است:
«نمایش حکایت زنانی اشرافی است که به اقتضای فساد چنین سبکی از زندگی نه تنها خوشحال زندگی نمی کنند بلکه به نوعی روان پریشی و دیوانگی دچار شده اند و با خاله زنک بازی های روزمره روزگار می گذرانند و مواهب زندگی مادی هم نتوانسته آنها را به اصلی ترین دغدغه شان که شاید دغدغه نوع بشر یعنی عشق واقعی باشد رهنمون سازد و همه این زنان گویی که در برزخی گرفتار آمده اند که گریزی از آن نیست زنانی که شکست خورده عشق های نافرجام هستند و هدف و دل مشغولی جز حرافی درباره مردان ندارند و البته این بیگاگی از اجتماع همیشه در ذات اشرافیت بوده و هست و از این جهت نمایش دور همی.. می تواند تلنگری به جامعه برای فاصله گرفتن از الگو و سبک زندگی باشد که زنان درباری شکسپیر به آن گرفتار آمده اند. دورهمی زنان شکسبیر اگر چه واقعیت روابط اشراف و درباریان عصر شانزدهم اروپا را بازنمایی می کند اما به واقع به خوبی نشان می دهد که جنس این روابط را امروز و در هر جامعه ای که اشرافیت به آن راه پیدا کرده می توان یافت.»