به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایبنا؛ دکتر باهر وقتی نام«اولین و آخرین حرف طالقانی» را می شنود سر ذوق می آید و دعوت میکند تا در دفتر کارش درباره این کتابش و آشناییاش با آیتالله طالقانی و همچنین دستنوشتههایش با او گفتوگو کنیم.
وی آیتالله طالقانی را یک روحانی واقعی معرفی میکند که ابعاد روحانی اش بر ابعاد جسمانیاش غلبه داشت. باهر از افرادی نام میبرد که سعی کردند بعد از فوت آیتالله نام وی را «وجه المصالحه» قرار دهند. آن چه میخوانید حاصل گفتوگوی ایبنا با حسین باهر است.
آقای دکتر، مایل هستید کمی چرخ زمان را به عقب برانیم و سری به دهه ۴۰ بزنیم که شما وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شده بودید؟
بله، البته که باید خاطرات را مرور کنیم تا به کتاب«اولین و آخرین حرف طالقانی» برسیم. در دهه ۴۰ سه دانشکده حقوق و طب و فنی، از دانشکدههای مهم بهشمار میرفتند. ما هم یک تعداد بچه مسلمان بودیم که در مسجد کوچک دانشکده فنی پشت سر آیتالله طالقانی نماز میخواندیم. آن زمانها در کنار آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر شیبانی هم قرار داشتند. میتوانم بگویم این سه نفر مکتب خاصی داشتند که میتوان از آن باعنوان«نواندیشی دینی» نام برد. دکتر شریعتی هم منبعث از این مکتب نواندیشی دینی بود که پنجاه درصد آن را از نواندیشی دینی در ایران گرفته بود و پنجاه درصد را از معلم فرانسویاش. از نظر من که خودم یک آیتالله زاده و حوزه دیده بودم، آیتالله طالقانی مظهر یک روحانی واقعی بودند. تنها لباس روحانیت برایش ملاک نبود، چرا که در کنارش مهندس بازرگان و شیبانی و شریعتی بودند که همیشه کراوات می زدند. از همین مسجد کوچک دانشکده فنی آشنایی من با آیتالله طالقانی شروع شد.
ایشان به عنوان نخستین امام جمعه تهران بعد از انقلاب معرفی شدند. معروف است که ایشان نخستین نماز جمعه را با قرآن آغاز کردهاند و آخرین خطبه ایشان هم از قرآن بوده است؟ این خطبههای قرآنی میتوانست علت نوشتن«پرتویی از قرآن» باشد؟
سوال خوبی مطرح کردید، بله ایشان نخستین امام جمعه تهران بودند و در اواین نماز جمعه ای که برپاشد فرمودند:«هرجا آبی گلآلود شد باید از سرچشمه آب برداشت»، که آن خطبه به نام«با قرآن در صحنه» معروف شد. در آخرین نماز جمعه هم از قرآن و اسلام گفتند. یادم است فرمودند:« به چپ بزنی و به راست بزنی، هر دو گمراهی است، و راه وسط راه اعتدال است» ایشان در ادامه فرمودند که در مقابل جریان اسلام ناب محمدی مقاومت نکنید و بااین جمله خطبه را تمام کردند که« هر کس استبداد رای دارد، هلاک خواهد شد.»
البته درباره اینکه این خطبهها میتوانسته انگیزه تالیف این کتاب باشد باید بگویم ممکن است انگیزهای بوده باشد. خودشان اعتقاد داشتند هنگامیکه دچار شبهات شدیم باید به قرآن مراجعه کینم و ایشان هم برای دسترسی راحت دیگران کتاب«پرتویی از قرآن» را نوشتند که برای مردم راهنما باشد، هرچند متاسفانه این کتاب امرزو در میان سایر کتابهای تفسیری قرآن دیده نمیشود.
به ظاهر آیتالله طالقانی مریدانی داشتند که البته بعدها به سلک سایر مکاتب سیاسی و ایدئولوژیک آنزمانی درآمدند؟
ایشان در تمام دورانی که زنده بودند تلاش میکردند بین بچه مسلمانها وحدت ایجاد کنند. حتی دوستانی که دارای ریشههای مارکسیستی و چپی بودند هم به آیتالله مراجعه می کردند و نام «پدر طالقانی» بر وی گذاشته بودند. اما با توجه به سوال شما باید بگویم بله، برخی هم از نام ایشان سواستفاده کردند و مقام وی را خرج منافعشان کردند. برخی از مریدانش مجاهد خلق شدند، برخی راستی شدند مانند دکتر شریعتی و بعضی هم سنتی و میانهرو باقی ماندند. اما هنگامیکه آیتالله طالقانی از یک طرف حمایت میکرد ، طرف دیگر بهانهای از عملکرد آیتالله به دست می آورد. باید بگویم بعد از فوت آیتالله، حجم زیادی از جمعیت برای خاکسپاری ایشان رفتند که گویا از خاک مزار ایشان خاکی برای تبرک برداشتند و برخی هم کلنگی را که قبر ایشان حفر کرده بود بوسیده بودند. همین مساله باعث شد تا برخی در هیمن ایران بگویند اینها همان ملت نادانی هستند که کلنگ قبر را میبوسند که البته حضرت امام (ره)، پاسخی به این صحبتها دادند که مردم، کلنگ یک مغنی را نبوسیدهاند بلکه آنها کلنگ تربت طالقانی را بوسیدهاند که انشالله خداوند وی را با اجداد طاهرینش محشور کند.
آقای دکتر، شما در سال ۵۸، بعد از فوت آیت الله طالقانی، کتابی با عنوان« اولین و آخرین حرف طالقانی» نوشتید. دلیل تالیف این کتاب اثبات حقانیت آیتالله، با توجه به "مریدان برگشته" و فضای آن زمان جامعه بود؟
بله، این کتاب را بعد از مرگ ایشان تالیف کردم و اتفاقا با احترام تمام به مدعیانی که دارای کژتابی بودند تقدیم کردم تا به آنها یادآوری کنم که اگر طرفدار و مرید طالقانی هستند، این گفتههای ایشان را که در کتاب آوردهام باید مورد توجه قرار دهند. بن مایه این کتاب نشان دادن این موضوع بود که آیتالله طالقانی به واقع یک روحانی قرآنی بودند و عملشان نیز جز به قرآن نبود، اما متاسفانه باید به این نکته هم اشاره کنم که طالقانی همچنان هزینه دوستان نادانی را می دهد که از ایشان تاسی می کردند.
کمی درباره عنوان انتخابی کتابتان بگویید. «اولین و آخرین حرف طالقانی» نشانی از اصرار شما برای اثبات دارد، اینطور نیست؟
ببینید، آیتالله طالقانی طرفداران بسیاری داشتند که به قولی سینه چاک وی بودند. اما در جاهایی رویگردان شده بودند، در این کتاب بر شخصیت شناسی و رفتارشناسی آیت الله تاکید داشتم تا دوباره سیما و گفتههای وی را معرفی کنم. متاسفانه برخی بعد از مرگ آیتالله طالقانی ، وی را«وجه المصالحه» قرار دادند و من هم بر حسب وظیفه به این روحانی نستوه، در بخشی از کتاب هم از وی دفاع کردم. در آن سال مسجد الغدیر این کتاب را چاپ کرد و تمام نسخه هایش همان زمان به فروش رفت و دیگر هم تجدید چاپ نشد.
از آنجایی که شما، دکترای اقتصاد دارید، موافقید کمی درباره «اسلام و مالکیت» که یکی از تالیفات آیتالله طالقانی است صحبت کنیم؟
بنده بین سالهای ۴۶ تا ۴۹ در حزوه علمیه اقتصاد اسلامی تدریس کردهام و تمام کتاب های اقتصاد اسلامی رجال مملکتی مانند آیت الله بهشتی، امام موسی صدر و آیتالله مطهری را خواندهام. درباره کتاب«اسلام و مالکیت» آیتالله طالقانی باید بگویم، دید آیتالله طالقانی در میان انواع نگاههای حکومتی و خصوصی، نگاهی مردمی به اسلام بود و اعتقاد داشت که هیچ کس مالک چیزی نیست مگر برایش زحمت کشیده باشد.
شما آیت الله طالقانی را یک نواندیش دینی معرفی کردید اما آیا این کتاب وی حاوی ریشههای مارکسیستی نبود؟ یا ایشان در تالیف این کتاب نگاه مردمی به اسلام و مالکیت داشتهاند؟
باید بگویم نگاه مارکسیستی نداشتند، چرا که به نظر من نگاه مارکسیستی نگاه دولتی است و کارگری، اما در نظرگاه آیت الله طالقانی یک نوع سوسیالیسم دینی یا مردمی بودن دین دیده می شود. ایشان اعتقاد داشتند که خداوند مالکیت را به بندگانش تفویض کرده است. «اسلام و مالکیت» را نیز براساس آیات قرآنی نوشته بود و البته با وجدانیات مردمی تطبیق داده است.
مطبوعات در اوایل انقلاب، تیتر درشتی داشتند درباره اظهار نظر مرحوم آیت الله طالقانی درباره حجاب که گفته بودند اجباری نیست. این سخن در آن زمان هم تبعاتی را در پی داشت. حجاب از منظر آیت الله طالقانی چگونه تفسیر میشد؟
آیتالله طالقانی صاحب دخترهای متعددی بودند و در جایگاهی هم بودند که فتوا صادر کنند، اما نگاه مردمی وی به دین و اسلام باعث نمی شد که نگاه بسته ای به مساله حجاب داشته باشد. طالقانی حجاب را پرده ای متافیزیکی می دانست که خاصیتی معنوی دارد. اما درباره حجاب ظاهری در جامعه، معتقد بود که نحوه پوشش مردم نباید مصداق تبرج و موجد ریبه باشد.