به گزارش فرهنگ امروز به نقل ا زتسنیم؛ «فضای سینمای اجتماعی در ایران پر از سوءتفاهم است»؛ این اصلیترین گزینهای بود که بعد از گفتگو با تهمینه میلانی، کارگردان مشهور و جنجالی سینمای ایران؛ حاصل شد. منتقدان سینمایی و البته غیرسینمایی سینمای اجتماعی یک طرف ماجرا، سینماگران طرف دیگر و مردم هم نظارهگر نزاع این دو گروه بر سر مفاهیمی که درک مشترکی از آنها وجود ندارد و تنها درکی که همواره بعد از ساخت هر فیلم و واکنش به هر فیلم تثبیت میشود تصور «دیگری» از طرف مقابل است.
راه چارهای نیست؛ مفاهیم و مسائلی در سینمای ایران به وجود آمده است که فقط با گفتگو، نزدیک شدن، با پیشفرض وارد ماجرا نشدن و کنار گذاشتن حساسیتهای عرفی بیمورد و حل آنها، امکان نزدیک کردن آدمها و اجماع در سینمای اجتماعی بر سر اصول مشترک جامعه ایران مسیرش تغییر خواهد کرد.
هم «تهمینه میلانی» و هم «ما» با پیشفرضهایی به سراغ هم رفتیم که اتفاقا بخشی از آنها هم تایید شد، اما خیلی از آنها هم تایید نشد و این تاییدنشدهها که ناشی از همان سوءتفاهمهای معهود است، آنچنان در فضای سینمای ما جاری شده است که چارهای جز ورود به آنها، برای به حرکت درآمدن سینما نیست.
در پایان میزگرد ماه پیشمان، میزگرد سه نفره رخشان بنیاعتماد، رضا میرکریمی و حمید نعمتالله یادآور شدیم که فعلا تنها راهی که برای نجات سینمای اجتماعی ایرانی از این وضعیت مغشوش و پرتلاطم وجود دارد «گفتگو» است. و این مسیر «گفتگو» در تسنیم همچنان ادامه دارد.
تسنیم: مهمترین ابهام من در مواجهه با «آتش بس ۲» انتخاب رویکرد کلی فیلم در ورود به مساله اختلافات خانوادگی در جامعه جدید ایرانی است. خب... جامعه ایرانی در حال تغییر است و این مسیر تغییر منجر به تعارضات متعددی در رابطههای میان آدمها شده است و یکی از تلخترین این تعارضها، مشکلات ارتباطی میان زوجهاست. واقعیت این است که این مشکلات، دقیقا همانهایی که در فیلم به آنها اشاره میشود به شدت تلخ، تنشزا، آسیبزننده و بحرانی هستند. اما «آتش بس ۲» چنین نمایشی از این مشکلات خاص ندارد. در عوض نمایشی نرم و لطیف و به شدت فانتزی و پر زرق و برق از این قصه دارد. شما نشان دادید که فیلم تلخ هم میتوانید بسازید، آن هم خیلی تلخ. اما اینجا این رویکرد را انتخاب کردید. چرا؟
قصد ما از انتخاب لحن نرم و فانتزی ساختن فیلم پر فروش نبود ، هر چند که این کار برای تیم ما آسان است،هدف ما این بود که با انتخاب قالب طنز تاثیرگذاری بیشتری بی آنکه کسی بطور مستقیم متهم شود و فیلم را پس بزند به دست آوریم. ما نیاز دارم که ابتدا با بینندههای فیلم ارتباط برقرار کنیم و پس از آن بر روی او اثر بگذاریم. مسلما در زندگی اغلب ما مباحث جدی و تلخی وجود دارد که اگر به صورت جدی و همیشگی، مطرح شوند، مردم از آنها استقبال نخواهند کرد. بارها شنیدهام که میگویند "درد خودم کمه حالا باید درد دیگرانو هم ببینم!" ولی وقتی این مباحث با شوخی و خنده همراه میشود و شمای بیننده با کاریکاتوری از آدمها روبرو میشوید که مشکلات جدی ارتباطی دارند ، همچنان که میخندید به آن فکر میکنید؛ بیآنکه مسائل آنها شما را آزار بدهد. ما کاری میکنیم که مخاطب در حالی که میخندد کمکم متوجه میشود که در واقع دارد به خودش میخندد. در «آتش بس۲» قصد ما این بود که آدمها را از جعبه بیرون بیاوریم و بگوییم خودت را نگاه کن، اما این مسیر با جدیت و خشکی نمیتوانست موفق شود . ما فیلم را با مخاطب تماشا کردهایم و نقطه نظرات مخاطبان را شنیدهایم و با جمعبندی صحبتهای ایشان دریافتیم که مسیر درستی انتخاب شده است.
راه حل این مشکلات خاص و تلخ، دامن زدن به آن تلخی نیست، شما باید انسانها را وادار به فکر و گفتگو کنید. اگر در این راه موفق شوید واین اتفاق بیفتد، مسائل به طور اتوماتیک حل میشود. فیلم هم همین را میگوید، با یکدیگر گفتگو کنید، با مشاور گفتگو کنید. مشاور یک آدم بی طرف است. متاسفانه مراجعه به مشاور در حال حاضر در جامعهی نیمهمدرن ما تبدیل به معضل شده است. بسیاری از افراد، حاضرند ماشین چند صد میلیونی بخرند و یا حتی برای همسر خود کادوی گرانقیمت بخرند، اما حاضر نیستند دست او را بگیرند تا با پرداخت ۱۰۰ هزار تومان که برای مشاور هزینه میکنند، مشکلات خود را حل کنند! آن هم در موقعیتی که با فاصلهای که میان نسل ها شکل گرفته است، اعتماد به پدر و مادر و بزرگان فامیل از بین رفته است. در حالی که در وسط این زندگی ماشینی امروز ،موجودی به اسم مشاور که لازمه ی زندگی امروز ماست، تعریف شده است که توجه زیادی به آن نمیشود.
من فکر میکنم راه درستی را رفتهایم. خصوصا در مورد نقل مشکلات ارتباطی نسل جوان که به اعتقاد من دارد به کجراهه میرود و درک درستی از زندگی مدرن، حقوق برابر و زندگی زناشویی ندارد. یک خانم تحصیل کرده هنوز فکر میکند مرد باید خرجش را بدهد در حالی که خودش دارد کار میکند، یک مرد هنوز خودش را آقای خانه میداند، در حالی که در زندگی اجتماعی امروز این تعریفها کهنه شده و دیگر جواب نمیدهد. یا درباره موضوع «بچه» این نسل کوتاهیهای بسیاری دارد! یکی از اهداف ما با ساخت این فیلم این است که به آنها بگوییم که شما، هر جفتتان درباره بچه مسئولیت صددرصد دارید و نمی توانید وظیفه خود را نسبت به بچه پنجاه پنجاه کنید. یا مسئله «جاست فرند» که در فیلم مطرح میشود.
تسنیم: اینکه انتخاب این رویکرد برای طرح این موضوعات موجب تاثیرگذاری و درگیر شدن بیشتر مخاطب با فیلم میشود قابلتوجه است، اما انتخاب این رویکرد چنانچه گفتم، به نوعی ضربهزننده هم هست. اینکه شما این اختلافات را در سطح نگه میدارید، این تعارضات بعضا بنیادین را با طرح فانتزی و دورهمیاش به یک ماجرای به شدت ساده و بدون پیچیدگی تقلیل میدهد.تماشای «آتش بس ۲» خودش منجر به ساده و ابتدایی فرض شدن این مسائل و نهایتا منجر به تقلیل آنها به یک مساله فانتزی به شدت سادهشده و تهی شده از ابعاد واقعی و هولناک آن میشود.
من پیش از ساخت این فیلم دو تجربهی دیگر در زمینه ی ساخت فیلم طنز دارم، «دیگه چه خبر» و « آتش بس ۱». بعد از این دو فیلم، به خصوص دومی خیلی از دکترهای روانشناس و مشاور از من برای ساخت آن فیلم تشکر کردند. میگفتند بعد از این فیلمها مراجعه به ما چند برابر شده. چون همه میخواهند بدانند این کودک درون چی هست که آنقدر لجباز است؟ من کار خودم را انجام داده بودم وهمین برای من کافی بود. اساسا همین که شما با من در این مورد گفتگو می کنید ، به این معنی است که ما با طرح مسئله باب بحث را گشودهایم .
قرار نیست که ما به عنوان فیلمساز کار بسیار بزرگی بکنیم، همین که طرح مسئله بشود و فیلمی در این زمینه ساخته شود کافیست .حالا زمان آنست که هر کس به اندازه ظرفش از آن استفاده کند. یک خانواده، یک عصر جمعه میخواهد به سینما برود و فیلمی تماشا کند و سرگرم شود. «آتش بس ۲» را که ببیند این اتفاق میافتد. آنها به همین میزان ظرف خود را پر می کنند چون به هر حال سرگرمی هم بخشی از ویژگیهای سینماست.
اما یک عده دیگر هم این مسائل را میبینند و به آن فکر میکنند، خوب مگر قرار است یک فیلم چه کاری انجام بدهد؟ این یک فیلم است! ۱۰۰ دقیقه. همین که تخریب نمیکند، همین که بستری برای مخاطب باز میکند که بتواند در آن قدم بزند و فکر کند، کارش را کرده است. من ادعای زیادی ندارم؛ اما فیلمنامه این اثر بسیار بسیار ظریف است و بعید است کسی را به توجه بیشتر و فکر کردن وا ندارد.
تسنیم: اتفاقا من دقیقا مشکلم با همین بخش دوم است. این که میگویید بخشی از مخاطبین هم هم به فکر واداشته میشوند. واقعیت امر من فکر میکنم کار اینقدر فانتزی و مفرح از آب درآمده است و آنقدر تلخی و سختی ماجرا را پنهان میکند که کسی را وادار به تامل و توقف سر این قضیه نمیکند. تفاوت واقعیت تلخ تعارضات زندگی زناشویی با آنچه در «آتش بس ۲» طرح میشود زیادتر از آن است که کسی را به تصمیم برای حل مشکل وادارد.
در اینکه این مساله در واقعیت به شدت تلخ است با شما موافقم، این را هم قبول دارم که این فیلم قادر نیست و قرار هم نیست، چیزی را که شما میگویید انجام دهد و مساله را حل کند. اما اعتقاد من این است که نه فقط این فیلم که هر فیلمی فقط باید تکانههای احساسی به مخاطب بدهد و وادارش کند که انگیزه پیدا کند برای کمی توجه. یک مثال خیلی ساده میزنم، در بخشی از فیلم به مرد خانواده توصیه میشود که پولی که میخواهی به همسرت بدهی در کشو بگذار و برو. با پولت کسی را تحقیر نکن. چون کم کم از تو دور میشود، اصلا در روانشناسی که میگوید متنفر می شود، حالا ما اینجا تلطیفش کردیم که خدای نکرده تاثیر سوء نگذارد. میدانید همین مثال ساده، چهقدر فراگیر است و مساله چند نفر در جامعه ماست؟
سینما فقط چراغها را روشن میکند، اما قرار نیست تمام راه حل را هم ارائه دهد. در «آتشبس» ما فقط میگوییم که طور دیگری هم میشود فکر و انتخاب کرد. ما در این فیلم حادثهی مهم و دراماتیکی نداریم، فیلم بسیار ساده و در عین حال بسیار پیچیده است. بویژه برای نوشتن! نوشتن درامی که شما می فرمایید بسیار سادهتر از نوشتن مسائل کوچک و ظریف ارتباطی است.
تسنیم: در عین حال «آتشبس ۲» اشارههای رک و تحسینبرانگیزی از نقد صریح شیوه زندگی بخشی از جامعه ایرانی دارد. در شرایط امروز سینمای ما این به شدت قابل تحسین است که «آتش بس۲» نمیترسد از حرف زدن و تهمیه میلانی نمیترسد از اینکه بخشی از جامعه که اتفاقا در تقسیمبندی کلی هوادار او هستند را نقد کند. اما این وسط ابهاماتی هم وجود دارد . اول اینکه فیلم نقدهای جدی به سبک زندگی مدرن ایرانی شده می کند، در عین حال روی خوشی هم به سنت نشان نمی دهد و راه را دوباره در یک راهحل مدرن دیگر نشان میدهند. این به نوعی فرار کردن از اصل ماجرا نیست؟
مساله این فیلم سنت نیست، این فیلم از تغییر حرف می زند، زوجی هم که انتخاب شده است زوج تحصیل کرده و اصطلاحا مدرن هستند. من می توانم فیلمی درباره زندگی سنتی بسازم و بگویم این وجه سنت خوب است و وجه دیگر آن خوب نیست، من با طبقات سنتی زیاد حرف می زنم، از آنها سوال می کنم که شما برای چی همسر خود را پنهان می کنید؟ این اتفاقی است که هنوز در پایتخت هم می افتد. می گویند این از قدیم بوده، برای آنها توضیح می دهم که آن زمان پنهان کردن زن دلایلی درست و منطقی داشته که الان از بین رفته، برای آنها مثال می زنم که ما هنوز معماری هایی در زنجان و ... داریم، که دیوارهای آنها دو جداره با فاصله حداقل نیم تا ۱ متر است، برای اینکه وقتی مغول حمله می کرد بتوانند آذوقه ، بچه ها و زنان را آنجا بگذارند، تا موردتجاوز قرار نگیرند، الآن که دیگر همه آن شرایط از بین رفته است و اگر حمله بشود همگی با یک بمب که از آسمان نازل می شود می میرند و استدلال آنها این است که سنت است، خوب این وجه خیلی بدی از سنت است اما در کنار این، سنت های خوبی مثل ازدواج، صلهرحم و... هم وجود دارد.
ولی این فیلم راجع به این موضوع نیست. این فیلم درباره انسانهایی است که در ظاهر زندگی مدرنی دارند اما اتفاقا به مضرترین قسمتهای سنت چسبیدهاند، این مربوط به آنها است و طبیعی است که من در یک فیلم نمیتوانم همه تیپ ها را نشان بدهم.
چه بخواهیم چه نخواهیم جامعه تغییر کرده است و بسیاری از روابط سنتی رنگ باخته است واقعیت این است که دیگر مادرها شبیه گذشته نیستند ، بویژه در طبقه ای که نمایش می دهیم . امروزه مادر بزرگ ها هم دیگر حوصله نوه داری ندارند، به فیسبوک میروند، اینستاگرام دارند، سفر گلابگیری کاشان می روند یعنی به خودشان و زندگیشان اهمیت میدهند. در واقع نقش سنتی مادری که غصهخور بود، غذا میپخت و از نوهها نگه داری میکرد کم کم تعطیل شده، اما متاسفانه ما این تغییر نقش را در فیلمها بویژه سریال های تلوزیونی نمیبینیم در حالیکه این وظیفه ی ماست که ببینیم تا متناسب با این تغییرات، روابط غلط را اصلاح کنیم . با بستن چشم هایمان به روی واقعیات اجتماعی و تغییر روابط در آن ،شرایط قطعا بدتر خواهد شد.
تسنیم: این سوال را برای این میپرسم که نحوه مواجهه کلی شما با این نوع زندگی مدرن شده، ذیل یک بحث صدساله و همیشگی در تاریخ ایران قرار میگیرد. "نحوه مواجهه ما با غرب". خب یک عده در طول تاریخ ایران راه برگشت به سنت را برای فرار از صدمات و تهاجم غرب به ما انتخاب کردهاند، یک عده هم معتقد به رویکرد انتخاب و گزینش در مواجهه با مدرنیسم هستند و یک عده هم اتفاقا راه صلاح را پشت دروازههای تمدن غرب میبینند.
ما در فرهنگمان یک کلمه اشتباه داریم، میگوییم فرهنگ غربی. این کلمه را من هرگز درک نکردم .به نظر من در مورد فرهنگ غرب ما دچار سوءتفاهم شدهایم. خب !ماشین را غربی ها اختراع کردند، چرخ ریسندگی را آنها اختراع کردند، اتومبیل و کامپیوتر را آنها اختراع کردند و با خود یک فرهنگ جدید ایجاد کردند. این تکنولوژی، یک فرهنگ زیستی جدیدی آورد. اما این فرهنگ، فرهنگ غربی نیست. فرهنگ تکنولوژی است. بیایید فرض کنیم ماشین برای اولین بار در ایران اختراع شده بود چرخ ریسندگی، موتور بخار و ... فکر می کنید فرقی میکرد؟ باز هم این رشد علمی و صنعتی همین فرهنگ را با خودش میآورد و آن وقت میشد فرهنگ مهاجم ایرانی.
ما نمی توانیم بگوییم من می خواهم از آثار تکنولوژی بهره بگیریم اما به فرهنگش نه بگویم! این فرهنگ غربی نیست،بلکه فرهنگ استفاده از دست آوردهای تکنولوژیک است . من به طور کل با کلمه فرهنگ غربی مخالفم.
این فرهنگ تکنولوژی است. الان در ژاپن چه اتفاقی افتاده است؟ آنها ماشینی ترین سیستم اقتصادی ودر پی آمد آن ،اجتماعی را دارند اما بخش هایی از سنتهایشان را هم با قدرت حفظ کردهاند. هنوز مراسم سنتی چای خوری را هم دارند، کیمونو به تن میکنند، به زعم من ژاپنی ها اصیل ترین مردم جهان هستند، در عین اینکه توانستهاند تکنولوژی را در خدمت خود بگیرند ، ژاپنی هم ماندهاند.
اگر ما نتوانستیم قطعا کم کاری از جانب ما بوده است ما می توانستیم از تکنولوژی غرب استفاده کنیم ولی فرهنگ خودمان را هم حفظ کنیم. اما این کار را نکردیم. میتوانستیم با حفظ سنتهای خوبمان ایرانی بمانیم، اما کوتاهی کردیم. آنقدر کوتاهی کردیم تا به فرهنگی من در آوردی رسیدیم که نه برای ماست و نه فرهنگ غرب.
اگر در جامعه غرب زن و مرد آزادانه بایکدیگر زندگی میکنند ، برای آن است که بدانند جفت یکدیگر هستند یا خیر. نه مثل بخشی از جامعه امروز ما که با یک دختر ارتباط برقرار می کنند و بعد رهایش می کنندو به سراغ دختر بعدی می روند و اسمش را هم می گذارند روابط مدرن ! این فرهنگ من درآوردی از ماست و ربطی به فرهنگ غرب و مدرنیته ندارد.
تسنیم: چند نکته، اول اینکه این روایتی که شما از زندگی در غرب ارائه دادید و اینکه گفتید روابط اصولی و تعریف شدهاست نمیدانم چهقدر با واقعیت خود غرب همخوانی دارد. من یادم است از خود آقای عیاری که پیش از مصاحبه حرفش شد شنیدیم که میگفت بالاترین آمار تجاوز در مهد تمدن غرب یعنی کشور اتریش است. میزان بالای خیانت و فرزند نامشروع و این چیزها هم که دیگر حسابی مستند و رسانهای شده است.
حرف من این است که آنها درصدد حل مشکلات خود هستند و ما نه. مثلا اگر در کشورشان ایدز هست فیلمش را میسازند. اگر در جامعه آنها موضوع خیانت جدی است فیلمش را می سازند به کارشناسان خود می گویند که درمانی برای این مسئله پیدا کنند. اما ما روی مسئله سر پوش می گذاریم و ان را انکار می کنیم . اگر از همان روزی که تعارض در جامعه نمود پیداکرد ، طرح مسئله می کردیم اینقدر به لحاظ اخلاقی ریزش نمی کردیم. اما به جای آن ، شروع کردیم به پاک کردن صورت مسائل . هنوز هم همین کار را می کنیم که مبادا دشمن که من هرگز نفهمیدم کیست ، سوء استفاده کند! خب بکند . مگر وقتی شما از میزان تجاوز در مثلا به گفته خودتان کشور اتریش آگاه شدید ، فرقی به حال مردم آنجا میکند، حال آنکه اگاهی برنامه ریزان شهری از این امر آنها را برای حل این معضل اجتماعی به تکاپو می اندازد . ما با انکار حقایق به جامعه صدمه میزنیم . اگر روزی بدون کارشناسی روابط ساده دوستی علنی دخترها و پسرها را زیر سوال نمی بردیم ، روابط برای اینکه در مکانهای عمومی به قضاوت کشیده نشود ، به آپارتمانها کشیده نمی شد و فجایع بعدی رقم نمی خورد. بله؛ مامقصریم که جامعه جوان ما لذت آهستگی که در روابط عاطفی وجود داشت ، تجربه نکرد و بسرعت وارد روابط جنسی مخفی و دور از چشم دیگرانی که آنها را قضاوت میکنند؛ شد.
کار بجایی رسیده است که دختر پسرهای امروز، با هم به مهمانی می روند، شب باهم رابطه برقرار میکنند و صبح از هم جدا میشوند. قبول کنید که ما بد عمل کردیم. اگر افرادی شبیه من با تندروی مخالفند، غرب زده نیستند؛ عاشق زندگی غربی هم نیستیم، بلکه در جستجوی تعادلیم .
تسنیم: نکته دوم اینکه این بحث پیچیدهای است خانم میلانی. حرف شما با سادهکردن ماجرا تا اندازهای قابلقبول است که آن فرهنگ تکنولوژی با فرهنگ غربی متفاوت است، اما ما دوست داریم دقیقا درباره همان فرهنگ غربی صحبت کنیم. فارغ از اینکه خودتان هم اشاره کردید که این فرهنگ غرب طبق روایت ابتدایی اینقدر شسته و رفته و سالم نیست؛ نکته واضح این است که فرهنگی که خود غربیها پذیرفته اند و رعایت میکنند با فرهنگی که به کشورهای دیگر صادر میکنند هم متفاوت است.
آنها چیزی را صادر نمیکنند ، خود ما در سایه بی توجهی مسئولین به فرهنگ ایران ، آن را با آغوش باز می پذیرم و موجب خوشحالی غربی ها می شویم . این موضوع که غرب نشسته که برای ما فرهنگ صادر کند از آن حرفهاست!؟ خب!غرب دیده ما سینما نداریم فیلمهایش را صادر میکند و ما هم میخریم و به مردم نمایش میدیم. تلویزیون ایران را تماشا کنید پر است از فیلمهای امریکایی. فیلم هایی که هنوز از اکران امریکا خارج نشده تلویزیون ایران زیرنویس و دوبله می کند و برای ما پخش میکند آنهم در شرایطی که انبارهای ما پر از فیلم های زیبای ایرانی است! اگر مسئولی فکر می کند «دوزن» فیلم بدی است اما «مرد آهنی» که نمایش قهرمانی آمریکایی است ، به غرب چه مربوط است!؟ مگر او فیلمهایش را به ما تحمیل می کند!؟ نه خودمان این کار را می کنیم و شب هم در اخبار به آنها بد وبیراه میگوییم. پارادکس را می بینید .
تسنیم: شما معتقدید هیچ برنامهای از سمت غرب برای نفوذ فرهنگی در کشوری مثل ایران نبوده است؟
البته که بوده، وقتی غرب میبیند مابه فرهنگ و اقتصاد خودمان بی توجه هستیم و توان حفظ فرهنگ و سرمایه های فکری وعلمی خود را نداریم با برنامه ریزی حساب شده آنها را جذب می کند این از کم کاری ما و توانمندی آنهاست که متخصصینی که با صرف هزینهی بسیار تعلیم می بینند جذب خود کند و فیلمها و اجناس بنجل خود را تقدیم ما کند. مگر چین این کار را نمی کند ؟
امروز تعداد «مکدونالدها»ی شهر مسکو در قلب روسیه از واشنگتن بیشتر است. وقتی یک جامعه خودش به فکر مردم خودش نیست ، چرا غرب پول در نیاورد؟شما بهتر از «مکدونالد» بدهید تا مردم بیایند و میل کنند . وقتی نمی توانید، خب «مکدونالد» پول در میآورد.
به اعتقاد من این نگرشها بسیار خطی و سطحی است. باید اینها را ریخت دور. این عقاید که مدام دشمن خیالی می پرورد دشمن ماست . آیا غرب مانع می شود که شما مثلا زبان آلمانی و فرانسه یاد نگیرید؟ درست غذا بخورید! هر روز دوش بگیرید؛ فیلم های خوب بسازید !غرب گفته «عینالقضات» و «منطقالطیر» نخوان؟ غرب گفته که عالم و دانشمند نشو؟ غرب چه کار به من دارد در شرایطی که خودما به قدر کافی کوتاهی می کنیم . خب ! غرب هم از این موقعیت بهره ی خودش را می برد.
تسنیم: بحث دقیقا همینجاست. پشت همه تلاشها برای نفوذ فرهنگی و صدور فرهنگ، افتصاد و سود است.این اساسا منطق جدید دنیای سرمایهداری است. ولی میشود به صرف یک فلسفه سودآور اقتصادی، اصلش را نادیدهاش گرفت؟ مثال میزنم، این حجم عظیم سریالسازی و پخش از شبکههای ماهوارهای واقعا بدون برنامه است؟
بخش مهمی از این سریال ها که شما می بینید وبا پیشینهی فرهنگی ما مخرب است را کشورهایی همانند اسپانیا برای کشور خودش ساخته، برای مخاطب خاصی از مردم کشور خودش. اسپانیاییهای با فرهنگ هم این فیلمها را تماشا نمی کنند، اما دنبال بازار بوده و آن را به شبکه های ماهواره فروخته و شاید هم نفروخته و دوستان اداره کننده این شبکه ها از آنها دزدیدهاند. مگر همین کار را با فیلم های ما نمیکنند. با این اوصاف ، اسپانیا چه کار به فرهنگ شما دارد؟
تسنیم: خانم میلانی، شبکه فارسی وان متعلق به رابرت مرداک است. او در عالم رسانهها آدم مشهوری است.یک بنگاه عظیم رسانهای غربی دارد، در شبکه فارسی زبانش فیلمها و سریالهای خاصی را میگیرد و زیرنویس و دوبله فارسی میکند و پخش میکند.
قبول. یک مرد سودجو با استفاده از کمبود مردم ما، درآمد کلانی از تبلیغات کسب میکند. اما من مطمئنم قصد او این نیست که خانهی تو را خراب کند.
تسنیم: واضح است که نفع اقتصادی در دنیای امروز نیاز به یک زمینه فرهنگی دارد. تا برای فرهنگ مقصد پیش از ورود محصول اقتصادی، بستری فراهم نشده باشد، آن محصول اقتصادی به جایی نمیرسد. مثالها فراوان است. از اینکه چهطور همبرگر تبدیل به یک غذای جهانی شد بگیرید تا حضور امروز « باربی» روی جلد دفترمشق بچههای ایرانی...تازه این فقط یک جنبه از ماجراست. اما اگر همین را هم معیار بگیریم به نظرم واضح است که حمله مشخصی از سمت غرب به سمت فرهنگ ایرانی وجود دارد که نمیشود نادیدهاش گرفت.
در این مورد با شما کاملا موافقم. اما به اعتقاد من این هم از کمکاری ماست. قبول دارم که برخی از سریالها اثر بسیار مخربی دارند. من وقتی استقبال جامعه زنان را ز این دست سریالها را می بینم متاسف میشوم . طبعا ادمهایی شبیه مخاطب این سریالها نیستند، اما دیدن این که در نبود و کمبود فیلم های جذاب وطنی از چه اتفاقی در حال رخ دادن است، حقیقتا سخت است .
به هر حال اگر شما به من بگویید که بنگاههای خبری می خواهند ما را کنترل کنند می پذیرم، این که بگویید مرداک و کمپانیش چه کارهایی می کنند تا پول دربیاورند را هم می پذیرم اما این را نمیپذیرم که همه چیز زیر سر آنهاست. مساله اصلی کوتاهی ماست. وقتی من خبر درست را از تلویزیون خودم نمی شنوم مخاطب رسانه های دیگر می شوم.
تسنیم: فکر میکنید این «خبر درستی» که میگویید در رسانههای غربی هست؟ آنجا دنبالش میگردید؟
نه .همه جا همین است. من برای اینکه یک خبر درست بشنوم باید چندین خبرگزاری را دوره کنم تا با مقایسه ی آنها در نهایت متوجه شوم مثلا در سوریه چه اتفاقی در حال رخ دادن است. به نظر من خبرگزاری های ایران هم همین کار را می کند، با یک تفاوت، که مخاطب زیادی همانند شبکه های غربی ندارند . وگرنه کم نیستند شبکه های برون مرزی ایران در اغلب کشور های غربی.
امروز ما صاحب یک فرهنگ کاملا التقاطی هستیم که نه متعلق به جامعه ی ماست و نه غرب. شما کمتر ممکن است که در یک جامعه غربی نمونه هایی مثل «جاست فرند» های ایرانی ببینید.
تسنیم: ما در این مورد با هم همنظریم خانم میلانی، و مساله دقیقا ندیدن هر کدام از دو طرف این ماجراست. کمکاری ما به موازات پرکاری غرب در تهاجم. عدهای آن تهاجم را ندیده میگیرند و عدهای هم این کمکاری و ناشیگری داخلی را. حرف این است که هیچ کدام نباید مانع از دیدن آن دیگری شود.
دقیقا همین طور است. فرض کنیم غرب میخواهد که شما بردهاش باشید. مگر سیاستمداران ما نمیخواهند همه را مسلمان کنند. ما هم به دنبال این کارها هستیم. بنابراین این یک بازی کاملا دوطرفه است؛ منتها تا ما بجنبیم غربیها کار خود را انجام دادند. اگر ۹۰ درصد مردم نماز میخواندند؛ امروز گفته می شود که ۱۰ درصد می خوانند. من از آن دست آدمهایی هستم که معتقدم مذهب در جامعه ما نباید از بین برود، که اگر این اتفاق بیافتد بی اخلاقی جامعه را نابود خواهد کرد می دانید چرا؟ چون در تعلیم و تربیت ما اخلاق و مذهب منطبق بر هم هستند. چون به ما یاد نداده اند که ما شهروند خوبی باشیم، که جامعه سالمی داشته باشیم، به ما گفتند اگر دروغ بگویید به جهنم می روید. خوب اگر اعتقاد من به جهنم ضایع شود خودم را مجاز به هر کاری می دانم. اما در جوامع غربی اخلاق و مذهب دو مقولهی از هم جدا هستند. یعنی میگویند شما شهروند خوبی باشید ، دروغ نگویید تا جامعه ی سالمی داشته باشیم و مذهبت به خودت مربوط است .بنابراین با کمرنگ شدن باور مذهبی اخلاق اجتماعی و فردی صدمه نمی بیند.
ادامه دارد...