به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ همایش یک روزهای همزمان با دهمین سالگرد درگذشت زندهیاد دکتر عبدالحسین نوایی با عنوان «نوای تاریخ در مجموعه آثار نوایی» به کوشش انجمن ایرانی چهارشنبه (۱۶ مهرماه) در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی برگزار شد. در این همایش استادان تاریخ حضور داشتند و به گفتوگو درباره آثار نوایی پرداختند. در این گزارش سخنان دکتر رضا شعبانی، مدیر گروه تاریخ دانشکده تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، دکتر محمدتقی امامی خویی، استاد تاریخ دانشکده ادبیات و تاریخ دانشگاه تهران و دکتر سیمین فصیحی، نایب رئیس انجمن ایرانی تاریخ آمده است.
شعبانی با اشاره به فصاحت قلم زندهیاد نوایی گفت: من وی را از سالهای قبل از انقلاب میشناختم اما دیدار حضوری و نزدیک با نوایی در سالهای بعد از انقلاب رخ داد. این دیدارهای نزدیک بین من و دکتر نوایی به دلیل مسئولیتهایی بود که پس از انقلاب قبول کردم؛ مسئولیتی که موجب شد به سراغ افراد اهل دانش و کتاب بروم، یکی از این افراد اهل فضیلت و قلم دکتر نوایی بود.
مدیر گروه تاریخ دانشکده تاریخ دانشگاه شهید بهشتی افزود: وی در کنار افرادی مانند محیططباطبائی، محمداسماعیل رضوانی، جواد مشکور قرار داشت که من به سراغ این افراد رفتم. نوایی از جمله کسانی بود که در آن سالها دست مرا نه تنها رد نکرد بلکه فشرد.
فصاحت قلم نوایی بهسان زرینکوب بود
وی گفت: نوایی انسان جامعی از لحاظ شخصیتی و اخلاقی بود. ادیبی همسان دکتر عبدالحسین زرینکوب. آنها هر دو از ساحت ادب بودند که به تاریخ روی آوردند از همین رو تسلطی که نوایی در ادبیات داشت در قلم او فصاحت و بلاغت میبخشید. قدرت قلمی که موجب میشد متون تاریخی را بشناسیم و درک بهتری از آنها داشته باشیم. به نظر من کسی که ادبیات را نخواند تاریخ را هم نخواند بهتر است. با همکاری نوایی در عرصه تاریخ توانایی و دانش فوقالعاده او به کمک اهل تاریخ آمد.
مدیر گروه تاریخ دانشکده تاریخ دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: نوایی با قدرت قلم فوقالعادهای که داشت بعد از انقلاب در نشریات وزین معدودی که منتشر میشد قلم میزد و مطالب فوقالعادهای مینوشت. وسعت نظر و فصاحت قلم وی سبب میشد که ادبیات و تاریخ را با زبانی ساده و به عبارتی عوام فهم بنویسد. کاری که من هر وقت خواستم انجام دهم بهسان نوایی نتوانستم.
نوایی روایتگر تاریخ ایرانی و پختهنگاری ادیب بود
در ادامه مراسم سیمین فصیحی به عنوان میزبان مدعوین عنوان کرد: دکتر نوایی بیش از ۶۰ سال زحمت کشید و آثار گرانبهایی برجای گذاشت. حاصل عمری که به گفته خودش: «حاصل عمرم سه سخن بیش نیست، خام بُدَم، پخته شدم، سوختم.» در واقع در این پخته شدن و سوختنها رنجهای فراوانی کشید.
وی در زمره مورخان ادیب بود که با آموزش و فراگیری دانشهای جدید از فرانسه به ایران آمد و دنیای جدیدی را به دانشآموختگان ایران عرضه کرد.
نوایی در تاریخنگاری چشم به اندوخته بیگانگان نداشت
نایب رئیس انجمن ایرانی تاریخ اظهار کرد: وی بیش از ۶۰۰ سال تاریخ ما را ورق زد و ناخواندهها را خواند، نانوشتهها را نوشت و تاریخ فراموش شده ما را عیان و آشکار کرد. وی با آثار گرانبهایی که عرضه کرد نشان داد که ایرانی میتواند تاریخش را با قلم خودش بنویسد و چشم به اندوخته بیگانه نداشته باشد. اگر چه دسترنج مستشرقان را نیز نباید نادیده گرفت.
وی گفت: آنچه دکتر نوایی را پرآوازه کرد اخلاق حرفهای و صداقتی بود که از این استاد تاریخ برجای مانده است. وی با منش خاصی که داشت چنان با اهل تاریخ از کوچک و بزرگ برخورد میکرد که زمانی که کتاب وی را باز میکنم نخست رویه و اخلاقش پیش از علم وی برای من تداعی میشود. چهره ماندگار چنین استادی را پاس میداریم تا الگو بگیریم از راهی که وی در حوزه تاریخ قلم زد.
نوایی دایرهالمعارف خستگیناپذیر
محمدتقی امامیخویی یکی دیگر از سخنرانان مراسم بزرگداشت نوایی بود که با اشاره به زمان آشنایی با عبدالحسین نوایی بیان کرد: آشنایی من با نوایی از سال ۱۳۵۰ آغاز شد. آن موقع دکتر ریاحی تازه از استانبول برگشته بود و مرا هم به همراه خودش به هر محفلی میبرد محفلی که با حضور استادان برجستهای چون جعفر شهیدی، مجتبی مینویی و ایرج افشار خاطرات به یادماندنی را برای من رقم زد. حضور در مجلس این بزرگان اهل تاریخ برای من دانشجو بسیار نکتهآموز و مفید بود.
استاد تاریخ دانشکده ادبیات و تاریخ دانشگاه تهران ادامه داد: اما آشنایی بیشتر من با نوایی به سالهای بعد از انقلاب انجامید. آشنایی و مجاورت با وی در کنار دکتر شعبانی بیشتر ممکن شد. دوستی که نوایی در آن حکم یک سایهرسان را داشت. وی بعد از مرگ دکتر عباس زریابخویی برای من حکم یک دایرهالمعارف را داشت. دایرهالمعارفی که در تمام شبانهروز پاسخگوی مشکلات و مسایل بود. هر زمان که مراجعه میکردم گره از کارم میگشود و اگر احیانا مسالهای را نمیدانست به منابع اصلی و مفید راهنمایی میکرد. وی برای من به عنوان یک یولداش (رفیق) حقیقی بود، همراهی که ارزش معنوی بالایی داشت. یک دوست حقیقی و به معنای واقعی کلمه بود.